آپوئیسم؛ تضمین بقا با سلاح‌هایش؛ تامین آزادی با ایدەهایش

اهون چیاکو        

ـ البتە سلاح نقد نمی‌تواند جای انتقاد با اسلحە را بگیرد. قدرت مادی را باید با نیروی مادی بە عقب راند. اما ایدە نیز همین کە تودەگیر شود بە نیروی مادی تبدیل خواهد شد. ایدە زمانی تودەگیر خواهد شد دارای جاذبە باشد و برای اینکە جذاب شود باید رادیکال باشد. برای اینکە رادیکال باشد نیز بایستی بە ریشە دست ببرد ـ  “کارل مارکس”

یکی از تصمیماتی کە در کنگرە ١٢ حزب کارگران کوردستان اتخاذ گردید، تصمیم پایان دادن بە استراتژی مبارزە مسلحانە در ترکیە، مشروط بە فراهم سازی زمینەهای حقوقی و سیاسی بود. درواقع در موازات با تصمیم انحلال پ. ک. ک (پیشتر در مطلبی جداگانە تحت عنوان ـ آپوئیسم پیمانی‌ست انحلال‌ناپذیر ـ بطور اجمالی بە آن پرداختەام) تصمیم پایان دادن بە ستراتژی جنگ مسلحانە بیشترین مناقشات را با خود بە همراە آورد. از سویی نگرانی‌های معقول نیروهای اجتماعی و از سویی دیگر فرافکنی‌ نیروهای منفعل و بی‌بصیرت را در سطح فردی و گروهی به همراە داشت. این نوشتار سعی بر آن دارد کە در حد توان و وسعت خود بە رفع نگرانی‌های معقول و جهت طیب خاطر بخشید بە انتقادهای مشفقانە همت بگذارد و از سوی دیگر تلاش‌های خاصمانە نیروهای فرافکن را افشا کند.

ما در طی قرون ١٨ و ١٩ شاهد مبارزات رهایی بخش ملی و اجتماعی و بە تبع آنها انقلاباتی در اروپا و امریکا هستیم. میتوان گفت استقلال آمریکا و انقلاب کبیر فرانسە در قرن ١٨ دو رخداد تاثیر گذار آن قرن بودند. همچنین عدیدەای از مبارزات و انقلابات ملی و اجتماعی ـ طبقاتی طی  قرن ١٩ در جریان بودند. وقایعی نظیر وضعیت انقلابی سال ١٨٤٨ در سرتاسر اروپا و امریکای صنعتی، تنظیم مانیفست کمونیست در همان سال توسط مارکس و انگلس، بین‌الملل اول با شرکت سوسیالیست‌ها، کمونیست‌ها و آنارشیست‌ها را طی آن سال‌ها شاهدیم. کمون پاریس در  ١٨٧١ و مبارزات رهایی بخش امریکای جنوبی و سایر مناطق تحت کولونیالیسم، مبارزە استقلال‌طلبانە ایتالیا، تشکیل دولت ‌ـ ملت‌های ایتالیا و آلمان بیسمارکی نیز بخش عمدە فعل و انفعالات آن دوران می‌باشند.

 اگر از پرداختن بە ابزارهای مبارزاتی، ستراتژی‌ها و تاکتیك های مبارزە در طی دو قرن ١٨ و ١٩ صرف‌نظر و صرفا بە دو انقلاب بزرگ قرن بیستم یعنی انقلاب ١٩١٧ روسیە و انقلاب چین در سال ١٩٤٩ بسندە کنیم، با نظری کوتاە بە ابزارهای مبارزاتی، ستراتژی و تاکتیک‌های این دو انقلاب بزرگ در صددیم تا مدخل و پیش‌درآمدی جهت پرداختن بە موضوع این نوشتار را فراهم سازیم. اهمیت این دو انقلاب بزرگ تاثیرگذاری آنها در سطح جهانی می‌باشد وگرنە در طی قرن بیستم ما شاهد مبارزات و انقلاب‌های وافری در سطح جهان می‌باشیم. مبارزات و انقلاباتی از قبیل انقلاب کوبا، الجزایر، ویتنام، آلبانی و تلاش و تکاپوهای رهایی‌بخش و آزادیخواهانە در اقسی‌نقاط جهان کە در زیل این دو انقلاب بزرگ می‌باشند و با تاثیر مستقیم و غیرە مستقیم آنها در منصە ظهور ظاهر گشتەاند.

در واقع هردو انقلاب نیز فارغ از شرایط اجتماعی و سیاسی دوران خود بر میراث مبارزات و انقلاب‌های قرن ١٨ و ١٩ استوار بودند. انقلاب روسیە از لحاظ تئوری و عملی از سویی ثمرە مبارزات جنبش‌های سوسیالیستی و آنارشیستی یک قرن قبل از خود بود و از سویی دیگر ثمرە انکشاف انقلاب در جامعە روسیە آن زمان. بە واقع  فرایند صنعتی شدن در روسیە موجب تغییر مناسبات فرهنگی و اجتماعی و ایجاد شکاف وسیع بین حکومت کنندگان (سیستم تزاری) و حکومت شوندگان (انبوە مردم) در جامعە نیمە فئودالی و نیمە سرمایەداری آن زمان روسیە شدە بود.

همچنین فعالیت‌های انقلابی آنارشیستی و مارکسیستی در هر دو بعد تئوری و عملی بر علیە سیستم تزاری قویا در جریان بودند. سرآمدترین پیشاهنگان انقلابیون روسی یعنی باکونین، کروپوتکین، پلوخانف و لنین علاوە بر روسیە دارای قدرت تاثیرگذاری در سطح انترناسیونال نیز بودند. این نیز موجب شد کە سطح آگاهی و ذهنی جامعە روسیە بطور نصبی با وضعیت اجتماعی و انضمامی روسیە متوازن گردد و موجبات یک تحول ریشەای را فراهم سازد. البتە آنچە کە بیشتر از فاکتورهای درونی بە این روند سرعت بخشید شرایط بین‌اللمللی و بطور اخص جنگ جهانی اول بود. این جنگ دولت تزاری را تضعیف کرد، خلاءهای معرفتی و جامعەشناختی را با خود بە همراە آورد و زمینە و فرصت عملکردهای سیاسی و دیپلماتیک را برای انقلابیون و مخالفین ضد تزاری فراهم ساخت. البتە اگر این فرصت‌ها در سطح بین‌الملل برای انقلاب روسیە فراهم نمی‌گشت هم از لحاظ ذهنی و هم از لحاظ عینی شرایط روسیە جهت انقلاب (طبق پیشبینی‌ها و تزهای مارکسیستی) نسبت بە کشورهای اروپای غربی در وضعیت عقب تری قرار داشت. در واقع آنچە کە امروزە نیز موجب بە چالش کشیدن عدیدەای از تزها و پیشبینی‌های مارکسیسم گشتە است نیز همین امر می‌باشد کە پرداختن تفصیلی بە آن از هدف و حوصلە این نوشتار خارج است.

