رامین گارا

پژاک حزبی است که از بدو تاسیس تاکنون علی‌رغم نوپایی، مراحل زیادی را در همان اوان پشت سر گذاشت و امروز در مسیر خط‌سوم به قوام و تثبیت و استقرار دست یافته است. اساسا بنیادهای بی‌بدیل پژاک بر نمطی استوار گشته که ریل دیالکتیک را بعنوان مسیر پر صعب و دشوار خویش طی نماید. قلم‌دوانی در خصوص این حزب که یک بودگی منحصربه‌فرد در شرق کردستان است، از توان هر جوهری که در نگارخانه آن بر سریر تفکر منطقی و عملی حیات یومیه با آن تکیه نزده باشد، بسی سخت و دشوار می‌نماید. پژاک کی و چگونه ظهور کرد و چه اهدافی را دنبال می‌کند؟ چه مراحلی را طی کرده و امروز چگونه به منصه ظهور با گذر از دوران‌های پرتلاطم رسیده؟

قطع‌یقین، بنیان پژاک بر پایه‌های قیام سوم اسفند سال ۱۳۷۷ شمسی محکم گشته، ولی با این وجود محدود به آن نیست. بن‌مایه پژاک وقتی به‌مثابه نظر و اندیشه شالوده‌گرفت که رهبر آپو ۵۰ سال پیش مجدانه به کُرد و کردستان اندیشید و با شور و شوق انقلابی گفت:«کردستان مستعمره است.» و نام کُرد را قویا برزبان راند طوری که پایه‌های فاشیسم کمالیستی را به لرزه درآورد. اینجا کردستان عطف به موجودیت همه خلق‌کُرد و هرچهاربخش کردستان دارد. مبارزه‌ای که رهبر آپو آغاز نمود با هدف و قصد آزادی تمامی ملت کُرد در خاورمیانه بوده و هست. بنابراین از همان بدو امر رهبری نظر به هر چهاربخش کردستان داشت و پله‌پله همه مراحل را طی و در هر چهار بخش منتشر گردید. بدنبال آن، با ورود اولین کمیته حزب کارگران کردستان به اورمیه در دهه ۸۰ میلادی که رفیق محمد کاراسونگر بود، این روند نشر مبارزه قوام عملی یافت. گسترش نیروی گریلا و پایه‌ریزی منطقه دفاعی مدیا در مناطق بادینان و قندیل پس از بازگشت از لبنان و دره بقاء به میهن، مرحله‌ تاریخی ظهور گریلایی برای چهاربخش کردستان بود. ترقی این نیرو با هدف انتشار در هرچهاربخش کردستان هیچگاه متوقف یا ضعیف نگشته.

پس از دهه‌های ۸۰ و ۹۰ که نیروی گریلایی شکل‌گرفت و استقرار جغرافیایی در خاک میهن‌ را پس از دوره بدایت لبنان، رقم زد، دوره دهه ۲۰۰۰ میلادی آغاز گشت. در این سال‌ها، وقایعی تاریخی برای ملت‌مان رخ‌دادند. از جمله توطئه بین‌المللی سال ۱۹۹۹ میلادی موجب شد که رهبر آپو به چند قاره سفر کند و با رنج‌های رهبری در دوره زندان امرالی مسئله کُرد جهانی شد و متعاقب آن، تحولات منطقه مزید بر آن گشت تا اینکه زمینه‌ها و ضرورت‌های شکل‌گیری احزاب پژاک، پ.ی‌.د و حل دمکراتیک مهیا گشت. بنابراین بصورت اساسی پایه‌های ظهور پژاک بصورت عملی بر قیام سوم اسفند استوار است چون موجبات و امکانات و نیروی انسانی لازم برای ظهور را فراهم ساخت.

