اوین نژدت
این روزها دربرخی از کشورهای خاورمیانه و جهان شاهد اعتراضات مردمی که شامل مطالبات مشابه و مشروع است، هستیم. از جلیقه زردها در فرانسه تا معترضین بولیوی، از تودههایی که میدانهای بیروت را به صحنهی اعتراضات خود درآوردهاند تا میدان تحریر در بغداد، مردمی که در هنگکنگ شعار سر میدهند تا شهرهای مختلف ایران و شرق کردستان. بیگمان این خیزشها تابع مولفههای فراوانی است که مردم را به اعتراض وامیدارد، خواستهها و مطالبات مشابه نیستند ولی اگر جزئیات را به کناری گذارده و به سرمنشا مسائل بپردازیم، قدرمسلم ریشه اعتراضات، مبارزات خلقها در برابر ستم و انحصار است. آنچه که باید باشد اعتراض و نارضایتی جامعه علیه بیعدالتی است، آنچه که نباید باشد و ماندگار نخواهد بود، نظامهای واپسگرا و استبدادی هستند. زیرا این نظامها مسبب و مروج خشونت، عدم ثبات، نابرابری، طبقاتی نمودن جوامع، تبعیض و کائوس هستند، مورد دوم؛ در صورتیکه سیاستها و رویکردهای دولتها مغایر و در تضاد با مطالبات مردم و واقعیت جوامع باشد، به تبع آن اعتراضات و خیزشهای مردمی اوج میگیرد؛ مورد مهمتر دولتها قدرت ممانعت از بروزاعترضات و مخالفت مردمی را ندارند. با وجود خصلت پیچیده و گاهی ناهمگون عصر کنونی، جامعه بشری هنوز هم در مقابل ظلم و بیعدالتی کنشمند و آگاه بوده و همانگونه که شواهد تاریخی نشان میدهد هیچ سیستم دیکتاتوری از خشم و غضب مردم در امان نبوده است.
در کشورهایی که نظامهای غیردمکراتیک و سلطهجو حاکمیت دارد نگرش ملکیتگرایی در قبال جامعه وجود دارد و تمامی ثروتها و منابع را تحت انحصار و کنترل خود درمیآورند و در تلاش برای اتخاذ سیاستهای خود به هر نحوی بر جامعه هستند. از ابتداییترین نیازهای جامعه تا امکانات و بسترهایی که موجب توسعه و ارتقای سطح اقتصادی و در نهایت اجتماعی میگردد، قوانین اساسی و مصوباتی که مربوط به زندگی انسانها، از تصمیمات استراتژیک تا سیاستهای حکومتی همگی در یک کلیت، نه در راستای نیازهای جامعه و برای آن، بلکه برضد جامعه و به سود حاکمان فرمولبندی میشوند. به همین علت هنگام افزایش نرخ بنزین، اصلا برای سران حکومت ایران چگونگی عکسالعمل و واکنش مردم دارای اهمیت نبود زیرا دغدغه حکومت، سودای تسلط بر منطقه، توسعه هژمونی و افزایش نفوذ در عراق، سوریه، لبنان و یمن است. وقتی ارتش بیکار جوانان ناامید و سردرگم میشوند، کارگران اخراج و در رسانههای داخلی روزانه اخبار اختلاس، رانتخواری، فساد اقتصادی و سیاسی در صدر قرار دارد، دانشجوی کورد بهدلیل هویت قومیت و مذهبیاش نمیتواند به آینده امیدوار باشد و میداند که در انتها به اجبار بایست به کارگری و کولبری روی آورد، زمانیکه باید مردم هزینه سنگین برنامههای هستهای ایران و زیادهخواهی آن را بپردازند و بر سر سفرههای خالی بنشینند و یا متحمل عواقب تحریمهای خارجی باشد، زمانیکه حقوق زندانیان پایمال میگردد و از بندهای مخوف رژیم فریاد شکنجه و اعدام برمیخیزد، راه های بازسازی شده به پایگاههای جدید نظامی در روستاهای دوردست ختم میگردد، دولت هیچ برنامهی عملی و رهیافتی برای مشکلات انبوه مردم ندارد و تنها به تکرار شعارها و وعدههای توخالی بسنده میکند، در چنین فضای خفقانآوری باید چه توقعی داشت؟
بهجز دست اندرکاران و دولتمردان ایران و نهادهای وابسته به نظام استبدادی رژیم ایران، همهی دنیا به حقانیت اعتراضهای مردمی ایران معترفاند. همه نیک میدانیم مردم ایران بیش از چهار دهه است زیر بار سنگین ستم این نظام در حال زجر کشیدن و مینالند و در سالهای اخیر در تلاشاند به شیوهای مسالمتآمیز و به دور از هر نوع خشونت خواستههای خود را برزبان آورند. در حالیکه رژیم بهجای حل مسائل و گوش سپردن به آنان، اعتراضات آنان را به خاک و خون کشیده و صورت مسئله را پاک میکند. رژیم اشغالگر ایران با توسل به قوه قهریه و به شیوهای کاملا امنیتی و بسیار وحشیانه و غیرانسانی با مردم و مطالبات مشروع آنان برخورد میکند. در اعتراضات اخیر مردم، بیش از صد معترض کشته، زخمی و هزاران نفر دستگیری شدند. مسئولین دولتی در گزارشات و گفتههای خود با زبانی تهدیدآمیز سخن گفتند و درصدد لاپوشانی واقعیات رخ داده در شهرهای ایران هستند. حقایقی که دیگر قابل کتمان نیست.