در هرصورت در چنین شرایطی در روسیە انقلابی صورت گرفت. سازماندهی زبدە و رویکردهای خلاقانە در عرصە سیاسی از سوی بلشویک‌ها در تقابل با نیروهای سرمایەداری، در نهایت مراتب بلشویک‌ها قدرت را در دست گرفتند و اقدام بە استقرار اتحاد جماهیر شوروی نمودند. باید گفت: اگر مبارزە و پیروزی انقلاب وجهە ایجابی مسئلە باشد، حذف و کشتار بسیاری از انقلابیون مخالف بلشویک‌ها بویژە آنارشیست‌ها نیز وجهە صلبی آن می‌باشد. در هردو وجهە نیز تئوری‌های مارکس و انگلس، پیروان روسی آنها بویژە فعالیت‌های تئوریک ولادمیر الیچ لنین بلاخص تئوری‌هایی کە در دو اثر خود یعنی “چە باید کرد” و “دولت و انقلاب” مندرج هستند دخیل می‌باشند.

بە هر جهت اتحاد جماهیر شوروی از زمان تاسیس خود در دهە دوم قرن بیستم تا زمان فروپاشی آن در دهە آخر قرن بیستم با تمام تحریفات و فراز و نشیب‌هایی کە با آن موجە گشت، حداقل در سطح کلان بەمثابە نیروی نقطە مقابل سرمایداری جهانی قرار داشت. با توجە بە این نیز بعنوان حامی مبارزات اجتماعی ـ طبقاتی و رهایی‌بخش ملی در جهان از جملە خاورمیانە قلمداد می‌شد. یا حداقل خود را چنین وانمود می‌کرد و در بیرون نیز چنین پنداشتە می‌شد.

 با توجە بە شرحی کە دادیم انقلاب روسیە هرچند بعد از پیروزی بە یک نیروی نظامی جهانی تبدیل شد ولی نحوە سرکار آمدنش متکی بە جنگ مسلحانە آنچنانی چە نوع جبهەای و چە نوع گریلایی نبود. بلکە بیشتر ثمرە کار فکری و فرهنگی، سازماندهی آهنین، سیاست ورزی انقلابیون، قیام درونی و بحران بین‌المللی بود.

ولی در مورد انقلاب چین مسئلە متفاوت است. در واقع در ابتدای قرن بیستم تا سرتاسر نیمە اول قرن هم شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی چین با روسیە بسیار متفاوت بود. در مورد وضعیت سیاسی نیز می‌توان همین را گفت. از لحاظ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی چین غالبا جامعەای فئودالی بود. بە طبع آن نیز درصد بالای آن جامعە روستایی و دهقانی بود. تنها مظاهر اولیە سرمایداری آنهم بطور محدود در آنجا سربرآوردە بودند. از لحاظ سیاسی هم کشوری نیمەمستعمرە و با تاثیرگذاری بسیار اندک درعرصە رئال‌پلوتیک جهانی بود.

 در دو دهە قرن نیروی چپ در این کشور بسیار محدود و حاشیەای بود. در انقلاب ١٩١١ بە رهبری “دکتر سون یات سن” کە از او بعنوان پدر چین مدرن یاد می‌شود، دودمان چینگ سرنگون شد و جمهوری چین با ریاست دکتر سون یات سن بعنوان اولین رئیس‌جمهور چین تاسیس گشت. در این دوران نیروی چپ و کمونیستی دخالت چندانی نداشت. در واقع بعد از انقلاب روسیە بود کە مانند بسیاری از کشورهای دیگر آسیا، نیروهای کمونیستی در چین نیز پا گرفتند. این نیز موجب شد کە در سال ١٩٢١ حزب کمنیست چین تاسیس گشت. تا قبل از تاسیس حزب کمونیست، حتی رهبر خلاق و بلامنازع آیندە حزب کمونیست چین یعنی “مائو تسە تونگ” عضو حزب ملی ـ ناسیونالیست “کومینتانگ” بود. حزبی کە در سال ١٩١٣ بە رهبری دکتر سون یات سن تاسیس و در سال ١٩١٩ حکومت چین را در دست گرفت.

البتە بعد از مرگ دکتر سون یات سن در ١٩٢٥ رهبری حزب کومینتانگ بە دست “چیانگ کای‌شك” افتاد کە دارای مواضع سخت در برابر کمونیست‌ها و چپ‌ها بود. این نیز باعث انشقاق بین نیروهای راست و چپ در چین گشت. مائو متوجە شد کە باید در مورد جنگ مسلحانە در برابر نیروی کمپرادور درونی و امپریالیسم ژاپن و امریکا خلاقیت بخرج دهد. جنگ مسلحانەای کە بتواند جامعە وسیع دهقانی آن زمان چین را در برابر نیروهای چیانگ کای‌شک کە بە امپریالیسم امریکا متکی گشتە بود و امپریالیسم ژاپن کە بخش وسیعی از چین را اشغال کردە بود را جذب خود کند.

 در نتیجە این تکاپو در راستای یافت شیوە ماثر مبارزە مسلحانە و منطبق با وضعیت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی چین، مائو تئوری جنگ خلق طولانی مدت را خلق کرد. این شیوە جنگ مسلحانە مبتنی بر محاصرە شهرها از طریق روستاها بود. بە این معنی کە باید در مناطق روستایی سازماندهی نظامی و اجتماعی را گسترش داد، بسوی محاصرە شهرها و تسخیر نهادهای قدرت را بە جریان در آورد و بە این طریق انقلاب را بە پیروزی رساند. در نتیجە آن نیز سال ١٩٤٩ مائو فائق آمد. او بەحکومت و ریاست‌جمهوری چیانگ کای‌شک پایان داد و جمهوری خلق چین را تاسیس کرد. مائو تسە دونگ بە ریاست‌جمهوری آن منصوب گشت و تا پایان عمر خود در سال ١٩٧٦ بر این منصب باقی ماند.