از سال ۱۹۹۹ تا سال ۲۰۰۴ مرحله‌ای است که نیروهای انقلابی جوانان شرق کردستان در قالب نیروی گریلایی و در مأمن و مهد قندیل خویش را بازیافته و شالوده یک حزب نوین را بستند. این سال‌های اولیه برای یافتن شیوه سازماندهی در شرق کردستان بسیار مهم بود. چرا؟ چون تمامی کنکاش‌ها برای این بود که مبارزان پی‌ببرند و مشخص سازند که چه شیوه مدرنی از سازماندهی برای پیشبرد اهداف انقلاب آزادی در شرق کردستان و در رویارویی با نظام حاکم ایران، مناسب است. پژوهش‌های انقلابیون بر این نمط استوار بود که تشخص دهد و با اطمینان معین سازند که «آیا تشکیل یک حزب چریکی مسلح نیاز بنیادین است؟ یا اینکه باید با توجه به زمینه‌های موجود، به تشکیل یک حزب و یا سازمان ویژه بصورت رسمی در داخل ایران و از طریق قانونی، اکتفا نمود؟». این دو راه پیش پای مبارزان جوان آن زمان بود. در پی دویدن‌ها و رنج‌های بسیار مبارزان پی‌بردند که زمینه سیاسی، حقوقی و قانونی لازم در داخل ایران برای تاسیس یک حزب رسمی وجود ندارد. زیرا رژیم ولایی ایران به طرزی کاملا شوونیستی وجود هر گونه حزب کردی با مرام انقلابی و آزادیخواهانه را برنمی‌تابید و قلع و قمع می‌نمود. خود رفتار کشتارگرانه رژیم و آمرانش در جریان قیام سوم اسفند ۱۳۷۷ هم مبین این واقعیت بعینه بود. اثبات‌گر دیگر قضیه هم ۴ سال مبارزه (از اواخر ۱۹۹۹ الی اواخر ۲۰۰۳) جوانان شرق کردستان بدور از هرگونه رهیافت و راهکار مسلحانه چریکی بود. در آن سالها همه امکانات و روش‌ها امتحان شدند. به محض بازگشت جوانان برای پیشبرد سازماندهی در شهرهای شرق کردستان، رژیم موج دستگیری، شکنجه و زندان را آغاز نمود. لذا این پیام را داد که اجازه شکل‌گیری یک حزب و سازمان قانونی در داخل را آن هم بصورت رسمی نمی‌دهد. بنابراین یک راه پیش پای جوانان انقلابی شرق کردستان باقی ماند و آن هم تاسیس یک حزب چریکی انقلابی در کوهستان‌های آزاد کردستان بود. قندیل از این حیث نماد و مهد تاریخی چنین مبارزاتی بود و برای شکل‌گیری پژاک هم مادری کرد. بنابراین مواضع نسل‌کشانه، حذف‌گرایانه، قهر‌آمیز، شوونیستی و فاشیستی رژیم راه را بر فعالیت قانونی و رسمی در داخل ایران و شرق کردستان سد نمود و جوانان را به سوی مبارزه کامل و برحق سیاسی و مسلحانه در کوهستان سوق داد. به وجود آورنده مسئله کُرد خود این رژیم و عاملان هژمونی منطقه‌ای و جهانی بوده و هستند و این روند با تداوم فزاینده التهابات که گاهی مسبب بروز جنگ‌ها و درگیری‌ها می‌گردد طی طریق می‌کند.

 

سه مرحله تکوین

پژاک تاکنون طی ۱۸ سال گذشته یک مرحله پیشاشکل‌گیری و سه مرحله تکوین حزبی را طی نموده است. همانطور که اشاره کردیم، این مراحل با جستجوها و کنکاشهای علمی، ایدئولوژیک، سیاسی و سازمانی بصورت استراتژیک همراه با برنامه و تاکتیک مشخص و معین، طی گشته‌اند. سیر تکوین حزبی برای پژاک و درک درست از ماهیت آن نیز بسیار مهم است، زیرا از همان بدو تولد تاکنون با زنجیره‌ای از توطئه‌های پلید و جنگ‌های ویژه دشمن روبرو شده است. شناخت درست از پژاک نیز به این سه مرحله بستگی دارد.

 

 

