نویسنده مقاله: کورش صادقی

مقوله رقابت میان احزاب در شرق کردستان در جریان شکل‌گیری جنبش انقلابی «ژن، ژیان، آزادی» به یک گفتمان محوری و تحریک‌کننده قوه تفکر و تصمیم‌‌ساز مبدل گشته است. همزمان، در کنار گفتمان رقابت، گفتمان اتحاد میان احزاب هم محور اصلی و بارز محافل روشنفکری و اجتماعی کُردها شده. پرسش اساسی این است که آیا مفهوم رقابت به خودی ‌خود صحیح است یا خیر؟ آیا راهبرد فعالیتی پژاک و کودار به مثابه بخش تاثیرگذار جنبش آزادیخواهی خلق کُرد در دایره رقابت قرار می‌گیرد یا خیر؟ جهت پاسخ به این پرسش‌های بنیادین، لازم است دوگانه «رقابت – اتحاد» را مورد واکاوی قراردهیم.

اصولا وجود احزاب سیاسی برای فعالیت دمکراتیک در سپهر سیاسی – اجتماعی همه جوامع ضروری می‌باشد. دلیل آن نیز تعدد در تکثر عقاید، رویکردها و خط‌مشی‌ها و حتی ایدئولوژی‌ها و پارادایم‌ها می‌باشد. زیرا سیاست شکل متمرکزشده ایدئولوژی و پارادایم است ولی بر بنیان دمکراسی. بنابراین هر حزبی با هر مرام و پارادایمی، هویتی متفاوت به خود می‌گیرد. با این اوصاف اما حزب‌بودن و تحزب قاعده‌های خاص خود را دارد که تخطی از آن، موجب حذف آن حزب از سپهر سیاسی مورد پسند جامعه می‌گردد. هر آنکه خود را حزب می‌نامد لازم است قوانین و معیارهای حزبی‌بودن را  که عمل ‌بدان‌ها بسیار دشوار است رعایت نماید. تاکنون در ایران و کردستان در یکصدسال گذشته یک حزب موفق با معیارهای نزدیک به کامل‌بودن وجود نداشته که توانسته باشد معیارهای حزبی‌بودن را رعایت نماید. اصلی‌ترین معیار، «برساختن یک مدرنیته مختص به خویش» از سوی حزب است یا اینکه از یک مدرنیته دمکراتیک تاسی کند. در چارچوب آن مدرنیته لازم است عملکرد حزب «جنبشی» باشد و در غایت امر، جهت برقراری یک «سیستم» مبارزه نماید نه به قدرت‌رسیدن خود حزب. در پی آن، تعیین «استراتژی، برنامه و تاکتیک» هویت آن حزب را بعنوان شناسه مدرنیته‌اش نزد افکار عمومی بازتاب می‌دهد. به‌هر تقدیر، عمل به اصول و قواعد حزبی آنچنان دشوار است که کمتر حزبی می‌تواند مطابق آن اصول، یک حزب حقیقی تلقی‌گردد.

برخی اصول حزبی عبارتند از: ایدئولوژی جامعه‌گرا و مبتنی بر اصول اجتماع‌گرایی و دمکراسی؛ برخورداری از یک پارادایم نوین، دیالکتیک و جهانشمول؛ برساختن مدرنیته خویش و یا تاسی از مدرنیته‌ای دمکراتیک؛ استقلال فکر و عمل سیاسی و پولیتیک و عدم سرسپردگی به یک قدرت هژمونیک؛ کادرسازی مبتنی بر خودسازی انسانی مطابق پارادایم و ایدئولوژی جامعه‌گرا و دمکراتیک؛ اتخاذ خط‌مشی دفاع‌مشروع و شیوه نظامی‌گری مدرن مطابق آن؛ داشتن استراتژی و برنامه و تاکتیک مناسب برای تغییر ساختاری شیوه حیات جوامع امروزی که دچار بحران ساختارین هستند.

در حال حاضر در شرایط امروزین شرق کردستان معیارها و قواعد تحزب به ما می‌گوید که پژاک بیشتر از سایر احزاب به خط معیاری تحزب نزدیک است زیرا در منظومه احزاب آپویی از یک مدرنیته نوین برخوردار گشته. هیچیک از احزاب دیگر شرق کردستان توان برساختن مدرنیته خاص خود را نداشته‌اند و صرفا به تاسی کورکورانه و غیرنوگرایانه از ایدئولوژیهای مارکسیستی، سوسیالیستی و کمونیستی و یا لیبرالیستی غربی و شرقی پرداخته‌اند. این ماهیت، به اثبات نیازی ندارد زیرا محرز و عیان است.

