بسی شاماری
در قوانین بینالمللی و داخلیِ بیشترِ کشورها، حقوق زندانیان امری «مسلم» است، اما آنچه برجسته مینماید، کیفیت نظارت بر رعایت این حقوق در زندانها است. حقوقی که به باور کارشناسان، سخن از اعطای آن به زندانی موضوعیت ندارد زیرا که این بخشی از حقوق ذاتی یک زندانی است.
زندانیان از جمله گروههایی هستند که بر اساس بسیاری از شواهد از گوشهوکنار گیتی، در معرض خطر نقض حقوق خود قرار دارند. همچنین در آئیننامهی اجراییِ سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی (در خصوص کودکان بزهکار زیر18سال) کشور نیز بر رعایت حقوق مجرم و زندانی تأکید فراوان گردیده است. آئیننامهی اجرایی سازمان زندانها اقدامات تأمینی تربیتیِ کشور، مهمترین سندی است که در آن به تفصیل از حقوق زندانی یاد شده است. امکان بهرهگیری از تغذیه مناسب، بهداشت و سلامت، لباس، محل اقامت و استراحتِ مناسب، داشتن ارتباط با خارج از زندان، ارسال بستههای پُستی، امکان برخورداری از ملاقاتهای حضوری و ….از جمله «حقوقِ مسلمی» است که در این آئيننامه برای زندانیان در نظر گرفته شده است. در همین ارتباط و به منظور بررسی موشکافانه قوانین مربوط به زندانی و حقوق آن، زیروبمهای حقوقی را که قانون برای زندانیان قائل است و ملزومات اجرایی آنها را از نظر میگذرانیم.
آیا حقوق زندانی نسبت به جرم او متغیر است؟ آیا بهطور کلی میتوان برای زندانیان حقوقی متصور نمود؟ در پاسخ میتوان اینگونه بیان داشت که تنها تفاوتِ زندانی با افراد دیگر این است که اجازه خروج از یک فضای معینی را ندارد، «حق آزادیِ» رفتوآمد از وی سلب و در مکانی که زندان تعریف شده، نگهداری میشود. بنابراین اگر قوانین در مورد زندانیِ خاصی اجرا نشود، این در واقع تخلفی است که از سوی «زندانبان» صورت میگیرد. بدین سیاق، صرفنظر از این که افراد به چه علتی زندانی شده باشند، حقوقِ اولیه و مسلمی دارند که باید رعایت گردد. البته این حقوق حتی شامل اقامت و نگهداری زندانی در ساختمانهای را که باید بر اساس استانداردهای بینالمللی باشندُ میباشد. در واقع زندانی همانند امانتی در دست مقامهای قضایی می باشد و این یک امر مسلم و غیرقابل رد است. در متن آئیننامهی اجرایی داخلی زندانها تصریح شده است «زندانیان از هر گروهی که باشند هر نوع بدرفتاری، چه جسمی، روحی، توهین و هتک حرمت نسبت به آنان ممنوع است» و در دست مقامهای اجرایی که مجری و اجرا کنندهی کیفر هستند، امانت است.
حضور در زندان و جدا بودن از جامعه و تحت شرایط محدود و خاص بودن، خود، چالشها و ضایعات و ایضاً تغییرات ناگواری از نظر جسمی و روانی در زندانی ایجاد میکند که امری ناگزیر است. اما زندانی به هیچوجه نباید رنجی بیش از آنچه را که اقتضای حصر است، تحمل نماید و علت معاینه اولیه و نخستینِ زندانیان در بدو ورود به زندان از همین جهت است که همیشه بتوان مطالعه و بررسی نمود که آیا به آنان فشاری بیش از آنچه زندانی بودن بر افراد وارد میکند شده است یا خیر؟
تشدید فشارهای نظام اسلامی ایران بر زندانیان سیاسی کُرد
مناطق کردنشین ایران در همواره از یکی از محرومترین مناطق ایران محسوب میگردند. مشکلات زنان کُرد یک بُعدی نیست و ابعاد و تبعات اقلیت بودن از نظر قومی و مذهبی شکل مضاعف ستم روا شده بر زنان را به چند بعد مبدل کرده است. زنان كرد برای تأمین حقوق خود نه تنها با چالشهای جنسیتی روبرو هستند و تحت قوانین تبعیضآمیز قرار دارند بلکه ساختار اقتصادی معیوب و بیمار، سنت و مذهب که از حمایت قانون بهره میجویند بر ابعاد این تبعیضات افزوده است. در بسیاری از موارد مردان بهصورت گروهی از خانوادهها گرفته و کشته یا اعدام شدهاند یا مجبور به ترک خانواده و به یکی از احزاب سیاسی پیوستهاند و زنان مجبور شدهاند بار سنگین فشار اقتصادی خانواده را به دوش کشند و از سوی دیگر همواره تحت فشارهای شدید دستگاههای امنیتی قرار گرفتهاند.
