زاگروس به‌رزه‌وان — مجلەی آلترناتیو

تمام جاندارانی كه امروزه در این كره‌ی خاكی زندگی می‌كنند هر كدام شیوه‌ی خاص زندگی خود را دارند كه آن‌ها را به صورت نمونه‌‌ای ویژه‌ درآورده است. هر كدام با توجه به شرایط زمانی و مكانی به سوی تكامل و حفظ اكوسیستم گام بر‌می‌داند. در میان این جانداران، شیوه‌ی زندگی انسان دارای خصوصیات ویژه‌ای است كه آن را نمونه‌ی تكامل‌یافته‌تر و اندیشمند‌تر از سایرین ساخته. انسان از طریق فكر و اندیشه كه همانا دنیای ذهنی اوست به زندگی‌اش شكل و محتوایی جداگانه بخشیده است. با ایجاد فرم‌ها و نرم‌های هنجاری در جستجوی جایگاه خود برآمده و با پی‌بردن به هویت خود در پی برساخت فرهنگی لازم است. هویت‌‌‌یابی افراد در گروه‌ها، سرچشمه‌ی نیروی روانی و شكوفایی شخصیتی است كه به صورت آگاهانه صورت می‌گیرد و زمینه‌ساز همكاری اجتماعی جهت ارتقای این هویت جمعی شده در نهایت هم به یك ساختار فرهنگی می‌انجامد. اساسا فرهنگ به معنای ارزش وجودی انسان در ارتباط با عوامل و پدیده‌های محیطی می‌باشد. انسان و جامعه در راه گام نهادن به سوی معنا از راه برجسته نمودن اندیشه‌‌ اقدام به تولید فرهنگی می‌نمایند. فرهنگ برخاسته از جوهره‌ی وجودی افكار، رفتار و تعاملات در دنیای طبیعی به صورتی جاری در یك مسیر تاریخی است.

پدیده‌های موجود در جامعه دارای كنش متقابلند كه ناشی از تعامل و روابط فرهنگی است. همین كنش‌ها هستند كه فرهنگی جغرافیایی، زبانی، قومی و ملی را می‌سازند. در دنیای امروز، علوم اجتماعی مفهومی گنگ و مبهم را از واژه‌ی فرهنگ تداعی می‌كنند و با جداسازی بعد ذهنی و عینی از همدیگر به این ابهام دامن می‌زند.‍ از آنجا كه تعریف صحیحی را از رفتار و ذهنیت ارائه نمی‌دهند، بنابراین در رویكرد فرهنگی دچار سردرگمی خواهیم شد. فاصله میان این دو باعث شده كه فرد از لحاظ ذهنیتی دچار بحران شود. قادر به تشخیص اولویت‌ها نیست و همین امر هم او را از تولید فرهنگی و گرایش فرهنگی صحیح باز‌می‌دارد.

اساسا سطح فرهنگ به میزان آگاهی و هوشیاری گروهی یا خلقی با تكیه بر تواناییهایشان برای كسب موقعیت اجتماعی و انسانی، بستگی دارد. نمی‌توان گفت ملت‌ها یا اقوامی كه در حاشیه‌ی دولت‌ـ ملت‌ها قرار دارند از ارزش فرهنگی كمتری برخوردارند. در واقع ارزش فرهنگی بر اساس معیارهای یك جامعه مشخص می‌شود كه از چه قاعده و اصول خاصی برخوردارند و از آن پیروی می‌نمایند. فرهنگ در ذات خود از آنِ جامعه‌ی پویا، زنده و متحرك است كه باورداشت‌های آن جامعه از لحاظ اقتصادی، سیاسی، اخلاقی و… در آن نمود می‌یابند. میزان ارزش‌گذاری و آرمان‌گرایی در هر یك از این حوزه‌ها را نشان داده و نهایتا در انسجام هویت انسانی و اجتماعی شخص، مؤثراست.

فرهنگ بر اساس یك كلیت تعریف می‌شود و نمی‌توان آنرا جدا از روابط انسانی، خاستگاه و جغرافیای انسانی یك منطقه تصور كرد. دولت جمهوری اسلامی با یك بعدی نشان دادن اصطلاح فرهنگ و تحقیر فرهنگ‌ها می‌خواهد رویكردی ستیزه‌جویانه را در مقابل طیف‌های فرهنگی و خلق‌های ایران صورت یكجانبه در پیش گرفته كه ناشی از فرهنگ ضعیف دولتی است.

این برخورد ریاكارانه و به دور از مبدأهای انسانی دولت‌ها در برابر دستاوردهای بزرگ انسانی، نشان از نقش ضد فرهنگی نظام دولتی دارد. دو نوع ملت داریم؛ از یك سو، ملت‌های به رسمیت شناخته شده یا بهتر بگوییم ملت‌هایی كه در قالب دولت‌ها به رسمیت شناخته شده‌اند و از سوی دیگر ملت‌هایی كه از یك فرهنگ ریشه‌ای مشخص با همه‌ی خصوصیات یك ملت برخوردارند ولی از منظر بین‌المللی، فاقد رسمیت و حتی فاقد شكل به حساب می‌آیند كه از آن‌ها به عنوان ملت‌های ممنوعه یاد می‌شود. همان‌طوری كه گفته شد فرهنگ، با مقاومتی عجین است كه از یك بستر تاریخی گذار كرده. مقاومتی در برابر نابودی و تلاشی برای ماندگاری است. فرهنگ‌ها چنین خصوصیتی دارند. به اقتضای ماهیت خویش، مقاومت شدید‌تری را نشان می‌دهند. این واقعیتی است كه فاشیسم دولت‌ـ ملت بیشترین تلاش را برای نابودی آن انجام می‌دهد.

