گفتگوی ویژهی آلترناتیو با اهون چیاکو ـ عضو مجلس حزب حیات آزاد کوردستان ( پژاک) در زمینهی پتانسیلهای فرهنگی و بسترهای انقلاب دمکراتیک در شرق کوردستان.
از مقولاتی که در استراتژی پژاک و روند مبارزاتی آن در شرق کوردستان اهمیت داشته و یکی از عرصههای مهم فعالیتی به شمار میرود، عرصهی فرهنگ است؛ و همواره از پتانسیل فرهنگی به عنوان بستری در راستای انقلابِ دموکراتیک شرق کوردستان نام میبَرد. از لحاظ جامعهشناختی دیدگاه پژاک به مقوله فرهنگ چیست؟ و منظور از فرهنگ و پتانسیل فرهنگی مدنظر پژاک در شرق کوردستان چیست؟
اهون چیاکو: قبل از اینکه به پاسخ پرسش شما بپردازم اجازه بفرمایید که سلام و خسته نباشید داشته باشم خدمت دستاندرکاران و خوانندگان گرامی نشریهی آلترناتیو. تعریف عمومی فرهنگ در جهانبینی و نگرش جامعهشناختی ما، کلیتی متشکل از دستآوردهای جامعهی بشری اعم از حیثهای ساختارین و معنایی که جامعه طی روندی تاریخی بدست آورده است. نهادهای سیاسی و اجتماعی که بر روی دگردیسی و تحول باز هستند، حیث ساختارین و محتوای این نهادهای تحولپذیر، حیث معنایی فرهنگ میباشد. همانطور که هِگل میگوید: نهادهای سیاسی و اجتماعی محصول نوع باورها و عقاید جوامع میباشند. بدون تردید نمیتوان صرفاً با بُعد ملموس و مادی و یا بُعد معنایی تعریف وسیع فرهنگ را بیان کرد. تفکیک بعد مادی و معنوی تنها قادر است تعریف محدود فرهنگ را بیان کند؛ و این اتحاد حیثهای معنایی و مادی است که تعریف کلی و جامع، فرهنگ یک جامعه را ارائه میدهد.
میتوان ذهنیت، آگاهی، وجدان، اخلاق و معرفت را به عنوان نیروهای معنادهی حیات، تعین عادات و تقالید و معیار رد و قبول در فرد و جامعه، همچنین زبان بهعنوان حافظهی تاریخی و اجتماعی یک ملت، هنر با تمام جوانب خود به عنوان نیروی جستوجوگر حقیقت، نوع پوشش، خوراک، دادوستد و… را از عناصر اصلی تشکیل دهندهی یک فرهنگ ذکر کرد.
در مورد بخش دوم پرسش شما باید گفت: اگر فرهنگ یک محصول تاریخی و اجتماعیست. پس ناگزیریم که برای ارئهی جواب صحیح نگاهی به تاریخ اجتماعی ملت کورد بیندازیم.
با استناد به فاکتهای مضاعف تاریخی و باستانشناسی، بعد از چهارمین دورهی یخبندان که غالب بر بیستهزار سال پیش میباشد، در دامنههای بین سلسله رشته کوههای تورس-زاگروس ریشههای یک فرهنگ مقاومتمحور شروع به رویش میکند. فرهنگ ملت کورد ریشه در اعماق این تاریخ دارد. فرهنگ مذبور نقش طلایهداری را برای تمدن سومری ایفا کرده است. این فرهنگ در طول تاریخ حیات خود بهطور مستمر مکانیسمهای دفاعی خود را هم در برابر بلایای طبیعی و هم در برابر هجوم نیروهای غارتگر بازتولید میکند.
در بدو هجمهی نیروهای استیلاگر و غارتگر تمدن مرکزی که در مزوپتامیای سفلی چشم به دسترنج، ارزشها و غنای مزوپتامیای عُلیا که همان کوردستان میباشد؛ دوخته بودند، شاهد مقاومتهای بینظیر قبایل هوری که میتوان نام پرتوکورد یا کوردهای اولیه را هم بر آنها اطلاق کرد، هستیم. مقاومت مادها در برابر آشوریها که منجر به شکست خونآشامترین عنصر تمدن مرکزی می شود بارزترین آنها میباشد. فرهنگ مزدائیسم که خواستگاه آن کوردستان است و در آیین زردشت تبلور یافته؛ در طول تاریخ هم از حیث معنایی (آموزههای معرفتی و مقاومتطلبانه، دعوت به طبیعتدوستی و …) هم از حیث ساختاری و نهادی (تشکیل طریقتها و گروههای اجتماعی) خود مولد فرهنگ مقاومت بوده است. اگر به سدههای باستان و میانی نگاهی بیندازیم و مروری بر تاریخ متجاوزین از آشور تا کوروش، از کوروش تا اسکندر، از اسکندر تا حملهی اعراب، از اعراب تا چنگیز، از چنگیز تا تیمور، از تیمور تا عثمانی و صفوی و… بیندازیم، این مردم پیشهشان مقاومت بودهاست. در این باره داستانها و نقلقولهای زیادی از خود متجاوزین وجود دارد.