بحرانها و سیاستهای نظامی دولت نیز بر بار فشار بر زنان افزوده است. درگیریها و شرایط کائوتیک منطقه، وضعیت اقتصادی و فرهنگ سنتی و عدم حمایتهای قانونی، آمار خودسوزی، خودکشی و قتلهای ناموسی را دوچندان نموده است. قوانین نیز از کودکهمسری و ازدواجهای اجباری، خشونت خانگی علیه دختران و زنان كُرد، خودكشی از طریق خودسوزی و قتلهای «ناموسی» که حقوق آنان را بیش از پیش زایل میکند، جلوگیری نکرده و در راستای تقویت این ناهنجاریها گام برمیدارد. همچنین زنان کنشگر و فعالان مدنی و سیاسی کرد بهدلیل سیاسی بودن منطقه بیشتر دستگیر، بازداشت، مورد شکنجه و احکام طولانی مدت قرار میگیرند. هم اکنون زنان زندانی کُرد که همگی سیاسی و در تبعید در زندان به سر میبرند و از سرنوشت آنان به دشواری میتوان آگاه شد، از داشتن وکیل محروم و یا حق صحبت به زبان کُردی با افراد خانواده خود را ندارند. برای نمونه زینب جلالیان زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد است که اکنون نیز با توجه به بحران کرونا به زندان کرمان تبعید شده است. شایان یادآوری است که ایشان بر اثر شکنجههای فیزیکی و روانی و همچنین بازجوییهای طولانی و حبس در زندان انفرادی به بیماریهای گوناگون مبتلا گشته و به دلیل عدم رسیدگیهای جدی پزشکی – درمانی در مرز نابینایی کامل قرار دارد. رژیم ایران میباید به طور روشن در مورد وضعیت زنان کُرد زندانی که به دلیل ستم چندجانبه از حقوق انسانی خود محروم هستند، اطلاعرسانی نماید. گرچه عدم وجود اطلاعات کافی در رابطه با نقض حقوق زندانیان سیاسی زن کُرد مانع از پرداختن تفصیلی به وضعیت بغرنج آنان میگردد. به دلیل مشکلات و تبعات تبعیضات علیه زنان کُرد که برخی از آنان با زنان سایر مناطق ایران مشترک است و همچنین در تبعید بودن بیشتر اعضای این گروه امکان کسب آگاهی از تمام مسائل و کامل بودن گزارشات میسر نمیباشد.
زمانی که سازمان حقوق بشر کردستان و اعضای کمپین یک میلیون امضا شاخه مناطق کردنشین، انجمن زنان مریوان و انجمن زنان آذرمهر و… فعال بودند این امکان بیشتر فراهم بود اما هر کدام از این سازمانهای غیرانتفاعی به دلیل فضای امنیتی کردستان و جو غیردموکراتیک در ایران به نوعی غیرقانونی اعلام شده و اعضای آنها یا روانه زندان شدند یا از کشور و محل زادگاه خود رانده شدند و یا اعضای آن در ایران تحت فشار و بازجویی قرار دارند که در این مسیر فرایند زندانپذیر شدن یا جامعهپذیریِ زنان در زندان یکی از موضوعات مورد بحث در رابطه با زندان زنان است. زنان در زندان با فشارهای عصبی و مشکلات اجتماعی نظیر سلب آزادی، ممنوعیت ارتباط با خانواده و دوستان و تحمل روشهای انضباطیِ سخت مواجه هستند که ناگزیرند از طریق جامعه پذیری، با هنجارهای حاکم در زندان یک دنیایِ جدید و قابل تحمل برای خودشان بسازند. فرایند زندانپذیر شدن با جامعهپذیری در زندان به شکلگیری «خرده فرهنگی زندانیان» منتهی میشود که این خرده فرهنگ با هنجارها و ارزشهای حاکم بر جامعه در تعارض است. در این میان تفاوت فردیِ زنان، نوع شخصیت فرد، شیوههای جامعه پذیریِ فرد پیش از ورود به زندان و ارتباطهای فرد با خارج از زندان موجب میگردد فرایندهای جامعهِپذیری در زندان برای همهی افراد بهطور یکسان صورت نگیرد و برخی از آنها نتوانند دنیای اجتماعیِ زندان را بپذیرند.
