مانی زردشت ـ ئەندامی راگەیاندن
منبع: مجله آلترناتیو شماره ۳۱
یک آهو در حال حرکت است، اما برای شناخت این آهو هیچ پیوندی میان امر رسانە ندارد کە سعی در بازتاب حرکت او دارد، هرچند کە در گام نخستین، شناخت ما از این آهو لاجرم مواجەی ما با خود رسانە است. منظور من از آهو بدون ابهام آهو دریایی زن جوان نیرومندی است کە در یک لحظەی تاریخی، با کنش اعتراضی خود شتابی بە حرکت انقلاب زن زندگی آزادی وارد ساخت. در این نوشتار سعی خواهم کرد کە بە بررسی انقلاب زن زندگی آزای، و خوانش کنش اعتراضی آهو دریایی در این زمینە بپردازم.
وریشە مرادی در نامەی آخرش بە درستی بر یک نکتەی مهم انگشت گذاشت، کە نباید اخبار جنگهای در حال جریان بە ویژە کشمکشهای میان ایران-اسرائیل باعث شوند کە انقلاب زندگی آزادی و فعالیتهای زنان و زندانیان سیاسی در سایە باقی بمانند. انقلاب زن زندگی آزادی در سومین سال خود کماکان باید پروبلماتیک اصلی زنان و جوانان و همەی جوامع ایران باشد، بە بیانی دیگر انقلاب زن زندگی آزادی مسئلەی اساسی ماست، نباید گذاشت کە جمهوری اسلامی یا شبە اپوزیسیون منفعتپرست کانون توجە ما را از این مسئلە اساسی (پروبلماتیک ما) دور کنند، هر عملی (چە ذهنی و چە عینی) برای دور ساختن ما از مسئلەی انقلاب زن زندگی آزادی در نهایت بە ضرر همەی زنان، جوانان و آحاد جوامع ایران منجر میشود، و بە نفع اقتدارطلبان جمهوری اسلامی یا منفعپرستان در لباس اپوزیسیون تمام میشود. از سویی جمهوری اسلامی میخواهد با طرح موضوعات جنگ، افزایش قیمتها و موضوعات کلیشەایاش کانون توجه را از انقلاب زن زندگی آزادی دور سازد، هرچند کە در این بارە زنان و جوانان بسیار آگاهانە عمل میکنند، اما این نکتە را نیز نباید از یاد برد کە منفعتپرستان در لباس اپوزیسیون با همەی رسانەهای طویلشان حتی هنگامی کە بە رویدادهای درون جنبش انقلابی زن زندگی آزادی میپردازند، دائما در حال تهی کردن این رویدادها از محتوای انقلابی و توضیح هر یک از این رویدادها بە عنوان اجزایی بی ارتباط از هم میپردازند، بە عبارتی هم در سطح محتوا و هم در سطح ساختار بر انقلاب زن زندگی آزادی میتازند، چرا کە چنین میاندیشند کە انقلاب زن زندگی آزادی میتواند همچون یک ابزار جهت بە قدرت رسیدن این منفعتپرستان در لباس اپوزیسیون، عمل کند، در این مورد نیاز بە آگاهی و هوشیاری بیشتری هستیم. از این منظر باید بە تاریخ زندەی امروزەمان در ایران بپردازیم، این نکتە را همچون مقدمەای برای ورود بە مباحث دیگر در ابتدا بیان کردم، تا میان من و خوانندە یک اصل بدیهی شکل بگیرد و بر روی این اصل بدیهی بتوانیم بە ادامە بپردازیم.
