هیوا آرگش — مجلە آلترناتیو شمارە 27،

آنگاه كه خدایان پوشالی معاصر، به مجازاتی همچون به بند كشیدن انسانِ‌ حقیقت، در صخره‌های امرالی می‌اندیشیدند، هرگز به ذهن‌های حقیر و پوسیده‌شان خطور نكرد كه «چنان لحظاتی پیش می‌آیند كه تاریخ در یك شخصیت، و شخصیت در یك تاریخ نهفته می‌گردد». انسانی كه با صلابت اراده و پیكار آزادی‌خواهانه‌ی اندیشه‌اش، با به زیر كشیدن نقاب‌های فریبنده‌ی خداوندی، لرزه بر تاریخ تَرَك‌خورده‌ی زشت‌شان انداخت، بسیار پیشتر خواب تاریك‌شان را برآشفته بود. امرالی نه بخشی از تاریخ، كه خود، تاریخ است با زندانی آن كه ادراك آزادی را الفبای واژه به واژه‌ی سطور تاریخ آزادی نمود. حیاتی كه از راه ادراك آزادی بزرگ شود، هیچ زندانی را یارای به بند كشیدنش نخواهد بود. نوشتن تاریخ انسان و آزادی با عصیان ابراهیم‌آسا را تنها سینه‌ی خلق‌هایی به یادگار نگاه می‌دارند كه دل‌ها و دست‌هاشان از آتش راه سوخته‌ باشد. تاریخ واقعی انسان، تاریخ خلق‌ها و زنان و مردانی است كه رنج مبارزه‌ی نوشتن تاریخ آزادی‌شان را به جان خریده‌اند. آنانی كه در كوردستان، سرزمین ترانه‌گی انسان، خود سرود و خون و حماسه شدند. شعر و دیوار تیرباران، شبانه‌های اعدام، فریاد تفنگ‌های گریلا و خنده‌های بدرقه‌ی راه قهرمانان كوهستان شدند. چراكه صخره‌های امرالی از مقاومت، سنگ به سنگ فروریخت. مقاومت، رویش دوباره‌ی آن نهالی بود كه ریشه در عشق داشت. آزادی سرود تازه‌ای شد كه دستبند هیچ جلادی، دیگر آن‌را به اسارت نخواهد كشید. در هنگامه‌ای كه شعر مقاومت و ادراك آزادی در این سرزمین میان دیوارهای امرالی به بند كشیده می‌شود و شاعرانِ آب و آینه را بر دار می‌كنند، ادبیات ما ادبیات مقاومت است.