یکی از پیامدهای منفی زندان زنان، ایجاد فرسودگیِ روحی در بین زندانیان است که به شکل افسردگی، ناامیدی و انزوا ظاهر میگردد. فرسودگیِ روحی خود موجب پیدایش رفتار خشونتآمیز گردیده که بعضاً منجر به خودزنی بین زنان که سابقه (زندانی شدن) نداشته و محیط زندان برای آنها نامأنوس و غیرقابل تحمل است، میگردد. پیامد منفیِ دیگر تأثیر مجازاتِ حبس بر خانوادههایِ آنها است. اعمال برچسب ارتکاب جرم به زنان متأهل، احساس تعلق، تعهد و تقید فرزندان به مادرانِ دربند را کاهش میدهد. افزایش آمار زندانیانِ زن در زندانهای موقت و دائم مشکلات فراوانی به وجود آورده است. یکی از این مشکلات مربوط به آن دسته از زندانیانی است که کودکانِ نوزاد داشته و یا باردارند و ناگزیرند نوزادان خود را تا مدتی در زندان و تحت مراقبت خودشان نگاه دارند و در این خصوص کودکانِ زنانِ محبوس نیز به همراه مادرانشان قربانی جرائم و شرایط اجتماعی هستند.
تاریخ زنان، تاریخ جبر و زور است. جبری که عملا گردن میزند و زنان هیچ انتخاب دیگری جز گردن نهادن ندارند، در تمامی موارد، امر اخلاقی چنین حکم میکند که اگر آنها در عمل، سرخویش را از دم تیغ ندزدند، گردنشان را بزنید؛ یعنی آنها فقط تحت شرایطی میتوانند از خود محافظت نمایند که به انسانی ماشینی در سکوت مطلق مبدل گردند و مجازات تعیین شده در قبال بینظمی زنان گردنزنی است.
واضح است در سیستم امپریالیستی پول، سرمایە و حکومتهای دست نشاندەاش، زنان قربانیان اصلی خشونت و ناملایمات بودە و میباشند. زنان در جوامع سرمایهداری عملا بە کالایی ارزان جهت جلب اذهان و فروش آن تبدیل گشتەاند. دختران و زنان بسیاری در آرزوی مدل شدن توسط این سیستم، سالهای جوانی خود را بە تباهی دادە سالها در پشت درهای مدیران مرد در انتظار مقبول واقع گشتنشان مورد آزار روحی و تجاوز جنسی قرار میگیرند، در ورطەای میافتند کە تنها ابزار رسیدنشان بە هدف، همانا مقابلە نمودن با رقبای همجنسشان بودە و در این گذر برای رسیدن بە هدف از هیچ حربەای کوتاهی نمینمایند.
نمونە عملی و قابل تامل این نحوە آموزش را بە وضوح در زندانهای زنان میتوان مورد مطالعە قرار داد. زندان قرچک ورامین، بازداشتگاهی با کمترین امکانات بهداشتی و رفاهی مختص بە بزهکاران اجتماعی زن است. مجرمینی کە تحت شرایط نابسامان اقتصادی و اجتماعی مرتکب جنایت گشتە و در محیطی غیرقابل تحمل نگهداری میگردند. در این مکان منفور شخصیت زن کە بە طور طبیعی و ماهیتا با خشونت و جنگ در منافات است، مبدل بە اعجوبەای غیرقابل توصیف میگردد. زنی کە تحت ستم، شکنجە و آزار مردهای خانوادە و قوانین مردپسند جامعە مجبور بە ارتکاب جرم گشتە، آنجا خود تغییر ماهیت هویتی میدهد و یکبارە نقش بازجو و شکنجەگر مرد را در قبال دیگر زندانیان همجنس خود بە عهدە میگیرد. برای ارضای مسائل جنسی، تامین مخارج زندان، رتقوفتق کارهای روزانە دیگر همبندیهای ضعیف را با تهدید و خشونت بە بردە خویش مبدل میسازد و محیط زندان را بە دوزخی برای دیگر زندانیان تبدیل میکند.
در چند سال گذشتە تاکنون دولت بە قصد شکنجە صدچندان محکومان جرائم سیاسی، بسیاری از زندانیان سیاسی را بە این زندان عمومی انتقال دادە و بنا بر گزارشهای موجود این گروە از زندانیان سیاسی مورد آزار قرار گرفتە اند از جملە حملە با آلت شیشەای و مجروح نمودن سهیلا حجاب در چند روز گذشتە را میتوان نام برد. مکانی کە بە جرات میتوان گفت آئینە تمامنمای زندگی بیرون و پسامیلە زندان است.