پیچوخم[های] تاریخی یک انقلاب
انقلاب زن زندگی آزادی زندە است، با قبول این امر میتوانیم از حیات طی شدەی این انقلاب سخن بە میان بیاوریم. هر انقلابی از پیچ و خمهایی تاریخی گذر میکند و موفقیت آن منوط بە پایداری این انقلاب در پیچوخمهایش است، بە عبارتی انقلاب باید بپاید. پیچوخمهای انقلاب در واقع مراحل گوناگون انقلاب هستند، و در هر مرحلە، انقلاب تجلی متفاوتی را از جوهر راستین خود نشان میدهد، جوهر یک انقلاب در حین پویاییاش، یکی است، اما تجلیهای آن متکثر هستند. حداقل در مورد انقلاب زن زندگی آزادی میتوانیم بگوئیم کە جوهر این انقلاب «امر دموکراسی» است، و همە تجلیهای آن با محوریت این امر بە پیش میروند کە روند تغییرات اجتماعی را موجب میشوند. امر دموکراسی اکنون هر مسئلەای را در جوامع ایران دربرگرفتە است. مسائل زنان، ملیتها، طبقات و اقشار اجتماعی، جوانان، محیطزیست و دیگر مسائل داخل جوامع ایران همگی با محوریت امر دموکراسی است کە بە پیش میروند. منظور من از امر دموکراسی، مشارکت همەی زنان و جوانان و جوامعی است کە بە صورت فعالانە در انقلاب زن زندگی آزادی حضور دارند و با مبارزەی خود بە صورت روزانە برای دموکراتیزە کردن مسائلی کە برشمردیم، تلاش و کوشش میکنند. این تعریف از دموکراسی با دموکراسی پارلمانی و یا مداخلات دموکراسی با موشک و جنگندەهای آمریکایی-اسرائیلی یا روسی-ایرانی هیچ قرابتی ندارد. دموکراسی آن چیزی است کە مردم خود بە صورت آگاهانە و بە صورت فعال زندگی خود را میسازند.
تاریخ دارای یک پیوستار است و نمیتوان کە آن را از هم گسستە پنداشت، اما برای توضیح هر امر تاریخی مجبور بە تحلیل و تجزیە هستیم، از این روی با اینکە ریشەهای انقلاب زن زندگی آزادی را میتوان بە دورەهای طولانی مدت (از هنگام فرهنگ الهە-زن تا هنگامی کە ضد فرهنگ مردسالاری بر جوامع مسلط شد) تا میان مدت(از پیدایی اولین حکومتهای مردسالارانە) و کوتاه مدت بە ویژە از انقلاب مشروطە بدین سوی ربط داد، اما در این نوشتار از این تبیین تاریخی گذر میکنیم و نقطەی آغازمان را شهادت ژینا امینی فرض میکنیم.
با شهادت ژینا امینی انقلاب زن زندگی آزادی آغاز گشت، سلسلە قیامهای خروشان جوامع ایران باعث شد تا انقلاب خود را بر ما عرضە کند، این هم از مشارکت فعالانە و با شکوه همەی آحاد جوامع ایران بە ویژە زنان و جوانان سرچشمە گرفت، در واقع امر دموکراسی در مقابل امر اقتدار (دولت و سازوبرگهای فیزیکی و ایدئولوژیکیاش) قرار گرفت، انقلاب بە حرکت درآمد و خرخرەی جمهوری اسلامی را گرفت، بعد از چند ماه پر تلاطم انقلاب بە یک پیچوخم رسید، و آن یک پرسش بود کە انقلاب چە میخواهد؟ و آیا چە کسی رهبر انقلاب است؟ در این بحبوحە بود کە منفعتپرستان در لباس اپوزیسیون با رسانەهایشان سر رسیدند، امور مضحکی کە هیچ ربطی بە امر سیاسی و امر دموکراسی نداشتند و خود را تحت نامهای پر طمطراقی از جملە «منشور مهسا» معرفی کردند. کسانی کە هیچ ارتباط درونی یا تاریخی با خود انقلاب زن زندگی آزادی نداشتند (و بعضا از لحاظ تاریخی کاملا ضد چنین انقلابی هستند) در مورد اینکە این انقلاب چیست شروع بە وراجی کردند، در عین حال نیز خود را رهبران خودخواندەی این انقلاب خواندند. نظر من این است کە اینان از خمینی جبار بە هنگام انقلاب ٥٧ نیز فرصتطلبتر هستند. این یکی از پیچوخمهای اولیەی انقلاب زن زندگی آزادی بود، چون حداقل برای مدتی توانست ذهن مردم را بە خود جلب کند، آیا انقلاب باید بپاید؟ یا باید انقلاب را بە این مضحکان تاریخ بسپاریم؟ اگر انقلاب باید بپاید، یک مسئلەی درونی زنان و جوانان و جوامع ایرانی است، یعنی آنان باید همانند آغاز انقلاب اکنون نیز خود بە امر انقلاب بپردازند، انقلاب تا هنگامی میتواند سرپا باشد، کە انقلابیونش آن را بە پیش ببرند، در واقع رابطەی پایایی انقلاب با انقلابیون یک رابطەی دوطرفە است و هر دو بە هم وابستە هستند. همان انسانهای فداکار و مبارز قبل از آغاز انقلاب زن زندگی آزادی، انقلابی نبودند، اما انقلاب توانست آنان را بە انقلابیون ارتقا دهد، از سوی دیگر انقلاب نیز نتیجەی کنشهای همین انقلابیون است کە شکل میگیرد و میپاید. مقاومت جوامع ایرانی بە ویژە با پیشاهنگی زنان و زنان جوان توانست این پیچ تاریخی انقلاب را طی کند، بە عبارتی در حالی کە منشور مهسا همچون یک حباب ترکید، انقلابیون انقلاب زن زندگی آزادی یاد گرفتند کە نباید بە عوامل خارج از انقلاب زن زندگی آزادی توجهی جدی نشان دهند. انقلاب یک مسئلەی درونماندگار است و کسانی کە خارج از آن هستند نمیتوانند انقلابی باشند، اما میتوانند بە صورت یک مانع عمل کنند، امور ریز و درشت بسیاری همچون منشور مهسا پشت سر هم روی دادند، اما انقلاب زن زندگی آزادی توانست از آنان گذر کند، بدون آنکە تعاریف و رهبری آنان (عوامل خارج از انقلاب یا همان منفعتپرستان در لباس اپوزیسیون) را بپذیرند. هم زمان یک پیچ و خم دیگر نیز از سوی جمهوری اسلامی از راه رسید؛ ماشین سرکوب! زندانها از زنان و جوانان انباشتە شد، شکنجەها، اعترافات اجباری و اعدام با وحشتی دهشتناک آغآز شدند، جمهوری اسلامی فکر میکرد کە اکنون میتواند جلوی انقلاب را بگیرد. اما زنان و جوانان ایرانی با جسارت و فداکاریهای بیشمارشان انقلاب را از این پیچ نیز گذر دادند، و انقلاب بە پاییدن خود ادامە داد، بە ویژە مادران و خانوادەهای شهیدان انقلاب در این دورە بە کسانی تبدیل شدند کە پایداری این انقلاب و گذر از این پیچ را ممکن ساختند، آنان با صیانت از شهیدان انقلاب و یادآوری تک تک این شهیدان بە جوامع ایران این پیام رسا را رساندند کە انقلاب را نباید تنها گذاشت کە آرمان شهیدان همانا تداوم انقلاب است.
جمهوری اسلامی کە فهمیدە بود زنان و جوانان کنشگران اصلی این انقلاب هستند، بە جایی یورش برد کە این دو هویت بر هم مماس بودند، یعنی زنان جوان مدارس دخترانە. بە همین جهت زنان جوان را با گازهای شیمیایی در مدارس مورد حملە قرار داد تا این نسل مبارز را از مبارزە بترسانند، چون اگر مبارزین یک انقلاب از انقلاب و مبارزە بترسند، انقلاب تنها میماند و دیگر نمیتواند بپاید. این پیچ نیز نتوانست انقلاب را پای درآورد و زنان جوان جواب همەی این سرکوبها را با موجی نوین از نافرمانی مدنی پاسخ گفتند؛ مزین کردن خیابانهای ایران با موهایی کە خود را از چنگال روسریهای اجباری رها ساختند. جمهوری اسلامی اعدامها را افزایش داد و پیشاهنگان انقلاب زن زندگی آزادی را شناسایی و سپس بازداشت کرد. مرحلەی قیامهای فروزان چند ماهەی اول انقلاب زن زندگی آزادی پشت سر گذاشتە شد. فضای انقلاب تغییر پیدا کردە بود، رسانەهای منفعتپرستان در لباس اپوزیسیون اینبار در خود مقولەی انقلاب تردید کردند! آیا این رویدادها انقلاب بود یا تنها یک خیزش بود کە تمام شدە است! آنها موجی از ناامیدی و بیاعتمادی را از طریق رسانەهایشان منتشر کردند. از یک سو اعدام، شکنجە و حکمهای سنگین و از سوی دیگر رسانەهایی کە ناامیدی و بیاعتمادی را پمپاژ میکردند! این پیچ تندی بود کە انقلاب با آن مواجه گشت! اما زنان زندانی بە ویژە با پیشاهنگی وریشە مرادی و پخشان عزیزی در زندان بە صدای انقلاب تبدیل شدند و نامەهای آنان همچون نوای تازەای بە انقلابیون زن زندگی آزادی هوای تازەای رساند. انقلاب اینبار از درون زندان پایید، جایی کە جمهوری اسلامی فکر میکرد میتواند آنجا انقلاب را از میان بردارد، تبدیل بە امکانی گشت تا انقلاب این پیچ تاریخی را نیز پشت سر بگذارد.