مقاومت، نبض حیات‌بخش هر جامعه و نشانگر روح بیداری در حفظ موجودیت‌ و دستاوردهای آن جامعه به شمار می‌رود. مبارزات جوامع، خلق‌ها و ملت‌ها در راستای مقابله با اشغال‌گری و تجاوز، اگر با مقاومت آحاد جامعه همراه نباشد، ناگزیر انحراف در مسیر طبیعی حركت جامعه است. این امر نیز كه منجر به از میان رفتن اخلاق و ارزش‌های انسانی می‌گردد، به عنوان اصلی‌ترین هدف از سوی سلطه‌گران انجام می‌گیرد. تضعیف جامعه و از بین بردن روح مقاومت كه در ابعاد متفاوتی صورت می‌گیرد، قطعا تأثیرات مختلفی را نیز بر پیكره‌ی جامعه می‌گذارد. تاریخ كوردستان، تاریخ مبارزه و مقاومت است. فرهنگی كه آن‌چنان ریشه در واقعیات این سرزمین دارد كه در هیچ یك از دوره‌های تاریخی، كوردستانی بدون مقاومت و مبارزه جهت حفظ سرزمین، دسترنج و ارزش‌های مادی و معنوی را نمی‌بینیم. از فرهنگ مقاومت در برابر یورش آكاد و بابل از سوی هوریان با مكانیسمی معنوی همچون آیین میتراییسم تا اعتقادات و آیین‌هایی همچون زرتشتی، مانوی، یارسان و ایزدی، غنای فرهنگ مبارزه و مقاومت در این سرزمین را به اثبات می‌رساند. این فرهنگ مقاومت و ادبیات منتج از آن را می‌توان در ادبیات شفاهی ـ‌داستان‌ها، پند و اندرز پیشینیان و اشعار فولكلوریك‌ـ در موسیقی و ملودی‌های كهن همچون سیاچه‌مانه، لاوك، حه‌یران و یا وجود كتاب‌هایی همچون گاتا‌ها، سرانجام و كتاب سیاه(مصحف ره‌ش) به روشنی مشاهده نمود. حتی محتوای متون آیینی و آثار مكتوب این سرزمین و عوامل به‌وجود‌آورنده‌ی آن ریشه در مقاومت و مبارزه‌ در برابر غارت‌گران این سرزمین دارد. قالب‌های حماسی‌ـ موسیقایی همچون چه‌مه‌ری، هوره، لوره و بسیاری فرم‌های دیگر از ادبیات مقاومت تا به امروز نیز محفوظ مانده است. پاسداشت‌ قهرمانان جامعه و روایت شهادت‌ها و مقاومت زنان و مردانی كه با ایستار اخلاقی و انسانی خویش، در غنا بخشیدن به این فرهنگ و عدم قبول تسلیمیت، هر یك نمادی ارزشمند بوده كه سبب زنده نگاه داشتن روح مقاومت و منشاء عظیم مبارزه در این سرزمین تا به امروزند. مصداق بارز غنای ادبیات مقاومت در كوردستان را می‌توان در اشعار شاعرانی نظیر «قانع»، «جگرخون»، «هیمن» و یا در آثار ادبی شاعران معاصر كورد چون «شیركو بی‌كس»، «رفیق صابر»، «عبدالله پشیو» و «جلال ملك‌شاه» دید. از نكات قابل تأمل در آثار این شاعران می‌توان به این موضوع اشاره نمود كه علاوه بر روایت شعری مقاومت و مبارزه و ذكر قهرمانی‌ها و یا نسل‌كشی‌های اجتماعی، فرهنگی و فجایع بشری همچون فاجعه‌ی حلبچه و انفال، دارای نگرشی منتقدانه به جامعه به دلیل وجود عناصر وابسته به سیستم‌های سلطه‌گر و متجاوز و خیانت عناصر و حتی گاهی رهبران احزاب و ترویج ضد فرهنگ خیانت در جامعه می‌باشند.