در جوامع مذهبی و دینی، قربانیان اصلی خشونت و ناملایمات همانا زنان میباشند. در این نظامها زنان بە دار آویختە میشوند، سنگسار میگردند، تحت عناوین مختلف قومی، عشیرەای و ناموسی بە قتل میرسند، در دلسوزی مطلق والدین از همان بدو تولد یوغ دین را بر گردنش انداختە و ختنە میگردند و چون نصفی از مرد بە وی مینگرند و زنان در اعتراض بە این بیداد، در سنین نوجوانی دست بە همان کاری میزنند کە صاحبان سرمایە در کشورهای فوقمدرن خویش دیگر همجنسانشان را وادار بە آن نمودە و تمدن و پیشرفت نام نهادەاند، برداشتن رقبای همجنس در گذر رسیدن بە موفقیت بە هر قیمتی. آری! امروز ما شاهد دشمنی ریشەداری در میان زنان میباشیم کە بهراستی آمار تلفات روحی و جانی آن بە مراتب بیش از یوغ دشمنی سیستم سرمایەداری بە چشم میخورد، معضلی کە چشم پوشیدن از آن بیش از این جایز نیست. هشداری بە همجنسانم کە ما بهراستی بە بازیچەهای افکار مردسالارانە بدل گشتەایم و در این عدم اعتماد بە همجنسان خود راە را برای آنان باز گذاشتەایم کە تا لامتناهی تاریخ مهر، جنس دوم را بر پیشانیمان زندە نگاە داشتە و بە سرکوب توانائیهای بیشمارمان ادامە دهند.
بسیاری از زنان خود در قعر اضمحلال با سیستم ضدزن قرار داشتە و بە عاملین و آمرین جنایت اربابان مرد بدل میگردند. جنبش زن در ایران پس از سال ١٣٨٨ و صادر نمودن طیف عظیمی از هواداران رژیم بە خارج از کشور نمود واضح دیگری از طرز تفکر بردەوارانە در خود دارد. زنان و دختران جوانی کە با نام دفاع از زن و آزادی، تریبونهای کشورهای اروپائی و آمریکائی را بە خود اختصاص دادند و فرمان هر فراخوان را از معصومە ابتکار و فائزە هاشمیها دریافت کردە و بە مرور زمان خواستههای برحق زنان ایران را تا حد خواست تغییر درپوشش تقلیل نمودند و عملا سمتوسوی مبارزات مدنی زنان را در اشکال و انواع و تحت ترکیب رنگهای مختلف رهبری مینمایند. در اینجا نیز رقابت، سرکوب، نفوذ و البتە تاثیر مخرب نقش زنان در قبال همدیگر بە وضوح قابل درک و رویت میباشد. عملی کە شاید با نام و نقش مرد هرگز بە نتیجە نمیرسید. بیش از چهار دهه است کە جامعە دین و مرد سالار ایران با وجود حکومتی ارتجاعی ، اسلامی قرون وسطایی، سیستمی در اوج آپارتاید جنسی دستوپنجه نرم میکند. سرکوب سیستماتیک زنان، حجاب اجباری، تفکیک جنسیتی در تمامی ابعاد و آحاد جامعە و تبدیل زنان بە شهروند درجە دوم، نقض حقوقی در قوانین رسمی کشور همگی خصلت اصلی این حکومت بودە و سرکوب و بیعدالتی روزمرە سهم زنان جامعە و یا بە عبارتی بهتر، نیمه تشکیل دهندە جامعە میباشد.
حاکمیت سیستم پدرسالار، مردسالار و واپسگرا در جوامع بشری پدیدەای خاص و مختص بە چهار دهە گذشتە نیست بلکە ریشە در فرهنگی بە قدمت ٥٠٠٠ سال دارد، تاریخی بە درازای تاریخ زیر کشاندن زن از اریکەی الوهیت و تبدیل نمودن آن بە بردەی جنسی در جامعە مردسالار. زن ستیزی در جامعە ایران بە اوج خود رسیدە و همزمان شاهد تلاش زنان آزادیخواە از بدو سر کار آمدن حکومت داعشی ایران تا بە امروز بودەایم. تلاش جهت تغییر وضعیت کنونی با سرکوبهای خشن روبرو بودە است. بنابراین مبارزە وسیع برای رهائی زن یک واقعیت انکارناپذیر جامعە غرق در بحران ایران میباشد. جنبش زنان ایران با وجود همەی اعمال وحشیانه و سرکوبهای هولناک جمهوری ضدبشری همچنان ادامە داشتە و مرعوب مردسالاری و قوانین ضدزن حکومت نگشتە؛ اما متاسفانە با توجە بە توضیحات ذکر شدە و نقش مخرب زنهای معلومالحال وابستە بە سیستم؛ جنبش مدنی زنان سمتوسوئی از پیش تعیین شدە کە در راستای تغییرات احتمالی در راهکارهای آیندە رژیم میباشد، گرفتار گشتە است.
