بیستون مختاری
سرانجام پس از چند دهە و گذار از چندین دوره تبلیغات جنگی و تمرکز بر آن، بامداد روز جمعە ۲۳ خرداد ۱٤۰٤ حملە اسرائیل به مناطق گستردەای از ایران آغاز شد. از همان آغاز عملیات اسرائیل جنگنده بمبافکنهای نیروی هوایی این کشور بەصورت گستردە و هدفمند پادگانهای سپاە پاسداران، سایتهای موشکی و لانچرهای متحرک موشکانداز رژیم جمهوری اسلامی را بمباران کردند. همزمان پهپادها و ریزپرندەهای اسرائیل نقاط استراتژیک نظامی در ایران را مورد هدف قرار دادە و در نتیجه لحظەای این بمبارانها، ضربات مهلک انسانی و تسهیلاتی بر سپاە ایران وارد گردیدە و دهها تن از فرماندهان ارشد، دانشمندان علم هستەای و نیروهای پدافند نیز کشتە شدند. حملات هوایی، زمینی و سایبری ارتش اسرائیل پس از آن آغاز شد که مطابق توافق مذاکرات غیرمستقیم میان سران دولتهای آمریکا و ایران، سران دو کشور آمادەی دور بعدی آن بودند.
اسرائیل هدف اصلی خود از انجام این عملیات را نابودی کامل سیستم و سامانەهای موشکی و نابودسازی ذخایر اورانیوم غنیشدە و همچنین منهدم ساختن سایتهای هستەای ایران اعلام کرد. دولت اسرائیل طی سالهای اخیر بارها اعلام کرده بود کە ایران هستەای خطری غیرقابل وصف برای امنیت این کشور بودە و باید در مقابل پیشرویهای ایران ایستاد. عملیات «طلوع شیران»، حاصل یک دهه برنامهریزی محرمانه ارتش اسرائیل بوده است. در این عملیات، اسرائیل توانست با ایجاد یک شبکه پیچیده از عوامل نفوذی در داخل ایران، اطلاعات دقیقی از موقعیت فرماندهان و تأسیسات حیاتی هستهای جمعآوری کند.
بر این اساس اسرائیل خلبانان خود را برای پروازهای رفتوبرگشت بین اسرائیل و ایران آموزش داده و همزمان شبکهای از جاسوسان را در ایران فعال کرده بود. این عوامل، پهپادهای کوچک را درون محمولههای بار و چمدان وارد کشور کرده و فرماندهان ارشد نظامی ایران را زیر نظر داشتند.
فهرستی از ۲۵۰ هدف حساس شامل دانشمندان هستهای و فرماندهان نظامی تهیه شده بود و بهطور همزمان تحت حمله قرار گرفتند. دولتهای ایران و اسرائیل در حالی این جنگ توسعهطلبانەی خود را سالهاست بە صورتی نیابتی و بعضا در نقاطی مستقیم به بهانه تأمین امنیت یکدیگر آغاز کردهاند که طی سالیان گذشته هیچگاه امنیت جامعەی داخلی خود را نتوانستەاند برقرار نمایند.
هر دو رژیم فاشیست ایران و اسرائیل با برافروختن آتش این جنگ قصد خودنمایی و دیکتەی قدرت یکدیگر بر طرف مقابل را داشتە و با گذار از شعار، آن را بە مرحلەی عمل رساندند.
آنها هرکدام بە نحوی این هدف را نیز دنبال میکردند که شکست سیاستهای توسعهطلبانه خود در طی سالهای گذشته را لاپوشانی کنند و توجه افکار عمومی در داخل را از ناکامیهای سیاسی و پیامدهای بحران اقتصادی به انحراف ببرند. اسرائیل سالها درگیر جنگ در نوار غزە بودە و با تجاوزات خود بە مردم بیگناە و بیپناە، جان و مال آنها را مورد هدف قرار دادە و مرتب توسط آزادیخواهان در سراسر دنیا محکوم بودە است؛ در نقطەی مقابل رژیم ایران نیز با اولویت قرار دادن تجهیز و ساماندهی نیروهای نیابتی خود از جملە، حزباللە در لبنان، حماس در فلسطین، حشدالشعبی در عراق و انصاراللە در یمن و با تمرکز مالی بر توسعەی سیستم موشکی و انرژی هستەای، مردم خود را در تنگنایی بینظیر در طول حیات خود قرار دادە است.
