رویکرد قداست و لعنت در طول تاریخ انسانی همواره یکی از موضوعات مهم و تاثیرگذار بوده است. بنابراین رابطهی آن دو با آئینها در دوران معاصر چگونه است؟ بار معنایی و قداست چیست؟ طبیعت دارای دیالکتیکهای فراوانی منجمله روز- شب و روشنی- تاریکی و… است . همچنین در سرشت انسان و گسترهی فهم او میتوان به خوب و بد قداست و لعنت و… اشاره کرد. در این میان قداست و لعنت حاوی مضامین عمیق و زوایایی است که کمتر به آن پرداخته شده و به گونهای چگونگی رویارویی با مشکلات و مصائب با رویکرد قداست و لعنت نیاز به واکاوی به مراتب بیشتری دارد چرا که خاورمیانه و مردمانش دچار سنت لعنت به گونهای افراطی گشتهاند. حال آنکه خاستگاه قداست هم به طرز شگفتانگیزی همین جغرافیا میباشد. قداست، قدیس و قُدسی بودن از جهانی درونی مالامال از سرشتی ساده، پاک و زلال در راستای موجودیت انسان کامل میآید. در زبانهای کُردی و فارسی قداست برابر است با پیروز و در سوی مقابل لعنت حاوی نفرین و نفرت است. قداست، ارزشدادن به عوامل مهم زندگی و ارزشهای معنوی آن است که نپرداختن به آنها موجب آسیب شدید به جامعه میگردد. بیتفاوت بودن نسبت به لعنت(نفرینها) نیز موجبات شکست و انحطاط را فراهم میآورد. رهبرآپو در کتاب اورفا، سمبل قداست و لعنت به خوبی این موضوع را آنالیز نموده است. اورفا شهری باستانی در جنوبغربی شمال کردستان و در آن سوی مرزها کانتونهای روژاوای کردستان قرار دارد (روژاوا در زبان کردی به معنای غرب و به بخشی از کردستان اطلاق میگردد). شهر اورفا پس از قراردادهای لوزان و سایکس ـ پیکو به دولت تازه تاسیس ترکیه واگذار شد. رهبرآپو میگوید: “اورفا ماکتی از جامعەی موزاییکی خاورمیانە است واهمیت آن در خاورمیانە همانند معنایی خاورمیانە در جهان است”. ادیان ابراهیمی در این شهر ظهور کردند و امروزه اکثریت مردم آن را کُردها تشکیل میدهند و با اعراب، ترکمن، ارمنی و ایزدیهای این شهر زندگی مسالمتآمیزی دارند. اورفا بهدلیل دارا بودن این خصلتها نمادی از خاورمیانه است. هلال حاصلخیز که اصطلاحی است برای رشتهکوههای به هم پیوستهی زاگرس ـ توروس بە کار می رود، نیز به گهوارهی انسانیت مشهور است. چرا که انسان نخستین بار در این مکان از زندگی غارنشینی به اولین اجتماعات خویش مبادرت ورزید و حیوانات وحشی را رام و دانههای خوراکی مانند گندم را کشف و کشت نمود. با این شرح به ادامهی مطلب میپردازیم.
باور از خصلتهای انسان به شمار میرود، انسان بدون باور وجود ندارد و حتی اذهان به بیباوری خود نیز نوعی باور محسوب میگردد. تفکر، احساس کردن و آرزو، اعتقاد و باوری از ویژگیهای انسانها است. اعتقاد بە مقولههایی که، سرچشمەی زندگی انسان را روایت میکند. در این راستا ارزش نهادن به آنها در طول تاریخ بشریت را شاهد بودهایم. در زندگی انسان به طول هزاران سال، قداست و لعنت موضوعاتی بنیادین میباشند. در اورفا آثاری از دوران پیشاتاریخ کشف شد که به «خرابهیرَش» و به زبان ترکی به گوبکلیتپه نامگذاری شده و قدمت آن به دوازدههزار سال پیش از میلاد مسیح بازمیگردد. این اکتشاف موجب بارخوانی تاریخ گشت. این مهم، اثباتی گشت براین ادعا که مردمان آرین از سیبری کوچ ننمودهاند بلکه در این مکان حضور داشتهاند و از این مکان به اروپا و سایر نقاط مهاجرت نمودهاند . امروزه معلوم گشته که “خرابهرش” مکانی برای ستایش و پیروز داشتن قداستهای متعلق به انسان دورهی نئولیتیک انقلاب زراعی است و در آنجا همچنین اشاره به لعنتهای مختص به آن جامعه شده است. همچنین میدانیم که اورفا ملقب به شهر پیامبران است. یونس از اهالی این دیار بود و در همین جا بود که ادیان تکخدایی با ظهور ابراهیم پدیدار گشتند. ابراهیم در برابر نمرود(نهمردوو که در زبان کُردی به معنای کسی که نمیمیرد است)، بازگشت به قداستها را فریاد زد. لعنتها یعنی همان بتهایی را که در مقام قداست نشسته بودند را شکست، به معنایی دیگرانسانها را، به تفکر در حالی که مسخ شده و در انحطاط قرار گرفته بودند، واداشت.
