مریم فتحی

دنیای امروز ما و بیشتر سرزمین‌های امروزی با معضلات بسیار اجتماعی، سیاسی و اقتصادی روبرو هستند کە نتیجە  بحران سیستم مرد _ پدر سالار سرمایه‌داری می‌باشد. بسیاری از قشرهای فعال جوامع بە این مهم رسیدەاند کە گذار از این سیستم و نجات جامعە انسانی و اکوسیستم مستلزم اتحاد لایەهای موجود در جامعە بە پیشاهنگی زنان و خلق‌های تحت ستم است. اما مهم این‌است کە اتحاد بر چە اصول و پایەهایی شکل بگیرد تا اگر درد مشترک را مبنا قرار دهیم جواب بە سوالاتی همچون از کجا آمدەایم؟, در چە برهە‌ی زمانی و مکانی قرار داریم و بە کجا می خواهیم برسیم؟ ضروری خواهد بود. باید بە این مهم واقف بود؛ خاورمیانە کە مهد تمدن بشری بود امروز در اثر بهرەبرداری‌های ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک سیستم امپریالیستی و سرمایەداری، سیستم جنگ‌افروز و منفعت‌طلب جهانی و منطقەای، دولت _ ملت‌های مرد سالار، اشغالگر، بنیادگرا، فاشیست و مرتجع در آتشی مهیب می سوزد. زنان نیز قربانیان اصلی این بحران فاجعەبار هستند، زنانی با ملیت‌ و هویت‌های متفاوت از ملت‌های حاکم نە تنها از سوی این سیستم ضد انسانی و ضد زن، بلکە توسط دیدگاه فمینیستی کلونیال زنان مرکزگرا کە خود نیز قربانی آنند، مواجە می‌گردند. نباید از قلم انداخت کە کلونیالیزم و اشغالگری تنها شامل خاک نمی‌شود. بلکە پرورش، اقتصاد، فرهنگ، تاریخ و حتی طبیعت و اکولوژی را هم در بر می‌گیرد. سرزمینی اشغال شدە جایی است کە مورد تهاجمی همە جانبە از سوی اشغالگر قرار گرفتە و با تهی کردن جامعە از طبیعت و امکان زیست، آن را تماما بردە‌ می‌نماید. این بردگی جوامع را نمی‌توان جدای از بردگی هزاران سالە‌ی زنان دانست. این بردگی زمانی آغاز گشت کە سیستم مردسالار خود را مالک زن و طبیعت خواند و نتیجەاش بحران امروزی دنیایی است کە اکنون سراسر عرصه‌های حیات این جهان را احاطه نموده است. دنیائی کە هر روز دیوار مرزهای گماشته شدە میان انسان‌ها را بلند و مستحکم‌تر می‌کند و دیگر انسان زیر سایە‌ی این سیستم چیزی نیست بە جز کُدی کە با ارقام و گاها با چند حرف الفبایی بستە بە طبقەبندی سیستم حاکم جهانی جایش و حتی درجە‌ی اهمیت داشتن یا نداشتن حق زندگی را برایش تعیین می کنند.

سیستمی کە در ایران حاکم است نە تنها خصوصیات سرمایه‌داری مردسالار را مبنای ایدئولوژیکی نظام سیاسی – مدیریتی خود قرار دادە، بلکه سعی در پیاده‌سازی ذهنیت آن در تمامی بافت‌های جامعە دارد. بلکە سیستمی است کە با اشغال سرزمین ملت‌های مختلف و انکار هویت آن‌ها در صدد اجرای سیاست نسل‌کشی و آسیمیلاسیون جهت از بین بردن این جوامع است.نظام حاکم بر ایران، بر مبانی بنیادگرایی مذهبی و اجرای قوانین بر پایە‌ی شریعت هر چە بیشتر جوامع را بە سوی عقب‌ماندگی سوق میدهد. نظامی کە با آموزش و پرورش ایدئولوژی و مبانی تفکراتیش را میان جامعه به عنوان یک ضد فرهنگ پرداخته و با سیاست‌های ضد اقتصادی خود، جامعه و تمامی کارکردهای آن را فلج نموده و انسان‌ها را بە نیروی کار بدون دستمزد، فقیر و از ناف به خود وابستە‌ می‌نمایند. این رژیم با در اختیار داشتن ارتش، سازمان‌های اطلاعاتی – امنیتی و تسلیحاتی سعی در اختناق هر صدائی که قصد اعتراضی ‌نماید، از هیچ تلاش غیر اخلاقی رویگردان نیست. این نظام در عین حال نقش ابزار و راهکاری جهت مظلوم‌نمائی سیمای پلید خود در داخل و خارج از ایران را بر عهده نهاد صدا و سیما سپرده است.

