چه تمامی احزابی كه در مركز با دال اعظم ملت ایران به فعالیت پرداختند و چه احزابی كه در خارج از مركز به نام خلقهای خویش به امر سیاست مبادرت ورزیدند، بهرغم تفاوتهای ظاهری گفتمانها و دالها از یك بستر تعقلی و آبشخور اندیشهای تغذیه شدند. و جنس نگاه، پیشانگاشتها و چشماندازهای سیاسی آنان تفاوت ماهوی چندانی با یكدیگر ندارند. راه برونرفت از این مسئله فراتر از تغییرات ساختاری میباید بیشتر بر تغییرات اندیشهایـ فلسفی مبتنی باشد. اندیشهای كه مرزها و محدودیتهای برسازندهی آپارتاید سیاسی در سطح رئال را درمینوردد و آنرا به یك سیاست اخلاقمحور مبدل میسازد كه هیچ خلق، ملت و انسانی بهخاطر خودویژگیهایش از عرصهی سیاست به كناری وانهاده نمیشود. این كار در واقع گذار از تعریف كاركرد احزاب در معنای كلاسیك است. احزابی كه از این پس بر آن نیستند تا تنها از تضادهای اجتماعی موجود، برخورداری نابرابر از منابع و منافع و ظلمهایی كه در حق قشری خاص روا داشته شده سخن به میان بیاورند. در كنار این مسائل بر آن هستند تا از پارادوكس بنیادین و شكاف میان نظریه و عمل و از مفاهیمی چون اكثریتـ اقلیت گذار صورت دهند. و یك كنش و عمل جمعی را كه در آن همگان در امر تولید فكر و كنش متناسب با آن سهیم هستند مشاركت دهند. از آن جهت كه قدرت دولت امروزه تا ریزترین منافذ جامعه نفوذ یافته و سرگردان و افسارگسیخته همه چیز را در زیر سلطهی خود به گروگان گرفته است، سیاست با ایجاد وقفه در این كار و فاصلهگذاری میان خود و دولت، وقتهای را به وجود میآورد كه وقتهی آزادی است. تنها در این زمان است كه میتوان از آفرینش و اراده بحث به میان آورد.
از این رهگذر احزاب دیگر نباید خویش را به مانند سابق نمایندهی یك طبقهی خاص در دل تودهها و خلقها معرفی نمایند كه هدف آنان تنها تامین منافع آنان باشد. همانطور كه در سطور فوق گذشت آنچه دارای اهمیت است؛ خودآگاهی خودویژه و جمعیای است كه این خلقها تنها از رهگذر پیشاهنگی سیاسیـ ایدئولوژیكیای كه این احزاب انجام میدهند میتوانند بدان نائل آیند. از این رو نمیباید خود این احزاب پروتوتیپ دولت و دستگاه دیوانی آن باشند كه اندیشهی انتقادی در آن به زوال كشیده شده باشد و از تمام منسوبان به خویش انضباطی زهدورزانه را طلب كند. اگر رهنمودهای تجویزیای هم در این پروسه ارائه گردند تنها برای انسجام عمل جمعی میباشد كه محصول مشاركت موثر تمامی اجزای جامعه است.
پژاك با درك همهجانبهی این مهم كه معضل سیاست به طور عام و تحزب به طور خاص در ایران معضلی اندیشهای و فلسفی است، از بدو تاسیس تا به امروز سعی بر این داشته تا با تعریفی متفاوت از آنچه تاكنون از سیاست ارائه شده به توسعهی حوزهی آزادی جامعهی كورد بپردازد. توسعهای كه رهاورد آن شكوفایی خرد اجتماعی خلق كورد و تحول آن هم در ابعاد مادی و هم معنایی است. تغییر ساختار حزبی و مبانی اندیشهای و فلسفی آن برای پژاك كه در یك روند تكاملی چند ساله جزء لاینفك برنامههای عملی و تئوریك آن را تشكیل میداده، برسازندهی تاملی عقلی در حیات اجتماعی و مدنی جامعهی كوردستان است. این مسئله طرح فلسفهی سیاسی نوینی است كه مدتهای مدیدی در عرصهی عمل در گسترهی ایران و كوردستان به كناری نهاده شده بود. حاصل آن تكامل پروسهی تكوین خلقی در برابر پروژهی اضمحلال خلقیای است كه به مدت صدسال پس از شكلگیری دولتـ ملت به صورت مستمر و پردامنه به خلقهای ایران تحمیل میگردد. تاریخ سیاسی احزاب حاكی از شكاف میان تئوری و عمل بود. پژاك همیشه با نگاه انتقادمحورانهای كه به تجربیات سیاسی و فرهنگی و مجموعهشرایط تاریخی و كارنامهی احزاب در دورههای گذشته داشت، از همان آغاز برآن بود تا شكاف میان تئوری و عمل كه بخش اعظمی از تاریخ احزاب از آن حكایت دارد را مرتفع نماید. بخش عمدهی این شكاف ناشی از به تعویق انداختن برنامه و اهداف اساسی این سازمانها بوده است؛ احزابی كه پس از مدتی كوتاه تحقق همهی آرمانهای خویش را به امید روزهایی كه در بدنهی دولت جای بگیرند موكول كردند و انقلاب به معنی گسترش حوزهی دموكراتیك جامعه را به جابجایی قدرت تقلیل دادند. پژاك بر این مسئله تاكید داشته كه میباید به جای نگاه معطوف به بیرون از مرزهای جغرافیاییـ سیاسی و فرهنگی كوردستان و ساختن یك غیریت آنتاگونیستی از دیگری و انداختن تمامی مصائب و معضلات به دوش دشمن فرضی، به ترمیم بافتهای درونی و روزآمدسازی آگاهی جامعه از خویش پرداخته و با استعانت از این مسئله دیدگاه و آگاهی كاذب ناسیونالیسممحوری را كه احزاب عموماً بدان مبتلا هستند را به كناری نهد و در صدد برساختن جهان معرفتیـ اجتماعی نوینی برآید. خود این تغییرات محصول عملكرد چند سالهای است كه پژاك در تلاش بوده با پارادایمهای كهن به پیرامونش ننگرد. شیوه و جهان زندگی خلق كورد كه حال تكوین خلقی را از سر گذرانده، یكنواخت، ساده و بیفراز و نشیب نبوده و نخواهد بود. تجربهی زیستهی خلق كورد در كنار عناصر جدید زندگی در طی بیش از صدسال، نگاه منعطف و سیال به آن بخشیده است و پژاك را برآن داشته تا همسو با این سیلاییت در راستای انجام بهتر وظایف خویش در زیر چتر جامعهی آزاد و دموكراتیك شرق كردستان (كودار) به فعالیت بپردازد.
مازیار کارن – عضو مجلس پژاک