اوین نژدت

طراحان و مجریان توطئه ی بین المللی چه کسانی بودند؟ سئوالیست که از بسیاری جوانب هنوز بطور کامل پاسخ نیافته. با اینکه یکی از پلیدترین طرح ها و بشکلی آشکار پایمال کردن کل حقوق بشری در سطح بین المللی است، ولی هنوز هیچ دادگاهی جسارت نکرده این جرم انسانی را به محاکمه بکشاند و علت آن را بپرسد. اما ما خلق کرد، زنان کرد و آنهایی که در دلشان عشق به آزادی، وجدان و جستجوی زیبایی باقیست، خواهیم پرسید که چرا توطئه کرده و رهبرمان را به اسارت گرفتید؟ ما نه تنها علتش را خواهیم پرسید، همچنین توطئه گران را محکوم خواهیم کرد. آنها شاید امروز زیر پوسته های ضخیم قانون های منفعت طلبشان پنهان شده اند، هرگز از محاکمه شدن و محکوم شدن در تاریخ و وجدان بشریت نمی توانند بگریزند

رهبر آپو توطئه و اسارت خود در امرالی را به صلیب کشیدن پرمتئوس در کوه های قفقاز تشبیه کرد، پرمتئوس آتشی را که نماد روشنایی، دانش و آگاهی ست، از خدایان می رباید و به انسان می دهد، این گناه (!) با خشم وحشتناک خدایان مواجه می شود. خدایان آنچنان خشمگین می شوند که مجازاتی خارج از تصور و تحمل برایش درنظر می گیرند. او را به صخره ی کوه های قفقاز صلیب می زنند و هر روز کلاغی از جگر وی تکه ای می خورد.

رهبر آپو نیز از این نگران بود که روزی از جمع و جامعه اش دور بماند و خدایان ظالم عصر، وی را به جزیره امرالی حبس کردند. دیوارهای ضخیم امرالی و امواج دریاچه ی مرمره رهبر آپو را از خلق کرد و جنبش آزادی خواهی دور ساخت. او را به تنهایی مطلق محکوم کردند. در اصل خلق کرد را مجازات کردند.

چرا این همه خشم؟ علتش چیست؟ رهبر آپو آخرین ربع سده ی بیستم را به دوره ای جدید برای خلق کرد، زنان و آزادی خواهان مبدل کرد. وقتیکه نظام سرمایه داری با فروپاشی شوروی سرمست و دیوانه وار خود را حاکم مطلق جهان پنداشت، در چنین فضایی سخن گفتن از سوسیالیسم حقیقی و مبارزه بر علیه سرمایه داری خشم و نفرت سرمایه داران را برانگیخت. حتی در کشوری که رئال سوسیالیسم را زاییده بود (روسیه)، سوسیالیست بودن جرم دیده شد و آنها نیز با خیانت به سوسیالیسم، دست اندرکار توطئه شدند. وقتیکه دولت فاشیست ترکیه خیال کردستان را به زیر سیمان مدفون کرد و در دادگاه های استقلال حکم اعدام هزاران کرد را صادر می کرد، ادعای کردبودن گناه کبیره بود. وقتیکه نظام مردسالار در همه جا بذر می گذاشت و دیگر با خیال راحت بر بقای خود می بالید، گوش سپردن به زن، شنیدن ناله های تاریخی اش و بیدار کردنش نابخشودنی ترین گناهان محسوب می شد. وقتیکه سرکردگان کرد را مزدور و خودفروش به بار آورده بودند و هر خیانت به معنی مزاری دیگر برای خلق می شد، تلاش برای ایجاد اتحاد ملی، روح ملی و مبارزه ی ملی تقصیر و خطائی بزرگ بود. حاکمان عصر، انسانی را می طلبیدند که از هویت، تاریخ و جامعه اش بیگانه شود، ارزش هایش را از یاد ببرد و فرهنگ زدایی سرمایه داری را همچون فرهنگ ببلعد، وقتیکه رهبر آپو ندای آزادی و رهایی از این زندگی ماشین وار را سر داد، این خطر بزرگی برای منافع حاکمان تلقی شد. جوانان باید همچون موتور سیستم، بدون کوچکترین شک و گمان کار می کردند، به سربازهای سربه زیر ارتش هایشان تبدیل می شدند و وقتیکه رهبر آپو آنها را به سرپیچی فرا خواند، آخرین قطره ای بود که لیوان صبر توطئه گران را لبریز کرد.