شاهزادە و آغازادە و ملازادەهای خارج نشین کاری از پیش نبردند و رسانەهایشان اعلام کردند کە انقلاب بە اتمام رسیدە است و دوبارە بە همان رویکردهای قبلیشان بازگشتند کە آمریکا و اسرائیل برایشان حکومت جمهوری اسلامی را بردارد و این اعجوبەها را بر سر کار بیاورد، و بە خوبی نشان دادند کە هیچ ربطی بە انقلاب زن زندگی آزادی ندارد. جمهوری اسلامی نیز خواست با بر سر کار آوردن مسعود پزشکیان و انتخابات نمایشیاش اذهان عمومی را از انقلاب دور سازد، اما مشروعیت از دست رفتەاش را نتوانست از زبان و ژست چالە میدانی پزشکیان نیز بە دست بیاورد. گشت ارشاد و حجاب بانان با شدتی بیشتر بە خیابانها بازگشتند.
حالا هم مسئلەی دانشگاه علوم و تحقیقات روی داد، زن جوان دانشجویی را بر سر مسئلەی مقنعە و حجابش مورد آزار قرار میدهند و او نیز در مقابل لباسهایش را درمیآورد و چند صباحی را با ژستی موقرانە میان جمعیت پیادەروی میکند. و همین عمل او بە سرعت تبدیل بە یکی از نمادینترین اعتراضات انقلاب زن زندگی آزادی شد، کە همزمان بە همە دوبارە یادآور شد کە علیرغم همەی سرکوبها و بەحاشیەبردنها، انقلاب زندە است!
کنش فعالانە و اعتراضی آهو دریایی را باید بهتر بفهمیم، جمهوری اسلامی از اعتراض بە لرزە درآمد. کاری که آهو کرد در تاریخ نزدیک بە داستان آن پسر بچەای است که جرات پیدا کرد و گفت «پادشاه عریان است!» این جملەی سادە در مکان-زمان خود (یعنی تاریخ زندەی خود) همچون یک کنش انقلابی عمل کرد، حالا آهو با عریان کردن خود اما پیام بسیار رساتری بە همە و بە ویژە بە جمهوری اسلامی داد. کنش او را تنها میتوان در زمینەی انقلاب و بە ویژە در تاریخیت خود او فهمید، هرگونە جداسازی کنش او از زمینەهای تاریخیش، مفهومی را که آهو برساخت را از عملش جدا میکند، و هنگامی کە یک عمل مفهومش را از دست دهد، کاراییاش را نیز از دست خواهد داد. پیادەروی موقرانەی او در حالی کە لباسهایش را درآوردەاست مقابل یک حکومت اسلامی، نە تنها یک عمل، کە یک مفهوم است! آهو نشان داد کە چگونە میتوان مفهوم «اخلاق» را از انحصار جمهوری اسلامی درآورد، همەی حکومتهای اسلامی تحت نام اسلام و ایمان، اخلاق و ناموس مسلمانان بر مسلمانان حکومت میکنند، حتی خود مسلمانان را قلع و قمع میکنند مبادا کە بر اخلاق و شرف اسلامی خدشەای وارد گردد، هرچند کە تفسیر آنان از اخلاق، ایمان و ناموس عقبماندەترین معناهاست. اما در آن لحظەی بە خصوص کار آهو دریایی اخلاقیترین کنش ممکن در تاریخ زندەی ایران بود و پیادەروی موقرانەی او همەی دهانهای ارتجاعی را میبندد. حالا باید خود این مفهومی کە آهو دریایی از طریق اعتراضاش ساخت را بهتر درک کنیم. جمهوری اسلامی مسئلەی زنان را بە لباس گرە زدە است و از ابتدای قدرتگیریاش عمدەی سیاستهای سرکوبگرانەاش نسبت بە زنان را بە خود لباس گرە زدە است کە آن را تحت نام حجاب اسلامی میشناسیم. در سطح عملی، کمیتەها، و سپس پلیس بر سر این مسئلە با زنان درگیر شدەاند کە مانتو، روسری، شالوار یا هر لباس دیگرشان عیب و ایراد دارد، سپس این زنان را بازداشت کردەاند، در طی بازداشت این زنان با انواع خشونت روانی و فیزیکی مواجە شدند و در نمونەی ژینا امینی بە شهادت وی انجامید و سپس انقلاب زن زندگی آزادی ظاهر گشت. حالا آهو دریایی مسئلە را بە گونەای دیگر مطرح کرد، اگر لباس نداشتە باشم چە میشود؟ و همین نکتە مکانیسم سرکوب و زبان سرکوب (گیر دادن بە مقنعە، روسری، شالوار و مانتو و…) را از کار انداخت! کنش او از این روی شبیه همان جملەی «پادشاه عریان است» است و اقتدار و جامعە را حیرت زدە کرد. آهو توانست با کنش خود کل سیاست سرکوب زنان در مورد حجاب را همچون امری تهی نشان دهد؛ انگار کە رو بە اقتدار حاکم میگوید: «حالا کە چیز آنچنانی بر تن ندارم میخواهی چکار کنی؟» در همان حال موقرانە در میدان پیادەروی میکند، این کنش یکی از امرهای تکین اتیک و استاتیک (اخلاق و زیباییشناسی) در زمینەی انقلاب زن زندگی آزادی است. فکر میکنم فعلا نمیتوانیم مفهومی کە آهو ساختە است را نامگذاری کنیم، اما میتوانیم این مفهوم را برای خودمان هرچە زیباتر تفسیر نمائیم. او توانست کاری را کند کە جمهوری اسلامی در آن تبحر دارد، یعنی پاک کردن صورت مسئلە!(نزد حاکمان جمهوری اسلامی در جامعەای ایران نە مسئلەی زن وجود دارد، نە مسئلەی ملیتها و نە هیچ مسئلەی ریز و درشت دیگری!) او صورت مسئلەی سیاست سرکوبگرانەی «حجاب» را پاک کرد، تا نشان دهد کە یک زن بسیار بیشتر از لباسهایی است کە میپوشد و تعریف زن بر اساس لباس، میتواند تعریفی بسیار واپسگرایانە باشد، حال چە این تعریف با حجاب اسلامی باشد، چە این تعریف با مدلینگ مدرنیتەی سرمایەداری. و اما پیادەروی موقرانەی او بە همە نشان داد کە میتوان لباسی نپوشید اما اخلاقی عمل کرد و کلیشەی عقبماندەی اخلاق=حجاب را برای همیشە برهم زد، چە کە در آن صحنە زنی کە حجاب داشت و در حال تهدید آهو دریایی بود تهی از اخلاق بود، در آنجا این آهو دریایی است کە کنشگرانە همە چیز را بازتعریف کرد، بە ویژە مفهوم اخلاق (اتیک) را. در مقابل واکنش جمهوری اسلامی بە این کنش همان واکنشی بود کە همەی اقتدارگرایان در طول تاریخ انجام دادەاند و این زن جوان را بە آسایشگاه روانی بردند، کاری کە اقتدار با همەی آفرینشگران بزرگ انجام دادە است، برای مثال آرتو! (در این مورد میتوان نوشتار جداگانەای نوشت، اما باید این را بفهمیم کە آسایشگاه روانی در واقع همانند زندان یکی از اماکن سرکوب جامعە است).
آهو دریایی بسیار آفرینشگرانە دست بە یک اعتراض زد، اما این اعتراض را تنها میتوان درون وضعیت انضمامی تاریخ زندەی ایران و تاریخ زندەی انقلاب زن زندگی آزادی فهمید. همانگونە کە در ابتدا نیز بدان اشارە کردم، وریشە مرادی بسیار دقیق این نکتە را اذعان ساخت کە نباید مسائل انقلاب زن زندگی آزادی در سایەی جنگافروزیهای دولتهای ایران-اسرائیل و بقیەی نیروهای متداخل در جنگ، کمرنگ گردد، در واقع وریشە این پیچوخم مشخص را در زندان تشخیص داد، و آهو دریایی با عمل اعتراضی خود انقلاب را از این پیچوخم نیز گذر داد تا انقلاب زن زندگی آزادی کماکان بە راهش ادامە دهد و بپاید.
بر این مسئلە آگاهم کە رویدادهای ریز و درشت بسیاری در این سە سال از انقلاب رخدادند و شاید با بررسی دقیقتری بتوان پیچوخمهای بیشتری را نیز برشمرد، بە ویژە در مورد مسئلەی ملیتهای ساکن در ایران نیز پیچوخمهای بیشماری روی دادند کە هدف «تفرقە بیانداز و حکومت کن» از سوی جمهوری اسلامی بود، اما این نیز با درایت و همبستگی همەی ملیتهای ساکن ایران بە نتیجە نرسید. در هر صورت انقلاب زن زندگی آزادی پیچوخمهای بیشتری را بر سر راه خود دارد، پس برای پایایی انقلاب باید آمادگی بیشتری داشتە باشیم.