تئوری جنگ طولانی مدت خلق کە از سوی مائو ابداع گشت دارای ٣ مرحلە تحت عنوان ستراتژی دفاع، ستراتژی تعادل و ستراتژی تعرض بود. طبق آن باید مرحلە اول با گروە کوچکی آغاز می‌گشت. گروهی کوچک اما مصمم و بطور مداوم  در تحرک. در این مرحلە بایستی انقلابیون جهت تبلیغ جنگ مسلحانە تلاش بخرج دهند، با انجام عملیات‌های محدود ولی تاثیرگذار بە جامعە بویژە دهقانان روستایی جسارت ببخشد تا بە صفوف مبارزە ملحق شوند. در مرحلە نخست تلاش در جهت جذب نیرو بود تا بە این طریق مبارزە گسترش یابد و تمهیدات ورود بە مرحلە دوم یعنی ستراتژی تعادل فراهم گردند. در مرحلە دوم نیز بایستی مبارزان در نتیجە موفقیت مرحلە اول و نیرو و توانی کە جذب و کسب شدە بود، اقدام بە آزادسازی مناطقی می‌کردند تا در آنجا دست بە ساخت استحکامات ‌زدە و پرسنل و نهادهای انقلابی در آن مناطق مستقر گردند. در آن مناطق آزاد شدە کە آنها را مناطق سرخ نیز عنوان می‌کردند بە آموزش نیروها می‌پرداختند و آنجا را بە پشت جبهە جنگ تبدیل می‌کردند. در آنجا لجستیک جنگ را فراهم می‌کردند، مراکز اداری، تبلیغاتی و رسانەایی جنگ را بنیاد می‌گذاشتند، مجروحین را مداو می‌کردند و بە این طریق سعی می‌شد کە توازن قوا ایجاد شود. در کل در مرحلە دوم تمام تلاش‌ها بر این استوار بود  تا شرایط جهت نیل بە مرحلە سوم کە مرحلە تعرض و حملە همە جانبە جهت سرنگونی دشمن می‌باشد، فراهم گردد.

طبق این تئوری در مرحلە اول و دوم نیازی آنچنانی بە مدد و مساعدت نیرویی خارجی نبود. و با پتانسیل‌های درونی خود جامعە و ملت فرودست امکان پیشبرد مرحلە نخست و دوم ممکن بود. ولی برای بە موفقیت رساندن مرحلە سوم لاجرم پشتیبانی یک نیروی قدرتمند خارجی نیاز بود. کە اتحاد جماهیر شوروی برای جنبش مائو این نقش را ایفا نمود. بعدها خود چین هم برای بعضی از قیام‌های مسلحانە آن زمان بەعنوان نیروی حامی ایفای نقش نمود. بە هر صورت طبق چنین تئوری و شیوە مبارزە مسلحانەای کە تحت عنوان مائوئیسم نام گرفت، در خود چین و چند کشور دیگر نتایجی کسب گشت. ولی در بسیاری از جاهای دیگر کە سعی شد از این تئوری تبعیت شود عمدتا بە نتیجە نهایی منجر نمی‌گشت.

البتە بغیر از تئوری جنگ خلق طولانی مدت مائو، در نیمە دوم قرن بیست شیوەهایی دیگر از جنگ مسلحانە نیز در جریان بود. تئوری قهر مقدس “فرانتس فانون” کە بە مشوق مبارزات رهای‌بخش الجزایر بر علیە کولونیالیسم فرانسە بود نیز یکی از تئوری و شیوەهای جنگ مسلحانە آن زمان بود. همچنین شیوەی جنگ گریلایی آمریکای لاتین بویژە جنگ رهایی‌بخش کوبا بە رهبری کاسترو و چگوارا یکی دیگر از شیوەهای جنگ مسلحانە قرن بیستم بود کە در کوبا موفقیت‌ را کسب کرد. در عین حال جنگ ویتنام در برابر استعمار فرانسە، ژاپن و در نهایت آمریکا و جنگ مسلحانە آلبانی بە رهبری انور خوجە نیز نمونەهایی موفقیت‌آمیز جنگ مسلحانە در نیمە دوم قرن بیستم بودند. در بسیاری از جاهای دیگر نیز یکی از این شیوەهای مبارزە مسلحانە و یا اخطلاتی از این تئوری‌ و شیوەهای دیگر مبارزە مسلحانە پیرو شدند کە بە دلایل متعدد نتوانست بە نتایج مطلوب خود برسند.

البتە بعد از انحراف کامل حزب کمونیست چین در دهە ٧٠ و ٨٠ میلادی، بە سوسیال امپریالیسم مبدل گشتن شوروی در همان دوران و بویژە بعد از فروپاشی شوروی در آغاز دهە ٩٠ میلادی دیگر وضعیت کاملا تغییر کرد و اگر نیروی می‌توانست مرحلە اول و دوم جنگ خلق طولانی مدت را نیز با موفقیت پشت سر بگذارد، برای مرحلە سوم با بن‌بست مواجە می‌گشت. شرایط سیاسی کاملا تغییر کردە بود و دوران جهان دو قطبی و بە طبع آن جنگ سرد مابین آمریکا و شوروی بە پایان رسیدە بود. چرا کە در دوران جنگ سرد بە وضوح آمریکا بعنوان حامی دولت‌های سرمایەداری و استعمارگر و شوروی بعنوان حامی جنبش‌های اجتماعی ـ طبقاتی و رهایی‌بخش ملی ظاهر می‌گشتند. شوروی هرچند کە خود در یک بحران و تحریف عمیق فرو رفتە بود ولی بە هر حال در مقابل دنیای سرمایەداری قرار داشت و تا فروپاشی حمایت‌هایی را بە جنبش‌های سوسیالیستی و رهایی‌بخش ملی می‌رساند.

البتە ناگفتە نماند کە فارغ از بحران‌های سیاسی و اجتماعی، تئوری‌هایی کە در مورد مبارزە مسلحانە تدوین می‌گشتند از یک نارسایی بزرگ رنج می‌بردند. آن نیز اتکا بە پوزتویسم بود کە بە این نارسایی‌ها دامن می‌زد. بویژە اتکا بە دترمنیسم یا جبرگرایی برآمدە از فیزیک نیوتونی و آنتاگونیسم مبتی بە داروینسم اجتماعی بود. این نیز باعث شد بسیاری از این مبارزات یا هیچگاە بە پیروزی نرسند و یا آنانی کە پیروزی را کسب کردند، باعث شد پیروزیشان مقطعی باشد و در اندک زمانی منحرف گردند. بە قدرت‌گرایی و مرکزگرایی روی‌بیاورند و بە نیروی ضد اجتماعی تبدیل شوند. بسیاری از آنها در درون صفوف خود نیز بە برخوردهای آنتاگونیستی متوسل شدند و قبل از آنکە در مقابل دشـمن پیروزی کسب کنند بە جنگ داخلی و حذف همدیگر در درون سازمان و بین سازمان‌ها کشیدە شوند.

