رزرین کمانگر
در حالی به روزهای پایانی سال ۲۰۲۴ نزدیک می شویم که چشمان جامعه از شعلەهای آتش برخاستە از جنگ می سوزد و همه نگاهها در پی گذار و برون رفت از این آشوب است. جنگی که تمام جوانب حیات جامعه اعم از جوانب سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی … را دربرگرفته است. این جنگ جامعه را در تقابل با دولت و حاکمیت قرار داده و شکاف میان این دو را بیشتر و بیشتر گسترش داده است. در طول یک سال گذشته حاکمیت ایران نیز در نقطهی تقابل با خلق قرار گرفت و روز به روز بر عمق مسائل و مشکلات افزود، این مقاله نیز به چرایی پافشاری حاکمیت در خصوص مسئلەی خشونت علیه جامعه و بویژەزنان، سکوت و چشم پوشانی جامعهی جهانی علیه سیاستهای جمهوری اسلامی و همچنین راههای مقابله و مبارزه با اعمال خشونت می پردازد.
بررسی عوامل و چرایی پدیدآمدن خشونت، سالهاست که در ایران مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد. خشونتی که برآمده از ذهنیت، دیدگاه، قوانین و ضدفرهنگهای مردسالارانهای است که از سوی حاکمیت برجامعه تحمیل می شود. طبل زن ستیزی حاکمیت سالهاست که به صدا در آمده و فردی را می طلبد که کر شده و نشنود. ضوابط و فتواهای متعدد مطرح شده در مجلس و مسجد سالهاست که چشمانی را میطلبند که کور شده و نبینند. همزمان نیز زبانی می خواهد که توان بازگو شدن و سخن گفت نداشته باشد. بعبارتی دیگر جامعهای را تمایل دارد که نه ببیند، نه بشنود و نه زبان به سخن(که همانا زبان اعتراض است) بگشاید.
در سال ۲۰۲۴ چالشها، بحرانها و تضادها روز به روز بیشتر شده است. خشونت بسیار سیستماتیک، هدفمند و مستمر از سوی نهادهای وابسته به رژیم اعمال و اجرا گشته است. سیاستهای داخلی و خارجی اتخاذ شدەی رژیم که با مطالبات و واقعیت زندگی جامعه همخوانی ندارد، موجب گشته گسل میان جامعه و دولت هرچه بیشتر شود و در این میان آنکه در لبه پرتگاه قرار می گیرد، خود حاکمیت است و اینگونه حقیقت ضرب المثل «خود کرده را تدبیر نیست» را خاطر نشان می سازند. در واقع، اوضاع کنونی جامعه و بحرانی را که در آن بسر می برد، ترجمهای از سیاستهای شکست خوردهی داخلی و خارجی حاکمیت می باشد.
اما بررسی خشونت های صورت گرفته و ارائهی آمار حقیقی همواره از سختترین فعالیتها بوده است، که عبارتند از؛
1. تعریف حاکمیت و جامعهای که همان حاکمیت برآن سایه افکنده است. جمهوری اسلامی که ذهنیت مردمحورش، آجرهای زن ستیزی را به دیواری از سانسور و سرکوب مبدل ساخته است، مسلم است که تعریفش از خشونت، تربیت و هدفش نیز اصلاح و سر به راه کردن می باشد. از همین رو کاندیدای ریاست جمهوری اش، بی حجابی را عدم تربیت صحیح والدین می خواند و راهکار را نیز همان تربیت صحیحی میداند که راه بر گسترش خشونت می گشاید. کتاب قانون غیردموکراتیک آن نیز یکی پس از دیگری بر دین گرایی و جنسیتگرایی مهر تایید میزند و قاضی دادگاهش حتی به آن نیز کفایت نمی کند و به استناد به علم خود حکم اعدام صادر می کند.
از سوی دیگر بر آمار ازدواجهای زود هنگام روز به روز افزوده می شود، در حالیکه به خطر انداختن حیات همان دختر و پسر کم سن و سال، زودهنگامتر از مسائل دیگر روی خواهد داد. زنان در طول یک سال گذشته، از حق تحصیل در برخی از رشتهها، محروم ماندند و بطور سیستماتیک از حضور در برخی از مشاغل و مناصب عمومی حذف گشتەاند، این در حالی است که این اعمال خشونت رنگ و لعابی زیبا به نام «حفظ امنیت زنان در جامعه» به خود میگیرد. البته که این حفظ امنیت تنها به این عرصه محدود نمانده است و کلینیکهای مبارزه با بی حجابی، در راستای حفظ امنیت و جان، کرامت و شرافت جامعه و بویژە زنان است و از همین طریق کنترل اجباری بر جامعه و زنان اجرا میگردد.