حمله نظامی دولت اسرائیل به ایران در توافق با دولت آمریکا و با حمایت ضمنی دولتهای اروپایی بە انجام رسید. رژیم ایران نیز کە در این جنگ ۱۲ روزە عملا هیچ برای گفتن نداشت، ضعف خود را بر جامعەی خود اعمال کردە و مردم و اتباع کشورهای دیگر را مقصر اصلی این شکست اعلام نمود و این مهم بار دیگر این حقیقت را آشکار نمود که مردم ستمدیدەی ساکن در جغرافیای ایران برای رسیدن به اهداف خود هیچگاه نباید به دخالت و حمایت قدرتهای امپریالیستی و قدرتهای ارتجاع سرمایهداری در منطقه امید بستە و در مقابل آن همچنان تاکید بر مبارزە علیە استبداد حاکم در داخل داشتە باشند.
نتیجەی گذشت دە روز از جنگ مابین دو فاشیست منطقە هراس مردم و آوارەگی آنها از شهرها و منازل خود بود، تا اینکە در بامداد روز دهم، جنگندەهای B2 ارتش آمریکا بە فرمان ترامپ و با حمل بمبهای سنگرشکن سایتهای هستەای در فردو، نطنز و اصفهان را بمباران کردە، مرحلەای دیگر از ادامەی جنگ را رقم زدند. ایران نیز در پاسخ بە این حملە از جانب آمریکا و با هماهنگی، پایگاە العدید آمریکا در قطر را با چندین موشک مورد حملە قرار داد کە البتە بە ظاهر هیچگونە خسارتی بە بار نیامد.
پس از این و با گذشت دور روز دیگر از جنگ، اینبار با میانجیگریهای قطر، دو کشور موافقت خود با آتشبس را اعلام کردە و بە ظاهر جنگ ۱۲ روزە مابین ایران[وعدە صادق ٣]، اسرائیل[طلوع شیران] و آمریکا[چکش نیمەشب] در بامداد روز دوازدهم و با اعلام پیروزی هر سە طرف! بە پایان خود رسید.
با ذکر این مقدمە و اوصاف از جنگ ۱۲ روزە قصد آن است کە در ادامە یک آمار اجمالی از این جنگ را در اختیار شما خوانندگان محترم قرار دهیم.
ارتش اسرائیل تقریبا تمامی اهداف خود در ایران را مورد اصابت قرار داد؛ مراکز نظامی متعلق بە سپاە پاسداران و ارتش، سایتهای موشکی و لانچرها و بعضی مناطق استراتژیک از جملە صدا و سیما و زندان اوین در استانهای تهران، البرز، آذربایجان شرقی، اصفهان، بوشهر، مازندران، گیلان، قزوین، فارس، یزد، قم، بندرعباس، خوزستان، خراسان رضوی، همدان، لرستان، سنندج و کرماشان در متن حملات اسرائیل بودند.
قریب بە ۱۲۰۰ نفر از سران، فرماندهان و اعضای سپاە، ارتش و نیرویانتظامی رژیم ایران در حملات غافلگیرکنندە و هوایی و پهپادی کشتە شدند.
برخی از خانوادەهای اعضای سپاە و دانشمندان هستەای نیز در میان کشتە شدەگان بودند.
چندین بیمارستان، مدرسه و مراکز مخابراتی بە همراە مراکز صنعتی نظامی متعلق بە سپاە پاسداران از اهداف این جنگ بودند.