برای پاسخگویی بە این سوال کە چرا احکام زنان سیاسی در نظام استبدادی سنگینتر و بە مراتب خشنتر از بەطور مثال مبارزین بازداشتی با هویت و ملیت فارس است باید بازبینی مختصری از تاثیر جنبش زنان کردستان بر جنبش زنان در ایران نمود. جنبش زنان ایران در شکلی ملی و سنتی در سالهای ١٢٨٩ تا ١٣٢٠ هجری شکل گرفت و دارای دستاوردهای نسبی بود. بە عبارتی از دورەی مشروطە این مبارزات بە رهبری خانم زرینتاج قزوینی، نخستین منادی آزادی زن ایران رقم خورد. پس از آن در راستای مبارزات ملیگرایانە و تلاش جهت کسب آزادی بیان و حق رای کە البتە نشات گرفتە از وضعیت جهان پس از جنگ جهانی اول بود، صورت گرفت. در همین دوران تاریخ از زنی کُرد بە نام «فاتە رەشی گلباخی» از کردستان ایران اشارە مینماید کە دلیرانە با سپاە روسیە درگیری مسلحانە داشتە و بعدها مبارزە مسلحانە با قشون رضا شاە پهلوی در سال ١٩٣٧ را نیز صورت داده است. قیاس کوچکی از مبارزات مدنی زنان ایران مورخە ١٢٨٩ تا ١٣٢٠ و پس از آن منحل شدن شدن ارگانهای تبلیغی، نشریە و روزنامەهای جنبش یکی پس از دیگری در دوران حکومت ننگین رضاشاە و همزمان پای نهادن بە عرصە مبارزات مسلحانە زنان کرد جهت مبارزە، دلیل کشتار، زندان و شکنجە زنان کرد را بە خوبی نمایان میسازد.
در سیستم ضدانسانی پول و سرمایە و به ویژه حکومتهایی با سلطهی دین، زنان بەدلیل جنسیت خود مجرم محسوب میگردند. مزید بر این حکم کلی، اگر ورای زن بودن پسوند ملیت، دین و مبارزات سیاسی و مدنی نیز بە مقولە اضافە گردد، میتوان دلیل اجحاف در قوانین حاکم بر آن جامعە را بە وضوح درک نمود. سرتیتر اغلب اخبار روز سخن از زندانیان زن کُرد دارد. زنانی کە نماد مقاومت در مقابل جبر و شکنجە در زندانها گشتەاند. زنانی کە بە جرم عدم تحمل احکام غیرانسانی از جانب حکومت و خانوادە دست بە خودکشی میزنند، زنانی کە جرمشان فقط زن بودن میباشد. معلمی کە بە جرم آموزش زبان مادری بە ١٠ سال حبس محکوم گشتە، تنها زندانی سیاسی زن کە محکوم بەحکم ابد است و در شرایط جسمی و سلامتی بسیار نامساعدی بسر میبرد، بە چندین زندان در طول این سالها تبعید گشته آن هم در شرایطی کە تب جانسوز کرونا در زندانهای محل اقامت زینب جلالیان جان چندین زندانی را گرفتە است. زندانی سیاسی کە حق صحبت نمودن بە زبان مادری را در ملاقات با خانوادە ندارد و برای تهیە مداوا و ویزیت نزد پزشک، هر بار تحت شکنجە، تهدید و خشونت قرار گرفتە و وی را ترغیب بە اعتراف اجباری تلویزیونی در قبال گرفتن دریافت امکانات پزشکی مینمایند.