البته که نباید از خشونتهای اعمالی در داخل خانه نیز غافل ماند. خود کشی، قتل زنان از سوی بستگان و افراد نزدیک خانواده، نمونههایی از خشونت عریان هستند، چه بسا خشونت پنهان نیز، که روح و جسم را مورد هدف قرار میدهد، همچنان سیر صعودی میپیماید. در اینجا مایلم به برخی از آمارهای منتشر شده درطول سال ۲۰۲۴ اشاره نمایم که البته تعداد بسیار بیشتر میباشد و این آمار ممکن است بخشی از آمار منتشر شده باشد.
در طول یک سال گذشته بیش از ۱۲۰ فعال زن که در عرصههای مختلف به فعالیت مشغول بودند بازداشت شدهاند، بیش از ۱۳۰ نفر به حبس محکوم شده و همچنین حداقل ۱۵۰ زن به قتل رسیدهاند و یا خود به زندگی شان پایان بخشیدهاند. البته علاوه بر این وضعیت، در طول یک سال گذشته، شاهد افزایش روزافزون اعدام، خصوصا در میان زندانیان سیاسی بودیم که اجرای حکم اعدام ۳۱ تن از این افراد متوجه زنان بوده است.
2. علاوه بر تعریف خشونت از سوی حاکمیت، باید از چرایی و چگونگی اعمال خشونت بر جامعه گفت. بدون شک انقلاب «ژن ژیان ئازادی» تا حد بسیاری بر ذهن و اندیشه جامعه تاثیری مثبت گذاشت، اما هنوز ساختار جامعه و عدم نابرابری یکی از زمینههای گسترش خشونت به شمار می آید. خشونت تنها و تنها انعکاسی از نابرابری موجود در محیط خانواده و جامعه نیست، بلکه بە عامل بنیادی و اساسی برای نگهداری این تضاد ممکن، مبدل میشود و ببینید که چە خشونتهای پنهانی در پستوی خانه، در گوشهی چشمان زنان و در ذهن و بدنشان بجا مانده است. آنچه که مهم است بدان اشاره نماییم، این است که بوی مردسالاری از خانه تا خیابان را فراگرفته است. همانطور که در بخش اول مقاله اشاره شد، هدف از گسترش خشونت برای کنترل هرچه بیشتر و در عین تلاش برای سرکوب و متوقف نمودن فعالیت های رادیکال جامعه و بویژە زنان است. در دو سال گذشته و پس از انقلاب ژن ژیان آزادی، شاهد جنایات بسیاری از سوی رژیم علیه زنان بودیم. سیاستهایی که برروح، ذهن و جسم زنان ضربه وارد مینمود. از دستگیریهای فراوان و افزایش احکام حبس و اعدام تا اخراج دانشجویان از دانشگاه ها، از طرح های رنگارنگ برای مسالهی حجاب تا افزایش ممنوعیتها بخشی از سیاستهای زن ستیزانه بود. اینجاست که سوال، چالش و بازخواستهای بسیاری در ذهنها ایجاد می شود. مگر می شود رژیمی دارای ساختار معیوب نظامی اقتصادی باشد و ناکارآمدیاش بر همگان آشکار، اما راه حل را در افزایش هزینههای زندگی، آنهم برای قشر فقیر و طبقەی ضعیف جامعه ببیند؟ مگر می شود که روزانه سیاست سرکوب، سانسور، شکنجه و … علیه آزادیخواهان فزونی یابد، اما رژیم آنرا نادیده بگیرد و به جنگهای فرامرزیاش بیفزاید؟ مگر می شود تفاوتهای فرهنگی – مذهبی را به یکی تقلیل داد و انتظار برابری داشت؟.