این انحطاط دورهی سومر(اولین جامعە طبقاتی ) پنجهزار سال قبل از میلاد نهادینه و در دیگر نقاط و تمدنهای جهان بازتولید شده و تا به عصر ما یعنی عصر فاینانس نیز کشیده شده و موجب دور گشتن انسان از جوهره و حقیقت خود شده است. این در حالی است که این انحراف عامدانه و آگاهانه از سوی کاهنان سومری که امروزه خود را در سیستم دولت و ذهنیت مردسالاریدر دنیا ادامه میدهد و موجب دور شدن انسان از حقیقت خویش گشته خود را در لباس حقیقت به مردمان جهان قالب میکند و متاسفانه این کار به نام رسیدن به حقیقت صورت میپذیرد!
جامعەی بشری در طول تاریخ تا بە حال، از راە و رژیمهای میتولوژی، آیین، فلسفە، طریقت و مذاهب وعلم در پی نیل بە حقیقت بودند. اما متاسفانه هزاران سال است از کاهنان معابد دولتی و در راستای تثبیت دولت و قدرت هژمونیک با نام میتولوژی، دین و فلسفە، طریقتهای دروغین و حال علم پوزیتیویستی و تشکیل حزبهای مافیایی و فراماسونری، مهر خود را بە انحراف کشاندن جوهر انسانیت زدند تا بە حفظ قدرت و سود بیشتر برسند. قداستها همان ارزشهایی بودند که امروزه ما بدانها میتولوژی، دین، فلسفه و علم میگوییم از سوی مردان اقتدارگرا بهصورت زیرکانه ربوده شدند و لعنتها(ضدارزشهای) خود را در قالب و با نام قداست اما ماهیتا و باطنا لعنت، بر جوامع قبولانده و فرض نمودند. کار کردن برای کاهنان عبادت به شمار میرفت و در راستای آن باور کار میکردند کم کم زندگی بردهوار رواج یافت؛ این در حالی بود که در جوامع نئولیتیک آزادی یک ارزش بود اما با آغاز تاریخ بردهداری تا به امروز شاهد شیوههای کلاسیک تا مدرن به بردهداری کشاندن مردمان بودهایم چه امروز کارگران و بسیاری از دیگر مشاغل نوعی بردهداری مدرن هستند. در ذهنیت سربازها، پوتین و باتوم را قداست بخشیدهاند و او با باتوم و اسلحه بر روی خواهران خود با نام قداست ولی در راستای لعنت خشونت میورزد. زندگی در روستا و حاصل رنج کار حقیقی را بر روی سفره آوردن قداستی بود که آن را کمرنگ و در حال نابودی آن هستند. به جای آن دلالی و مفتخوری را ارج مینهند. مادیات را از ارزشهای معنوی تهی گرداندهاند و معنویات لعنت شدهاند. تسلیمیت در برابر دشمنان و بیگانگان را زندگی مینامند و مبارزه برای زندگی کردن را مُردن و نابودی و در آخر مظلوم را عاشق جلاد خود کردهاند. دین به دگما فرو غلطانیده شده و از حقیقت خود دور گشته و علم نیز به ابزاری صرفا اثباتگرا در خدمت دولتها درآمده است. کاپیتالیسم و فاینانس مالی(مادیات) کاملا تهی از معنویات تبدیل به خدا شده و دولتـ ملتها درچارچوب مرزهای جعلیشان مقدس شدهاند. در این راستا قانون را ابدی و مقدس فرض و اجرا میکنند و انسان از خود بیگانه شده و کلاه خود را محکم گرفته و جامعە کە خانوادە بزرگ فرد است بە فراموشی سپردەاند.