 

در این درهم تنیدگی و پیچیدگی وضعیت کە ملت‌های تحت حاکمیت اشغالگری ایران و در رأس آن زنان قرار دارند ضرورت تشکیل یک جبهە‌ی دمکراتیک بر مبنای آزادی زنان هر چە بیشتر به چشم می‌خورد. جبهەای کە تمامی نُرمهای حاکمیت را نقد و از توان ارائه و پیشبرد نظام و کارکردهای آلترناتیڤ مناسب نیز برخوردار است. نرم‌هایی از قبیل کنترل بر بدن زن و جنسیت گرایی، نرمالیزە کردن و تثبیت این تفکر کە تنها مردان توان کنترل اقتصاد، مدیریت و نیروهای سیاسی – نظامی را دارند و با پیش بردن نظامی تمامیت‌خواه و تئوکرات، در شخصیت زنِ بردە، جامعە را نیز بردە‌ی خود می گردانند. نیاز جبهەای کە هم در برابر سیاست‌های جهانی و هم منطقەای با تکیە بر نیروی ذاتی جامعە با محوریت آزادی زن و اکولوژی بتواند هم جوابگوی نیازها و مطالبات جوامع بودە و هم در راه دموکراتیزاسیون جامعە نقش پیشاهنگی را ایفا کند. ضرورت تشکیل چنین جبهە‌ی سازماندهی شدەای بعد از خیزش‌های مردمی سال‌های اخیر در کوردستان، بلوچستان، اقلیم الاحواز و… اعتصابات کارگری، دانشجویی، معلمین در سطح سراسر ایران بر کسی پوشیده نمانده و این نیاز حیاتی با واگذاری افغانستان بە طالبان توسط نیروهای امپریالیزم جهانی را می‌توان هر چە بیشتر احساس نمود. در یک کلام ما به عنوان خلق‌ها و زنان یا خود را در جبهەای فراگیر و دمکراتیک سازماندهی می‌کنیم، یا دیگربار قربانی بهرەبرداری‌ و داد و ستدهای میان بلوکهای شرق و غرب در خاورمیانە خواهیم شد.

 

با مبنا قرار دادن خط سوم کە بر پارادیگمای کفندرالیزم دمکراتیک، زنان بر سە اساس “تئوری، سازماندهی، پراکتیک” به بازتعریف خویش و دنیای ایدئال خود می‌پردازند. سازمان کژار با هدف سازماندهی زنان در شرق کوردستان و ایران سازماندهی شده و تا کنون توانسته که در شرایط کوهستان‌های کوردستان، به تشکیل سە کنگرە از بدو تاسیس خود تا به امروز بپردازد. کژار در عرصەهای تئوری، سیاست، اجتماعی، دفاعی، اقتصادی و تشکیلاتی زنان جوان بە سازماندهی زنان به صورت عملی و در بطن جامعه همت گماشته است. کژار در برابر تمامی مشکلات جامعە سعی دارد با دیدگاهی آزادیخواهانە و دمکراتیک در میدان و عرصه‌ی مبارزاتی حضوری مشخص و پویا داشته باشد. این تنها سیستم‌های جهانی و دولت – ملت رژیم ایران نیست که در برابر سازمان کژار، به سیاست و مقابله می‌پردازند، بلکە نیروها، احزاب، سازمان‌های استوار بر ذهنیت ملیت و جنسیت‌گرائی کە به عنوان نسخە‌ی داخلی و ملی همان نظام در تلاشند، نیز در جبهه‌ی متخاصم با پروژه و برنامه‌های رهائی‌بخش جامعه‌ی آزاد زنان شرق کوردستان قرار گرفته‌اند. و این کار و مبارزە را هر چە بیشتر سخت تر می نماید، زیرا این سیستم برای بقا نیاز بە بازتولید خود در بازەهای زمانی و جغرافیایی داشتە و مقاومت شدیدی در رابطە با دمکراتیزه شدن از خود نشان داده و سیستمی کە قدرت را نە در بدنە‌ی جامعە و خلق کە در طیف و گروهی خاص متمرکز می نماید.

