مصاحبه رادیویی دَنگ وِلات با رفیق باران بریتان، عضو مجلس حزب حیات آزاد کردستان-پژاک در برنامه «لاپره» به مناسبت سالگرد جنگ قندیل که ۱۷ جولای، سال ۲۰۱۱ در منطقهی جغرافیایی قندیل اتفاق افتاد، انجام پذیرفت. رفیق باران بریتان از کسانی هستند که در آن سال خود در جنگ با رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی ایران شرکت داشته و در این راستا تصمیم بر آن گرفته شد برای روشن سازی جنبههای وجودی و دلایل بروز جنگ قندیل میان رژیم ایران و حزب حیات آزاد کوردستان- پژاک مصاحبهی رادیویی کوتایی با رفیق باران انجام دهیم.
عضو مجلس حزب حیات آزاد کردستان -پژاک، رفیق باران بریتان در آغاز صحبتهایش با اشاره به اینکه جنگ قندیل یک حماسه شکوهمند بود، این مصاحبه را با یاد شهیدان جنگ قندیل آغاز کرد. او با بیان این موضوع که حماسهی قندیل را شهدای ما خلق کردند، یاد فرماندار شهید سمکو سرهلدان و رفقای زن همانند رفیق ساریا اوینور، رفیق اویندار و همچنین رفیق عگید و رفیق زردشت و همه شهدای که این حماسه پر شکوه را خلق کردند را گرامی داشت. باران بریتان در ادامه به دلایل و چرایی بروز جنگ قندیل پرداخت و گفت « جنگ قندیل در شرایط زمانی مهمی اتفاق افتاد در سال ۲۰۱۱ که در شمال کردستان از یک پروژه چارهیابی برای حل مسئله کرد با حکومت مرکزی ترکیه صحبت میشد رژیم اسلامی ایران سر نگرفتن پروژهی صلح به تکاپو افتاد بود.
عضو مجلس حزب حیات آزاد کردستان-پژاک در ادامه صحبت خود با توضیح اینکه « البته دولت ترکیه نیز هنگامی که در برابر حرکت آزادی خواهی خلق کرد، در تنگنا قرار گرفته از چارهیابی مسئله صحبتی به میان آورد، در واقع جنگ قندیل در چنین شرایطی اتفاق افتاد». بریتان ادامه داد « جنگ در ابتدا با توپباران کردن شدید و گستردهی کلیه مواضع گریلایی در مناطق شهید هارون، شهید آیهان و حتی مناطقی از خنیره و خواکورک و بخشی از مرز ایران و عراق آغاز گردید ولی مرکز و هدف اصلی توپباران و نهایتا محوریت عملیات قندیل بود. هدف آنان از این توپباران و خمپارهباران گسترده این بود که نگذارند نیروهای گریلایی از مواضع خود خارج شوند تا نیروهای رژیم بتوانند راحت و بدون تلفات پیشروی کنند، از نظر تاکتیکی آنها اینطور فکر میکردنند که اگر ارتفاعات تصاحب نمایند، گریلا نمیتواند حرکت کند که این از ذهنیت کلاسیک آنها درباره جنگ حکایت دارد. آنها آمده بودند که حداکثر چند روزه قندیل را بگریند و برگردنند و در آخر هم حساب آنها درست از آب درنیامد.»
رفیق باران بریتان در ادامه گفتگوی خود با برنامه (لاپره) اشاره نمود که « در واقع هدف ایران از این عملیات گرفتن قندیل بود، قندیل در تاریخ ما کردها نمادی از مقاومت است، از لحاظ جغرافیایی مساحت آن زیاد نیست، ولی از لحاظ معنوی برای کردها از اهمیت فراوانی برخوردار است، ایران با انجام این عملیات در واقع مرکز معنوی ما را هدف قرار داده بود. آنها با وادار نمودن نیروهای خود به انجام این کار سر آنها را کلاه گذاشتند. در واقع به آنها گفته شده بود که قندیل شهری چند هزار نفری است که تعدادی شورشی آنجا هستند، ما چند روزه آنجا را کنترل کرده و برمیگردیم و با کنترل قندیل، کنترل جنوب کردستان را نیز در دست میگیریم و در مذاکره با ترکیه به عنوان کارت برنده از آن میتوانیم استفاده کنیم. آنها با این فکر آمدند ولی در باتلاق قندیل گرفتار شدند.»
او در ادامه با گفتن اینکه آنها سر نیروهای خود را کلاه گذاشتند اضافه نمود « به نیروهای خود گفته شده بود که میرویم کمی تیراندازی میکنیم، آنجا را فتح کرده و برمیگردیم و با این کار به نیروهای خود روحیه میدانند. ولی اینطور نبود ستون عظیمی از نیروهای آنها از نظر تعداد نتوانستند در برابر تعداد کمی از نیرویهای گریلایی مقاومت کنند.
عضور مجلس حزب حیات آزاد کردستان(پژاک) در ادامه صحبتهایش گفت که «هیچگاه حکومت ایران در طول دوران چند هزار ساله دولتداریش این چنین از طرف دولت فاشیستی ترکیه سرش کلاه نرفته بود. درست است که حکومت ایران هیچگاه خواهان پیشبرد مسئله صلح نبوده ولی در رابطه با جنگ قندیل دولت فاشیستی ترکیه به حکومت ایران قول همکاری داده بود و ایران با این ذهنیت قبلی وارد جنگ شد، ولی از جانب دولت فاشیستی ترکیه هیچ کمکی دریافت نکرد. در همان مراحل اولیه جنگ از لحاظ روانی نیروهای رژیم اشغالگر ایران دچار شوک شدند آنها از همه مناطق ایران برای این جنگ سرباز گیری کرده و بدون آنکه هیچ شناختی از جغرافیایی منطقه داشته باشند.