جنبش زنان کردستان با وصف وجوە اشتراک در بعد جغرافیایی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی با سایر جنبشهای زنان در ایران، دارای وجە تمایز خاص خود میباشد و آن همانا حالت عصیانگرانە آن و “نە” گفتن بە کلیت نظام حاکم است و این نیز آزادی عمل بیشتری را در محکوم نمودن زندانیان سیاسی کرد بە جرائم محرب به نظام دادە است. متاسفانە باید گفت جنبش زنان نە تنها توسط حاکمیت ضدزن بە شنیعترین شکل ممکن سرکوب میگردد، بلکە هموارە مورد تاختوتاز ناسیونالیستها و اینترناسیونالیستهای چپ نیز بودە و با بیمهری بە آن نگریستە شدە، بە عبارتی تاریخ جنبش زنان کرد همانند تاریخ ملت کرد، تاریخ سرکوبشدەای دارد.
در اقصی نقاط جهان صدای انقلاب زنانە بە گوش میرسد. انقلابی کە میتواند پایەهای سیستم استثمار انسان بر انسان را بە لرزە درآورد و نویدگر جهانی نوین باشد. عمق فاجعە و اجحاف در حقوق زن را بە قلم کشاندن در کلام، غیرممکن است اما چون آئینەای تمام قد کردار حکومت در قبال زندانیانی چون زینب جلالیان، سهیلا حجاب و دیگر دگراندیشان بیانگر عملکرد قانون، سنت و فرهنگ آن جامعە در مقابل زنان میباشد. باشد تا پویندگان حقیقت با درایت خواص بە تعمق در این باب واداشتە شدە و ببیند کە چگونە با استناد بە قانون نە تنها حق انتخاب و زندگی در شان انسان را از زنان گرفتە بلکە حتی پس از مرگ نیز با ابزار دین و قانون سعی در پایمال نمودن هویت حقوقیشان مینمایند.
سنت ضعیفەسازی زن بە هزاران سال پیش بازمیگردد. ضعیفگی زن بەعنوان کهنترین نوع بردگی ریشە در سیستم سرمایەداری دارد و البتە برای حفظ قدرت در دست صاحبان آن؛ تلاش در زمینە ضعیفەسازی از جامعە از طریق جنسیتگرایی موجب گشتە امروز شاهد فلجی مطلق آن در قبال سیستم زور و سرمایە باشیم. جوامع بە اصطلاح مدرن امروزی در تب سوزان چالش و تناقض با مفهوم اصلی حیات بسر میبرند. سیستم ضدانسانی سرمایە برای تداوم اقتدار از هیچ کشتار و جنایتی دریغ نمیورزند و برای ساکنین کرە خاکی و مخروبمان، ارمغانی جز مرگ، جنگ و غارت و از خودبیگانگی در کشورهای مستعمره و افسردگی و زندگی پوچ و بیمعنای ماشینی در کشورهای به اصطلاح مدرن، بە همراە نداشتە است.
در بازنگری بسیار مختصری بە تاریخ معاصر می توان این برداشت را نمود کە هموارە و بە دلایل متعدد اعتراض بە این سیستم وجود داشتە و از سویی بە طرق مختلف سرکوب گشتە است. آنچە بیش از همه توجە اذهان کنجکاو را بە خود معطوف میدارد همانا نقش برجستە زنان در انقلابها و اعتراضات میباشد کە البتە با توجە بە قانون تبعیض، ضعیفە شمردن، دیدگاه کالایی و ابزاری به زنان و انواع موانع دینی و شرعی، اجتماعی و خانوادگی کە هموارە چون غلوزنجیر بر دست و پای زنان بستە شدە، وزن این مشارکت را در تحلیل صدچندان مینماید. فرودستی زنان و جنس دوم انگاشتن آنها از گذشتههای دور از باورهای مسلم مردان بوده و ستمهای روا شده بر زن، از کهنترین و بزرگترین ستمهای تاریخ بشری است. در میان زنان ایران پویشی در جریان است که بیشتر در کلمه فمینیست خلاصه شده است. قدر مسلم این است که معنای فمینیسم در ایران بهطور لازم تبیین نشده و جنبههای افراطی آن برجستگی خاصی یافته که در بسیاری مواقع همین جنبهها، عاملی مؤثر در تأخیر رشد و تحول فمینیسم گردیده است.