 

در سوی دیگر اسلام سیاسی و بنیادگرایی مذهبی، سالیانی است کە در بازتولید ذهنیت مردسالار و جنسیت‌گرای ضد زن نقشی کلیدی را بر عهده دارد. سیستم سلطە‌گرای پدرسالار بە تنهایی و به صورت منفرد عمل نمی‌کند، بلکە بیشتر در مشارکت و اتحاد با سایر مدل‌های سلطە همچون سرمایه‌داری، استعمار، نژادپرستی، بنیادگرایی و تخریب طبیعت انواع مختلفی از نابرابری و تبعیض ایجاد می کند. این نیز با خود موجبات ضدیت جنسیت‌ها، قومیت، فرهنگ، طبقات و ادیان و مذاهب را فراهم می‌نماید. امروزە دین‌گرایی یکی از تاثیرگذارترین سنگرها در حفظ سیستم پدر- مردسالاری می‌باشد تا جایی کە مردسالاری بنیادگرای مذهبی در تقویت و افزایش مردسالاری در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نقش اصلی را ایفا می‌کند.

تحت حاکمیت چنین دولتی؛ ذهنیت جنسیت‌گرا از نهاد خانوادە شروع، در جامعە رشد و نهادینە گشتە، توسط دولت اسلام‌گرا، قانونی و اجرا می‌گردد. زنان قادر بە تصمیم‌گیری درباره‌ی سرنوشت خویش نیستند. نگرش مردسالارانە تمامی ارکان جامعە را در بر می‌گیرد. راه مبارزە با این ذهنیت انسجام و همبستگی زنانی‌ست کە بر مسیر آزادی و برابری قرار گرفته‌اند. در همین راستا کژار تا کنون علاوه بر تلاش جهت سازماندهی سیاسی، اجتماعی و دفاع مشروع زنان در شرق کوردستان کمپینها، کارزارها، پروژەها و فعالیتهای گوناگونی را نیز در زمینە‌ی تشریح صحیح مسئلە‌ی زن، اتحاد عمل زنان را به راه انداخته است. کژار با احترام بە تنوعات ملی، اتنیکی و هر چە بیشتر شناساندن حساسیت این مسئلە کە مکانیزم دفاعی زنان، مکانیزمی حیاتی برای تمامی جامعه است را، با آگاهی و اشراف بر اوضاع و احوال نظام پوسیده، ارائە دادە است. از لحاظ تئوری و آسیب‌شناسی لایەهای مختلف سیستم سلطەگرای مردسالار و همچنین داشتن پروژەهای جایگزین یا پاسخگوی مسائل اجتماعی،کژار دارای بستری قوی و مناسب می‌باشد.