او در ادامه با اشاره به اینکه: داستان قندیل را نمیشود در یک برنامه به کوتاهی توضیح داد، گفت که یادم هست ساعت نزدیک نه شب بود، رفقا در بالای تپهای که روبروی ما بود سنگر گرفته بودند و دشمن از چند طرف آنها را زیر آتش توپ و خمپاره و دوشکا قرار داده بود، در واقع از هر طرف گلوله میبارید، صبح روز بعد که با بیسیم با رفقا صحبت کردیم از آنها پرسیدیم آیا برای آنها اتفاقی افتاده، آنها جواب دادند نه اتفاق خاصی نیافتاده فقط یکی از رفقا زخمی شده و زخم او هم سطحی است. باورمان نمیشد که جایی آنقدر زیر آتش و رگبار گلوله قرار داشته باشد و کسی صدمه نبیند و این حاکی از روحیه بالای نیروهای ما بود. فیلم آن واقع دست ماست، باید فیلمها را نگاه کرد تا متوجه شد که در برابر نیروهای اشغالگر اسامی ایران جنگی که درگرفت، جنگ اراده بود و داستانی از آن خلق شد، گریلا دولت نیست و نیرویی منظم و کلاسیکی هم مثل دولتها ندارد، در واقع نیرویی چریکی و پارتیزانی است که همه کارهای خود را نیز با تکیه بر تواناییهای فردی خود انجام میدهد. برای خلق ما در شرق کردستان هم این مسئله روشن شد که اینکه نیروهای رژیم اشغالگر اسلامی ایران، نیرویی ایدوئولوژیک است و با ایدوئولوژی میجنگند اصلا درست نیست و حتی با وجود نیروهای ویژه آنان با نام « صابرین » ثابت گردید که آنان هیچ اعتقادی به جنگ ندارند و به همین خاطر شکست سختی خوردند.
رفیق باران بریتان از موقعیت و مکانی که خود در آن زمان در آن قرار داشت سخن گفت و افزود « در سنگری که ما قرار داشتیم، هشت رفیق زن و سه رفیق مرد بودیم و جایی که ما قرار داشتیم فرماندهی آن را یکی از رفقای زن برعهده داشت به راستی من اراده رفقای زن را برای جنگیدن در آنجا دیدم و اینکه برای همچین جنگی هم اراده فیزیکی و هم اراده معنوی نیاز دارد و این از روحیه و اراده بالای آنها خبر میداد و آن شب و شبهای دیگر هم برای من همه خاطرهاند.»
باران بریتان ادامه داد که « در یکی از همان شبها یکی از رفقای زن نگهبان بود متوجه صدای ضعیفی از سمت دشمن میشود، بعدا ما متوجه شدیم که واحدی از نیروهای دشمن با استفاده از تاریکی شب میخواهند به ما حمله کنند که با هوشیاری نیروهای ما این حمله به ضدحمله تبدیل شد، نیروهای ما هیچ واکنشی نشان ندادند تا اینکه دشمن در محاصره ما قرار گرفت و آنان را زیر آتش خود گرفتیم، هیچکدام از آنها جان سالم به در نبردند صبح که از نزدیک جنازهای آنها را مشاهده کردیم چیزی که ما را شگفتزده کرده بود و حتی کومیک و خندهدار این بود که آنها خارج از اینکه کلی اسلحه با خود آورده بودند، دستبند به همراه خود داشتند ما اینطور فکر کردیم که اینها یا زیادی فیلم اکشن نگاه کردهاند یا واقعیت مسئله را نمیدانند و در واقع آمدهاند که بدون اینکه هیچ آسیبی به آنها برسد، بیایند رفقای ما را بکشند و یا دستگیر کنند و بدون هیچ آسیبی برگردند و این برای ما خندهدار بود و این از ناآگاهی دشمن از ما و جایی که ما در آن قرار داشتیم خبر میداد و این جنگ درسی برای رژیم اشغالگر ایران شد. یادم میآید که فرماندهی ما در جنگ میخواست برای نیروهایمان از طریق بیسیم صحبت کند ولی با انداختن پارازیت مانع از این کار میشدند، فرماندار ما خطاب به دشمن گفت پارازیت اندازی نکنید و شما هم کمی گوش کنید و کمی هم از ما در مورد جنگ چیز یاد بگیرید شاید جایی دیگری به کار شما بیاید، آنها هم گوش کرده و پارازیت انداختن را متوقف و به حرفهای او گوش دادند ولی در کل جنگ آنها در برابر ما جنگی زیادهخواهانه و کلاسیک بود.
باران بریتان عضو مجلس پژاک در آخر صحبتهای خود با اشاره به اینکه «نیروهای رژیم استیلاگر جمهوری اسلامی ایران با درسی که از ما گرفتند و پیگیریهای که در این اواخر کردیم، میخواهند بخشی از نیروهای خود را از آن حالت سنگین و کلاسیک خود خارج کرده و شکل چریکی و پارتیزانی در آورند. به اعتقاد من، آنها این درس را از جنگ قندیل گرفتند. از لحاظ نظامی این جنگ برای رژیم متجاوز اسلامی ایران دستاورد خاصی نداشت جز تلافات سنگین و اینکه یک نیرویی منظم نمیتواند در برابر یک نیرویی نامنظم قرار بگیرد و این تجربهای برای آنها شد و برای ما و ملت ما هم ثابت شد که تصویر بینقص و قدرتمندی که رژیم اسلامی ایران چه در داخل و خارج برای خود و دیگران ساخته است قابل شکسته شدن میباشد و اینکه در سایه این تفکر نه فقط شرق کردستان بلکه کل ایران را میتوانیم آزاد کنیم.