رُزا آماره
دنبال نمودن رسانه‌های اجتماعی، نگاه کردن و گوش دادن به تلویزیون و به طور کلی پیگیری مباحث روز در رسانه‌ها برای زنان، به قابلیت و توان درک بسیاری نیاز دارد. صحنه‌ی حیات ارائه شده توسط نظام سرمایه‌داری جهانی که روزانه ذهن ما را فرو می‌بلعد، مالامال است از فیگور زنان فعال و مشهور در عرصه‌های سیاسی، ورزشی، فرهنگی و هنری می‌باشد. اما واقعیت پشت پرده‌ی این صحنه‌ از زندگی زنان، هیچ ربطی به شیوه‌ی زندگی درون فیلم، کلیپ‌ها و اخبار ندارد. پشت این پرده‌‌ای که در طول تاریخ به همین شیوه بر حقیقت گسترانیده شده، زنان با بحرانی بی‌همتا در زمینه‌ی روحی – اجتماعی که تمامی جامعه را نیز متاثر می‌سازد، روبرو است. تجاوزاتی که روزانه بر بدن و روح زنان در سطح جهان صورت می‌گیرند، بیان راستین فریاد قحطی، رنج، آزار و فاجعه‌های اکولوژیکی که مادر انسانیت یا همان خاک را نالان ساخته، ارتباط تنگاتنگی با مستعمرات کنونی که قبلا بعنوان زمین بکر شناخته شده بودند، دارند. بازخورد نظام هزاران ساله‌ی ضد بشری مردسالار، بیش از همه در تابلوی موجود از حیات زنان، مشخصا بصورت سوزاندن، قتل، تجاوز و خرید و فروش رخ می‌نمایاند. تحت هر عنوانی هم که باشد، جنبه‌ی رمانتیسم بخشیدن به آنها، چیزی جز فاشیسم نیست. زنان در تمامی طول تاریخ حیات اجتماعی، برای حضور، مشارکت، بیان اندیشه و احقاق حقوق خود از جان خود مایه نهاده‌اند. اما آنچه امروزه در هر لحظه روی می‌دهد، واقعیت دردناکی‌ست با این مضمون که دختران جوانی که هنوز چشم بر واقعیات جهان و جامعه نگشوده، با قوانین سزا و تنبیه سنت‌های نظام هزاران ساله‌ای که پنهان و پرده‌‌پوش‌ گشته‌اند، قربانی می‌گردند. رهبر آپو در یکی از تحلیلاتشان به وضعیت زن در نظام کاپتالیستی اشاره نموده و چنین تعریفی ارائه می‌دهد؛ ” بردگی داوطلبانه ” یعنی زن بگونه‌ای بی‌ حد و مرز همچون ابژه‌ای جنسی در تمامی عرصه‌های اجتماعی، بعنوان نیروی جذب جامعه‌ی مصرفگرا به کار بسته و وقتی کارآیی خود را از دست داد، دور انداخته می‌شود. البته ناگفته نماند که این واقعیت برای مرد نیز بر سر کار است. در هیچ عصری به اندازه‌ی عصری که ما در آن قرار داریم، بدن زن تا این اندازه بصورتی بی‌پروا مورد سوءاستفاده قرار نگرفته. رواج و اشاعه‌ی سادیسم یا بهتر است بگوییم سادیسم جنسی، عمق زشتی و تاریکی ذهنیتی که بر جامعه و زنان تحمیل می‌گردد را می‌نمایاند. مشروعیت‌بخشی به چنین مفاهیمی در کتب، رسانه‌ها و یا تشویق و سوق بخشیدن ذهن جامعه به سمت و سویش، نتایج و تاثیراتی وحشیانه بر فرهنگ اجتماعی به جا می‌گذارد. این در حالی‌ست که در هیچ موجودی لذت از درد، کتک و تحقیر نمودن که محصولی اجتماعی و در واقع انحراف و بدور از عواطف انسانی‌ بوده و البته به یک تحلیل ژرف جامعه‌شناسانه نیاز دارد، یافت نمی‌شود. رواج و به بحث روز مبدل نمودن