مبارزه برای زندگی ای انسانی، سوسیالیسم، رهایی یافتن از استعمار و آزادی ملی، برقرارکردن برابری و مساوات بین جنسیت ها، ایجاد اتحاد ملی، مشارکت اراده مند و آزاد جوانان همگی علت هایی بودند که موجب می شد توطئه گران به خشم بیایند. و در آخرین سال سده بیستم یعنی سال 1999 توطئه را طراحی و عملی کردند. از اوایل سده ی بیستم سیاست انکارامحا و قتل عام فرهنگی، سیاسی و فیزیکی بر خلق کرد به اجرا گذاشته شده بود؛ هزاران روستا را ویران کردند، هزاران کرد مدنی و بیگناه را به شکلی بی رحمانه به قتل رساندند، باغ، باغچه و جنگل های کردستان را به آتش کشیدند، از نهر و جویبارهای کردستان خون جاری کردند، کودکان زاده نشده را نیز به جرم کردبودن در شکم مادرشان کشتند، زبان کردی، فرهنگ و هنر کردی را ممنوع کردند. آسیمیلاسیون و از خودبیگانگی را تحمیل کردند. رهبر آپو و جنبش آپویی مداخله ای در برابر این سیاست غیر انسانی بود. آنچه که مورد انکار شدید قرار می گرفت، داشت دوباره خود را می یافت. کرد بودن که علتی برای فقر، بیکاری، تحقیر و جزر مطلق در آمده بود، در آخرین ربع سده ی بیستم نه تنها این سیاست را برملا می کرد، در ضمن همه ی تولیدات نظام های سلطه گر مردسالار سرمایه داری نیز مورد هدف قرار می گرفت. بدین علت خدایان معاصر به انتقام از این خلق و بخصوص برای پیشگیری طرح زندگی آزاد هرگونه عمل غیر اخلاقی را انجام می دادند.

توطئه ی بین المللی 15 فووریه مصادف است با سالگرد توطئه ای که در سال 1925 میلادی بر علیه شیخ سعید و یارانش از سوی نیروهای هژمون گرا طراحی شده بود. با اعدام شیخ سعید و یارانش، مرحله ای از قتل عام فرهنگیفیزیکی بر خلق کرد آغاز یافت. کردها که در تشکیل جمهوری ترکیه شریک و همکار اصلی بودند، بعنوان دشمن های جمهوریت مورد تهمت قرار گرفتند. از این به بعد مصادره کردن اموال کردها مباح دیده شد، تجاوز به دختران و زنان کردها امری طبیعی شد، اعدام کودکان، جوانان و پیرمردان نیز بخشی از برطرف ساختن خطر دشمن بر جمهوریت بیان شد. نه جامعه ی ترکیه، نه سازمان های بین المللی از هیچ جائی صدای مخالفت برنخواست. شوروی که به کانون سوسیالیست ها مشهور بود، خلق کرد را جامعه ای عقب مانده و فئودال می دید و فاشیسم ترکیه را نیز ترقی خواهی. بدین علت هیچ گونه عکس العملی نشان نداد. سال 1930، 1936 در دره ی زیلان و کوه های آگری، هچنین درسیم و مناطق همجوار بدین شکل قتل عام ها ادامه داشت. در غارهای درسیم صدها انسان را سوزاندند. ده ها دختر و زن درسیمی از ترس اینکه اسیر و مورد تجاوز قرار گیرند، خود را از پرتگاه ها به رود مونزور انداختند. درسیم جایگاه تاریخی کردهای علوی به مزار کردهای عاصی و طغیان گر (!) تبدیل شد. موج خشونت و انکارامحا سالیان درازی به طول کشید. کودتاهایی که در ترکیه هرچند سال یکبار اعلان می شد، تصفیه حسابی در میان خود نظام و بهانه ای برای سرکوب مخالفان، کردها، علوی ها و سوسیالیست ها می شد. بدین صورت کردستان ویرانه و تالان شده با مردمی غمگین و پرازترس و واهمه، گشت. البته مسئول این همه ظلم و ستمگری فقط دولت فاشیست ترکیه نیست، بلکه کشورهای سرمایه داری نیز با تشویق و تحریک ترکیه، نقش اساسی را بازی کردند.