۱– مرحله نخست تکوین: ظهور

مرحله نخست پژاک، همانا دوره اولیه ظهور آن می‌باشد. این مرحله از سال ۲۰۰۰ میلادی با شکل‌گیری «جنبش اتحاد دمکراتیک» آغاز و با تأسیس حزب در سال ۲۰۰۴ به سطح کامل‌بودن رسید سپس تا سال ۲۰۱۰ که اولین کنفرانس برگزار شد، یک دوره پر از تنش و التهاب و مبارزه را پشت‌سر نهاد. یکی از مشخصه‌های آن دوران، «دوره گذار جنبش آپویی از پارادایم قدیمی» بود. بنابراین این یک شانس بزرگ برای پژآک بود که در دوره‌ای ظهور کرد که رهبر آپو، جنبش را از دوره پارادایم قدیمی گذارداده بود و یا حداقل نیمه‌ای از راه را طی نموده بود. پس از کنگره هشتم پ.ک.ک، دوره گذار به پارادایم نوین آغاز شد و با شکل‌گیری کنفدرالیسم جوامع کردستان، به حد کمالیت رسید. آن همه نبرد و مبارزه جنبش با خود، یک امتحان بزرگ برای پژاک هم بود. جنبش آپویی بسوی تثبیت اندیشه ملت دمکراتیک و کنفدرالیسم دمکراتیک با فرم «خودمدیریتی دمکراتیک» گذار می‌نمود. بنابراین پژاک هم خود را در معرض آن همه امتحانات سخت قرار داد و با جدال‌ها و مبارزات بی‌شائبه همگام با خواست جنبش آزادیخواهی به سطح مقبول آن پارادایم رسید. حال یک نکته برویمان خودنمایی می‌کند و آن، مقوله «فدرالیسم دمکراتیک» در برنامه نخست پژاک در سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ است. چرا آن زمان پژاک فدرالیسم را به‌مثابه فرم و مدل برگزید؟ در جواب باید گفت که: زیرا ایران از حیث سیاسی و عملی توان درک کنفدرالیسم را نداشت و چون نام مهم نبود، عنوان فدرالیسم برگزیده شد، اما «فدرالیسمی» که توأم با صفت «دمکراتیک» باشد. این مدل از فدرالیسم با انواع مدل‌های معمول و مرسوم جهانی از حیث معیار و اصول و قواعد کاملا متفاوت بود. در محتوای خویش همان کنفدرالیسم را می‌پروراند ولی عنوان فدرالیسم دمکراتیک را برخود داشت. این دوره به‌مثابه پیشادوره جهت گذار به کنفدرالیسم ضروری بود. همچنین سیستم کنفدرالیسم، فلسفه و اندیشه آن و حتی پرچم ویژه‌اش طی چند سال بالاخره در سال ۲۰۰۵ به حد کمال رسید و در نوروز آن سال از سوی خلقمان در شمال کردستان و دیگر بخش‌ها اعلام رسمی شد. از همان سال هم بود که پژاک هم پس از کنگره دوم خویش آن سیستم را بعنوان استراتژی آزادی جنبش و خلق به ثبات برنامه‌ای رساند. بنابراین از عنوان فدرالیسم دمکراتیک برای یک انتقال تدریجی به سطح ارتقا‌ء‌یافته و مترقی کنفدرالیسم، همچو یک پله استفاده نمود.

همچنین در آن سال‌ها مبارزات پژاک و بخش‌های آن خاصه جوانان و زنان و حتی شاخه نظامی گریلا مطابق قواعد و اصول متقن پارادایم «جامعه دمکراتیک و اکولوژیک مبتنی بر آزادی زن» تدریجا انجام‌شد و به رشد دست یافتند. با آمادگی سازمانی جوانان، زنان و شاخه نظامی اعلام رسمی کنفدرالیسم و ملت دمکراتیک، دیگر همه امکانات فراهم گشت. این مراحل تکوینی درحدی بود که دشمن به جدیت آن پی برد و به توطئه‌ها و هم‌پیمانی‌های منطقه‌ای علیه پژاک دست زدند. هم‌پیمانی ترکیه و ایران بصورت استراتژیک از سال ۲۰۰۴ شیرازه‌بست اما در سال ۲۰۰۶ به اوج خود رسید. این همپیمانی گسترده دشمنان موجب شکل‌گیری یک دوره جنگ‌افروزی تا سال ۲۰۱۱ شد و با جنگ قندیل به اوج رسید. در طی این سال‌ها، پژاک در مرحله نخست تکوین خویش هم مشغول تمرین سازمانی، سیاسی و گریلایی و همگامی با جامعه سازمان‌پذیر در راستای تحقق کنفدرالیسم دمکراتیک و ملت دمکراتیک بود و هم به موازات آن، مقاومت گریلایی علیه دشمن را پیشبرد می‌داد. این آزمون‌های سخت و طاقت‌فرسا به با تقدیم هزاران شهید رقم خورد، علی‌رغم دشواری‌های بسیار، اما بنیان حزب را استحکام بخشید.

