آواشین آوا
انقلاب خلق‌های ایران در بهمن ماە سال  ١٣٥٧با مشارکت گسترده طبقات مختلف مردم از جمله بازاریان، احزاب سیاسی مخالف حکومت پهلوی، روشنفکران، زنان و دانشجویان صورت گرفت. حضور فعال و موثر جوانان به ویژه زنان از تمامی طیف‌های اجتماعی از نقاط عطف این انقلاب خلقی بود.
دیری نپایید رژیم استبدادی ایران نظام انکارگر و استبدادی خود را بسط و گسترش داد و تمام غنای فرهنگی، منابع اقتصادی، انسانی و جغرافیایی موجود در ایران را به انحصار نیروهای امنیتی– اطلاعاتی درآورد. این امر در جهت حفظ اقتدار و حاکمیت غیر دمکراتیک خود بود. در این راستا تمام تجربیات ضد اجتماعی و انسانی رژیم پهلوی را به کار گرفت و مبارزان آزادی‌خواه را که هنوز خواهان برابری و دموکراتیک نمودن ایران بودند را دستگیر کردە و در سیاه‌چاله‌های سابق ساواک حبس و شکنجه نمود. علیرغم آنکه قانون اساسی رژیم استبدادی اسلامی ایران شکنجه را صراحتا ممنوع نموده بود، اما واقعیتی که از زندا‌ن‌ها به بیرون بازتاب می یافت، حاکی از اعمال وحشیانه ترین و قرون وسطایی‌ترین شیوه‌های شکنجه روحی و فیزیکی بود. شوک الکتریکی، سوزاندن با سیگار، سلول انفرادی، تجاوز و آزار جنسی نمونه‌ای کوچک از هنر سادومازوخیستی سربازان رژیم است. در نخستین روزهای پس‌از انقلاب، دولت موقت برای پشتیبانی از سیستم ولایت فقیه نزدیک به هزار تن از جوانان را گردهم آورد و نیروی‌ای شبه‌نظامی تشکیل دادند که بعدها با نام گارد ملی یا «سپاە پاسداران» شناخته شد. سرکوب مجاهدين خلق، دستگيری سران حزب توده، سرکوب اعتراضات گروه‌ها و احزاب سياسی چپ در کوردستان، بلوچستان و سایر بخش‌های ایران، از جمله فعالیت‌های سپاه پاسداران در آن سال‌ها است که به کشته شدن و اعدام انسان‌های آزادی‌خواه بسياری منجر شد. البته در انجام مبارزات و مقاومت خلق‌ها در برابر این کشتارها، تعداد بیشماری از نيروهای سپاه پاسداران نيز به‌هلاکت رسیدند. آذر ماه ١٣٥٨ رژیم ایران دستور آموزش نظامی همگانی و تشکیل ارتش بیست میلیونی تحت عنوان «بسیج» را صادر نمود.
خمینی در جمع اعضای سپاە پاسداران در مرکز شهر تهران تاکید کرد:
“همه جای این مملکت باید به گونه‌ای باشد که بعد از چند سال اگر بیست میلیون جوان داشته باشیم، هر بیست میلیون نفرشان مسلح باشند.”
 
پس از این سخنان خمینی، سپاه پاسداران نیروی شبه نظامی ديگری را تاسيس نمود و نام آن را «نیروی مقاومت بسيج» نهاد. بسیج یکی از نیروهای پنج‌گانه سپاە پاسداران به شمار می‌آید که گردآوری، مدیریت و سازماندهی نیروهای داوطلب مردمی را در راستای اهداف محافظه‌کارانه و ضد اجتماعی نظام را بر عهده دارد. این نیرو به  نام سازمان «بسیج مستضعفین» هم شناخته می شود.
در اين مرحله طرفداران خمينی که خود را در  چارچوب و ساختار رژیم اسلامی سازماندهی کرده بودند، اقدام به ايجاد و تشکیل کميته‌ها و گروه‌های تندرو و شبه‌نظامی در تمامی محلات و مناطق شهری نمودند. اين گروه‌ها کە در ايجاد فضای رعب و وحشت و بی‌اعتمادی در میان مردم به شيوه‌ای موفق عمل نمودند، در گام بعدی يا بە گروه کاملا نظامی همانند سپاه پاسداران و يا گروه شبه‌نظامی همچون بسيج مستضعفان می‌گرويدند. با گذشت زمان اين نيروها به محافظان اصلی نظام مبدل و به تدريج گسترش یافتند.