چنین مفاهیمی، مالکیت بر زن را معمولی نموده و حتی به سطحی می‌رسانند تا بسیاری حصرت آن را بکشند. زن به وضعیتی در می‌افتد که تمامی موجودیت فکری – جسمانی خود را تسلیم نموده، تقاضاها و امیال طرف مقابل، برای او مرکز و محور تعیین‌کننده در تمامی عملکردها و عکس‌العمل‌های روزانه در روابط اجتماعی او، بویژه در رابطه با مرد می‌گردد. به جستجوی نوعی نیروی سلطه و حاکمیتی غیرقابل وصف، که چیزی جز غریزه را در درون خود نمی‌پروراند، می‌پردازد. زن نه تنها به ابزاری جهت ارضا و تامین امیال مرد که از تمامی حرکات مرد گرسنگی، بی‌خوابی، خوشحالی او را فهمیده و خود را موظف به برطرف نمودن آنها پنداشته و تمامی اینها را بعنوان امپاتی یا دوست داشتن تعبیر می‌نماید. در هیچ دورانی از تاریخ زن از لحاظ ظاهر گرفته تا طرز فکر، به بهانه‌ای برای اشاعه‌ی هرچه بیشتر زیبایی‌شناسی مورد نظر اندوستریالیستم حاکم بر جهان تنزل داده نشده است. بایستی این سوال را از خود پرسید؛ چرا؟ و برای که؟. چند زن تا کنون این مسئله‌ را به دغدغه‌ای جهت تحقیقات روانشناسی – جامعه‌شناسی مبدل می‌نمایند؟.
رهبر آپو می‌گوید: ” هیچ عشیره، طبقه و یا ملتی به اندازه‌ی زنان اینچنین نظام‌مند به برده مبدل نگشته‌اند “. ما زنان نبایستی فراموش نماییم که نظام حاکم تا چه اندازه در تلاش است تا ما را به ابزار اساسی دست‌یابی به منافع خود، متحول سازد. هرگز زنان تا این سطح ” ملک دیگری ” نبوده‌اند. تا این اندازه دچار عدم اعتمادبنفس نگشته و از اندیشیدن دور نگردانده شده‌اند. اگرچه این واقعیات برای همه بر سر کار نباشد، اما استثنا نیز نتیجه‌ی پیش‌روی ما را تغییر نخواهد داد. منظور از نتیجه؛ بدنیا آوردن کودکان توسط مادران آفریفایی که از توان رها ساختن‌ و حفظ فرزندانشان از گرسنگی، برخوردار نیستند، می‌باشد. یا زنان اهل آمریکای لاتین که روزانه با کشتار و تجاوز روبرو بوده و به مصرف موادمخدر کشانده می‌شوند نیز از آن جمله‌اند. زنان در ایران که هر گامشان به سوی عرصه‌های حیات اجتماعی با قدغن و قوانین زن‌ستیز غیرقابل تصور رو در رو مانده، روزانه با ذهنیت جنسیتگرای مردسالار دست و پنجه نرم می‌کند. این واقعیات زندگی ما انسان‌ها درون این کائوس جهانی‌ست. زن که روند میلیاردها سال تکامل کیهان را طی 9 ماه درون رحم خود بصورتی طبیعی شکل بخشیده، در نتیجه‌ی عملکرد ذهنیت جنسیتگرای مردسالار، به آغوشی برای پروراندن مرگ تغییر ماهیت داده است. هنوز نیز تاثیرات ژرف ارتباط و عشق زن نسبت به زندگی، پویایی، کیهان و طبیعت در گوهر حقیقی زن باقی‌ست. تنها در صورتی که زنان از توانایی گذار از طوفان و فاجعه‌ی عصری که جامعه‌ی جهانی در آن قرار گرفته، برخوردار گشته، خشونت، مرگ، جنگ و اقتدارگرایی را بدور از حقیقت گوهر وجودی خود دانسته، آنزمان است که زنان به نیروی برساخت زندگی حقیقی دست خواهند یافت.