سیامند معینی
استقرار آزادی، دموکرسی و جامعەای مدنی، نیازمند مقدمات و پیش زمینەهایی است همانند ساختار مناسب اجتماعی، سطح رشد و توسعە اجتماعی و اقتصادی. بستر مناسب با بینش و تولرانس سیاسی ساختار مدیریتی کە برابری آحاد جامعە را در عمل پیروی نماید. فقدان هریک از آنها، دستیابی بە آزادی و دمکراسی را در جامعە بسیار دشوار خواهد کرد. مشکل بخشی از روشنفکران معاصر ایرانی بە مشکلات جامعە بە شکل ریشەای و تاریخی نگاە نمیکنند بلکە قسمی آن را لحظەای و سطحی ارزیابی کردە و بر اساس آن بینش بە مسائل جامعە می نگرند. مشکلات در بطن جامعە بە ساختار و بافت فرهنگی در پیوند با آزادی و دموکراسی گرە خوردە است. لذا همزمان با مبارزات سیاسی علیە قدرت حاکمە بسترسازی برای پیشرفت فرهنگی و ساختار جامعە امری ضروری است کە در شکل گیری سیستم آیندە جامعە دخیل خواهد بود. بە زبانی دیگر تنها تغییر رژیم سیاسی مشکلات جامعە را حل نخواهد کرد بلکە همان مشکلات را بە آیندە واگزار خواهد نمود.
اگر آزادیخواهان آزادی دیگران را پایمال بکنند، اگر حق ابراز افکار دیگری را مغایر با اصول بنیاد فکری خویش قلمداد بکنند و بنیان فکری خویش را مبنای معیار دموکراسی قلمداد نمایند، خود بە صف دیکتاتورها پیوستە و بە مراتب از خواست آزادیخواهی فاصلە می گیرد. بە زبانی دیگر تراژدی تکرار یا بازتولید استبداد و خودکامگی سیاسی در منطقە را ورق خواهد زد.
مشکل اساسی جامعە ایران یک مشکل ساختاری، معرفتی و فرهنگی، بلاخص مدیریتی است کە بە همین اعتبار، نیازمند مهندسی اجتماعی و یک پیکار تاریخی است. ادغام اقتصاد روستایی در قرن اخیر در اقتصاد شهری، فقدان یک ساختار مدرن اجتماعی و نیز ادغام شعارها و آرمانهای عرفی و مذهبی و تقلیدی با مفاهیم سنتی، و مداخلات قدرت های جهانی در امور منطقە و همزمان همراستا و همگون نبودن پارادایم سیاسی حاکم با بستر رئالیتە ساختاری جامعە، بسترساز دیکتاتوری در منطقە شدە است. دوران مشروطە سلطنتی و بعد از جنگ جهانی اول در ایران با همین ساختار و بینش و پارادایم عاریەای حاکمیت را با دیکتاتوریت همگون نمودە و سدی درمقابل بسترسازی دموکراتیک گشتە و سنتری برای بازتولید بینش دیکتاتوری در سطح خرد و کلان گشتە است.
ایران یک جامعە هموژن نیست و گروههای متفاوت اتنیکی، مذهبی و اقشار متفاوت در این سرزمین زیستەاند لذا در جامعە پساجمهوری اسلامی با بینشهای ناسیونالیستی و اقدارگرایانە مرکزی، گذار بسوی دموکراسی سرابی بیش نخواهد بود. جامعە مدنی زمانی کارا خواهد بود کە بر روی بستری دموکراتیک نهادە شدە باشد. عملکرد روزانە با ضروریات و ملزومات یک جامعە مدنی بایست همراستا قرار بگیرد و همزمان از سیاستهای پوپولیستی در این روند دوری کرد و مبنای پراکتیک قرار نگیرد. شعور و عقلانیت سیاسی را جایگزین شور و هیجانات عاطفی نمود.
خلق های ایران بیش از هر کسی در ایران متحمل تخریبات فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و هویتی از طرف حاکمیت مرکزگرای شوونیست عظمت طلب گشتە است، چە شوونیزم سلطنتی و چە شوونیزم مذهبی و یا نوع شوونیزم دیگری باشد، لذا کوپیەپردازی تعدادی از بینوایان سیاسی در خارج از ایران، جبران گذشتە این نوادگان را نخواهد کرد و مردم راه رسیدن بە دموکراسی را بر اساس مشارکت تودەهای محروم جامعە و بنیان ساختار و مدیریتی دموکراتیک و خلقی را در پیش خواهند گرفت و خلق ها و تودەهای محروم، راه رهایی خود را قلم خواهند زد. مشارکت تودەها و خلق های ایران در مبارزە با دیکتاتوری امری حیاتی است و انتظار برحی محفل ها از گدایی حقوق دموکراتیک خلق ها، دور از شعور سیاسی میباشد و با این بینش راهشان بە ناکجاآباد خواهد کشید.
کوردستان امروز کوردستان سدە نوزدە و سدە بیستم نیست کە بە شکل ابژە بە آن نگریست و بە ابزاری برای کسب قدرت خود از آن استفادە نمود. کورد آزادیخواه با پارادایم آزادی بە میدان آمدە است و پروژە آزادی همە خلق های منطقە و ایران را در سدە بیست ویەکم بە اجرا در خواهد آورد. با گدایی سیاسی عدەای، مشروع بودن و حق طلبی خلق کورد و خواست آزادیخواهی تقلیل نخواهد کرد. گدایی حقوق خلق ها دور از شعور سیاسی و انقلابی می باشد و هر کس کە خود را در صف آزادیخواهی می بیند بایست جبهە خود را از هم اکنون در مقابل دیکتاتوری و شوونیزم حاکم تعیین نماید و در مبارزە بر علیە دیکتاتوری چە جمهوری اسلامی باشد و چە سلطنتی از هم اکنون با ارادە خلق ها بە میدان آمدە و راه پیروزی را رقم بزنند.