 

۲– مرحله دوم تکوین

در سال ۲۰۱۰ با برگزاری نخستین کنفرانس پژاک در کوهستان قندیل، زمینه‌های ورود به یک عرصه نوین از مبارزه فراهم آمد. در این کنفرانس جدیت پژاک برای یکی‌شدن نیروی گریلا با خلقمان و سازماندهی گسترده‌تر جامعه، بخوبی دیده شد. کنفرانس همه راهکارها را نمایند و برنامه عملی را نیز عرضه نمود. ازقضا سال ۲۰۱۰ سالی بود که ترکیه فاشیست با سرکردگی اردوغان دچار بزرگترین بحران‌ها بود و زمزمه‌های گفتگو با جنبش آزادیخواهی کرد در راستای آشتی‌خواهی و حل مسالمت‌آمیز مسئله کُرد بالاگرفت. به موازات آن هم نبردهای گریلایی علیه ترکیه ادامه داشت و ایران نیز حملاتش به مواضع پژاک را متوقف نمی‌ساخت. اینکه بالاخره در سال ۲۰۱۳ گفتگوهای صلح‌جویانه در ترکیه عملا انجام می‌گرفت، یک طرف قضیه بود. طرف دیگر، قضیه، تلاش ایران پس از کنفرانس نخست پژاک برای ورود به یک دوره حملات خونبار به قندیل بود که بالاخره در سال ۲۰۱۱ به وقوع پیوست. قبل از این جنگ، با اعدام‌ نخستین گریلا در سال ۲۰۰۸ و اعدام شهید فرزاد کمانگر و رفقایش در ۹ می ۲۰۱۰ مشخص شد که هرچه می‌گذرد حملات ایران با هدف نابودی پژاک و پاکسازی گریلا، همزمان با سرکوب‌های وحشیانه در داخل شهرها، یک جنگ گریزناپذیر را تحمیل می‌نماید. یکی دیگر از اهداف آن جنگ، گذشته از ناکام‌گذاشتن اهداف و برنامه‌های کنفرانس پژاک، ممانعت از حل صلح‌جویانه مسئله کُرد خاصه در ترکیه بود. در سال ۲۰۱۱ جنگ قندیل روی داد ولی رژیم ایران با شکست مفتضحانه به اهداف شومش دست نیافت. چراکه نه قراربود که نیروی گریلا در قبال سیاست‌ها وتوطئه‌ها و حملات دشمن موضع غیرفعال اتخاذ کند و نه اینکه نسبت به حقه‌های رژیم ترکیه برای گفتگوی صلح‌جویانه غافل بود. بر سیاست هر دو رژیم اشراف کامل وجود داشت. به همین دلیل روند ترقی جنبش آزادیخواهی حتی با جنگ قندیل و اعدام‌ها متوقف نگشت.

حال اگر پس از کنفرانس سال ۲۰۱۰ آن اعدام‌ها و جنگ قندیل روی نمی‌داد و رژیم بجای حملات نابودگرانه تن به مصالحه و حل مسئله کُرد می‌داد، شاید وضعیت دیگری برقرارمی‌گشت. با این وجود پژاک خود را برای هرگونه احتمال ناگوار و خطری آماده ساخته بود و توانست با موفقیت از آن دوره اوج جنگ و اعدام گذار کند و به مرحله سوم تکوین برسد.

 

۳– مرحله سوم تکوین

پیروزی نیروی گریلای پژاک و حمایت‌های خلقمان در هر چهاربخش کردستان خصوصا خلقمان در مناطق مرزی سردشت، و نیز تلاش‌های بی‌امان رهبرآپو در زندان امرالی و سیاست مدبرانه جنبش موجب شد که پژاک با کوله‌باری از موفقیت سازمانی وارد شود. بنابراین نه تنها رشد آن متوقف نشد، بلکه توانست با موفقیت پذیرای مرحله سوم سازمانی و خط سوم نیز شود. نشانه‌های بارز آن موفقیت تاریخی هم تاسیس «جامعه دمکراتیک و آزاد شرق کردستان(کودار)» و «جامعه زنان آزاد شرق کردستان(کژار)» و نیز «یگان‌های شرق کردستان (ی.ر.ک)» بود. پژاک و ی.ر.ک به عضویت کودار درآمدند و این برای نخستین‌بار در تاریخ شرق کردستان بود که یک «سیستم» که فراتر از حزب است، برای جامعه شکل گرفت. تا آن موقع جامعه از یک سیستم خاص خود برخوردار نبود و پدیده دولت نیز سیستم مختص جامعه نیست، بلکه علیه آن است. این موفقیت‌ها چگونه رخ داد درحالی که جنگ قندیل رخ‌داده بود و می‌بایست پژاک نابود می‌شد. لذا پژاک نه تنها نابود نشد، بلکه حتی ضعیف هم نشد و رشد مضاعف و سازمانی هم یافت.