حتی فارغ از بعد کلان در بعد خرد نیز گاها این برخورد آنتاگونیستی بە بین افراد و گروهای کوچک با یکدیگر نیز سرایت کرد. بە این طریق هم نیروی مبارزە را بە تحلیل می‌بردند و شکست خود را رقم می‌زدند. نمونه‌هایی از قبیل کشتن ملوانان کروشنات و دهقانان اوکراین در زمان خود لنین در شوروی، برخورد تند ستالنیست‌ها با تروتسکیست‌ها، اعدام‌ها و حذف فلەای کمونیست‌های مخالف ستالین، تبعات انقلاب فرهنگی مائو و… روشن‌ترین مستمسک‌های این مدعا می‌باشند. وقتی در رودخانە اصلی این جنبش‌های مسلحانە یعنی شوروی و چین ما شاهد این نتایج مخرب هستیم بدون تردید در شاخەهای فرعی آنها در اقسی‌نقاط جهان ذکر نمونەهای بیشتر کار دشواری نیست ولی ذکر آنها خارج از هدف و حوصلە این نوشتار می‌باشد.

روند دگردیسی جنگ مسلحانە در جنبش آپویی:

اگر بخواهیم سیر تطور جنگ مسلحانە جنبش آپویی را مورد ارزیابی قرار دهیم ابتدا باید تاریخ این جنبش را بە چند مرحلە منقسم کنیم. آنوقت در درون هریک از این مراحل بە تحلیل وضعیت نظامی جنبش بپردازیم و بدین طریق مسئلە را روشن کنیم. ١٩٧٣ یعنی سال شکل‌گیری گروە آپویی تا سال ١٩٧٨ زمان تاسیس ـ حزب کارگران کوردستان ـ پ. ک. ک، مرحلە نخست جنبش آپویی می‌باشد. این مرحلە کە عنوان “دوران گروە ایدئولوژیک” بە آن اطلاق می‌شود، بیشتر دوران تکوین ایدئولوژیک گروە می‌باشد. آموزش، مطالعە، جذب نیرو در صدر وظایف است. تا ١٨ ماەمە ١٩٧٧ کە اولین عضو گروە یعنی رفیق حقی‌قرار بە شهادت می‌رسد، نە تنها ما شاهد مبارزە مسلحانە نیستیم، بحث و اندیشیدن بە آن نیز محوریت ندارد. در این دوران شاید برخورداری از چند قبظە اسلحە کمری یا یک دو قبظە کلاشینکف و چند درگیری محدود کل موضوع نظامی جنبش را در برمی‌گیرد.

ولی بعد از شهادت شهید حقی‌قرار اندیشیدن بە تسلیح گروە برای دفع حملات مشابە، مقابلە با اقدامات امحاگرانە دولت در تقابل با گروە و خلق؛ همچنین جهت گسترش جنبش بحث در مورد جنگ مسلحانە و ضرورت تمهیدات آن در درون جنبش بالا میگیرد. تقابل با اقدامات عشایر مزدور سلیمانان و بوجاق در مناطق حیلوان و سیورک نیز از مواردی است کە جنبش را بە دست بردن بە اسلحە وادار می‌سازد. این درگیری‌ها مصادف با تصمیم برگذاری اولین کنگرە پ. ک. ک در پاییز ١٩٧٨ می‌باشد.

مرحلە دوم جنبش با برگزاری کنگرە تاسیس پ. ک. ک در ٢٧ نوامبر ١٩٧٨ آغاز می‌شود و تا ١٥ آگوست ١٩٨٤ ادامە می‌یابد. در این دوران هرچند هنوز بطور رسمی اعلام جنگ مسلحانە نشدە است ولی تلاش‌های تئوریک و عملی برای فراهم ساختن شرایط آغاز جنگ مسلحانە در برابر دولت ترکیە شدیدا در جریان می‌باشند. سال ١٩٧٩ رهبری جنبش با پیشبینی آنکە کودتایی در ترکیە در راە است و اگر تدابیر اندیشیدە نشوند خطر امحاء جنبش وجود دارد شمال کوردستان و ترکیە را ترک و بە سوریە و لبنان وارد می‌شود. بعدا با رخ دادن کودتای ١٨ سپتامبر ١٩٨٠ بە رهبری کنعان اورن در ترکیە مشخص شد پیشبینی‌های رهبری جنبش (رهبر آپو) درست بودە و اگر تدابیر اندیشیدە نمی‌شدند میتوانست پایان جنبش رقم بخورد.

 با استقرار رهبر آپو و شماری از کادرهای جنبش در درە بقاء، واقع در لبنان تلاش‌های فشردە فکری، آموزشی و سازمانی جهت آغاز مبارزە مسلحانە و بازگشت بە میهن آغاز شد. تیم‌های گریلایی بعد از آموزش بە کوهای کوردستان جهت تبلیغات اعزام می‌شوند. در کنگرە دوم پ. ک. ک تصـیم تاسیس یک تشکیلات نظامی تحت عنوان نیروهای آزادی کوردستان تصویب شد. نیروهای آزادی کوردستان بە تبلیغات نظامی در درون میهن دست زدند و باید خود را برای یک سلسلە عملیات‌های نظامی آمادە می‌ساختند تا از طریق آن عملیات‌ها بطور رسمی آغاز جنگ مسلحانە جنبش بە افکار عمومی اعلام می‌گشت. اما بدلیل عدم آمادگی کافی رهبری میدانی جنبش این عملیات‌ها تا تابستان ١٩٨٤ بە تعویق افتادند. در نهایت با تمهیدات ستراتژیک رهبر آپو و فرماندهی میدانی رفیق معصوم کرکماز (رفیق عگید) در ١٥ آگوست ١٩٨٤ طی دو عملیات آغاز جنگ مسلحانە اعلام گشت کە موجب بازتاب‌هایی در سطح ترکیە، کوردستان، منطقە و جهان گشت.

بە این طریق ١٥ آگوست ١٩٨٤ تا ١٩٩٣ دورەای دیگر آغاز میگردد. دورەای پر تلاطم کە در کتاب‌ها، مقالات و درسگفتارهای راجب بە تاریخ جنبش سیر حوادث این دورە ٩ سالە با تفاصیل ذکر شدەاند. ١٩٨٦ رفیق عگید شهید شد. کە ضایعەای بزرگ بر جنبش بود. در همان سال کنگرە سوم پ. ک. ک برگزار شد و جهت پایبندی بە شهید عگید و سایر شهدای این دورە تصمیم بە تاسیس ارتش رهایی‌بخش کوردستان اخذ گردید. بدین ترتیب نیروهای آزادی کوردستان جای خود را بە ارتش رهایی‌بخش کوردستان داد. این دورە با تمام فراز و نشیب‌ها، کم و کاستی‌ها و حتی تحریفاتی کە در آن صورت گرفت در نتیجە تلاش‌های رهبر آپو و بسیاری از فرماندهان صادق و مبارز جنبش موفقیت‌های زیادی را کسب کرد. تا جایی کە دولت ترکیە را در تنگنا قرار داد و موجب مذاکراتی در دوران ریاست جمهوری تورگوت اوزال در بین پ. ک. ک و دولت ترکیە شد.

