رامین گارا
نظام سرمایهداری امروز به سطحی از بقا/فنا رسیده که به هر دری میزند که از زوال نجات یابد زیرا در عمیقترین بحرانها قراردارد. جهت نابودی سرمایهداری دو راه وجود دارد: یکی اینکه نظامها و سیستمهای رقیب از طریق جنگ به مقابله با آن پرداخته و از طریق نظامیگری و فروپاشی اقتصادی، طومار آن را برچینند. دوم اینکه به دلیل انباشت بحرانهای زیستمحیطی، نظام دچار دورههای رکود و بحران برگشتناپذیر گردد و بتدریج از میان برود. چهبسا پاشنه آشیل نظام سرمایهداری، خود سرمایه است که اگر ضربه بخورد، به تدریج رو به فنا میرود. نابودی فرصتهای «انباشت سرمایه» به معنی زوال آن نظام در همه حوزههای سیاست، اقتصاد، نظامیگری، رسانهای و اجتماعی است.
امروز وضعیت جهانی نظام مذکور به درجهای رسیده که به دلیل تضعیف سرمایه و خسرانپذیری آن، هژمونی جهانیاش به خطر افتاده. برای رهایی از یکایک خطرات نیز همه دولت- ملتهای موجود را به درون بازی جنگ و رقابت هژمونیک بلوکهای قدرت میکشاند. از یک سو چین و روسیه و از سوی دیگر نیز دولت- ملتهای معضلسازی چون ایران و کرهشمالی. در خاورمیانه درصدد تشکیل یک ناتو با سرکردگی اسراییل و در اروپا هم درصدد تقویت و احیای ناتوی قدیمی جهت جلوگیری از میان رفتن آن است. در قفقاز هم نوعی ناتو مشترک را برای رویارویی علیه روسیه در جنگ اوکراین شکل داده. همه اینها به معنی زمینهسازی و عاملیت آمریکا برای «برخورد تمدنها» است. گفتگوی تمدنها شعاری بود که پس از جنگ سرد و فروپاشی شوروی تبلیغ میشد، اما امروز با رسیدن جنگ جهانی سوم به اواسط خود- که البته کاراکتری پراکنده دارد – اثبات شد که دوران امپراتوری یکه و تنهای آمریکا به سر آمده و درست در بزنگاهی که ناتو جان میداد و میرفت که محو شود، با برافروختن جنگ اوکراین، بهانهها و زمینههای احیای آن را شکلداد.
رساندن نیروی 40 هزار نفری ناتو به بیش از 100 هزار و اختصاص میلیاردها بودجه از سوی آمریکا و کشورهای اروپایی چون آلمان، فربهشدن ناتو را برای وقوع جنگهای ویرانگرتر سبب شده.
از همه ابعاد و جوانب امپراتوری و هژمونی جنگ جهانی یعنی آمریکا که بگذریم، «دستبرداشتن آمریکا و جوامع جهانی از احیای محیطزیست بخاطر جنگ و رقابت هژمونیک» هولناکتر از همه دیگر جوانب است. آمریکا و اروپا متفقا به بهانه جنگ دست از مبارزه با گرمایش زمین را کنار میگذارند و از دست هیچ قدرتی کاری برنخواهد آمد. یک تز بنیادین هست که میگوید «بحرانهای محیط زیستی و نابودی آن بخودی خود عامل فروپاشی نظام سرمایهداری خواهند شد». خاصه این تز را «مورای بوکچین» مطرح ساخت. او آنقدر نسبت به این تز خود مطمئن بود که عاملیت مبارزات سوسیالیستی و مارکسیستی برای زوال سرمایهداری را با خیال راحت کنار گذاشت.
امروز، درست در نقطه بزنگاهی از بحران محیطزیست و گرمایش زمین، جنگ جهانی سوم و رقابت بلوکهای شرق و غرب سر از خاک خفته برآوردهاند که میرود نظم طبیعت جهانی را خطرناکتر از سابق برهم بزند. بنابراین هراندازه لویاتان سرمایهداری هیولاآسا تنومند و قدرتمند شود، باز بخاطر مقوله بحران محیطزیست، به معنای نیشزدن به خود است. پس همه بلوکهای قدرت جهانی، همه دولت- ملتها، خلقها و حتی همه سوسیالیستها همه با هم زیان خواهند دید و هیچکس پیروز میدان جنگ نخواهد بود. زیرا کره زمین و زیستبوم آن فقط یک کشتی واحد است که همه سوار برآنند. پس همه ملتها و دولتها به یک اندازه با خطر غرقشدن روبرویند و دلیل آن، جهانیبودن بحرانها و سهم یکسان ملل از آن است و تاکنون در طول تاریخ چنان وضعیتی مشاهده نشده. مقوله تاسفبارتر دیگر هم این است که پیشدستی روسیه برای آغاز جنگ در اوکراین موجب شده که «مقصربودن ناتو برای جنگافروزی و بحرانسازی و نابودگری» زیر سایههای هولناک این جنگ محو شده و به چشم نیاید. این درحالی است که ناتو و آمریکا بانی اصلی جنگها، بحرانها، رکودها و نابودیهای انسانی، اجتماعی، اقتصادی و محیطزیستی در سطح جهان هستند. چهبسا به دلیل ارسال سلاح و بودجههای هنگفت برای اوکراین، اروپا هم در جنگ سهیم است لذا مشکل بتوان گفت که این جنگ جهانی به زودی پایان یابد. گذشته از آن، سایر حلقههای تکمیلی این جنگ جهانی در خلیجفارس و آسیا علیه ایران و در شرق دور علیه چین و کره شمالی در حال تکمیل شدن است و همه به دست ناتو انجام میگیرد. گسترش منطقهای جنگ از قفقاز و کردستان به خلیجفارس در فاز دوم و به تایوان و شرق دور در فاز سوم، هنوز در مراحل تدارکاتی قراردارد و خطر بلعیده شدن بسیاری از خلقهای تحت ستم توسط ماشین جنگ سرمایهداری، هولناکتر از سابق میباشد.