میدانیم آثار و دسترنج انقلاب نئولیتیک، پیدایش زبان، خط و انقلاب زراعی، ظهور ادیان در جوامع مانند زرتشت در عهد باستان تغییرات بنیادین و همان قداستها بودند. همچنین رنسانس در اروپا و ظهور سوسیالیسم علمی با تمام انتقادهایی که امروزه برآن وارد است پیروزیهای انسانیت هستند. با وجود تلاشها و مبارزات بسیاری از ادیان، طریقتها، جنبشهای آزادیخواه، فمینیسم، چپها و آنارشیستها، متاسفانه امروزه وجدان و اخلاق بسیار کمرنگ شد و در مواقعی به فراموشی سپرده شده و زن تا حد کالاشدگی دچار تنزل جایگاه گشت. لیبرالیسم مانند ویروسی همهگیر جوامع را آلوده نمود. همهی اینها در حالی است که از بین بردن محیط زیست با سرعتی سرسامآور به منزلهی شکست بزرگ تمدنهای قرن حاضر است و انسان روزبهروز به لعنت بیشتر گرفتار میگردد.
در سالهای تاریک پس از جنگ جهانی دوم، رهبرآپو در دیار پیامبران(اورفا) دیده به جهان گشود. عصیان وی در برابر لعنتهایی که مردمان روستا و خانوادهاش به آن گرفتار شده بودند در همان کودکی آغاز شد و تا به امروز ادامە دارد. حتی با وجود مصلوب شده پرومتهوارش، به صخرههای زندان امرالی بیوقفه ادامه می دهد. او حال به مبارز سلحشور و نستوه راه آزادی ـ حقیقت در دوران جولان دادن بتپرستی مدرن مبدل نمود. گفتن و نوشتن در باب ایشان بدون هیچ اغراقی، چندین رمان را در برمیگیرد.
“من با چند کلمە کارم را شروع کردم، کُردستان مستعمرە است”. ” کُرد بودن تلخ است و فرار از آن نامردی” دو جملە معنامند رهبر آپو هستند. فلسفە رهبر آپو همان دیالکتیک قداست و لعنت را دربردارد و او تلاش نمود تا با آزادی سرزمینش به بازیابی قداستهای از دسترفته و لگدمال شدهاش برای مشکلات جهان نیز راهگشا باشد. اکنون پ.ک.ک که محصول رنج، ممارست و حکمت او و شهداست، پرچمدار این راه با مقاومت بینظیر در طول تاریخ با جدیت و آگاهی است که اخلاقیات و معنویات را به اوج میرساند. بتهای دولت ـ ملت را لعنت نموده و برای رسیدن به جامعهای آزاد توام از عشق به حقیقت شبانه روز در پیکار است و همه روزه برای رسیدن به آزادی و حقیقت، ادراک خود را گسترش میدهد.
امروزه در جوامع بهخصوص جوامع خاورمیانه حالتی مانند معلق بودن را شاهد هستیم. برزخی میان شکست و پیروزی بهوجود آمده است. بسیاری از بیماریهای روانی و اختلالات شخصیتی محصول هژمونخواهی کاپیتالیسم و بسط سیستم نئولیبرالیسم و سرمایهداری میباشد که از پارادوکس میان قداست(ارزشهای پیروز سرشتی انسان) و لعنت(ضدارزشهای زهرآگین قالب شده به انسان) به وجود آمده است، که نه تنها جامعه، بلکه کرهی زمین از جانب این سیستم متحمل ضربات هولناکی گشته است. دوگانگی یا چندگانگی شخصیت در افراد از این تناقض نشات میگیرد. برای نمونه بیشتر افراد سیگاری و مصرف کنندهی موادمخدر میدانند که استعمال آن تا چه اندازه مضر است، اما همه روزه با آن زندگی میکنند. همچنین تیپ شخصیتی خرده بورژوا که محصول دنیای سرمایهداری است از انقلاب و تغییر بسیار واهمه دارد.
در انتها باید یادآوری نمود که در قداست، پیروزی و در لعنت، شکست نهفته است و برای رسیدن به حقیقت راستین باید پارادوکسی را که با آلوده کردن قداست به لعنت ایجاد کردهاند از میان برداشت. سیستم کنفدرالیسم دموکراتیک با روح مدرنیتهی دموکراتیک که در روژاوا با فلسفه و معماری رهبرآپو ایجاد شد، آزمونی است که توسعهی دادن آن میتواند مارا به پیروزی برساند و از دوباره شدگی شکست جلوگیری نماید. رهبر آپو در این مورد میگویید:” باید قداست و لعنت را بە جایگاهی کە حقشان است، بنشاند”. باید بر سوسیالیسم اصرار ورزید و ارزشهایی که بدان دست یافتهایم را مقدس بداریم و آنها را بسط دهیم و برای رسیدن به جامعهای آزاد مالامال از عشق و حقیقت در تلاش باشیم.
تهیهی آندوک آزاد
منابع:
دفاعیات رهبر آپو
خوانش نو برای آیین و باوری نوشتە دیار غریب (هوال هلمت)