فواد بریتان

بخشی از اپوزیسیون معتقدند که جمهوری اسلامی غیرقابل تغییر است و از این رو نباید خواستار و پیگیر گذار دمکراتیک در ایران شد.به همین علت ارایه‌ی پروژ‌ه‌ی کودار را غیر ضروری می‌دانند. بسیاری از مراکز قدرت در حاکمیت هم معتقدند که نیازی به تحول و گذار دمکراتیک ندارند و می‌توانند وضع موجود را تداوم ببخشند. از دل این وضعیت تنها دوگانه «تداوم وضع فاجعه بار کنونی» و «انتظار برای مداخله خارجی» بیرون می‌آید. هر دو وضعیت هم فاجعه‌بار خواهند بود. سوریه به تنهایی اثباتی برای فاجعه‌بار بودن هر دو رویکرد است. خط سوم دقیقا به همین دلیل تحول آفرین است؛ که در ایجاد، تداوم و دامن زدن به فاجعه سهمی ندارند.
 
هم‌اکنون جامعه‌ ایران در وضعیتی بسر می‌برد که ادامه‌ وضعیت موجود، برای اکثریت جامعه مصیبت‌بار است. از یک سو بحران‌ها، معضل‌ها و شکاف‌های داخلی و از طرف دیگر صف‌بندی‌های خارجی، وضعیتی ایجاد کرده‌اند که امکان سیاست‌ورزی به سبک و سیاق گذشته و تنها با اتکا بر داشته‌های فعلی را هم برای نیروهای حاکم و هم برای بخش‌هایی از نیروهای تحول‌خواه، بغرنج و حتی ناممکن کرده. اساس‌ترین شرط برای گذار از بن‌بست‌های سیاسی، حقوقی، اقتصادی و اجتماعی کنونی گذار از انحراف‌های ذهنیتی‌ـ سیاسی گذشته و نیز رویکردهای فعلی است. در کنار آن نیز تصحیح انحراف‌ها به نفع یک تغیر بنیادین و دمکراتیک، امری حیاتی‌ست. اگر جمهوری اسلامی همچنان بر وضع موجود، ذهنیت موجود و رویکرد موجود اصرار بورزد، کودار به هیج وجه به بخشی از یک فرآیند غیردمکراتیک مبدل نخواهد شد و از همه ظرفیتهای خود برای تغییر وضع فاجعه‌بار کنونی استفاده خواهد کرد.
 
دمکراتیزه‌کردن ایران، برعهده حکومت نیست؛ بخش عمده مسئولیت‌ها را جامعه، خلق‌ها، زنان و روشنفکران باید به عهده بگیرند. تزهایی که بدون مبنا قرار دادن و آماده‌سازی جامعه، انرژی خود را تنها صرف حاکمیت می‌کنند، بخشی از نیروهای درگیر در فرآیند دمکراتیزاسیون تلقی نمی‌شوند. لازمه مشارکت‌کردن و تأثیرگذاری در فرآیندهای دمکراتیک، جامعه‌محور بودن است. نیروهایی که معتقدند انجام همه امورات، مسئولیت‌ها و وظایف باید برعهده دولت و حاکمیت باشد، جوهره دمکراسی را به درستی درک نکرده‌اند و در حالت کلی یا ایزوله (منزوی) می‌شوند، یا به خدمت حاکمیت درمی‌آیند.
 
جامعه تنها با سازماندهی، همگرایی حول محور دمکراتیزاسیون و فشار اجتماعی می‌تواند حاکمیت را مجاب به انجام تغییرات اساسی کند. بنابراین، لازم است تکرار شود که جامعه، تغییر و تحول را از حاکمیت تمنا نمی‌کند؛ بلکه با حضور و پیگیری و فشار خود، آن را تحقق خواهد بخشید. فلذا، این جامعه نیست که تسلیم منطق حاکمیت خواهد شد؛ حاکمیت است که باید فاصله‌ خود با جامعه را کاهش دهد و اراده معطوف به دمکراسی را بپذیرد تا بدین ترتیب راه برای ایجاد یک “حل دمکراتیک” هموار شود.
 