با آغاز جنبش آزادی‌خواهی خلق كورد، به پیشاهنگی رهبر آپو و به ویژه پس از توطئه‌ی بین‌المللی 15 فوریه و گسترش دامنه‌های جنبش در دیگر مناطق كوردستان، به طور كلی ادبیات كوردی به‌ویژه ادبیات مقاومت همچون دیگر حوزه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دچار تحولی بنیادین گردید. خلا مبارزاتی و كاهش مقاومت‌های سیاسی‌ـ اجتماعی و عدم سازماندهی فكری‌ـ عملی جامعه از سال‌های 1370 به بعد و اتخاذ ایدئولوژی انفعال (پاسیویسم و بی‌تأثیر شدن) از سوی احزاب كلاسیك شرق كوردستان و خروج از میدان مبارزه سبب گردید كه جامعه دچار سرخوردگی سیاسی، بی‌اعتمادی و ركود مبارزاتی گردیده، حاكمیت جمهوری اسلامی نیز بیشترین بهره را از این خلا برد. نهادینه‌نمودن ضد فرهنگ خیانت، با حقیر خواندن ارزش‌های فرهنگی و اخلاقی، به‌ویژه زبان و ادبیات كوردی، موسیقی، پوشش، آیین‌ها و سنت‌های اجتماعی و به ابتذال كشاندن آن‌ها از پیامدهای این خلا مبارزاتی است. عملكرد كلاسیك و واپس‌گرایانه‌ی این احزاب، عدم انطباق با واقعیات فرهنگی و اجتماعی شرق كوردستان و نیز گرایش‌ سلطه‌ بر جامعه، با رویكردی قالب‌گرایانه را نیز، می‌بایست از دلایل ناكامی سیاسی و هم تأثیرات مخرب بر جامعه عنوان نمود. این موضوع سبب گردید تا گرایش‌های فكری به ویژه در حوزه‌ی ادبیات، نه تنها از ادبیات مقاومت فاصله گرفته، بلكه گرایشات لیبرالیسمی از یك سو و از سوی دیگر گرایش‌های دینی و مذهبی نیز در جامعه گسترش یابد. با نگاهی به آثار فرهنگی به‌ویژه نوشتاری در زمینه‌ی ادبیات ـ‌ ‌شعر و ادبیات داستانی‌ـ و یا آثار هنری و موسیقایی به وضعیت اسفباری در این حوزه برمی‌خوریم. اشعار و داستان‌های انتزاعی، فردگرایانه با مونولوگ‌هایی درون‌گرایانه، آثار موسیقایی بسیار سطحی با محوریت موسیقی غربی كه هیچ‌گونه هم‌خوانی فكری و فلسفی را با جامعه نداشته، فاقد نگاهی منتقدانه و یا تحلیلی به واقعیات موجود جامعه است. گاها با رویكردهای شكلی، زبانی و با به كاربردن اصطلاحاتی از قبیل معنازدایی، هنجارگریزی و ساختارشكنی، عنوان آثار ادبی پست‌مدرنیستی را بر آن می‌گذارند. با ژستی روشنفكرنما در پی مشروعیت‌بخشی به این آثار در همان جامعه‌ای می‌باشند كه به شدت از آن رویگردان بوده و هیچ‌گونه پایبندی اخلاقی و مسئولیت‌پذیرانه‌ای نسبت به آن ندارند. تشویق‌ها و تأییداتی مردمی را تمنا می‌كنند كه تعلق به آنها را قبول نداشته و هر روز تلاش دارند كه مدلی فكری، عملی و حتی شكلی خود را یا با فرهنگ حاكمیت فرداست منطبق نموده و در آن ذوب گردند یا اروپا را با جریانات و مكاتب فكری آن الگو و اتوپیای خویش قرار می‌دهند. این وضعیت از سوی بسیاری از نویسندگان به اصطلاح روشنفكر، به ویژه وابستگان به قدرت تا به امروز ادامه دارد. تحلیل رهبر آپو در خصوص رسالت روشنفكران در این زمینه بسیار قابل تأمل می‌باشد؛ «اگر جستجوی حقیقت كه اساسی‌ترین وظیفه‌ی روشنفكر است، دچار خیانت گردیده و این خیانت به‌گونه‌ای شایع از طرف سرمایه‌داری و حمالی روشنفكرانه صورت می‌گیرد، پس پیداست مواردی وجود دارد كه بایستی به صورت ریشه‌ای در آن‌ها تجدید نظر نمود. تا زمانی كه در حوزه‌ی روشنفكری موضوعات بایسته‌ی تجدید نظر ریشه‌ای، مورد تحلیل واقع نگردند، موقعیتی كه كسب می‌شود نمی‌تواند فراتر از تبدیل‌شدن به سرمایه‌داران و حمال‌های روشنفكر جدید، نتیجه‌ای حاصل كند.»

جنبش‌ آزادی‌خواهی خلق كورد در چنین فضایی و در بستری از نومید‌ی‌ها و عدم مسئولیت‌پذیری اخلاق‌مدارانه و خلا آگاهی و هیجان انقلابی، تحولی بنیادین را در تمامی حوزه‌ها به‌ویژه ادبیات و بازآفرینی نوین ادبیات مقاومت به وجود آورد. این امر را می‌توان در محتوای آثار هنری با تغییرات چشمگیر در حوزه‌های فرهنگی دید. ادبیات و هنر را می‌توان تاریخ اندیشیدن انسان عنوان نمود. تفكر و تحلیل هستی، كشف و شهود معناها از سوی انسان و جامعه بوده و جستجو برای دست‌یابی به زندگی آزاد است. جنبش آزادی‌خواهی خلق كورد بر مبنای ایدئولوژی ژرف رهبر آپو با به چالش كشاندن مفاهیم و موضوعات در عرصه‌ی اندیشه و نیز زنده‌نمودن روح مبارزه و مقاومت و بازآفرینی انسان كورد، ادبیات و هنری متفاوت اما با خاستگاه اصیل و برخوردار از حقیقت تاریخ بر اساس واقعیات جامعه به وجود آورده است. ادبیات و هنر در ذات خود، محصول روح مبارزه‌ی انسان و جستجوی وی جهت رسیدن به آزادی است. ادبیات خلق كورد در این برهه‌ی زمانی، می‌بایست ادبیات مقاومت باشد. ادبیات حماسه و مقاومت زنان و مردانی كه به درك راستین از دردهای جامعه رسیده و در راه آن نیز جان خویش را نثار می‌كنند. حتی نگرش ادبیات سیاسی و غیرسیاسی و مرزبندی‌های مرسوم در میان به اصطلاح نویسندگان و روشنفكران وابسته به شبكه‌های قدرت، ریشه در سیاست‌های ضد فرهنگی نظام سلطه دارد تا آنان را از وارد شدن به عرصه‌های مبارزاتی بازدارد. ادبیات كه رنگ حقیقی زندگی، تفكر و اندیشیدن انسان، تمنای عشق به آزادی و جستجو برای خلق ارزش‌ها و زیبایی است، اگر با درك از ضرورت مبارزه‌‌ی جامعه و مشاركت در آن همراه نباشد، به آثاری تاریخ مصرف‌دار تبدیل می‌گردد. در تاریخ ادبیات به نمونه‌هایی همچون مدایح و اشعاری در وصف شاهان و امیران و یا اشعاری با مضامین فردی و مناسبت‌های سطحی برمی‌خوریم كه حتی از ارزش‌‌های صرف ادبی نیز تهی گردیده است.