حتی اگر ملت کورد گاهاً تحولی در عقاید خود ایجاد کرده باز هم دلایل مقاومتطلبانه به همراه داشتهاست. برای مثال وقتی در زمان عباسیان مذهب رسمی خلافت و حکومتهای تابعش در ایران مذهب سنی بوده است، کوردهای شرق کوردستان بیشترشان مخصوصاً قسمت جنوبی شرق کوردستان برای اینکه نقطهمقابل عناصر متجاوز باشند، کیش شیعهی اسماعیلی یا شیعهی علوی را بر میگزینند. همچنین وقتی که در ایران سلسله زورگوی صفوی ضمام امور را در دست میگیرد و شیعهی صفوی را مذهب رسمی میکند، کوردهای بسیاری از مناطق شرق کوردستان که تا آنموقع بر آیین یارسان بودند برای اینکه بازهم نقطه مقابل نیروهای سلطهگر باشند، به کیش مذهب شافعی درمیآیند.
حکومتهایی که در ایران بر سرکار آمدهاند به این پتانسیل فرهنگی و خصوصیات مقاومتطلبانه آن واقف بودند، که در صورت عدم سرکوب آن میتواند برای بقای حکومتشان خطرساز باشد. به همین دلیل برای استحکام حکومتشان در سراسر ایران، از کورش گرفته تا خمینی ابتدا به شرق کوردستان حمله کردهاند و در صورت خفهکردن جنبشهای شرق کوردستان بر سایر نقاط ایران سیطره پیدا کردهاند.
چرا این روند تاریخی را مطرح کردیم و بر فرهنگ مقاومت متمرکز شدیم. بهدلیل اینکه فرهنگ خود محصول یک روند تاریخی است و برعکس تولیدات تمدن که در کوتاهمدت کارایی و خاصیت خود را از دست میدهند، ژنهای فرهنگیري، ماندگاری درازمدت دارند و بهجای فاسدگشتن، بیشتر روزآمد میشوند. به همین دلیل تا ذهنمان را به تاریخ اجتماعیمان ارجاع ندهیم، قادر به درک پتانسیل فرهنگی خود نمیباشیم. همچنین تا فرهنگ مقاومت تاریخی جامعه خود را موشکافی نکنیم، دلایل و اهمیت غنای فرهنگی خود را در نمییابیم. چرا که غنا و پتانسیل موجود نتیجهی همین فرهنگ مقاومتی است. اگر این مقاومت نمیبود و بر هر آسمیلاسیونی که در طول تاریخ از طرف استیلاگران اعمالشده تن میدادیم، امروز یا نبودیم یا شاهد این پتانسیل عظیم فرهنگی نمیبودیم. مقاومت در کنار شیوهی حیات، خود فرهنگ تولید میکند. به موسیقی کوردی، ادبیات کوردی، رسومات و باورهای کوردی، از ماکو تا ایلام و لرستان تعمق کنید؛ فرهنگی غنی، متنوع و مملو از ارزشها رویت میشود، که این واقعیت را بیان میکند. پس به بقایای فرهنگی خود ارج نهیم، آن را روزآمد کنیم و آن را در راستای انقلاب دموکراتیکمان به کار ببندیم.