اعدامهای ماههای اخیر، جابجائی و انتقال از پیش اعلام نشدە زندانیان در شرایطی کە بیماری کووید ١٩ در سطح وسیعی بسیاری از زندانیان را مبتلا نمودە، افزایش فشار بر خانوادە زندانیان، کشتار روزانە کولبران و تخریب محیطزیست و آتشسوزیهای عمدی نشانه ترس رژیم از سرنگونی است. رژیم نیک میداند کە پاشنە آشیل مدافعان آزادی در داخل و خارج از مرزهای کشور، زندانیان سیاسی میباشند و بەدلیل آنکە افکار این طیف از جامعە مبارزان را بە وضعیت رقت بار و خطرناک زندانیان جلب نماید دست بە انتقال زندانیان سیاسی زن بە قرچک و زندانیان سیاسی کم سن و سال را بە فشافویە زدە است. برای اعتراض بە این عمل شنیع تمامی مدافعین نیروی خود را بکار میبندند تا با جمعآوری امضای مخالفان، داد بە بیدادگاه سازمانهای دفاع از حقوق بشر ببرند کە از دید هیچ تحلیلگر و ناظر امور بینالمللی عدم کارائی این ارگانها پس از سال ١٩٩٩، پنهان نیست. بەطور مثال در رابطە با مورد زینب جلالیان سال ١٣٩٥ از سوی سازمان حقوق بشر سازمان ملل بە حکومت ایران ابلاغ گردید کە زینب باید آزاد گردد و حتی بە وی غرامت پرداخت گردد.
با توجە بە ورشکستگی غیرقابل انکار و وضعیت نامناسب اقتصادی، حاکمیت ایران با پیشنهاد انواع سرمایەگذاری با سود بالا از کار با بورس و اوراق بهادار تا خرید نفت طیف اندک اما صاحب سرمایە را نیز مجذوب بقای خود نمودە و در این میان بیش از دو ماە از اعتراضات منسجم کارگران جنوب میگذرد کە قطعا اگر مسائل ذکر شدە اذهان عمومی فعالین سیاسی و مدنی را بە خود مشغول ننمودە بود، باید اعتراضات سراسری و منسجم جهت پشتیبانی از اعتصابکنندگان را شاهد میبودیم. رژیم با علم بە این بازخوانی در ماههای گذشتە فشار را بر تمامی موارد نامبردە بیشتر نمودە و بە این وسیلە مانع انسجام مخالفان در صفی واحد با خواستههای مشخص گشتە است.
قاعدتا هرجا ستم هست، مقاومت هم صورت خواهد گرفت. مقاومتهایی هر چند کوچک چە بە شکل فردی و چە گروهی جهت بازگیری حق زندگی و البتە حکومت در تقابل با این مقاومتها سر در گریبان فرو نمیبرد و برای پیشگیری از ریزش کاخ دروغین قدرتش دست بە سرکوب میزند کە در این مورد تاریخچە مبارزاتی کردستان و سرکوب همە جانبە و خونین آن لکە ننگ بزرگی در کارنامە حکومت ضدبشری ایران میباشد. خصومت و دشمنی با ملت کرد بە دلایلی همچون نژاد و ملیت، جنسیت و آئین از بدیهیات قابل رویت آن است اما آنچە حکومت شیخ و شاە را وادار به کشتار، کوچ اجباری مردم کرد و زندانی نمودن آنها کرده همانا حس آزادیخواهی و مبارزە جهت برابری در میان ملتی است کە بە درازای تاریخ مدون سیستم سرمایە مورد ظلم قرار گرفتە است. ملتی کە با شوق پیوستن بە صفوف منادیان آزادی فرزندانش را تربیت مینماید، مردمی کە با شادی و هلهله شهیدانشان را بە خاک میسپارند، مردمی کە دخترانشان در سیاهچالەهای زندان حکومت، اسطورەای از استقامت و مقاومت گشتەاند.
در رابطە با دلیل فشار مضاعف بر زندانیان زن با جرائم سیاسی، با تنی چند از جان بدربُردگان و زندانیان دهە کشتار دستە جمعی، دهە خونین شصت، تماس گرفتە و نظر آنها را کە ملیت فارس دارند جویا گشتم. آنان با بغضی در گلو از تجربیات شخصی خود در سلولهای زندان گفتند از زنان کُرد، بلوچ و ترکمنی کە بارها توسط افراد متعدد مورد تجاوز قرار گرفتە بودند، دختران جوان کردی کە بە محض شنیدن باز شدن درب سلول بە نشانە استقامت در برخورد علیە شکنجەگران ، شلوارهای خود را پائین میکشیدند و با برقی رعدآسا در چشمان پر از خشم بە آنان نشان میدادند کە تجاوزات متعدد جنسی از روحیە استقامت آنها نمیکاهد، از مادرانی کە در طول حکم زندانشان فقط یک بار موفق بە دیدار فرزندانشان شدە بودند و از اعتراضات دیگر زندانیان بە این ظلم مضاعف خاطراتی دریافت نمودەام کە به راستی قلم از بازتکرار آن جنایات شرمندە است و ناتوان.