صراحتا می‌توان گفت که رسالت پژاک، پیگیری عملی‌ساختن مدرنیته دمکراتیک خویش مبتنی بر پارادایم «جامعه دمکراتیک – اکولوژیک و آزادی زن» می‌باشد و در این سیر، موضوع «رقابت» نه اولویت دارد و نه جزو راهبرد و برنامه است. هرچند پژاک امر رقابت دمکراتیک و سالم را ردنمی‌نماید، اما رقابت‌ قدرت‌خواهانه جزو فرهنگ مادی و معنوی‌اش در حوزه‌های سیاست و ایدئولوژی نیست. رقابت‌گرایی غیردمکراتیک امروز بزرگترین مخل و مانع تحقق اتحاد احزاب محسوب‌می‌گردد. هدف از تاسیس پژاک رقابت با سایر احزاب نه، بلکه «مبارزه» برای آزادی خلق کُرد می‌باشد. لذا در مسیر پرفرازونشیب مبارزاتش به خلق کُرد و اتحاد جامعه نظر دارد و اگر حزبی، جریانی، سازمانی و یا گروهی خواست بر سر راه تحقق «اتحاد اجتماعی» به مانع مبدل‌گردد، پژاک منتظر آنها نمی‌ماند. پس اتحاد اجتماعی خلق کُرد که در جریان جنبش انقلابی «ژن، ژیان، آزادی» شیرازه بسته و سالهاست این خط‌مشی در بخش‌های کردستان تسری یافته، اولویت‌دارتر است. اتحاد احزاب در طول و پی اتحاد اجتماعی می‌آید ولی اگر در موازات هم قرارگیرند چه بهتر. یکی از وظایف پژاک تلاش برای برقراری اتحاد احزاب هم هست، اما ممکن است باتوجه به وضعیت اسفبار جامعه و جغرافیای اشغال‌شده، موانع بی‌شماری بعنوان تضاد و حتی به‌مثابه خصومت‌ورزی فراروی هر حزبی قرار‌گیرد. وقتی رقابت‌گرایی برخی احزاب بصورت خصومت‌ورزی بروز کند، تضاد بزرگی علیه حزب مقابل آن تشکیل می‌دهد. با شفافیت می‌توان گفت که پژاک سر دشمنی با هیچ حزبی ندارد و حتی مشغول به رقابت نیست. در افق خویش، به آزادی خلق‌کُرد نظر دارد و روی آن تمرکز کرده. در منطق رقابت، خلق‌کُرد و جامعه ما، میزان اصلی و مرجع هستند. آنکه از جانب خلق پذیرفته شود، نیازی به رقابت قدرت‌مدارانه ندارد. ویژگی رقابت‌گرایی بیشتر امری قدرت‌مدارانه است. در شرایط مستعمره‌بودن کردستان و تحت‌ستم بودن خلق کُرد، مبارزه، وظیفه است و همان است که تعیین کننده‌می‌باشد نه مشغولیتی بیهوده به نام «رقابت». در کنه مفهوم رقابت در این شرایط، «رسیدن به قدرت» نهفته است البته در معنای منفی و سلبی آن. رقابت اگر بر طبق معیارهای اخلاقی، سیاسی و دمکراتیک ایجابی باشد، می‌تواند در زمان اداره جامعه با رعایت اصول و موازین اجتماعی وجود داشته باشد. ولی وقتی در میانه، کُرد و کُردستانی آزاد وجود ندارد، رهاکردن مبارزه و چسبیدن به بازی رقابت، نباید از جانب جامعه ما و حوزه سیاست دمکراتیک پسندیده شود. یک حزب و یک ایدئولوژی نمی‌تواند در یک جامعه دمکراتیک به یگانه قدرت تمامیت‌خواه و شوونیست مبدل گردد زیرا جامعه، هموژن نیست و نمی‌توان با مشی یک حزب و یک ایدئولوژی آن را اداره و مدیریت نمود.

در منظومه مبارزاتی شرق کردستان، جامعه‌ی دموکراتیک و آزاد شرق کردستان (کودار) هم به‌مثابه یک «سیستم» است نه حزب یا سازمان. بنابراین طرح موضوع رقابت در ارتباط با کودار به معنی تقلیل‌دهی ضرورت موجودی آن به مضامین حقیر و ناچیز است. هر حزب لازم است یک نظام را بعنوان «سیستم نظری و عملی» در طول مدرنیته دمکراتیک خویش برسازد. اگر پژاک به رقابت و قدرت نظر داشت که در چارچوب سیستم کودار جای نمی‌گرفت و ظرف کودار را برای اتحاد سازمان‌های مدنی و احزاب و غیره شکل نمی‌داد. فراتر از آن، برای پژاک و کودار، وجود یک حزب باارزش‌تر از یک سازمان‌مدنی نیست. وزن آنها در اداره جامعه و فرم خودمدیریتی دمکراتیک را برابرمی‌دانند.