 هرچند بدلیل اقدامات دولت پنهان نتیجە مطلوب از این مزاکرات حاصل نشد ولی نشانەهای قدرت مسلحانە جنبش را بە نمایش گذاشت، بویژە از سال ١٩٨٩ تا ١٩٩٣ هزاران جوان کورد در روستاها و شهرهای کوردستان بە گریلا ملحق شدند کە شمار قابل ملاحضەای از آنها زنان جوان بودند. در واقع پ. ک. ک مرحلە اول و دوم یعنی مراحل ستراتژی دفاع و تعادل جنگ طولانی مدت خلق را با موفقیت بە پشت‌سر گذاشت اما در حین ورود بە مرحلە سوم آن یعنی ستراتژی تعرض در چنین هنگامی اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید. هرچند جنبش آپویی با فروپاشیدن شوروی برعکس بسیاری از جنبشهای آن دوران ضعیف نگشت و حتی با اتکا بە فرهنگ مقاومت کورد و خلاقیت رهبری جنبش نیرومند هم شد، ولی نمی‌توان از این واقعیت نیز حاشا کرد کە بن‌بست‌هایی را هم بە همراە آورد.

در واقع در درون جنبش ما تمام این مراحل را یعنی از آغاز جنبش تا سال ١٩٩٣ را نیز بعنوان یک مرحلە تحت عنوان مرحلە رستاخیز “وەژین” نیز نام می‌بریم. با اتکا بە مبارزەای ترکیبی و درهم تنیدە در این مرحلە و بویژە مبارزە مسلحانە جنبش آپویی بقای خلق کورد را تضمین بخشید و از سویی دیگر دولت ترک را مجور بە اعتراف موجودیت خلق کورد کرد. همچنین ملتی را کە بەسوی نابودی می‌رفت آگاهی بخشید و بطور وسیع بە صفوف مبارزە کشاند تا از موجودیت خود دفاع کند. و در مسیر احقاق حقوق پایمال شدەاش خود را سازمان بخشد. در سطح بین‌المللی نیز مبارزات جنبش آپویی بازتاب قابل ملاحظەای داشت و نگاهای زیادی را معطوف خود کرد. این نیز خود حاوی تهدیدها و فرصت‌های بود. از سویی نظام سرمایەداری بیشتر جهت تروریزە کردن جنبش بە نفع دولت ترکیە گام نهاد از سویی دیگر مسبب حمایت‌های اجتماعی از جنبش‌ کوردستان در سطح بین‌الملل شد.

نتیجە مبارزات این دورە تضمین بقای کورد و اعتراف دولت ترکیە بە موجودیت و مسئلە کورد شد. تا جایی کە تورگوت‌اوزال، با وساتط جلال طالبانی  درخواست توقف جنگ و در برگرفتن مسیر مذاکرە جهت حل مسالمت‌آمیز مسئلە شد. جنبش ما نیز این را پذیرفت. اما در همان بدو کار این پروسە با توطئە دولت موازی ترکیە مواجە شد. حتی مرگ مشکوک تورگوت اوزال را بە همراە داشت. با توجە بە حقایقی کە بعدا افشا شد اوزال را کشتند تا مانع پیشرفت مسیر مزاکرە و حل مسئلە بە طرق مسالمت‌آمیز گردند. بە هررویی طی اقدامات اخلالگرانە مرحلە از جنین ساقط گشت.

١٩٩٣ تا ١٩٩٩ را نیز می‌توان بعنوان یک مرحلە از مبارزە مسلحانە جنبش با برخورداری از ویژگی‌های مختص بە خود برشمرد. این مرحلە از لحاظ تئوری، ستراتژیک و تاکتیکی مبتنی بر تلفیقی از تئوری، ستراتژیک و تاکتیک‌‌‌های لننیستی، مائو ئیستی و قهر مقدس فرانتس فانون همراە با خلاقیت و نوآورهای چشمگیر رهبر آپو در امر تئوری، ستراتژی و تاکتیک گریلایی بود. در واقع رهبر آپو برای گذار از روش‌های منسوخ جنگ مسلحانە کلاسیک تلاش‌های زیادی بە خرج داد ولی رهبری تاکتیکی جنبش و فرماندهی گریلا محصور عادت‌هایی شدە بود و این نیز دگماتیسم را بە سطحی رساندە تا مانع تطبیق تلاش‌های رهبری در میدان عمل شود. شاید اشارە بە این گفتە آلبرت آنشتاین ـ شکستن عادات از شکافتن اتم دشوارتر است ـ بتواند این وضعیت مابین تلاش رهبری برای تغییر در روش مبارزە و از سویی دیگر دگماتیسم موجود در درون جنبش و خارج از جنبش را کە سد راە بود، روشن‌تر بیان کند.

بەهررویی این مرحلە ٦ سالە از سویی توحش ارتش ترکیە را بە نمایش گذاشت. از سویی دیگر توان و قدرت گریلا و خلقی کە در پی رهایی و آزادی خود است. هرچند در نتیجە رویکردهای غیرە انسانی ارتش ترکیە خلقمان متحمل رنج‌های زیادی شد و در این دورە در کنار شهادت بسیاری از گریلاهای قهرمان؛ شاهد سوزاندن هزاران روستا، دستگیری و کشتن هزاران نفر از میهن‌دوستانمان و بسیاری قاتل مجهول هستیم. در عین حال در این مرحلە شاهد سیل عظیمی از مهاجرت میهن دوستان کورد بە کلانشهرهای ترکیە و سایر نقاط جهان بویژە اروپا هستیم؛ ولی از سویی دیگر در نتیجە این مبارزات و بویژە خلق کورد شاهد شکوفایی فرهنگی، اتحاد ملی و بازتاب گستردە مسئلە کورد در سطح بین‌المللی هستیم.

