كنفرانس شرم الشیخ نمایشی با طعم جشن پیروزی

عاکیف آبیدر

با نگاهی اجمالی به روند تحولات اخیر در خاورمیانه، می‌توان به عمق بحران‌های این منطقه پی برد. بخش عمده‌ای از این بحران‌ها ناشی از جنگ‌های هژمون‌گرایانه‌ای است که از سوی قدرت‌های جهانی تحمیل شده‌اند. در عین حال، دولت‌-ملت‌های منطقه نیز با تکیه بر ایدئولوژی‌های ارتجاعی و تلاش برای گسترش نفوذ خود، به تشدید این وضعیت دامن زده‌اند.

اگرچه امروزه تحت عناوین مختلف بر طبل جنگ‌افروزی کوبیده می‌شود، اما بی‌تردید ریشه‌ی مشترک همه‌ی این جنگ‌ها را می‌توان در مفهومی به نام «انحصار» جست‌وجو کرد ـ چه انحصار سرمایه باشد و چه انحصار قدرت. برای تحمیل این انحصار، از هر ابزاری بهره گرفته شده است. نمونه‌ی بارز آن، پروژه‌ی «اسرائیل بزرگ» است که با تکیه بر فصل ۱۵ کتاب پیدایش (آیات ۱۸ تا ۲۲) و مفهوم «سرزمین موعود»، به‌عنوان مبنای مشروعیت‌سازی اقدامات اسرائیل مطرح شده است.

یکی از مهم‌ترین گام‌ها در این مسیر، توافق‌نامه‌های موسوم به «پیمان ابراهیمی» است که در سال ۲۰۲۰ میان اسرائیل و شماری از کشورهای عربی امضا شد. این توافق‌ها نیز ریشه در همان آیات کتاب مقدس دارند که در آن خداوند به ابراهیم وعده می‌دهد: «این زمین را از رود مصر تا رود بزرگ، یعنی فرات، به تو بخشیده‌ام».

اسرائیل با اتکا به این مبانی، در همکاری با آمریکا و شخص ترامپ، طرحی نوین برای خاورمیانه را دنبال می‌کند که هدف آن تحقق پروژه‌ی اسرائیل بزرگ و جلوگیری از نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه است. بهانه‌ی اسرائیل برای مداخله، حضور جمهوری اسلامی در قالب «هلال شیعی» و گسترش میلیشیاهای نیابتی تحت شعار «محور مقاومت» است. در همین راستا، اسرائیل اقدام به حملات نظامی علیه ایران کرده و درگیری‌هایی با حزب‌الله و نیروهای وابسته در عراق را رقم زده است.

این اقدامات نه تنها جمهوری اسلامی، بلکه ترکیه را نیز نسبت به نیت‌های اسرائیل نگران کرده است. در واکنش، حماس با تحریک ایران و ترکیه، به کیبوتص‌های اسرائیلی حمله کرده و تعدادی از شهروندان را کشته یا به گروگان گرفته است. این حمله بهانه‌ای برای لشکرکشی اسرائیل به فلسطین شد تا هم غزه را به خاک خود ملحق کند و هم با نابودی حماس، جمهوری اسلامی را تضعیف نماید.

در ادامه‌ی این روند، اسرائیل برای مقابله با نفوذ ایران، ارتش خود را با تجهیزات کامل وارد خاک سوریه کرده و در نقاط استراتژیک مستقر شده است. هدف نهایی، آماده‌سازی بستر برای مداخله مستقیم در ایران است. این وضعیت، رژیم ایران را در برابر دو راهی پذیرش یا رد پیمان ابراهیمی قرار داده است ـ پذیرش آن با اصول مذهبی و ایدئولوژیک نظام در تضاد است و رد آن خطر سقوط را افزایش می‌دهد.

فرایند تضعیف ایران شامل نابودی زیرساخت‌های موشکی و هسته‌ای، ترور فرماندهان اصلی و قانع‌سازی اروپا برای اجرای مکانیزم ماشه و تشدید تحریم‌ها بوده است. با طولانی شدن جنگ غزه و افزایش فشارهای بین‌المللی، اسرائیل برای آغاز دور جدیدی از مداخلات در ایران، نیازمند پایان‌بخشی به وضعیت غزه بود. از این رو، با دادن نقش نمادین «کوروش کبیر» به ترامپ در پارلمان اسرائیل و برگزاری کنفرانس شرم‌الشیخ، نمایشی با طعم جشن پیروزی به راه انداختند تا هم از فشارهای اروپایی رهایی یابند و هم زمینه‌ی خلع سلاح حماس و آمادگی برای مداخله در ایران را فراهم کنند.

انتخاب زمان (۱۳ اکتبر) و مکان (شرم‌الشیخ) برای این کنفرانس، کاملاً هدفمند بود. این تاریخ پاسخی به بیانیه‌ی سرزمین‌های اشغالی فلسطین در ۱۳ اکتبر ۲۰۱۶ در سازمان ملل بود که خشم اسرائیل را برانگیخت. شرم‌الشیخ نیز به‌دلیل موقعیت استراتژیک و سابقه‌ی اشغال توسط اسرائیل، انتخابی نمادین برای بازآفرینی تاریخی و سیاسی در راستای منافع هژمون‌گرایان بود.

کنفرانس شرم‌الشیخ در شرایطی برگزار شد که پس از جنگ غزه ۲۰۲۴ـ ۲۰۲۵، موجی از فشار انسانی و ویرانی در منطقه شکل گرفت. آمریکا، مصر و برخی کشورهای اروپایی خواهان پایان جنگ و آغاز بازسازی بودند، در حالی که ایران و محور مقاومت بر ادامه‌ی مبارزه تا آزادی کامل فلسطین تأکید داشتند. این کنفرانس نه تنها نشست صلح، بلکه آزمونی برای چینش جدید قدرت در خاورمیانه بود و پیامی واضح به رژیم ایران برای بازگشت به میز مذاکره و پذیرش مطالبات آمریکا و اسرائیل از مسیر دیپلماتیک ارسال کرد.

از دیدگاه جمهوری اسلامی، این کنفرانس فاقد مشروعیت بود و بخشی از پروژه‌ی «نرمال‌سازی کنترل‌شده» آمریکا در منطقه محسوب می‌شد ـ پروژه‌ای با هدف حذف محور مقاومت، بازگرداندن نفوذ عربی تحت حمایت واشنگتن، و تغییر مرکز مشروعیت مسأله‌ی فلسطین از مقاومت به نهادهای وابسته به غرب.

تهران با عدم شرکت در این روند، تلاش کرد استقلال گفتمانی مقاومت را حفظ کند، اعتراض خود را به حذف گروه‌های مقاومت از مذاکرات اعلام نماید، و وجهه‌ی خود را در میان جبهه‌ی مردمی منطقه حفظ کند. در مقابل، اصلاح‌طلبان و موافقان حضور ایران در کنفرانس، آن را فرصتی دیپلماتیک برای جبران ناکامی‌های سفر نیویورک و سازمان ملل دانستند. برخی رسانه‌های وابسته به اصلاح‌طلبان، عدم حضور را نتیجه‌ی نفوذی‌ها دانستند. مخالفان نیز با اشاره به دیدارهای گذشته‌ی مقامات جمهوری اسلامی با صدام، تنش‌هایی را رقم زدند که نشان‌دهنده‌ی شکاف در بدنه‌ی حکومت بود ـ هرچند تجربه نشان داده که چنین اختلافاتی بیشتر جنبه‌ی نمایشی دارند.

مطالب مرتبط