تابلویی که امروز مقابل دیدگانمان در قبال موجودیت احزاب ترسیم گشته این است که جامعه و محافل روشنفکری ما هوشیار و آگاه هستند و اگر هر حزبی از وظیفه اتحاد سرباز زد و فرار به جلو داشت، شدیدا مجازات می‌گردد. امروز جامعه بیدارشرق کردستان هر حزبی را که به نام رقابت، امر قدرت‌خواهی و خصومت‌ورزی را تشدید می‌نماید، مورد مؤاخذه قرارمی‌دهد. یک حزب به چه‌دلیل تن به اتحاد با احزاب و سازمان‌های دیگر نمی‌دهد و به دنبال جریان‌سازی قدرتخواهی خویش هست؟ دو دلیل عمده را می‌توان برشمرد: نخست، مرام و هدف غیرشفاف و ناسالم یک حزب است که وی را از صداقت حزبی دورساخته و چون خود را ازدست‌رفته و کهنه‌گشته می‌بیند، لذا افقی تنگ چون رقابت را برگزیده. دوم، کمپرادوری و وابسته‌بودن به یک یا چند دولت خارجی هژمونیک می‌باشد. همین مقوله بدان معناست که هر حزبی که گرفتار این دو خصیصه باشد، حزبِ آزاد نیست.

در قاموس پژاک و کودار، نه غیرشفاف‌بودن می‌گنجد و نه وابستگی به یک قدرت هژمونیک و تحمل فشارهای سیاسی – نظامی آن قدرت. ماهیت پژاک و کودار طوری است که در منظومه موجودیت خویش بر محور فرهنگ انتقاد و خودانتقادی شکل‌گرفته‌اند و چون ساختاری رقابتی و قدرتمدار ندارند، شاید در اجرای «تاکتیک» دچار «اشتباهاتی» بشوند، اما در «استراتژی و برنامه» بی‌غل‌وغش هستند. مرتکب اشتباه‌شدن، امری طبیعی در جریان آزمون و خطا برای هر انسان و یا تشکلی هست، اما دوگانه «استراتژی و برنامه» آینه نمایانگر یک حزب در خط «مقاومت» و یا خط «خیانت و خصومت» می‌باشند. هر انسان کُرد لازم است مطابق ماهیت «مدرنیته خاص» یک حزب و «استراتژی، برنامه و تاکتیک» آن، به قضاوت بپردازد. اصل بنیادین این است که یک حزب حتی اگر شرایط شکل‌گیری اتحاد احزاب وجود نداشت، ناامید نگردد و به مبارزه ادامه دهد. همچنین وظیفه دارد و مجبور است که «اتحاد اجتماعی» را متحقق سازد. زیرا آزادی خلق کُرد و یا هر جامعه تحت ستم بدون «اتحاد اجتماعی» ممکن نمی‌گردد اما بدون «اتحاد احزاب» شدنی است. این یک اصل جامعه‌شناختی می‌باشد.

با این اوصاف، دو شکل متفاوت از رفتار حزبی در قبال مقوله اتحاد وجود دارد. یک حزب لازم است رفتارهایش را در قبال «جامعه» و «احزاب» تنظیم نماید. بنابراین اگر شرایط برای اتحاد با سایر احزاب را مهیانمی‌داند، حداقل کاری که باید بکند، خصومت‌نورزیدن و مانع‌نشدن برای آنهاست. چنانچه برای شکل‌گیری اتحاد حاضر نیست، لااقل مانع‌تراشی نکند. گاهی بنا به شرایط موجود سیاسی – نظامی، خصومت‌نورزیدن یک شکل و گاهی نیز روابط حسنه شکل دیگر از اتحاد است. درصورت مساعدبودن شرایط، اتحاد سیاسی – نظامی دمکراتیک فارغ از تفاوت‌ها و تضادهای ایدئولوژیک مطلوب‌نظر می‌باشد. در فراینده مبارزه برای آزادی، منتظر و معطل اتحاد احزاب ماندن جایز نیست، زیرا ممکن است همانند شرایط امروزین کردستان، دول حاکم و برخی هژمونی‌های جهانی بر سر راه آن اتحاد که به زیان آنهاست، سنگ‌‌اندازی کنند.

پژاک همیشه بدون‌ پیش‌شرط و فارغ از رقابت‌های قدرت‌مدارانه حزبی و خصومت‌ورزی‌های غرض‌ورزانه، برای اتحاد با احزاب حاضر بوده و هست و هیچ بهانه‌ای برای تحقق آن، مطرح نمی‌نماید. فراتر از آن، پروژه سیستمی «کنگره ملی دمکراتیک خلق کُرد» پروژه پژاک بوده و هست. اتحاد را امری بسیار مطلوب با احزاب می‌داند اما در صورتی که یک اتحاد به مبارزات و منافع خلق کُرد ضرربرساند، اتحادحزبی را جبری تلقی نمی‌کند و مبارزه در هر شرایط سخت را تنها وظیفه خویش برمی‌شمارد. امروز شرق کردستان در شرایطی قراردارد که پژاک برای مهیا و مساعدساختن شرایط تحقق اتحاد، می‌کوشد، اما در امر مبارزه منتظر چنان امر محتملی نمی‌ماند، زیرا مبارزه، تعویقی و تعلل‌پذیر نیست.