 در واقع این دست‌آوردها بود کە آمران و عاملان توطئە بین‌المللی ١٩٩٨ ـ ١٩٩٩ را بر علیە رهبر آپو و خلق کورد برانگیخت تا با عملی کردن توطئە مانع نیل بە رهایی و آزادی خلق کورد شوند. جا دارد کە اشارە شود؛ با توطئە بین‌المللی همانگونە پایان دادن بە یک قرن و ورود بە قرن جدید است بە همان میزان پایان یک مرحلە طولانی از مبارزە جنبش‌ما از جملە جنگ مسلحانە و ورود بە مرحلە و پارادیم نوینی است کە بیش از هرچیز رویکرد جنگ مسلحانە را تحت‌تاثیر قرار داد. در عین حال بایستی گفت از ابتدای دست بەکار شدن جنبش آپویی بویژە از ١٥ آگوست ١٩٨٤ تا پایان دهە ٩٠ میلادی را با توجە بە خصوصیات اجزاء آن در مقاطع مختلف را میتوان در کل بعنوان یک مرحلە نامبرد.

مرحلەای کە در کنار تمام اهتمامی کە در امر سازماندهی اجتماعی، فعالیت‌های فرهنگی، سیاسی و دیپلماتیکی بەخرج دادە می‌شد، ولی مبارزە مسلحانە امری ستراتژیک و جایگاهی تعین کنندە و فراتر از سایر عرصەهای مبارزە بە آن دادە شدە بود. البتە همانطور کە رهبر آپو در اظهارات اخیر خود بە آن اشارە می‌کند بعد از پایان جنگ سرد جنبش در طول دهە ٩٠ دچار وضعیت بغرنج ایدئولوژیکی هم شدە بود کە این وضعیت تاثیرات خود را نیز بە امر مبارزە مسلحانە می‌گذاشت کە رهبر آپو بطور مداوم در تلاش رفع نارسایی‌های این وضعیت بسر می‌برد. میتوان گفت ارائە پارادیم نوین در دوران امرالی حاصل همین تلاش‌ها می‌باشد.

پارادایم نوین کە در سالهای پایانی دهە ٩٠ و قبل از دوران امرالی ریشەهای خود را در ذهن رهبری جنبش دواندە بود، دوران امرالی توسط رهبر آپو از تهدید بە فرصت تبدیل شد تا این تغییر پارادیم و راەهای نوینی را بر راە مبارزە قویتر و منطبق با قرن جدید بگشاید. یکی از تفاوتمندی‌های پایەای پارادیم نوین نسبت پارادیم قبلی تفوق جامعە‌نگری بر نظامی‌گری میباشد. در این دورە دیگر سازماندهی اجتماعی و قیام اجتماعی جنبە استراتژیک دارد. طبق این استراتژی جنگ مسلحانە رهایی‌بخش بە امر دفاع مشروع تطور مییابد و در کنار ستراتژی سازماندهی و قیام اجتماعی در مسیر انقلاب نقش تاکتیکی را ایفا می‌نماید.

 در این راستا نیز اولین اقدام رهبر آپو بعد از توطئە بین‌للمللی ١٩٩٩ دستور بە عقب‌نشینی گریلا در داخل شمال کوردستان بود. در واقع هرچند کە این عقب نشینی کاملا طبق اهداف رهبری جنبش صورت نگرفتە بودە باشد و زیان‌هایی را نیز در مسیر عقب‌نشینی متحمل شدە بودە باشیم، ولیکن مرور زمان نشان داد کە تدبیری مدبرانە و تصـیمی درست بودە است.

رهبر آپو می‌دانست کە درکل شیوە مبارزە کلاسیک مسلحانە بە بن‌بست رسیدە است و باید از لحاظ تئوری و عملی چارەای تازە اندیشید. همچنین متغییرات اجتماع، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی قرن جدید دیگر با ابزارهای مبارزاتی قرن بیستم نمی‌تواند سازگار باشند. این متغییرات هم در سطح کوردستان و هم در سطح منطقە و جهان نوآوری‌هایی فکری، ئیدئولوژیک و شیوەهای جدید مبارزە را می‌طلبید. از سویی دیگر بحران سازمانی و تاثیرات روانی توطئە بین‌المللی بر جامعە و سازمان در صورت عدم ترمیم آن نەتنها مانع افزایش توان می‌شد، بلکە توان و امکانات قبلی را نیز بە تحلیل می‌برد.

تلاش‌های رهبر آپو در این خصوص هرچند با یک توطئە داخلی یعنی تصفیەگری دوران سالهای ٢٠٠٣ و ٢٠٠٤ مواجە شد، ولی باز توانست جنبش را از نابودی نجات دهد. در این دورە از لحاظ محتوایی جنگ مسلحانە مبتنی بر جنگ طولانی مدت خلق بە دفاع مشروع و از لحاظ هویت سازمانی ارتش رهایی‌بخش ملی کوردستان (ئەرتەشا رزگارییا نەتەوی یا کوردستانێ ـ ئارگەکە) بە نیروهای دفاع خلق (هێزێن پاراستنا گەل ـ هە پە گە) تحول یافت.

اقدامات رهبر آپو نەتنها جنبش را از مسیر ناهموار نجات داد بلکە از تمام لحاظ و بویژە در حوزە گریلایی جنبش بار دیگر استحکام یافت و رهبر آپو فرمان ١ ژوئن ٢٠٠٤ را صادر کرد کە در درون جنبش بە ـ فرمان ١ حوزەیران ـ شهرت دارد. طبق این فرمان بایستی گریلا بار دیگر در مناطق عمق خاک شمال کوردستان مستقر گردد. البتە اینبار نە در نقش ارتش رهایی‌بخش بلکە در نقش نیروهای دفاع خلق تا از قیام اجتماع حمایت کند و زمینەساز آن گردد. هرچند کە خارج از تصور بسیاری از جملە دولت ترکیە کە می‌پنداشتند گریلا دیگر توانایی عملیات را ندارد، توان بسیاری را بە نمایش گذاشت و این توان در عملیات‌هایی از قبیل عملیات اورامار، زاپ و بیزلە و صدها عملیات توانمند دیگر متبلور شد، ولی عادت‌های قدیمی در سطح فرماندهی نگذاشت کە طبق آنچە رهبری جنبش مد‌نظر داشت کاملا گذار از استراتژی جنگ مسلحانە طولانی مدت بە استراتژی سازماندهی و قیام اجتماعی صورت گیرد. این نیز در کنار تحسین و ستایش رهبر آپو از جانفشانی گریلا، همیشە موضوع نقد بودە است. رهبر آپو بارها نیز در خطاب بە جنبش و بویژە بخش گریلایی آن این گفتە مشهور انشتاین کە ـ ترک عادت از شکافتن اتم دشوارتر است ـ را گوش‌زد نمودە و بە شیوەی خواستە این حقیقت را بە گریلا منتقل کند کە دشمن اصلی دگماتیسم، عدم خلاقیت و اصرار بر عادات و شیوەهای کهنە و منسوخ می‌باشد. بە هر رویی با پایان یافتن دهە نخست قرن بیستم ما وارد مرحلەای جدید می‌شویم کە آن نیز در نوع خود شرحی را می‌طلبد.