در کلیت موضوع، هدف اصلی رژیم را میتوان در وحلە اول آسیمیلە نمودن دیگر ملیتها و سرکوب شدید جنبشهای رادیکال در زندان و در درجە دوم آزمودن طرق مختلف شکنجە و تهدید در محیط بستە و کوچک زندان بە هدف نمونەبرداری و کاربرد عملی در سطح جامعە دید. زندان در واقع برای حکومتهای توتالیتر و مرکزگرا بە مثابە آزمایشگاهی است برای شناخت از ملیتهای مختلف و قیاس ضریب تحمل فشار و در نهایت یافتن بهترین شیوە ممکن جهت تبدیل استقامت و مقاومت بە کرنش و ندامت.
خصلتهای ذیل از نظر هیچیک از حاکمان سیستم مرکز دور نبودە و هموارە پس از کسب قدرت، بە کردستان حملە نمودە و بە زعم خویش زهر چشم از آنان گرفتەاند، راە و سبکی کە بە گواهی تاریخ تا امروز احتمال تکرار مکرر آن میباشد اما در این برهە نوین مبارزاتی، سطح آگاهی ملت کرد و پتانسیل انقلابی موجود در میانشان در سطحی از اوج ارتقای فکری قرا گرفتە کە با قرار دادن برابری جنسیتی و طلب آزادی و اتحاد در عمل، الگو قرار دادن شهیدانشان و مقاومت زندان، راە را برای سلطەجویان سخت خواهند نمود. جامعە شرق کردستان با گذر از نگرش کلیشەای و حزبی و البتە دید جنسیتگرایی در مبارزە، آگاهی لازم را نسبت بە اتحاد بهوجود آوردەاند و این خود گام بزرگی در راستای ایجاد ارادە برای مبارزە مشترک میباشد.
در حقیقت سازماندهی و انجام اقدامات تروریستی رویه همیشگی رژیم ایران بوده است اما این حد از گستاخی و بیپروایی در انجام این جنایات را تنها میتوان ناشی از هراس بیحد حاکمان کشور از آینده و ناامیدی از تداوم حکومتشان دانست. بنبست و شکست نظام حاکم در همه عرصههای سیاسی، اقتصادی، ایدئولوژیک و فرهنگی، چشمانداز فروپاشی ناگزیر را در برابر نظام قرار داده است. رژیم میکوشد با توسل به اعدام، ترور و کشتار، هراسافکنی نموده و برای خود راه گریزی بیابد اما تنها بر دامنه انزجار میافزاید و آیندهاش را سیاهتر میکند. از این بیش، رژیم با اجرای این گونه سیاستها سعی در کشیدن فضای سیاسی ایران به خشونت دارد و هرگونه فرصت یا امکان گذار مسالمتآمیز بهسوی دموکراسی را از بین ببرد. به رغم ایجاد محدودیت و سرکوبهای وحشیانه از سوی رژیم، خلق کرد با شجاعتی مدنی و عقلانی به فعالیتهای خود ادامه داده است. طی این چهلویک سال حکومت اسلامی نیز نتوانسته با تهدید، توهین، تحقیر، فشارهای روانی، ترور شخصیت، ضربوشتم، محرومیتها و محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی، دستگیری، زندان، شکنجه، ترور و اعدام، بر عزم راسخ زنان و مردان کرد و حتی کولبران شریف و دیگر اقوام، تاثیری بازدارنده داشته باشد.
کارنامهی حاکمیت ایران سرشار از ایرانستیزی، فرهنگستیزی، قلمشکنی و سانسور در عرصهی فرهنگ و ادب و هنر، جان دهها نویسنده، شاعر و پژوهشگر آزاداندیش و آزادیخواه اعم از زنان و مردان کرد را گرفته است. تاریخ زن تا بە امروز از قلم هیچ زن آزاداندیشی قابل شهود نیست، اما آن روز نزدیک است. روزی کە مقاومت، پایداری و تاریخ مبارزاتی زنان جمعآوری گردد روزی است کە برای رسیدن بە آن از قلەهای سر بە فلک کشیدە کردستان تا دشتهای گرم و سوزان سوریە، از ندامتگاههای رژیمهای فاسد خاورمیانە تا اقصی نقاط جهان زنان با شعار “ژن، ژیان، آزادی” فریاد برمیآورند. مبارزە زندگیست.