با آغاز بهار خلق‌ها و انقلاب روژاوای کردستان از سال ۲۰۱۱ و پیروزی آن در ۲۰۱۲ شانس بیشتری به بخش‌های دیگر کردستان هم رو کرد به همین دلیل پژاک هم شانس ترقی یافت. موج دوم بازشدن پای قدرت‌های جهانی به خاورمیانه بویژه سوریه و مطرح شدن مبارزات جهانی نیروی گریلا و مبارزان روژاوا، دستاوردهایی کردستانی، منطقه‌ای و جهانی برای گریلا به ارمغان آورد. حاشاکردن احزاب رقیب، ناسیونالیست‌های متخاصم و برخی شوونیست‌های کُرد حتی کوچکترین خللی در قوام این دستاوردهای خلقمان نداشت. با مقاومت گریلا و ظهور کوبانی‌ها و انقلاب روژاوا، بارانی از رشد و ترقی بر سر خلقمان بارید. به همین دلیل چون ترکیه و ایران همراه با همدستانشان چشم دیدن این همه تحول به نفع خلق کُرد و جنبش آزادیخواهی آن را نداشتند، هم‌پیمانی استراتژیک خویش را گسترش داده و علیه جنبش کُردی مواضع یورشگرانه‌تری اتخاذ کرده‌اند. این زنجیره هم‌پیمانی‌ها، توطئه‌ها و جنگ‌افروزی‌های دشمن کماکان ادامه دارد.

پژاک با طی این سه مرحله در تلاش است زمینه حل مسئله‌کرد به طرق مسالمت‌آمیز و دمکراتیک بدور از جنگ را در ایران و شرق کردستان فراهم سازد. بی‌شک جنگ قندیل اثبات کرد که گریلا نابودشدنی نیست و راهکار جنگ برای دشمن نتیجه‌ای دربرندارد. هرچند از زمان جنگ قندیل تا به امروز دهها درگیری میان نظامیان اشغالگر ایران و گریلاهای ی.ر.ک در شرق کردستان روی داده، اما تحولات منطقه‌ای، خاصه مبدل‌کردن کردستان به کانون جنگ جهانی سوم، جنگ شیمیایی ترکیه و حملات به روژاوا و شنگال نشانه‌های بارز عزم دشمن برای نسل‌کشی کامل فرهنگی و فیزیکی می‌باشد. این جنگ‌ها حکایت از مرحله نهایی جنگ دارند و پژاک بعنوان خط سوم دمکراتیک، نه همراه و همزاد با ابرقدرت‌های جهانی به بروز جنگها دامن می‌زند و نه تسلیم دشمن شده است. خط سوم همان خط مبارزاتی خلق‌کُرد است که بر بنیان‌های ملت دمکراتیک و سیستم کنفدرالیسم دمکراتیک استوار است و زنان کُرد بالاخره به سطح پیشاهنگی این جنبش رنسانسی عظیم رسیده‌اند. اگر این مبارزات بی‌شائبه پژاک و کژار نبود و گریلا به رشادت‌های فدائیانه دست نمی‌زد، زمینه‌های انقلاب ژن، ژیان، آزادی فراهم نمی‌شد. این انقلاب به یکباره و در یک روز در ایران و شرق کردستان شکل نگرفته، بلکه یک تاریخ سرشار از مقاومت و رنج و شهادت را در بنیان خود دارد. از قیام سوم اسفند ۱۳۷۷ تا به امروز زمینه‌های تاریخی و اجتماعی  انقلاب ژن، ژیان، آزادی با تأثیرپذیری مستقیم از مبارزات پژاک و جنبش آزادیخواهی، فراهم آمده است.