در ابتدای دهە دوم قرن بیستم کە مصادف بود با انتشار جلد پنجم مانیفست تمدن دمکراتیک رهبر آپو در موازات با سایر حوزەهای اجتماعی و مبارزاتی در عرصە نظامی و دفاعی هم تحلیلات نوینی ارائە داد. جنگ انقلابی خلق را کە بعنوان آلترناتیو جنگ خلق طولانی مدت مائوئیستی و قهر مقدس فرانتس فانون مطرح شدە بود از لحاظ تئوری و تاکتیکی بیشتر تشریح نمود. در نتیجە سال ٢٠١٠ جنگ خلق انقلابی بعنوان مرحلە چهارم مبارزە جنبش آپویی بعد از مراحل موسوم بە  رستاخیز، خلقی گشتن و تبیین پارادیم نوین از سوی جنبش اعلام گشت. این دورە جهت گذار از کاراکتر و تاکتیک گریلای کلاسیک بە گریلای مدرن و گذار از نظامی‌گری بە اجتماعی گشتن  و جامحەمحوری تلاشی بیشتر از پیش را می‌طلبید.

جنگ خلق انقلابی بر سە پایە استوار بود. پایە اول سازماندهی و قیام خلقی ـ اجتماعی، پایە دوم جنگ گریلایی حرفەای و دفاع ذاتی یا خود دفاعی مردمی و پایە سوم آن ایجاد همپیمانی‌های سیاسی و اجتماعی در سطح کوردستان، منطقە و جهان در هردو منظر تاکتیکی و ستراتژیکی بود. اما بدلیل اسرار بە سیاست‌های سرکوبگرانە در کوردستان، جذابیت مبارزە مسلحانە از لحاظ احساسات فردی و جمعی در جامعە کوردستان و عدم خلاقیت کافی از سوی مدیریت عملی و تاکتیکی جنبش، علی‌رغم تلاش‌ها و اصرارهای رهبر آپو در زمینە شکوفاکردن سایر عرصەهای مبارزە باز بعد نظامی مبارزە بیشتر تداعی می‌گشت.

 با وجود این نیز ما در طول ربع اول قرن بیست و یکم شاهد توانمدی قوی از گریلا هستیم. حماسە قندیل در سال ١٠١١، جنگ افتخار آفرین شمزینان در تابستان ٢٠١٢، مقاومت سال‌های ٢٠١٥ و ٢٠١٦ در درون شهرهای شمال کوردستان، جنگ با دولت ترکیە و نیروهای سلفیست بویژە داعش در روژآوای کوردستان، جنگ ١٠ سال اخیر (سالهای بین ٢٠١٥ تا ٢٠٢٥) گریلای آزادی کوردستان در برابر مدرنترین تسلیحات نظامی و مبتنی بر بالترین سطح تکنولوژی و غیرە انسانیترین ترفندهای جنگ استخباراتی نیروهای ضد کورد از زمرە این توانمندی می‌باشند.

همچنین لازم بە ذکر است کە اگر در طول مبارزە گریلایی در بدو جنبش آپویی تا پایان قرن بیستم، گریلا بیشتر در شمال کوردستان و در مواجهە با ارتش ترکیە و تاحدودی در جنوب کوردستان در مواجهە با نیروهای کمپرادور کورد کە با ارتش ترکیە همراهی داشتند بود، ولی در ربع اول قرن بیستم جبهه‌های دیگری از جنگ بر گریلا گشودە شدند. گریلا اینبار دیگر نە تنها با دولت فاشیست ترکیە بلکە با سپاە پاسداران جمهوری اسلامی در شرق کوردستان و ایران، همچنین با ارتش بعث سوریە و با داعش و سایر گروهای تندرو اسلامی، در روژآوا ـ سوریە و جنوب کوردستان روبرو شد. در طی این سال‌ها در این جبهە‌ها نیز گریلا افتخارات بزرگی را ثبت کرد کە بازتاب منطقەای و جهانی را بە همراە داشت.

البتە ما زمانی وارد ربع دوم قرن بیست و یکم می‌شویم، با تمام توانمندی‌هایی کە نیروی گریلایی کسب کردە است، اگر بە شیوەی مبارزاتی جدیدی در مقابل تغییرات بزرگ اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و نظامی کە در سطح جهان، منطقە و کوردستان تسریع یافتەاند، نیندیشید، این خود می‌تواند ما را با خطرات وبن‌بست‌های جدی مواجهە سازد. گامی کە در ٢٧فوریە ٢٠٢٥ توسط رهبر آپو گذاشتە شدە است و گامهای بعدی آن مانند کنگرە ١٢ پ ک ک، پیام ویدیوی رهبر آپو در تاریخ ٩/٧/٢٠٢٥ و انهدام نمادین اسلحە توسط جمعی از گریلاها در تاریخ ١١/٧/٢٠٢٥ همە برای رفع خطرات و بن‌بست‌های قابل پیشبینی می‌باشد. در عین حال آغاز روی آوردن بە شیوەهای جدید مبارزە کە هم هستی‌مان را تضمین کند و هم‌اینکە رهایی و آزادیمان را تبیین نماید.

بە نوعی دیگر این نەتنها بە معنای پایان نیست، بلکە بە معنای سرآغازی نوین از مبارزە میباشد کە دفاع مشروع و خود دفاعی ‌همچنان از الزامات آن می‌باشد. آنچە کنار گذاشتە می‌شود شیوەهای منسوخ و کهنە می‌باشند نە ذات مبارزە. مبارزەی کە همچنان بە امر دفاع مشروع و خود دفاعی استوار است. در واقع شاید با اصرار بە شیوەهای قبلی مبارزە باز آنقدر قوی باشیم کە هیچوقت شکست نخوریم، ولی آنقدر هم قوی نیستیم کە پیروزی را بدست آوریم. رهبر آپو سعی دارد با خلاقیت تمام ما را از این دور خارج کند و راە را بر مبارزەای تاثیر گذار جهت کسب پیروزی بگشاید.

 البتە این دگردیسی نظامی در هریک از بخش‌های کوردستان با توجە بە وضعیت و سطح مبارزە ما در آن بخش و شیوە برخورد دولت حاکم بر آن بخش بستگی دارد. یعنی هرچند این اقدامات رهبر آپو جنبەای کلی، عمومی و جهانشمول دارد اما در نحوە اعمال آن داری جوانب ویژە و نسبی‌گرایانە نیز می‌باشد.