در زمینه‌ی سازماندهی چە در سطح کوردستان و چە در سطح ایران نقدهای بسیاری بە کژار وارد شده و هنوز با هر گامی که برداشته با انتقادات و رهنمودهای ارزنده‌ای از سوی زنان، ارائه شده‌اند. اما هنوز نتوانستە جوابی عملی هم‌سطح با مشکلات و معضلات اجتماعی کە در ایران گریبانگیر زنان شدە است را بدهد. اگرچە در این راستا گام‌هایی نیز برداشتە است که از آن جمله می‌توان به دیدار و گفتگوی مداوم با سازمان‌ها، زنان پیشاهنگ در احزاب مختلف، فراخوان مشترک برای روز جهانی زن و تشکلیل پلتفرم دمکراتیک فراملیتی زنان با همکاری زنان آزادیخواه ملیت‌های مختلف در ایران. این اقدامات کافی نبودە و می‌بایست زنان از ملت‌های مختلف همچون کورد، عرب، آذربایجانی، ترک، بلوچ، لر، گیلک، لک و… با هم متحد گشتە، آزادانە و فعالانە با اعتماد بە همدیگر این جبهە دمکراتیک را توسعه بخشیده و با خلاقیت هرچه تمام‌تر سطح مبارزات خویش را ارتقا دهند.

جنبش آزادیخواهی زنان در کوردستان کە تجربە‌ی ده‌ها سال سازماندهی و مبارزە نە تنها بر علیە استعمار و فاشیزم بلکە در مبارزە علیە سیستم هزاران سالە مردسالاری بە شیوەای مداوم را داراست. این جنبش توانست در جنگ علیە داعش و در در یک دهە جنگ و کشتار در سوریە ورای اختلافات و تنوعات زنان را به صورت چترآسا سازماندهی نماید. جنبش زنان از این طریق گام‌های بزرگ و نوینی را جهت حل مسائل زنان و تمامی اقشار جامعە بردارد. بدین صورت زنان پیشرو در جنبش آزادیخواهی خود با بینشی نوین، کنفدرالیزم دمکراتیک را برای جامعە و کنفدرالیزم دمکراتیک زنان را هم برای تضمین آزادی زنان، رسیدن بە اهدافشان و نیز صیانت از دستاوردهای خلق سازماندهی کند.

در ایران نیز مدتهاست کە حاکمیت تمامی نیروی اقتصادی و دیپلماسی خود را جهت حکم بر جهان شیعە و نیروی نظامی و انسانی‌اش را برای ایجاد گروههای وابستە در کشورهای دیگر و همچنین سرکوب هر گونە صدای آزادیخواهی درونی از جملە زنان مصرف می‌کند. قتل عام، زندانی، شکنجە کردن و محبوس کردن زنان در چهار دیواری خانەها و بیکاری و از بین بردن آیندە برای جوانان نیز پروژەای است کە سالهاست رژیم ایران پیرو می‌کند. سیاست زن‌کشی و خلع سلاح جامعە، استراتژی این رژیم برای زندە ماندن است. اولین گا‌م‌های جمهوری اسلامی کە یورشی تماما سازماندهی شدە و تکرار نظام‌مند آن در حق زنان بود، به درجەای از درندگی رسیدە کە مردم تشنە را نیز که در کسب حقوق اولیە حیات خود اعتراض می‌کنند را بە گلولە بسته و در خیابان‌ها قتل و عام می‌کند.

زندان‌های ایران مالامال از زنانی است کە بە این رژیم جنسیت‌گرای مرد سالار “نە” گفتەاند. با نگاهی بە اعتراضات و خیزش‌های مردمی جای پای زنان آزادیخواه و مبارز آشکار بود. در مبارزه‌ی خلقها زنان هموارە ستون اصلی مبارزه بودە و برای آزادی حاضر بە دادن سنگین‌ترین هزینەها بودەاند. در این میان جای یک اتحاد منسجم، یک خواهرانگی آزادیخواهانە و فمنیستی بدور از هر نوع تفکر مردسالار، میان ما زنان در تشکیلات کژار به عنوان سازمان کنفدرال زنان در شرق کوردستان و ایران بارها برای ایجاد این خواهرانگی تلاش کردە و زنان زیادی نیز بە آن پاسخ مثبت دادەاند. اما برای انقلابی زنانە کە حقوق فردی و جمعی تمامی ما را با قبول تفاوتمندیهایمان بە آزادی و دموکراسی واقعی برساند بایستی که هیچ زنی خارج از این جبهە قرار نگیرد.