استانهای تهران و کرماشان در روژهلات کوردستان بیشترین آمار حملات متوجە شدە در جنگ را دارا بودە کە در ادامە بصورت ریزتر لیستی از آنها را در ذیل این مطلب خواهید خواند.
این جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل با تلفات انسانی گستردهای همراه بود. بیش از هزار نفر کشتە و ٥۳٨٦ نفر مجروح شدەاند.
۹۷۱ نفر در بیمارستانها بستری، ۳۴۳۶ نفر درمان و مرخص شده و ۲۵۵ نفر نیز بهصورت سرپایی درمان شدهاند. تاکنون ۶۸۷ عمل جراحی صورت گرفته و دستکم ۲۵ نفر از کادر درمانی آسیب دیدهاند که ۵ تن از آنها جان خود را از دست دادهاند.
علاوه بر خسارات انسانی، زیرساختهای درمانی نیز متحمل آسیبهایی شدهاند: ۹ دستگاه آمبولانس، ۷ بیمارستان از جملە مطهری و لبافینژاد در تهران و فارابی در کرماشان، ۶ پایگاه اورژانس و ۴ مرکز بهداشتی آسیب دیدهاند. بر این اساس، ۱۸۵ نفر از مجروحین زن و ۶۵ نفر زیر ۲۰ سال بودهاند. ۱۳ کودک از جمله نوزادی دوماهه و دو مادر باردار در میان کشتهشدگان قرار دارند.
گزارشها از سوی منابع مستقل در اسرائیل نیز از حدود ۳۰ کشته و بیش از ۱۰۰۰ مجروح در آنسو حکایت دارد. با این حال، روایتهای ارائهشده توسط مقامات ایران و اسرائیل از میزان خسارات و تلفات همچنان با یکدیگر تفاوت دارند.
در ادامە و در پی حمله ارتش اسرائیل به بخشی از زندان اوین در تهران، دستکم ۷۱ نفر از جمله کارمندان، سربازان، زندانیان، خانوادهها و ساکنین اطراف زندان کشته شدند. نگرانیها درباره وضعیت زندانیان منتقلشده و ناپدیدشدگان سیاسی همچنان و پس از گذشت دەها روز پس از توقف جنگ همچنان بر شدت خود باقی است.
در بخش اقتصادی، تبعات اقتصادی این درگیری بهویژه در بخش صنعت ایران بهشدت نمایان است. بنا بر گزارشهای رسیدە، ۹ شهرک صنعتی واقع در هفت استان مختلف دچار آسیب جدی شدهاند و از میان آنها، دستکم ۱۵ واحد صنعتی بین ۴۰ تا ۶۰ درصد خسارت دیدهاند.
این آسیبها باعث توقف فعالیت برخی واحدها، افت چشمگیر درآمد و در مواردی منجر به اخراج کارگران شدهاند. که تداوم این شرایط امنیت اقتصادی نیروی کار را با خطر جدی مواجه خواهد کرد و تاکنون برای احیای بخشهای آسیبدیده هیچگونە اقدامی صورت نگرفتە است.
در پی حملات اسرائیل به منطقه و روزها پس از توقف درگیریها، ایران همچنان با لغو گسترده پروازها مواجه است. طی مدت تقریبا بیست روزە پس از آتشبس حدود ۱۲ هزار پرواز داخلی و خارجی در سراسر ایران لغو شده است.
ایرلاینهای داخلی متحمل ضررهای سنگینی شدهاند و قیمت بلیطهای خود را چندین برابر افزایش دادەاند.
همچنین فرودگاەهای مهرآباد در تهران، فرودگاە تبریز و فرودگاە کرماشان خسارات بسیاری را متحمل شدەاند.