دستهواژههایی همچون “اغتشاشگر، آشوبگر و ضدنظام که از ابتدای بر روی کارآمدن رژیم در ادبیات سران حکومتی ایران قرار دارد تا بهگونهای توسل به خشونت خود را مشروع نمایند و افکار عمومی را فریب دهند، هر روز بر زبان رانده میشود. خونین بودن اعتراضات اخیر و سراسری بودن آن، نشان از خشم و نارضایتی مردم دارد. دولت ایران کشور را کاملا امنیتی، نظامی و میلیتاریزه نموده، زیرا در رژیم ایران، زمینه انتقاد و اعتراض نسبت به ناکارآمدی و بیکفایتی دولت وجود ندارد و کوچکترین اعتراضی با خشونت سرکوب میگردد. مردم ایران در طول چهار دهه با جسارت در برابر سیاستها و عملکرد دولت بهپاخواستهاند. مادری در میان اعتراضات اخیر به نیروهای سرکوبگر میگوید:” من چیزی برای از دست دادن ندارم”. مردم ایران چیزی برای از دست دادن ندارند، سالهاست که این نظام با مرثیهسرایی، فتوا و سخنرانی، سرکوب و تهدید برآن بوده جامعه را مهندسی نموده تا مردم هیچگاه در برابر تبعیض و بیعدالتی برنخیزند. این رویکرد را در مقابل مردمی که با انقلاب، نظام دیکتاتوری پهلوی را سرنگون نموده بودند و برای رسیدن به آزادی و سیستمی دمکراتیک با نیروهای ساواک و هرگونه استبداد مبارزه و بسیاری از آنان جان خود را فدا نمودند، اعمال نمودند. هنوزهم تصاویر میلیونها ایرانی که با مشتهای فشرده علیه نظام وقت شعار میدادند، از یادها نرفته است. سوال اینجاست که چرا و چگونه نظام استبدادی ایران انتظار دارد که مردم ایران در مقابل این همه ظلم، ناکارآمدی، فساد و بحران اقتصادی وسیاسی سکوت اختیار نماید؟
نیک میدانیم که نظام استبدادی ایران امکان یک زندگی مرفه را برای مردم فراهم ننموده است. از روزهای نخست، انقلاب مردمی را تحت انحصار خود درآوردند؛ درهای سیاستورزی صحیح و مدیریت جامعه توسط مردم مسدود گردید. منتقدان و معترضین بهشدت مجازات، اعدام، شکنجه، ترور، مفقودالاثر وتبعید شدند.
زمانیکه آراء خلق کورد درشرق کوردستان به همهپرسی قانون اساسی “نه” بود، شهرهای کردنشین با فتوای جهاد، به خاک و خون کشیده شدند و نظامی مرکزیتگرا ایجاد گشت. وقتی زنان در مقابل قانون حجاب اجباری اعتراض نمودنند، سنگفرشهای کوچه و خیابانها به خون آغشته گشت و بهتدریج فرهنگ زنستیزی در همهی عرصهها نهادینه گشت. اعتراض دانشجویان به خون کشیده شد و کارت بسیج از هر مدرک دیگری ارزشمندتر گشت. در طول این سالها کمر کارگران، اصناف و سایر اقشار جامعه در مقابل تورم خم گشته است. هنوز هم آمار دقیقی از کشتارهای رویدادهای 1388 در دست نیست. دولت در مقابل اعتراضات مردم نسبت به نتایج انتخابات به روشی سختافزاری آنان را سرکوب نمود. چنین رویهای در خیزشهای مردمی در دیماه 96 نیز وجود داشت. نیروهای امنیتی در قبال خواستههای بهحق مردم از گاز اشکآور و باتوم استفاده نمود. بسیاری از روشنفکران، کارگران، فعالین سیاسی و مدنی زندانی و حکمهای سنگینی برای آنان صادر گشت. یکی از تفاوتهای بارز این خیزشها، شعارهای رادیکال و سراسری بودن آن بود. مردم با گذشت چهل سال از عمر رژیم استبدادی و دیکتاتوری در نهایت به تنگ آمده و از بیاعتنایی رژیم در پاسخگویی به مطالبات خود، خشمگین شدند و پیداست این رویه تداوم خواهد یافت.
خمینی و اطرافیانش بهشکلی بسیار باریک توانستند خشم و اعتراضات مردمی و بهویژه اصناف، سرمایهداران و تجار را جهتدهی و آنها را به سوی خود بکشانند. البته وعدههای آنان بر روی نیروهای چپگرا و سوسیالیست هم بیاثر نبود و تا زمانی که انقلاب بهوقوع پیوست آنها را به همکاری دعوت نمودند. زنان و جوانان راه رهایی از نظام پوسیده و مزدور شاهنشاهی را در حمایت از خمینی دیدند. کارگران و قشر تهیدست در مقابل مالکان فئودال به جانبداری از وی پرداختند و 42 سال بعد، عرصهی اقتصادی از توسعه و رونق افتاده، کارگران فقیرتر شدهاند، وضعیت زنان و جوانان وخیمتر گشته، فعالیتهای سیاسی-مدنی تحت کنترل کامل است، آزادی بیان و رسانه محدود گشته و نقض گسترده حقوق بشری صورت میگیرد. با وجود تمامی فشارها و وضعیت امنیتی، مردم در تمام نقاط و شهرهای ایران به اعتراضات و مطالبات برحق خود ادامه میدهند و دولت با خشونت توانایی فروکش نمودن آتش خشم مردم را ندارد. دولت استبدادی رژیم مشروعیت خود نزد مردم را از دست داده زیرا هیچگاه دغدغهی حل مشکلات مردم را نداشتهاند و در پایان توسط مردم حکومت و هیمنه آنان به زیر کشیده خواهد شد.