آنچه که در طول دوسال گذشته در جغرافیای سیاسی ایران روی داد، بازخواست جامعه و بویژە زنان از حاکمیتی است که از پایه ویران است. اگرچه جمهوری اسلامی می خواست که نگاهها را به جنگ های برون مرزی جلب کند و در پی سهم خواهی از کیک قدرت در خاورمیانه بود، اما جنگ اصلی را علیه جامعه به راه انداخته است و این دقیقا بیانگر جملەای از رهبرعبدالله اوجالان است که بیان می دارند:« دولت – ملت مساله حل نمی کند، مساله می سازد». یعنی چه در سهم خواهی از اقتدار در خاورمیانه و چه در عرصهی داخلی، بر عمق مسائل و مشکلات افزوده است. عمق بحران و مشکل همان گسل و شکافی است که میان این حاکمیت و جامعه ایجاد گشته است. نه دولت و نه حاکمیت درکی از وضعیت جامعه ندارند. هر اندازه که جامعه از حقوق خود صحبت به میان می آورد، شمشیر سرکوب حاکمیت از غلاف باز می شود و بجای حل ریشه کن کردن مساله، به مسالهی موجود بال و پر بسیاری می دهند. حداقل در طول ۳۰ سال گذشته و بویژە وضعیت اخیر سوریه، روشن گشت که دولت – ملتها زیر بار مسائل اجتماعی نفسشان بندآمده است، زیرا غیر دموکراتیک هستند و تفاوتمندیهای مختلف را مدنظر قرار نمی دهند. از همین روست که سیاستهایشان جنگ افروزانه است و جنگ نیز ماحصل سیاست های این دولت – ملتها که در راستای خدمت به سیستم سرمایه داری جهانی است.
با وجود جنگهای روی داده و سیاستهای سیستم سرمایهداری جهانی، دیگر بر همگان آشکار شده است که اصرار بر دین گرایی، جنسیتگرایی و ملی گرایی، نمی تواند دردی از دردهای منطقه بکاهد، بلکه برعکس موجب ایجاد دردی بی درمان میگردد. پتانسیل موجود در شرق کوردستان و ایران به خوبی نشان داد که قابلیت همزیستی مسالمت آمیز در میان خلقها وجود دارد و اصرار جامعه نیز بر این موضوع است. منافع ما بین دولتها، نباید بر مطالبات خلقها و بویژە زنان سایه بیفکند، آنچه که جامعه از حاکمیت می خواهد، نه گسترش جنگ افروزی در منطقه، بلکه به رسمیت شناختن هویت آنان و مطالباتشان است. در سوریه مشاهده نمودیم علی رغم نیروهای سوریه دموکراتیک در راستای برابری و به رسمیت شناختن هویت های مختلف فعالیت نموده است و بارها به حکومت اسد گوشزد نموده بود که مرکزگرایی، دینگرایی و ملیت گرایی راه بجایی نمیبرد و موجب هر بیشتر آشوب در منطقه می شود. زنان در روژآوا بارها تاکید داشتند مبارزاتشان برای برقراری صلح و آرامش در منطقه و گذار از سیستم جنسیتگرا است، اما در صورت هر گونه حملهای نیز از خود و دستاوردهایشان صیانت به عمل می آورند. آنچه که در انقلاب«ژن ژیان آزادی» نیز مشاهده نمودیم، دقیقا همان روح آزادیخواهی است که درصدد است حیات را با آزادی بیاراید. دوسال است زندان به سنگر مقاومت و زنان سیاسی با مقاومتشان به پیشاهنگ مبارزات مبدل شدهاند. دخترانی همچون آهو دریایی نقاب از چهرهی پلید حاکمیت برمی دارند و نمونههای گوناگون دیگر. حمایت جامعهی آزادیخواه از فعالین زن، دقیقا یعنی ارجحیت داشتن مطالبات مردمی بر منافع دولتی! یعنی جامعه حامی پیشاهنگش است و این دقیقا یعنی انقلاب ذهنیتی ژن ژیان آزادی همچنان ادامه دارد. اما در این برهه باید براتحاد و هم بستگی بیشتر از هر صدای آزادیخواهانه، تاکید داشت. آنچه که رژیم از آن در هراس است، همین اتحاد و همبستگی فراوان است. پس لازم است هم برای زنده نگهداشتن امید و هم برای رسیدن به هدف و هم در راستای ایجاد خوفی عظیم در دل حاکمیت، گامی به پیش نهاد.