جنگ ايران و عراق در تسريع روند سلطه‌يابی رژیم و رشد مکانيسم‌های فشار بسيج- پاسدار نقش چشمگيری داشت. جنگ، اين فرصت را در اختيار رژیم قرار داد که اولا با اشاعه‌ی اين ديدگاه که تمامی مخالفين نظام وابستگان و عوامل دشمن خارجی هستند، به سرکوب هر چه شديدتر آن‌ها بپردازد و ابتکار عمل گروه‌های بسيج-پاسدار را وسعت بخشد؛ دوم اين که رژیم با تبلیغ نمودن اینکه «وطن و اسلام» در معرض خطر، با سوءاستفاده از احساسات مذهبی و وطن‌دوستانه‌ی جامعه ايران، انرژی جامعه و بخصوص جوانان را به کانال اين گروه‌ها انتقال و منحرف نمود.
همگام با گسترش دامنه‌ی بسیج، سرکوب‌ها تشديد و ارکان وجودی رژیم استبدادی به تدریج نهادینه و آشکار می‌گشت. هولناک‌ترین عملکرد اين ماشین بسیج-سپاه را می‌توان در کوردستان مشاهده نمود. نيروهای بسيج با برخوردی کاملا اشغالگرايانه و خشن در جهت استيلای کامل نظام استبدادی و سرکوبگر خود بر کوردستان و مردم آن از انجام هيچ‌گونە جنايتی رويگردان نبودند. در اين مرحله ماشین پاسدار-بسيج به‌عنوان نيروی اشغالگر و با همکاری مزدوران کورد محلی(جاش) مقاصد خود را به اجرا در می‌آوردند.هدف بنیادین ماشین بسیج نفوذ و ريشه دوانیدن در میان خلق‌های ایران با هدف مشروعیت بخشی به نظامی ایدئولوژیک واپسگرایی که به شدت رو به زوال و پوسیدگی است، می‌باشد.
ايجاد شکاف در جامعه و پديد آوردن فضای آکنده از بی‌اعتمادی و تردید در ميان افراد و گروه‌های اجتماعی زمينه‌ی هرگونه مخالفت سازمانمندی را تضعيف می‌نمايد.
کنترل انديشه و رفتارهای اجتماعی و مهندسی آن و در صورت عدم پذیرش از طرف جامعه در پیش گرفتن مداخله‌ی خشونت آميز و نظامی از جانب گروه‌های وابسته به رژیم، زمينه‌ی سلطه‌ی کامل را فراهم می‌آورد. بدين ترتيب همگام با ميليتاريزه(نظامی-امنیتی) شدن هرچه بيشتر نظام و قدرت‌يابی سپاه پاسداران در همه‌ی حوزه‌ها، بسيج نيز به‌عنوان طرح و پروژەی اصلی نظام در درون جامعه روبه رشد است.
يکی از پليدترين و غیر انسانی‌ترین سياست‌های اعمالی رژیم استعمارگر و استبدادی اسلامی ایران در کوردستان، اشاعه‌ی «ضد فرهنگ بسيج» است. بسيج که تا دهه هفتاد تقريبا حضور چندانی در کوردستان نداشت، هم زمان با برنامه‌ها و پروژه‌های ضد اجتماعی رژیم جهت درهم کوبيدن ساختار اجتماعی و بافت فرهنگی کوردستان، برای تغییر این بافتارهای مقاومت‌طلبانه وارد عرصه‌ی سیاسی-اجتماعی گردید. هدف از ایجاد و بسط بسيج، عادی‌سازی پديدەی خيانت و مزدوری در حوزه‌ی اخلاق اجتماعی بود. حکومت استبدادی اسلامی ایران در مقابل بافت فرهنگی و تاريخی مقاومت‌محور جامعه کورد، سعی نمود تا بسيج را به مثابەی مبلغ فرهنگ خيانت و انحرافات اجتماعی، به‌صورتی نامحسوس و نرم بر جامعه تحمیل نماید. دستگاه‌های سیاسی و امنیتی رژیم با اشاعەی پدیده و ماشین دیگری‌ساز بسيج در گستره‌ی شرق کوردستان و ایران، سعی در از ميان برداشتن حساسيت‌های اخلاقی‌ و وجدانی خلق‌های ایران و خلق کورد نسبت به پديدەی خيانت و خدمت به دشمن داشت. در همین راستا می‌توان به ترانزیت شدید مواد مخدر به شهرهای شرق کوردستان، جاش‌سازی جوانان ایرانی و اشاعه‌ی لمپنیسم در حوزه‌های اجتماعی‌، سیاسی، فرهنگی، هنری و دانشگاهی و… اشاره نمود.