هم ذهنیت، هم استراتژی و هم فرمولاسیون کودار برای گذار به یک وضعیت دمکراتیک، از نگرش دیگر جریانها‌ و احزاب  فاصله دارد. کودار از نظر استراتژیک، تحقق مدل “خودمدیریتی دمکراتیک در چهارچوب ایران” را اساس قرار می‌دهد. مدلی که هم با ذهنیت‌های تمامیت‌خواه، هم با رویکردهای قوم‌گرایانه و مذهب‌گرایانه، مرزبندی قاطعانه دارد. در عین حال، مشارکت حداکثری همه تنوعات اجتماعی، اتنیکی، مذهبی و زنان را در امر سیاست و در تصمیم‌سازی‌ها حیاتی می‌داند. این مدل، دولت‌گرا نیست. پیش‌شرط تعامل با دولت  نیز، به میزان آمادگی دولت برای تغییر وضع موجود و دمکراتیزه کردن قانون اساسی و بستری دمکراتیک وابسته است.که تمامی این نکات در نقشه راه ارایه شده توسط کودار به خوبی توضیح داده شده.”
 
کودار و رویکردی که از آن دفاع می‌کند، دفاع و کار برای سهیم شدن جامعه، خلق‌ها، زنان و مذاهب از حقوق و آزادی‌ها  است. کودار به جای اینکه دغدغه شراکت سیاسی و اقتصادی با حاکمیت را داشته باشد، “شراکت حقوقی” همه تنوعات و نیروهای به حاشیه رانده شده و همچنین تطبیق حداکثری آن با دمکراسی رادیکال را مبنا قرار می‌دهد. موضوعی که هنوز به دغدغه حاکمان جمهوری اسلامی مبدل نشده است و آن‌ها هنوز هم بدنبال خواستهای تمامیت‌خواه و اقتدارگرا، هنوز از نظر ذهنیتی، به توزیع عادلانه قدرت، ثروت و برابری حقوقی، سیاسی و مذهبی اعتقاد پیدا نکرده‌اند و در عین حال به “خودمدیریتی دمکراتیک” و “تمرکز زدایی از ساختار قدرت” باورمند نیستند و راهکارهای تقلیل‌گرایانه‌ای نسبت به مقوله “آزادی” دارند.
 
در صورت فقدان حسن‌نیت و ظرفیت لازم برای تحول دمکراتیک، کودار با تمام توان مبارزاتی‌اش، به شکل یک‌جانبه و با اساس قرار دادن جوامع داخل ایران، برای ایجاد یک مدل دمکراتیک مبارزه خواهد کرد. هم تحولاتی که در راهند و هم فاکتور زمان، در این زمینه به نفع جمهوری اسلامی و ذهنیتی که خواهان استمرار وضع کنونی است، نخواهد بود.”
 
قبل از هر چیز لازم است خلق کُرد یک استراتژی دمکراتیک را مبنا قرار دهد. باید با توسل به این استراتژی، دمکراسی و دمکراتیک‌ “شدن” را توسعه دهد. در مقابل انکار و استعمار بیایستد و در مقابل تهدیداتی موجود از خود محافظت نماید. این مقولات را می‌توان پیش‌شرط‌هایی عنوان نمود که خلق کُرد بتواند با توسل به آن به هویت و ارزش‌های راستینش، به فرهنگ و زبان و همچنین به سیاستی دمکراتیک دست پیدا کند و به مانند خلقی آزاد از حیاتی آزاد برخوردار گردد.”
 
در چنین شرایطی لازم است تمامی خلقهای ایران به‌ویژه خلق کُرد در شرق کردستان، جهت محافظت از هویت اجتماعی و سیاسی خویش، ‘توسعه و گسترش خط دفاع ذاتی و مشروع’ را اساس کار خویش قرار دهند. اگر خلق کُرد در این بخش از میهن، در سازماندهی اجتماعی‌ و سیاسی خویش ضعیف عمل نماید و خط‌مشی دفاع مشروع خود را تقویت نکند؛ نمی‌تواند حیات سیاسی-اجتماعی خویش را تداوم بخشد و حتی در معرض نابودی هم قرار می‌گیرد. در چنین حالتی خلق کُرد نمی‌تواند در مقابل نیروهایی که قصد سوءاستفاده سیاسی را دارند، بیایستد.
 
