رامتین صبا
عضو مرکز مطبوعات پژاک
اشخاص مستبد، خشونتطلب، ناسیونالیست و عاملان کشتار جمعی و سرکوب هرگز از جانب دادگاه تاریخ عفو نخواهند شد. ابوالحسن بنیصدر، نخستین رئیسجمهور نظام ولایی ایران از جمله آن اشخاص میباشد که خاصتا در کشتار و سرکوب خلقکورد در شرق کوردستان دستقوی داشت. امروز پس از مرگ بنیصدر، همگان دریافتند که عاقبت افرادی که دست خود را به خون خلقهای تحتستم آلوده میکنند، چگونه است. مسئله، صرفا یک شخص حقیر ولی سرکوبگر چون بنیصدر نه که الیتهایی متشکل از افرادی با خوی و خصلت او هستند که ۴۰ سال است ایران را به زندان و شکنجهگاه و بسی فراتر، سکوی اعدام آزادیخواهان مبدل ساختهاند.
بنیصدر همواره جزو یک جریان مخوف و سلطهگر یعنی جریان ناسیونالیستهای متکبر ایرانی بود که تنها خواسته سخیفشان سلطهگری و قدرتطلبی بود که بخاطر آن حاضر به ریختن خون خلقهای بیگناه شدند. بنیصدر در رأس نظام ولایی جزو اولین و قدرتطلبترین اشخاص فاشیست بود که ارتش ایران را به حرکت درآورد تا کردستان را به خاکوخون بکشد. زیرا او جزو نخستین افراد معتمد خمینی بود که بعنوان نخستین رئیسجمهور ایران و رئیس شورای انقلاب گماشته شد. او حتی قبل از صدارت پست ریاستجمهوری، در زمان دولت موقت بازرگان در تریبون میدمید و «سهلانگاری و سستی در قضیه کردستان» را شدیدا مورد انتقاد قرارداد و موافق هجوم بیرحمانه و سرکوب کشتارگرانه بود که به محض پیروزی در انتخابات و انتصاب بعنوان «فرمانده کل قوا» از سوی خمینی، پس از بوسیدن دست او در یک سخنرانی و فرمان رسمی گفت:«ارتش موظف است تا پاکسازی کامل کردستان پوتینهایشان را از پا درنیاورند». او که عضو شورای انقلاب بود واقف بود که عمده فعالیتهای آن شورا بصورت غیرشفاف و پنهانی صورت میگیرد. ناسیونالیستی فاشیست بود که به قیمت کشتار خلقمان در شرق کردستان برای کسب قدرت فراتر از حتی خمینی خیز برداشت. حرص و ولع او برای کسب قدرت مطلع در اعمال کشتارگرانهاش در کردستان بخوبی نمایان شد. این زمان، درست زمانی بود که ولایتمداران به دروغ و با این اعمال فجیع ضدانسانی ادعا میکردند که کشوری آباد و عادل میسازند.
همه میدانیم که بنیصدر فرمان کشتار و سرکوب در کردستان را صادر نمود پس «جنایت کرد». او پس از اینکه آب ناامیدی و گرفتاری در اعمال فاشیستیاش از سرش گذشت و پا به فرار گذاشت، با شهادت علیه جمهوری ولایی خودساخته در دادگاه میکونوس خواست با «عذر بدتر از گناه» بخوانیدش «جنایت» درصدد پاککردن گذشته آلوده خود برآمد. خلقکورد اما هنوز پاکسازی و نسلکش نشده، همچنان قوی و ارادهمند به مبارزات آزادیخواهانه خود ادامه میدهد و صدامها و بنیصدرها را بهچشم خود در گور خفت کشتارگران دید. بنیصدر در پاریس ادعا کرد که آن سخنان خفتبار و سفاک را درمورد ملت کورد و کردستان نزده و از آن حاشاکرد. درحالی که تصاویر آن سخنرانی و دستورات رسمی خود نزد همه رسانهها موجود است. او بعنوان عضو «شورای انقلاب»، هیأت سیاستگذار و نظریهپرداز آنزمان ایران در درون نظام انحصارگر خمینی بود، پس نتوانست با آن حاشاکردنها گذشته پلشت خود را پاکگرداند. در اوایل انقلاب، نظام قبضهشده مطلق از سوی خمینی برای نابودی سایر انقلابیون چپ و دگراندیشان غیرروحانی به قلعوقمع همه احزاب چپ و راستگرا پرداخت و اولین کودتا را با نام «انقلاب فرهنگی» ترتیب داد. بنیصدر آن هنگام از حامیان اصلی آن کودتا بود و در دانشگاه تهران هم شخصا با یک سخنرانی آبروریزانه تاریخی، «مصوبه شورای انقلاب» برای کودتا را ابلاغ نمود.