باید دریافت که تنها جامعه‌ای می‌تواند خيانت و بردگی و سلطه‌ی سیستم و افراد فاسد را بپذيرد که از تمام معيارهای هویتی و اخلاقی خود تهی گشته شده باشد. به همين دليل بسيج در واقع سازمانی جهت از ميان بردن هويت و تمامی فاکتورهای تشکيل دهندەی هویت جمعی و فردی است. بسيج در واقع سلول سرطانی موجود در بطن جامعه است که در صورت گسترش آن، جامعه با از دست دادن تمام کارکردهای طبيعی خود در روند تسليمیت‌پذيری کامل، به صورت زائده‌های متصل به دولت در می‌آيد. بسيج، نمود کامل سیاست ضعيفه‌سازی جامعه در برابر دولت-ارباب است.
هدف نهایی «ماشین بسيج» تجاوز و استیلای کامل بر حوزه‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه به سود دولت است. از اين جهت، بسيج يک فرهنگ ضدمقاومت و درواقع يک ضدفرهنگ است. بسيج، ستون اصلی دولت در امر ضعيفه‌سازی جامعه است.
هنگام درک چهرەی واقعی ماشین بسيج و سياست‌های پليد و ضد اجتماعی آن که در پس اين نهاد شرور بر عليه جامعه و فرد کورد اعمال می‌شود فرا رسيده است. بسيج ستون اصلی رژیم و مجری تمامی طرح‌های جمهوری اسلامی برای نابودی ملت کورد است. در ماهیت وجودی این سازمان هیولایی، پدیده‌ای ضد فرهنگی، ضد اجتماعی و ضد اخلاقی است که در راستای ايجاد سلطەی مطلق رژیم به‌ظاهر اسلامی بر فرد و جامعەی کوردستانی و ايرانی ایفای نقش می‌نماید. در حقیقت بیسج ماشینی دیگری ساز است که جامعه را به ضد جامعه و انسان را به ضد انسان تغییر و بدل می‌کند. البته ماهیت وجودی «ماشین» نیز چنین معنا و مفهومی دارد. اما موضوع محوری در مقابل ماشین عریض و طویل و هیولا آسای بسیج چه باید کرد است؟ راه در مبارزه‌ی فراگير و گسترده عليه بسيج، افشا و آگاه‌سازی جامعه از چهرەی واقعی آن به هر شکل و در هر جایگاهی و تلاش برای ريشه‌کن کردن اين نهاد ضد انسانی و زدودن تاثيرات آن از جامعه تنها راه ايجاد فضای مبارزەی دمکراتيک و نیل به آزادی برای جامعه‌ی ایرانی است. ملت کورد به عنوان قربانيان اصلی طرح‌های ضد انسانی بسيج، راه آزادی خود و تمامی خلق‌های ايران را در پيشاهنگی در مبارزە علیە بسيج و تاثيرات مخرب آن تعریف نموده‌اند. بنابراین فرد فرد زنان و مردان ایرانی(بلوچ، کورد، مازنی، گیلک، فارس، عرب، لر، آذری، ترکمن) آزاد‌ی‌خواه از اين پس باید بدل به يک ضد بسيج گردند. هر فرد آزادی‌خواه کورد، بلوچ، فارس، آذری، ترکمن، مازنی، لر، عرب و گیلک با مشخص نمودن کامل و شفاف مرز ميان خیانت و ميهن‌دوستی برای خود و دیگران و مبارزه‌ی همه‌جانبه با ماشین بسيج می‌تواند پيروزی کامل جامعه را در مقابل هیولای تمامیت‌خواهی همچون بسیج رقم زند. حفاظت از ارزش‌های انسانی و آزادی‌خواهانه راهی درست و البته پر هزینه است در برابر خيانت، خودفروشی و ذلتی که اکنون گریبانگیر تمامی جامعه‌ی ایران شده است.
 منبع: آلترناتیو شماره 74