از سویی دیگر و در جریان حملات هوایی ارتش اسرائیل به مناطق مسکونی در ایران ۳۰ دانشآموز و هفت معلم جان خود را از دست دادند و یک دانشآموز نیز مجروح شد. این حملات علاوه بر تلفات انسانی، به ۳۶ مدرسه نیز آسیب وارد کرد که در نزدیکی محل برخورد موشکها قرار داشتند. ۲۱ نفر از این دانشآموزان اهل تهران بودهاند. از مجموع قربانیان، ۱۴ دانشآموز دختر و ۱۶ دانشآموز پسر بودهاند و بیشترین تعداد آنها در مقاطع دبستان و متوسطه اول تحصیل میکردند. برخی از دانشآموزان ورزشکار حرفهای بودند و تعدادی نیز به همراه خانوادههایشان جان باختند.
در بخشها و بافتهای شهری و روستایی نیز بیش از ۱۲۰ واحد مسکونی بهطور کامل تخریب و بیش از ۵۰۰ واحد دیگر آسیب جدی دیدهاند. زیرساختهای عمومی از جمله تأسیسات آب، برق، گاز و یک مرکز درمانی نیز هدف حمله قرار گرفتهاند. کە مالکان این واحدهای مسکونی تاکنون هیچگونە حمایتی را از طرف دولت اعلام نکردە بجز یک پیشنهاد دریافت وام، آنهم با سودهای غیرمتعارف سیستم بانکی ایران!
با گذار از آمارهای ویرانی جنگ، نکتە قابل توجە در معرض فشار، ارعاب، اعدام و شکنجە قرار گرفتن مردم توسط نظام جمهوری اسلامی است.
ایجاد بازرسیهای فراوان و میلیتاریزە کردن تمامی شهرها، جادەهای ارتباطی و روستاها، بازرسی وسایل کاملا شخصی از جملە ماشین و گوشیهای موبایل از جملە این اقدامات اخیر است.
همچنین واحدهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران، در طول ۱۲ روز جنگ و بیست روز پس از آن، بیش از ۷۰۰ نفر را بازداشت کردە و این افراد را به عنوان «۷۰۰ سرباز اسرائیلی که برای پول میجنگند» تعریف میکنند.
این بازداشتها عمدتا در استانهای کرماشان[۱٦۰ نفر]، اصفهان، خوزستان، فارس و لرستان صورت گرفته است.
تاکنون در ایران، برای سرکوب نارضایتیهای اجتماعی و مخالفان، افراد بدون دادرسی عادلانه اعدام شدهاند کە تعداد آنها بە ۷۱ نفر به اتهام جاسوسی برای موساد رسیدە است..
این موج از وحشیگری رژیم ایران پسا جنگ تنها مختص بە مردم خود نبودە و مهاجران افغان ساکن در ایران را نیز درنوردید.
مهاجران قانونی و غیرقانونی ساکن در ایران بە شدت مورد اتهام جاسوسی قرار گرفتە و حکم اخراج آنها از ایران صادر شد. از محل کارهایشان اخراج شدە، اموالشان ضبط و منازل اجارەای آنها نیز غیرقانونی اعلام گردید.
تا بە امروز و با بیاحترامی هرچە تمامتر نزدیک بە هفتصد هزار مهاجر افغانستانی از ایران اخراج و بە کشورشان عودت دادە شدند.
و این عمل نشان از این است کە هرگاه جمهوری اسلامی ضربهای امنیتی از سوی موساد میخورد، خبرنگاران صادراتی و ماشین تبلیغاتی رژیم با سرعت بهکار میافتد تا با سناریوسازی، افکار عمومی را منحرف نماید. همان کلیشهی همیشگی: چند جوان فریب خورده یا کولبر بیچارە که «گول خوردهاند»، عامل نفوذ معرفی میشوند و اکنون نیز کارگر افغان هم به آن افزودە شده است!