در واقع هرچند باید از تقدیس اسلحە و مبارزە مسلحانە حذر کرد، باید از تقدیس عدم اسلحە و مبارزە مسلحانە نیز حذر نمود. اسلحە یک ابزار است کە هم می‌تواند ضامن بقا و موجودیت شود و هم در صورت عدم خلاقیت و برخورد درست نیز می‌تواند بر بقا و موجودیت اسباب تهدید شود. آنچە کە نقش اسلحە را تعین میکند وضعیت‌های ویژە از لحاظ زمانی و مکانی می‌باشد. این مهم نیز باید توسط ذهن خلاق و سیاسی تشخیص دادە شود.

کارل فون کلاوزویتس مالف کتاب مشهور ماهیت جنگ میگوید: سیاست همان جنگ است اما با ابزارهای دیگر. همچنین لنین با اشارە بە گفتەای از کلاوزویتس با این مضمون کە ـ اگر یک فرماندە نظامی از تمام ابزارات، استحکامات و همە امکانات دشـمن اطلاع نیابد و آنها را مورد بررسی قرار ندهد، محکوم بە شکست است؛ لنین نیز میگوید: این گفتە کلاوزویتس چە اندازە در عرصە جنگ نظامی درست است بە همان اندازە در عرصە سیاسی نیز صدق می‌کند. همچنین گفتەی مشهوری از مائو وجود دارد کە می‌گوید: جنگ سیاست همراە با خونریزی و سیاست جنگ بدون خونریزی می‌باشد.

پس چە ایرادی دارد در جاهایی کە اگر بستری فراهم شود ما بەجای سیاست همراە با خونریزی، جنگ بدون خونریزی را برگزینیم. فارغ از تمام این گفتەها و تشریحات اگر تنها نگاهی بە وضعیت منطقە در دو سال اخیر داشتە باشیم و تاملی بر وضعیت سوریە، لبنان، فجایع غزە و جنگ ایران و اسرائیل داشتە باشیم، نشان می‌دهد کە اقدامات رهبر آپو برای جلوگیری از نمونەهایی مانند غزە در کوردستان تا چە اندازە خلاقانە، مدبرانە و مسئولانە می‌باشد. در واقع آنانی کە جنگ‌های بزرگ را رهبری کردەاند اگر ارادە کنند می‌توانند صلح‌های بزرگ را نیز هدایت کنند. در این مرحلە نیز نقش رهبر آپو را تنها منطبق با بار معنایی چنین جملەای باید برآورد کرد. رهبر آپو خود نیز شجاعانە مسئولیت آن را پذریفتە و بە همگان اعلام نمودە است.

در عین حال دشمنان آزادی امروز از لحاظ نظامی خود را بیشتر از هر زمانی بە سلاح‌های تکنولوژیک تجهیز کردەاند. اگر وضعیت سیاست بین‌المللی را نیز بە آن اضافە کنیم در چنین وضعیتی، قیام‌‎های مسلحانە بە مثابە دوران قرن بیستم دیگر نەتنها نمیتوانند در مقابل این نیروها بە نتیجە برسند بلکە دیگر دورە ارتش‌های ملی نیز بە پایان رسیدە است و عرصە نظامی در اختیار شرکت‌های نظامی بە اصطلاح برقراری امنیت میباشد. این شرکت‌ها از لحاظ اخلاقی، سیاسی و نظامی وضعیت را کاملا دگرگون ساختەاند و اصرار بە شیوەهای منسوخ جنگ مسلحانە تنها آب در هاوان کوبیدن است. البتە تنها مسئلە این نیست کە رسیدن بە نتیجە مطلوب از طریق اصرار بە جنگ مسلحانە کلاسیک دشوار است بلکە خطر وقوع فجایع و قتل و عام‌‌های وحشتناک در میان است. در واقع شرکت‌های مذبور دیگر جنگ را بە کنترات می‌گیرند و هیچ گونە ابایی از ازبین بردن و ویرانکردن ارزشهای انسانی، اجتماعی و فرهنگی نداردند.

 همچنین تصمیم را بر آن دارند کە جز خود هیچ گونە از ارتش‌های ملی و رهایی‌بخش را در پهنە جهان باقی نگذارند. در این راستا نیز دست بە هرگونە ترفند و جنایتی خواهند ضد. حتی در صددند ارتش دولت ـ ملت‌های موجود را در خود ادغام کنند و یا کاملا در آنها نفوذ نمودە و آنها را تحت فرمان خود درآورند. البتە این نیروها هرچند در این عرصە، هم در بعد جهانی سیستم و هم در بعد اجزای خود یعنی دولت  ـ ملت‌های موجود پیشرفت کردە باشند، اما در عرصە اندیشە پس رفت کردەاند و ما باید این نقطە ضعف آنها را نشانە بگیریم. همیشە قدرت را در لولە تفنگ نەبینیم و توجەهمان بە کسب قدرت ار مجرای اندیشە و سازمان‌یابی اجتماعی باشد. در واقع بە این طریق می‌توانیم همانطور کە با سلاح‌هایمان بقا و موجودیت‌مان را تضمین کردیم با ایدە و اندیشەهایمان نیز آزادی را تامین خواهیم کرد.

ما در حالی وارد ربع دوم قرن می‌شویم کە دارای چنان توان ملی، اجتماعی و سازمانی می‌باشیم کە اگر در ربع آخر قرن بیستم سیاست انکار را شکستیم و در ربع اول قرن بیست و یکم سیاست امحا را شکستیم و احیا ملی و اجتماعیمان را بە سطح بالایی رساندیم، اینبار با اتکا بە هدف، برنامە، ستراتژی و تاکتیکهای خلاق در راستای تبیین آزادی فردی، جمعی و ملی گامهای استواری برداشتە و فارغ از کوردستان منطقە و جهان را از نتیجە مبارزە خود بهرمند خواهیم ساخت.

رهبر آپو در مانیفست جدید خود کە در تداوم و تکامل مانیفست راه انقلاب کوردستان و مانیفست تمدن دمکراتیک میباشد، وظایف این مرحلە را چنین ذکر می‌نماید: هدف رهایی دمکراتیک می‌باشد. سوسیالیسم دمکراتیک همچنان ایدئولوژی این مرحلە نیز می‌باشد. جامعە و ملت دمکراتیک برنامە و سیاست دمکراتیک نیز ستراتژی مرحلە می‌باشند. انتگراسیون دموکراتیک شیوە چاریابی؛ حقوق دموکراتیک و دفاع مشروع نیز تاکتیک مرحلە می‌باشند. شرح مرحلە تلاش بیشتری می‌طلبد و امیدوارم فرصتی فراهم باشد تا در مطالب دیگریی بە زوایایی دیگری از این مرحلە جدید بپردازیم.

مطالب مرتبط