نگرش سنتی جریانات سیاسی شرق کوردستان به مقولهی فرهنگ و یا پایبندی به ارزشهای فرهنگی، بیشتر معطوف به تحقق اهداف سیاسی خاص یا نگرشهای سازمانیست. به این معنی که فرهنگ زمانی برای جریانات سیاسی مهم جلوه میکند که بتواند منافع سیاسی به همراه داشته باشد و معمولاً به بروز الگوهای فرهنگی ناسیونالیسم نیز ختم میگردد. از دیدگاه پژاک نیز ناسیونالیسم خود عاملی بازدارنده در تحقق دموکراسی است. چه تفاوت نگرشی و رویکردی پژاک در مفهومی به نام فرهنگ، نسبت به دیگر جریانات سیاسی وجود دارد؟
اهون چیاکو: همانطور که شما گفتید، یکی از ضعفهای عمده جریانات سنتی کورد، بهویژه در شرق کوردستان این بوده که به پتانسیلهای عرصهی فرهنگی اهمیت ندادهاند، تحلیل مناسبی ارائه نداده و با رویکردهای ناسیونالیستی و دولت-ملتگرایانه با غنا و پتانسیلهای فرهنگی جامعه برخورد کردهاند. در کارنامهی خود به مثابهی پروتو دولت-ملت تنوع فرهنگی شرق کوردستان را درجهبندی کردهاند و به یک گویش، فرهنگ و حتی مذهب منطقهایِ مشخص در شرق کوردستان مرکزیت دادهاند و به گویش، فرهنگ، آیین و مذهب سایر مناطق شرق کوردستان دیدی پیرامونی و حاشیهای داشتهاند. تحلیلی تاریخی، فلسفیک و علمی بر روی فرهنگ کوردی صورت ندادهاند؛ و بهجای تقویت و روزآمدکردن پتانسیلهای مثبت و مطلوب فرهنگ شرق کوردستان به ترویج ارزشهای مدرنیتهی کاپیتالیستی در کوردستان پرداخته و در زیر لوای شعارهای لیبرالیستی و کدهای آربسک بسیاری از جوانب مطلوب فرهنگیمان را به تمسخر کشیدهاند. از طرف دیگر برخوردی دوگانه پیرو کردهاند و در راستای منافع سیاسی و اقتصادی حزبی با یک رویکرد پوپولیستی و عوامفریبانه بدون تمایز کدهای مثبت و منفی با جوانب واپسگرا و نامطلوبی که به فرهنگ کورد رسوخ کردهاند؛ رویکردی سازشکارانه و اپورتونیستی داشتهاند و حتی به مروج آن تبدیل شدهاند. این رویکرد باعث شده که از پتانسیل موجود در راستای انقلاب دموکراتیک ملت کورد بهرهبرداری نشود. حتی نتیجهی معکوس داشته باشد. شاید پژاک هم در این خصوص در عرصهی عمل کاستیهایی داشته باشد، ولی از لحاظ نگرشی و نوع دید به پتانسیلهای فرهنگی کاملاً متفاوت عمل خواهد کرد. پژاک به جای برخوردهای ناسیونالیستی و دولت-ملتگرایانه طبق پرنسیبهای ملتِ دموکراتیک با دید یکسان و بسیار رادیکالتر از رویکردهای پستمدرنیستی به ارزشهای فرهنگی تمام مناطق شرق کوردستان توجه دارد. به جای ترویج کدهای ضدفرهنگ مدرنیتهی کاپیتالیسم سعی دارد که جوانب معنایی فرهنگ کورد را طبق اصول مدرنیتهی دموکراتیک روزآمد کند و نهادهای منطبق با بار معنایی آن ایجاد کند و موقعیت ملت کورد را به یک سازماندهی معنایی، زیباشناسانه و ساختارین ارتقاء دهد.
در محکوم کردن و متحول ساختن نامطلوبیها و واپسگرایی فرهنگی بهویژه در مورد نوع نگرش به زن و اکولوژی برخوردی راسخ و رادیکال البته به دور از سکتاریسم و صرفاً با اتکاء به آموزش از طریق آکادمیهای دموکراتیک و فرهنگسازی را دارد. به این طریق هم گامی خواهد بود در راستای شکوفایی فرهنگی، هم نیرویی کارا برای تقویت انقلاب دموکراتیک ملت کورد.
مبارزات پژاک در شرق کوردستان تا چه سطحی به ابعاد فرهنگی معطوف بوده؛ به نظر میرسد که بُعد سیاسی مبارزه در شرق کوردستان نسبت به بُعد فرهنگی و زیرساختهای فرهنگ جامعهی کورد اولویت داشته است. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
اهون چیاکو: پژاک در جهانبینی خویش اهمیت زیادی برای عرصهی فرهنگ قائل است. سیاست را ابزاری برای شکوفایی و حفظ فرهنگ میداند. برعکسِ بعضی از جریانات که فرهنگ را وسیلهای برای تامین منافع محدود حزبی کردهاند. البته پژاک در این راستا گامهای با ارزشی برداشته و از طریق نهادهایی مانند مرکز فرهنگی بیستون که در سال 2009 تاسیس شد و امکانات رسانهای خود تاثیرگذار بودهاست. ولی بدون تردید با وجود اهمیت وافری که به این عرصه قائل است، گامهایی عملی نیز در این راستا برداشته است و بنیانهای بُعد فرهنگیِ برساخت ملت دموکراتیک را تا حدودی سازماندهی کردهاست.