اما واقعیت بسیار عمیقتر و رسواکنندهتر از این نمایشهای نخنماست. یکی از بارزترین نمونهها، ماجرای سرقت اسناد هستەای ایران توسط موساد است؛ عملیاتی بیسابقه در تاریخ امنیتی جمهوری اسلامی، که در آن بیش از ۱۰۰,۰۰۰ سند طبقەبندی شدە شامل مدارک کاغذی، دیجیتال و طراحیهای فنی از یک مخفیگاه بهغایت محرمانه، به بیرون منتقل شد. و نکتهی مهم اینجاست: این
اسناد در مکانی نگهداری میشدند کە حتی از دید عالیترین مقامات نیز پنهان بود. نه رئیسجمهور، نه وزرا، نه مدیرکلها، و نه حتی ۱۵ معاونت اصلی وزارت اطلاعات از وجود این انبار اطلاع نداشتند. این محل، در سطحی از طبقهبندی امنیتی قرار داشت که در اصطلاح داخلی، فراتر از «فوقمحرمانه» تلقی میشود با دسترسی مطلقا محدود به حلقهای کوچک از رأس هرم امنیتی. اما موساد نهتنها از وجود چنین مخفیگاهی مطلع بود، بلکه با دقت تمام، مستقیما سراغ همان انبار مرکزی رفت. درحالیکه محل، دارای چندین انبار فرعی و انحرافی برای فریب بود، عوامل موساد بدون کوچکترین سردرگمی، سر وقت اسناد واقعی رفتند و همه را در یک عملیات برقآسا به سرقت بردند. این عملیات چنان دقیق و بینقص بود که سالها طول کشید تا مقامات جمهوری اسلامی ایران جسارت اعتراف به وقوع آن را پیدا کنند. اینک، در اتفاقات اخیر که شاید یکی از بزرگترین فروپاشیهای امنیتی تاریخ ایران باشد، دوباره همان سناریوی نخنما را تکرار میکنند:
اینبار «چند کارگر افغان» یا «جوان فریبخورده» متهم میشوند که گویا تا عمق ساختارهای اطلاعاتی نفوذ کردهاند!
اما واقعیت چیست؟ موساد برای انجام چنین عملیاتهایی نە بە کولبر نیاز داشت و نە بە کارگر افغانستانی. این سطح از نفوذ، تنها زمانی ممکن است که افراد خود سیستم یعنی مأموران داخل وزارت اطلاعات یا اطلاعات سپاه مستقیما در نقش نیروی عملیاتی موساد حاضر شوند؛ و فراتر از این: وقتی
موساد چنین سطحی از نفوذ اطلاعاتی و میدانی دارد، ورود ابزار و تجهیزات مورد نیازش بە ایران نیز برایش دشوار نیست. برای چنین مأموریتی، هیچ نیازی به کولبری از مرزها نیست؛ تجهیزات میتوانند از مسیر رسمی وارد شوند، از فرودگاە، از گمرک و حتی با خودروهای رسمی نیروی قدس سپاە کە تردد برونمرزی دارند!
در اینجا این مهم مسلم میگردد رژیمی که حتی از درون خودش خورده شده، ناچار است برای توجیه این زوال تاریخی، همیشه انگشت اتهام را بهسوی فرودستترین اقشار جامعه بگیرد.
بە هر حال تا امروز کە نزدیک بە یکماە از آشبس نیز گذشتە است، همچنان حوادثی از قبیل انفجار در بخصوص شهرهای تهران و کرماشان بە گوش میرسد؛ از آنسو وزارت دفاع اسرائیل سخن از ادامەی حملە بە اهدافش کردە و ایران نیز در سوی مقابل نشت گاز و برق را عامل این انفجار و آتشسوزیها اعلام مینماید.