در این وضعیت ساختار فرهنگ‌ها و مقاومتشان، نشان از محتوای دموكراتیك آنها دارد. مهم‌ترین هدف‌شان این است كه در تقابل با موقعیت نیروهای دولتی شده به صورت یك تشكل سیاسی‌ـ دموكراتیك در‌آیند. نقش كثرت‌مندی فرهنگ‌ها فرصتی برای تكوین ملت دموكراتیك است. آنچه مشخص است، در ساختار فرهنگ‌ها نفی و انكار یكدیگر وجود ندارد، بلكه اساس و مبنا همزیستی، تساهل و تعامل است. امروز خلق‌های ایران از یك پتانسیل فرهنگی والایی برخوردارند كه با تكیه بر پیشینه‌ی تاریخی و فرهنگی خود می‌توانند به جامعه‌‌ای دموكراتیك در سطح بالایی دست یابند.

در واقع دولت یازدهم با پیش كشیدن این موضوع كه یك فرهنگ، به نام فرهنگ ملی كه بیشتر حول زبان فارسی و شیعه‌ی دولتی می‌چرخد و خرده فرهنگ‌هایی هم هستند كه باید به آن‌ها رسیدگی شود، در پی‌هموژن كردن ملت‌های ایران است. نادیده گرفتن سایر فرهنگ‌ها و حتی بی‌احترامی به آنها نشان‌دهنده‌ی آن است كه دولت ایران نه تنها در خدمت احیای فرهنگ‌ها نیست بلكه برنامه‌ی بلند‌مدتی را برای نابودی آنها تدوین كرده كه نشات گرفته از نقش دولت‌ـ ملتی آن است. هدفش هموژن كردن و یكدست نمودن جامعه با نام فرهنگ ملی است. این نوع از برخورد با ساختار فرهنگ، همخوانی ندارد.

با این وضعیت، یكدست‌سازی جامعه تحت عنوان ملی‌گرایی، نه تنها در خدمت فرهنگ ملی و جامعه‌ی فرهنگی نیست بلكه دارای جنبه‌ی منفی نیز هست. می‌توان گفت كمر به نابودی فرهنگ‌ها بستن است. هر اندازه كه دولت‌ها در صدد آسمیلاسیون( ذوب فرهنگی) و طرد فرهنگ‌ها برآیند به همان میزان، نیرو وتوانایی آن در اداره‌ی ملت‌ها از دست خواهد رفت.

جمهوری اسلامی از این راه در پی برقراری صلح و ثبات در منطقه و همین طور جهانی شدن برآمده است. مفهوم جهانی شدن كه در ابتدا بیشتر در حوزه‌ی مسائل اقتصادی مطرح بود، اینك بیشتر عرصه‌های زندگی انسانی را دربرگرفته و بیش از همه در حوزه‌ی فرهنگی به فعالیت می‌پردازد. اما شایان ذكر است كه این میزان كارایی فرهنگ‌هاست كه صلح و ثبات را در جهان برقرار می‌نماید و زمینه‌ساز الگوی جهان‌وطنی می‌گردد. جهانی شدن نیز بر اساس مشاركت فرهنگی با توجه به كلیت فرهنگی امكان‌پذیر است. تا الگوهای منطقه‌ای و ملی در نظر گرفته نشود، نمی‌توان بحث از الگوهای جهانی كرد و با آن سازش نمود.

خطر نسل‌كشی فرهنگ‌ها هنوز هم ادامه دارد. خلقی كه فرهنگ خود را از دست داده باشد یا به فرهنگ دولت‌ـ ملت آلوده شده باشد، به سوی نابود شدن گام برداشته است. خلق‌هایی در خاورمیانه و جهان به این وضعیت دچار شده‌‌‌اند و امروز حتی نامی از‌ آن‌ها باقی نمانده است.

این خطر را می‌توان در ایران هم مشاهده كرد زیرا بیشتر از هر زمانی خلق‌ها و فرهنگ‌های ایرانی در معرض این هجوم قرار دارند. ایران در عرصه‌ی فرهنگ هم به دنبال انحصار‌گری است. امروز آنچه در كوردستان تحت عنوان سیاست فرهنگی پیاده می‌شود ناشی از همین رویكرد انحصارگری و فرهنگ‌ستیزی است. چرا كه بیشترین مقاومت و مبارزه را كوردها انجام داد‌ه‌اند و این به خاطر فرهنگ مقاومتی و شیوه‌ی حیات آنان است. تفاوت‌ زبان‌ها، باورها، رنگ‌ها و خصوصیات برجسته‌ی زندگی را باید فرصتی برای غنای فرهنگی دانست و از آنها صیانت به عمل آورد. در این راه لازم است كه به ایجاد تشكل‌های مردمی خارج از حوزه‌‌های دولتی اقدام كرد. حتی نسبت به دفاع از ارزش‌های فرهنگی به روش‌های دفاع مشروع هم پرداخت. زیرا نابودی فرهنگ، برای هر جامعه‌ای به معنای پایان ارزش‌ها و میرایی است. مقاومت در برابر هژمون‌گرایی فرهنگی باید از راه تولید فرهنگی و زنده نمودن ارزش‌های جامعه صورت گیرد. به وجود آوردن نهاد‌های فرهنگی جهت ایجاد میدان فعالیت و بستر سازی برای وارد شدن به عرصه‌های نوین فرهنگی برای دسترسی به زمینه‌های تولید فرهنگی لازم است كه در دستور كار قرار گیرد.