بنیصدر در مقام «فرمانده کل قوا» و با دستور مستقیم خمینی به تمامی کودتاها و کشتارها علیه آزادیخواهان، دمکراسیطلبان و خلقهای تحت ستم ایران بویژه کوردها مرتکب جنایت شد و اگر چه مرگ به وجود فیزیکی او پایان داده، اما بایستی پرونده جنایات او همچنان باز باشد و خلقکورد و آزادیخواهان موظفند در دادگاه تاریخ کماکان خواهان محاکمه عادلانه او و امثالش که همچنان قدرت را در نظام جمهوری ولایی دردست دارند، شوند. این تنها راه اجرای عدالت برای خلقمان در شرق کردستان است تا باردیگر تاریخ این کشتارگران را به چشم خود نبیند.
جنایت علیه بشریت در حقوق بینالملل عمومی به اعمال قساوتباری اطلاع میشود که شبیه جنایات بنیصدر و محرکهای او است. بنیصدر خیال میکرد که با سرکوب و کشتار خلقکورد در کردستان قادر به کاستن شأن از خلقمان و پایمالنمودن مقام و منزلت انسانی ملتکورد در پیشگاه ناسیونالیستهای پانایرانیست خواهد شد ولی تاریخ او را رسوا ساخت. عملیات بنیصدر و ارتش خونخوار او مصداق بارز ددمنشی و حتی چشمپوشی از قوانین انسانی دین اسلام بود.این جنایات او یک کشتار عادی نه بلکه یک کشتار نژادی هم تلقیگشت زیرا رسما و قانونا بصورت سیستماتیک و علنی هم انجام گرفت. سهم روحانیون مستبد در این واقعه، پیشکاری آنها برای برپایی کشتار بود و تاریخ و خلقکورد هرگز آنها را عفو نخواهد کرد. این جنایات، حقوق حقه ملت کورد از قبیل تلاشهایشان برای احراز خودمختاری و صلح در درون مرزهای ایران را به باد داد. از یاد نبریم که اگرچه بنیصدر و روحانیون پیشکار دست به آن جنایات و کشتارها زدند، اما هنوز هم در ایران و مجامع بینالمللی دادگاهی اصلح و عادل برای محاکمه او و امثالش شکلنگرفته. خاصتا جامعه فرانسه با پناه دادن به بنی صدر و عدم محاکمه او، اثبات کرد که در سکوت خود به سیاستها و منافع خویش میاندیشند و هر فردی چون بنیصدر اگرچه به جنایت سازماندهیشده مرتکب هم شدهباشد را اگر به زیان دولت و شوکت خود نبینند، به دادگاه نمیکشانند. حتی اثبات شد که سازمان ملل هم قدرت و اختیار قضایی رسیدگی به پرونده امثال بنیصدر را ندارد زیرا منافع قدرتهای جهانی مهم است نه برنامههای آن سازمان و اصلا برنامههایش صرفا جنبه تبلیغاتی دارند. مضحکه اصلی این است که بنا بر مصوبه سال ۲۰۰۵ «وظیفه جلوگیری از نسلکشی و حمایت از شهروندان جهان» بر عهده «شورای امنیت سازمان ملل» که زیربخش آن میباشد، گذاشته شده که نظام جهانی قدرت عریان است و اجرای عدالت و صلح در برنامههایشان محلی از اعراب ندارد. حتی «دادگاه بینالمللی جنایت (ICC)» نیز صلاحیت و اختیار آن را نداشته و اجازه اجرای عدالت را نیز ندارد. حتی دادگاه لاهه هم با آنها تبلیغات پرسروصدا هیچ اقدامی نکرده. در این میان، گروههای کثیری از خلقمان در خیابانها توسط ارتش تحت امر بنیصدر کشتار شدند ولی آن مراکز جهانی بیش از چهل سال است سکوت اختیار کردهاند.
بیداری خلقکورد و احزاب و جنبش آزادیخواه آن در قبال اینگونه پروندهها محدود به یک دوره کوتاه تاریخی نیست و بایستی تا زمانی که عدالت در حق خلقمان اجرا نشده، امثال صدام و بنیصدر مورد عفو قرار نگیرند. تبعات آن کشتارها و سرکوبهای تحت امر بنیصدر محدود به چهلسال پیش نیست زیرا متعاقب آن بیش از چهل سال است که تمامی سرکوبها، زندانیکردنها، شکنجهها، اعدامها و کشتارهای خیابانی، محرومیتها و سیاستهای زجرآور آسمیلاسیون و منع آزادیها که مصداق بارز بیرحمی نسبت به بشریت است، ادامه دارد. تسکین آلام خلقمان با اجرای عدالت و محاکمه جنایتکاران تنها تا حدی ممکن میگردد ولی با حصول آزادی کامل، به آمال و آرزوهای برحق خویش خواهندرسید.