در واقع، این جنگ ۱۲ روزە ممکن است در ابتدا مستقیما حملەی اسرائیل بە ایران بودە باشد، اما این یک طرح کلی بود کە با برنامە چندین سالە بە انجام رسید. اسرائیل سالهاست، به ویژه توافقات با کشورهای عربی، پیمان ابراهیمی و … مقدمات این جنگ را فراهم آوردە بود. هدف این بود که هم در میان کشورهای عربی و خاورمیانه جبههای علیه ایران ایجاد کند و هم تمام بالهای ایران را بشکند. در یکسال گذشتە تمام گروههای مسلح وابسته به ایران شکست خوردند، در عینحال، چه نیروهای منطقهای و چه کشورهای عربی، حتی دولت روسیه، کشورهای آسیایی، در این چند سال اخیر آمادگیهایی داشتند تا ایران را در خاورمیانه تحت فشار قرار دهند. هدف از اینها این بود که در جنگ هیچ کشوری از ایران حمایت نکند. در این طرح اسرائیل، آمریکا و کشورهای اروپایی نیز حضور دارند. درست است که اروپا در حال حاضر نمیتوانست مستقیما به این جنگ ورود کند، اما آنها نیز قطعا در ادامە حضور خواهد داشت. یعنی این یک طرح قدرتهای بینالمللی است که در خاورمیانه در حال اجراست. اما باز هم نقش انگلیس در این زمینه اساسی است. خاورمیانه به یک طراحی جدید نیاز دارد و چه تغییراتی باید در این کشورها رخ دهد تا یک طراحی جدید ایجاد شود. به همین دلیل میتوان گفت که این در سالهای اخیر یک طرح اساسی بوده است.
وقتی جنگ با حماس رخ داد، اسرائیل از قبل برای جنگ مستقیم با ایران آماده شده بود. بە واقع، وقتی میتوانند در یک شب چنین ضربه بزرگی به ایران بزنند، به این معنی است که موساد سالهاست خود را در درون ایران و مقامات آن سازماندهی کرده است. آنها آمادگیهای لازم را ایجاد کردە و دو گزینه را پیش روی ایران گذاشتند: تسلیم شدن یا جنگ. در چند سال اخیر، تمام برنامههای مربوط به ایران این بود که گزینه اول را انتخاب کند. یعنی یک تسلیم کامل. از آنجا که این اتفاق نیفتاد، اکنون یک طرح هماهنگ و کلی علیه ایران در حال اجراست. به همین دلیل طرح این قدرتها به این سطح رسیده است. مداخلههای خارجی که در خاورمیانه رخ میدهد، قدرتهای خارجی نمیتوانند مستقیما به عنوان یک قدرت در خاورمیانه جای بگیرند. تجربه آنها در افغانستان، عراق و سوریه وجود دارد. برنامههای اصلی آنها در خاورمیانه این است که یک قدرت تحت نام اسلام ایجاد کنند و مداخله کنند. اسلام سیاسی یکی از برنامههای قدرتهای خارجی است که در خاورمیانه در حال اجراست. تحت نام اسلام سیاسی قتلعامها و نسلکشیها رخ میدهد. در اینجا یک حاکمیت جدید تحت نام اسلام سیاسی، اما یک اسلام سیاسی که با آن اراده ملتها را محاصره کنند. میتوان گفت این یک مداخله در فکر و باور خاورمیانه است. متأسفانه، دولت-ملتهای منطقهای نیز با آن فکر اسلامی در زیر منافع سیاسی مورد استفاده قرار گرفتهاند. دولتی مانند ایران که خود را یک دولت شیعه و اسلامی میداند اما بدترین کارها را انجام میدهد، تحت نام دین تمام راههای غیراخلاقی را در جامعه مشروع میکند و این کار را زیر نقاب اسلام انجام میدهد. جوهر اسلام در دولت-ملتهای منطقه باقی نمانده است. قدرتهای خارجی یک بار دیگر میخواهند زیر نقاب اسلام سیاسی در خاورمیانه با نیروهایی که اکنون آشکار هستند، مانند داعش، طالبان، و قدرتی که در سوریه به قدرت رسیده است، برنامههای خود را در خاورمیانه اجرا کنند. زیرا واقعیت جامعه خاورمیانه را میدانند، به همین دلیل نمیتوانند از بیرون مداخله کنند. آنها میخواهند برنامههای خود را از طریق نیروهای جدیدی که به نام اسلامی خلافتی ایجاد میکنند، اجرا کنند.