آغاز مبارزه ی آزادی از سوی رهبر آپو حساب های همه را به هم زد. در کردستانی که حتی یک برگ درخت نیز نمی جنبید، کردها به خواب مرگ فرو رفته بودند، کردستان مدام تالان می شد، رهبر آپو و جنبش آزادی خواهی فقط یک کلمه داشتند و این یک کلمه نیز همچون رمزی باید محافظه می شد: “کردستان مستعمره است“. آنها این جمله را آهسته بزبان می آوردند، تا مبادا هنوز شنیده نشده، مسکوت بشود. دهن به دهن، انسان به انسان، خانه به خانه، روستا به روستا، محله به محله، شهر به شهر این جمله می پیچید و با شنیدن این جمله، بیدار می شدند. همانگونه که وقتی آدم و حوا از میوه ی ممنوعه خوردند و پس از آن خود را یافتند، خلق کرد نیز با شنیدن این جمله به حقیقت گم شده اش دست پیدا کرد. تقریبا 25 سال رهبر آپو و خلق کرد این جمله را بزبان آوردند. کشور مستعمره کردستان می بایست آزاد شود. بدل های زیادی پرداخته می شد. دختران و پسران جوان به کوه ها شتافتند که صدای رسای آزادی را از قله سردهند. مادران در میدان های کلان شهرها به دنبال سرگذشت کودکان مقتول شده شان گشتند. دشمن بیش از قبل پرخاشگرانه به کردستان حمله می کرد. آن همه برای نابودکردن هویت کردها مشغول شده بود، راهکارهای زیادی بکار گرفته بود؛ گریلاها را سر بریده بود، میهن دوستان را   قطعه قطعه خرد کرده بود، هرگونه شکنجه، تجاوز و فشار را امتحان کرده بود، باز هم نتوانستند به هدف برسند. بعنوان آخرین چاره نیز هدف گرفتن رهبر آپو را طرح ریزی کردند. توطئه گران هم نظر بودند. تا هنگامیکه خلق کرد از سوی رهبر آپو مورد راهنمایی و رهبریت قرار داشته باشد، امکان ندارد که بتوانند به اهداف پلیدشان برسند. طراحی و به اجرا درآوردن توطئه هزینه ی هنگفتی داشت، ولی اهداف توطئه گران سودآورتر بود.

19 سال از این روز شوم و ظلمت می گذرد. رهبر آپو در مرحله ی اسارت امرالی با ایستار و مقاومتی که از خود نشان داد، با ارائه ی طرح و پروژه هایش و بخصوص به قلم گرفتن مانیفست تمدن دمکراتیک، در اصل مبارزه در برابر نظام سلطه گر سرمایه داری را به سطحی بسیار بالاتر رساند. بخصوص با ارائه ی پروژه ی سیستم ملتدمکراتیک آلترناتیو زندگی نوین را نشان داد.

به شکلی بسیار آشکار دیده می شود که آزادی را نمی توان به اسارت گرفت. دیدگاه و فکری که آزاد بیاندیشد، در هر شرط و مرجی توان آن را دارد که بیان شود و تاثیرگذار باشد. از روزی که توطئه صورت گرفت تا امروز خلق کرد یک روز هم دست از مبارزه و مقاومت برنداشته است. یک لحظه هم نا امید نگشته و منصرف نشده است. چون با رهبر آپو بود که خود را یافت و با رهبر آپو نیز خواهد توانست به زندگی آزادانه دست یابد. زنان کرد در راستای رهنمودهای رهبر آپو جستجوی زندگی مشترک آزاد را ادامه می دهند و به حلقه های آتشین دور رهبرشان، رفیق شان و عشق کلکتیوشان تبدیل می شوند. بدین گونه خلق کرد، انسان آزاد و زن آزاد از توطئه گران حساب می خواهیم، آنها را محکوم می کنیم و انتقام توطئه را بشکلی تاریخی می گیریم.