‌ اگر هنوز آوای گیتار«ویكتور خارا» حتی مردگی دیكتاتور شیلی را به لرزه درمی‌آورد یا شعرهای «لنگستن هیوز» سیاه‌پوستان و خلق‌های ستمدیده‌ی آفریقا را به پایكوبی مبارزه و مقاومت فرامی‌خواند، و یا واژه‌های شعر «موسی بیدج» را كودكان فلسطینی سنگ به سنگ زمزمه می‌كنند و واژه‌های شعر «نزار قبانی» ترس در دل دیكتاتورهای دولتهای عرب می‌اندازد و یا یخ استبداد میدان‌های سرد مسكو از شعرهای مایاكوفسكی به شرم می‌نشیند، این ریشه در ایستار اخلاقی این شاعران و نویسندگان و پایبندی آنان به سرزمین، میهن، خلق و مبارزان آزادی‌‌خواه است. راز ماندگاری آثار و اندیشه‌های آزادی‌خواهانه در همین هم‌آوایی با مبارزه‌ی خلق در راه آزادی است. حافظه‌ی تاریخی جامعه كه هیچ‌گاه قهرمانان و مبارزان راه آزادی را از یاد نخواهد برد، هنرمندان، نویسندگان و شاعران انقلابی را نیز میراث‌دار رسالت عظیم مبارزه و انقلاب به شمار آورده و همچون یك پیكارگر راه آزادی از آنان یاد می‌كند.

مصداق بارز این واقعیت را می‌توان در آثار مبارزان راه آزادی دید. اشعار، نامه‌ها و آثار نوشتاری شهید فرزاد كمانگر به عنوان نماد مقاومت و نیز سمبل رسالت روشنفكری راستین، نمونه‌ی بارز این تحول در ادبیات مقاومت و گشودن فصل نوینی از آن است. در واقع حماسه‌ی مقاومت قهرمانانه‌ی زندان، آن‌چنان تأثیرات عمیقی بر نحوه‌ی اندیشیدن شاعران و نویسندگان متعهد به جامعه گذارد كه بازتاب آن را در شعر شاعران معاصر می‌توان دید.

توطئه‌ی بین‌المللی 15 فوریه كه به عنوان نقطه‌ی آغازی جهت رویكردی متفاوت و متحول‌شده در تاریخ مبارزه‌ی آزادی‌خواهی خلق‌ها می‌باشد، شناخت از جنبشی‌ است كه قهرمانانی افسانه‌ای همچون شهید مظلوم دوغان، كمال پیر و خیری دورموش را در خویش پرورانده و به تمامی خلق كورد و به ویژه شرق كوردستان شناسانده است. شهیدان قهرمانی كه هر یك بلندترین شعر و بی‌نهایت‌ترین رمان مبارزه و مقاومت‌اند.

شعر مقاومت و داستان آزادی قهرمانان این سرزمین را كدامین دیوار در خود زندانی خواهد نمود، چرا كه فرزندان این سرزمین واژه به واژه در سنگرهای مقاومت و در صفوف مبارزان راه آزادی آن را فریاد می‌زنند.