امروزه اگر رژیم ایران می‌خواهد با معضلات و بحران‌های منطقه‌ای مواجه نشود؛ لازم است مسایل مربوط به خلق کُرد و سایر خلق‌های ایران را حل‌ نماید. راه‌ چاره‌ی معضلات در ایران از حل مسئله‌ی کُرد در شرق کُردستان می‌گذرد. اگر رژیم ایران این واقعیت را نپذیرد و بخواهد تسلیم‌پذیری را بر کردستان تحمیل کند و با حمله‌ به مواضع و خطوط قرمز خلق و گریلا‌هایش و همچنین با اجبار، زور، شکنجه و اعدام بخواهد فریاد‌های مردمی را در نطفه خفه کند، احتمال افزایش خطر برای آن رژیم بسیار بیشتر خواهد بود. تاکنون هیچ دولتی موفق نشده با تداوم بازداشت‌ها، شکنجه و زندانی‌کردن، پیروزی را از آنِ خود کند.
 
صف‌بندی‌های قدیمی بهم خورده است و احزابی که رویکرد خود را تغییر ندهند بر خلاف منفعت مردم خود به نیروهای فاشیست و اشغالگر خدمت کردەاند. در همین راستا ما همچو کودار و پٰژاک نه تنها برای جریانها و نیروهای موجود در ایران دارای پروژه‌ی حل هستیم بلکه در آینده‌ای نزدیک پیشنهادها و درخواستهای جامعی را برای احزاب موجود در شرق کردستان را نیز ارایه خواهیم داد.
 
همسویی و مشارکت نیروهای کرد در یک پلاتفرم مشترک دموکراتیک یک ضرورت است. اگر چه جریانات سیاسی مختلف، اختلاف نظرهایی با یکدیگر دارند اما باید حول منافع ملی دورهم جمع شوند. در این صورت مشکلات سیاسی و اجتماعی موجود قابل حل خواهند بود و می‌شود الگویی دمکراتیك در منطقه ارائه داد. در همین راستا  کودار برای هرگونه دیدار و تماسی در راستای برگزاری جبهه‌ای دموکراتیک که در آن تمامی طیفها و جریانها حظور داشته باشند از آمادگی کامل برخوردار است و آنرا مسئولیت خود می‌داند.
 
وسوسهِ اتخاذ و تدوین “سیاست کردی” در چنین وضعیتی، مشهود است.کم نیستند نیروهایی که برای مداخله بالقوه در ایران، روی دینامیسم مبارزاتی کردستان حساب ویژە باز کرده‌اند. رقبای جمهوری اسلامی احتمالا متوجه این امر هستند که یکی از راههای ایجاد فشار بر ایران، جلب حمایت کردها است. جمهوری اسلامی هم به شکل سنتی معتقد بوده که مهار توان مبارزاتی کردها، لازمه دفع هر خطری است که متوجه ساختار سیاسی می‌شود. وضعیت سوریه اثبات کرد که نه اصرار بر ماندن در بن‌بست سیاسی و پافشاری بر تداوم استبداد می‌تواند تحول‌آفرین باشد و نه مداخله خارجی دمکراسی و آزادی می‌آورد.
یکی از فاحش‌ترین اشتباهاتی که در کمین رهبران جمهوری اسلامی است، این تلقی خواهد بود که تصور کنند، تنها با تکیه بر داشته‌های سیاسی، امنیتی و نظامی فعلی، و یا حداکثر با درپیش گرفتن رویکردهای تقلیل‌گرایانه سیاسی قادر خواهند بود به سلامت از گردنه پر پیچ و خم تحولات عبور کنند. این اعتماد بنفس را قبلا صدام حسین و  بشار اسد و امروزه اردوغان نیز در خود می‌دیدند و این راه بی انجام را پیموده‌اند.