در عین حال مردم ایران با مقایسە این جنگ با قیامهای خود، متوجە هستند کە در روند قیام «ژن، ژیان، آزادی» اگر خود بپاخیزند، همه با آنها هستند. اما اگر ساکت بمانند، هیچ کس به کمک آنها نخواهد آمد. به همین دلیل تنها راهحل این است که همه مردم در کنار هم بایستند، متحد شدە و از یکدیگر حمایت کنند. اینطور نباشد که مردم در کوردستان قیام کنند و در بلوچستان سکوت باشد، این نباشد که مردم در بلوچستان قیام کنند و در تهران سکوت باشد. دیگر زمان آن نیست که یک نیرو قیام کند و نیروی دیگری سکوت کند. به همین دلیل فقط مردم ایران میتوانند راهحل را برای خود پیدا کنند. مردم آزادیخواه ایران باید به این باور داشته باشند که وقتی قیام کنند و از اراده خود دفاع کنند، تمام مردم جهان نیز از آنها حمایت خواهند کرد. اما اگر قیام نکنند، هیچ کس از آنها حمایت نخواهد کرد. اکنون یک مداخله مستقیم در ایران صورت گرفتە، اما مردم ترس دارند، چرا، زیرا میدانند نیرویی که حمله میکند نیز آلترناتیو و سودی برای مردم نداشتە و هدف چیز دیگریست. پس اگر جنبش ژنژیانئازادی را ادامە ندهند همچنان باید در کنار جنگ و ویرانی شاهد هرچە بیشتر شدن عریانی ابتذال عمومی نیز باشند.
همان ابتذالی کە در روزهایی کە اندک جماعت “عرزشی” جیرەخور نظام با خشم جمعی بدون اندیشه به خیابان میریزد، و نفرت در قالب «میهندوستی» یا «دفاع از امنیت» عادیسازی میشود، کمتر کسی از خود میپرسد که این خشونت از کجا آمده و چرا اینقدر سریع درون ما خانه کرده است. صحنههای منتشر شده از حمله نوجوانان به یک مهاجر افغان، اخراج گسترده خانوارهایی که سالها در این کشور زندگی کردهاند، امتناع از پرداخت دستمزد توسط کارفرمایان، مصادره پیشپرداخت خانهها و تهدید مهاجران به معرفی به نهادهای امنیتی، فقط «اتفاق» یا «خطا» نیستند. اینها، همانطور که باید گفت، نمودهای عریان یک ابتذال عمومیاند که سالها در حال ساختهشدن بودهاند. نظامی که خشم تولید میکند، نه فهم:
نوجوانی که امروز با مشت گره کرده و سیلی زدن مهاجری را کتک میزند، با فحاشی او را تحقیر می کند؛ تنها فرد بیاخلاق یا هیجانزده نیست. او «تولید» شده؛ در یک نظام آموزشی بیفکر، در رسانهای هیجانزده، در خانهای ترسزده، در مذهبی که از معنا تهی شده، و در سیستم مملکتداری که هیچ تلاشی برای آموزش او به عنوان «شهروند» نکرده است. همانقدر که قربانی این خشونت، یعنی مهاجر افغان، زیر فشار بیعدالتی در حال لهشدن است، ضارب نیز، و جامعهای که سکوت کرده، همگی قربانیاند؛ قربانی یک نظام کلان معیوب و ناکارآمد که نه ظرفیت پذیرش دارد، نه سازوکار مواجهه، نه ارادهی اصلاح.