همانگونه که میدانیم فرهنگ عاملی وحدتبخش در جامعه است. آیا تفاوتمندیهای فرهنگی، آیینی و زبانی در شرق کوردستان همگراییِ اجتماعی و همبستگیِ ذهنیتی را برای تحقق مطالبات دموکراتیک فراهم آورده یا موجب تفرق آرا در مقولهی سیاست گردیده است؟
اهون چیاکو: در واقع این نوعِ نگاه ماست که تنوعات فرهنگی را به عامل نفاق یا وحدت تبدیل میکند. اگر ما با رویکرد دولت-ملتگرایانه بر حسب مرکز-پیرامون، رسمی و غیررسمی و درجهبندی به تنوعات فرهنگی نگاه کنیم، این مسبب کنش و واکنش خواهد شد و این به تفرقه خواهد انجامید. دشمن هم در راستای سیاستهای تفرقهاندازانهی خود از آن استفاده خواهد برد. اما اگر با اصول ملتِ دموکراتیک با تنوعات فرهنگی برخورد کنیم و از منطق مرکز-پیرامون طبعیّت نکنیم، امکان شکوفایی و حیات ارزشهای فرهنگی تمام مناطق را بهطور یکسان فراهم کنیم و هریک از آنها را با رنگ و آزادی خویش در کلیت فرهنگ کوردی تعریف کنیم، نه تنها اسباب تفرق نمیشود، بلکه موجب اتحاد و حیات مسالمتآمیز میشود.
آیا رویکرد پژاک نسبت به همین تفاوتمندیهای فرهنگی تاکنون توانسته همبستگی ملی در شرق را به وجودآورد؟ عملکرد پژاک در این زمینه تا چه سطحی توانسته دستاوردهایی را با خود به همراه داشتهباشد؟
اهون چیاکو: به دلیل بنیان فلسفی، جامعهشناختی و جهانبینیای که پژاک در مبارزات خود اتخاذ میکند، در این خصوص گامهای جدی و با ارزشی برداشته است. ساختار حزبی پژاک متشکل از اعضای تمام مناطق شرق کوردستان است. در میان اعضای پژاک هیچوقت تفاوتمندیهای اتنیکی و مذهبی موجب اختلاف نمیشوند. چرا که پژاک به اتحادی مبتنی بر حفظ تفاوتمندیها اصرار میورزد. برخلاف روایتهایی که از وضعیت درون حزبی جریانات کلاسیک میشود؛ که تفاوتمندیها عامل اختلاف و تفرقه و تحقیر میشوند، در نگرش پژاک یارسانی بودن، هورامی بودن و یا طبق جریانهای کلاسیک جنوبی بودن عاملی نیست برای تحقیر گشتن. در پژاک نهتنها به تفاوتمندیها احترام گذاشته میشود بلکه هر فردی تفاوتمندیهای فرهنگی دیگر مناطق را بخشی از ارزشهای ملی فرهنگی خود میداند. میتوانیم این نوع تعامل و برخورد را به کل جامعه انتقال دهیم. پذیرش پژاک در تمام مناطق شرق کوردستان نتیجهی درک صحیح خلقمان از این تمایز پژاک با دیگر جریانات میباشد. در سیستم مدیریت اجتماعی مدنظر پژاک که کنفدرالیسم دموکراتیک میباشد تفاوتمندیهای فرهنگی نه در مفرد بودن مفرط میمانند که منجر به منزوی گشتن آنها شود، نه در کلیّت استحاله میشوند؛ بلکه با حفظ ویژگیهای خود در کلیّت فرهنگی کورد جای میگیرند. اگر توجه بفرمایید پژاک امکان رسانهای خود را در خدمت تمام مناطق کوردستان میگذارد؛ و با ادبیات و خطاب ملی خود حس ملیبودن را بر منطقهگرایی غالب کردهاست. این یک دستاورد با ارزش است که باید در تقویت آن تعلل نکنیم. اگر تاکنون هم کاستیهایی بوده باید راه را بر جبران آنها باز کنیم. بدون تردید هراس بزرگ جمهوری اسلامی از پژاک ایدهها و سازوکارهای انسانی، ملی و اتحادطلبانهی آن در روند مبارزاتی خود میباشد.