دهها سال است که مهاجران وارد ایران شدهاند. گاه با حمایت رسمی، گاه با چشمپوشی، گاه با بهرهکشی. اما در تمام این سالها، آیا هیچ نظام روشنی برای ساماندهی ورود، غربالگری، اقامت، آموزش، اشتغال و بازگشت آنها وجود داشته؟ هیچ سیاستی برای آشنایی جامعه با تنوع فرهنگی، با انسانیت پنهان در آنها، با تجربه زیستهشان؟ هیچ رسانهای سعی کرده آنها را «بفهماند»، نه فقط بهعنوان آمار، که بهعنوان انسان؟ که چرا میآیند؟ چگونه میآیند؟ چه میخواهند؟ کجا زندگی میکنند؟ کجا میخوابند؟ و ده ها سوال کلیدی دیگر…
و حال که اوضاع امنیتی ایران بحرانی شده، راهحل این است؟ اخراج ناگهانی، بیبرنامه و توهین آمیز؟ همه با هم؟ سوزاندن تر و خشک با هم؟ زن و کودک و کارگر و پناهنده و مظلوم، همه با برچسب «تهدید امنیتی»؟ ای سران باقیماندە جمهوری اسلامی! نام این عمل «مدیریت بحران» نیست، نامش پنهانکاریِ عریانِ بیبرنامگی چهل و چند سالەی شماست.
جان کلام و نتیجەی این نوشتار این است کە: ایران یکی از دولتهایی است کە مستلزم تغییرات دموکراتیک میباشد. زیرا جمهوری اسلامی در برابر مداخلات خارجی و تغییرات هژمونی ایستاده است؛ اکنون هژمون گرایی آمریکا-اسرائیل خواهان اعمال محدودیتهایی برای مواجهه با سلطە و هژمونی ایران در منطقە بدون دستیابی آن به سلاح هستهای میباشند. اسرائیل نمیخواهد ایران بە مانند گذشتە در منطقە دارای نفوذ و تاثیرگذاری باشد. هرچند کە آمریکا خواهان جنگی گرم با ایران نیست ولی میخواهند بە جای جنگ از طریق مذاکرات و دیپلماسی ایران را تضعیف نمایند. ایران بە وضوح میداند کە روبەروی تهاجمات هژمونگرای آمریکا و اسرائیل قرار دارد و جهت سرکوب اعتراضات و نارضایتیهای تودەایی، آمادەی هرگونە سازش و تنزلی در برابر آمریکا است. اما نمیخواهد جنگ و خون ریزی در خاورمیانە با جبهەی سنی و اسرائیل بە پایان برسد. بە همان اندازە با خلقهای داخل ایران نیز با شدت برخورد و سرکوب و ایجاد رعب و وحشت را اساس گرفته است. جنگ مسلحانە و فروپاشی شیرازەی جامعە ایران بە نفع خلق کورد و خلقهای جغرافیای سیاسی ایران نمیباشد. اما از این بە بعد نیز حاکمیت ایران بدین منوال نمیتواند بە حیات سیاسی خود ادامە دهد. بایستی در ایران بدون مداخلات خارجی تغیرات بنیادین روی دهد. اگر جمهوری اسلامی برای تغییرات بنیادین آمادگی لازم را نداشتە باشد، در برابر مداخلات و تهاجمات خارجی مسئول میباشد. چونکە خلق کورد و خلقهای دیگر ایران در سە سال گذشتە دارای تجاربی عصیان گرایانە در انقلاب ژن، ژیان، آزادی میباشند. این مهم نیز دال بر این است کە خلقهای ایران خواهان تغییر و تحول بنیادین در سیستم سیاسی و حکمرانی دولت ایران بودە، ولی خواهان سقوط نظام از بیرون و جنگ زدگی جامعە نمیباشند. بنابراین مردم قبلا در انقلاب ژن، ژیان، آزادی پارادایم تحولات سیاسی-اجتماعی خود را دست نشان نمودەاند. خلقهای ایران بر چگونگی پارادایم، خطمشی و شعار مبارزاتی بە توافق رسیدەاند. زیرا گام برداشتن بە سوی مبارزات دموکراتیک رادیکال برایشان کاری دشوار نیست.