زندان؛ مرکز مطیعسازی جامعە و استثمار اذهان
بسی شاماری
٣٠ خرداد سال ١٣٦٠ نقطه عطف مهمی در به خاک و خون کشیدن مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران و جنبش چپ بە حساب می آید. مردمی که برای آزادی و برابری علیه حکومت پهلوی قیام کرده و همچنان به مبارزه برای احقاق حقوق خود در سراسر کشور، در تهران و کردستان، در ترکمن صحرا و خوزستان، در کارخانه و دانشگاه و در همه جا ادامه میدادند.
جمهوری اسلامی دهها هزار نفر از مخالفین، کمونیستها، فعالین کارگری و فعالین دانشجویی و فعالین حقوق زن را از دم تیغ گذراند تا حکومت سیاه خود را برقرار نگهدارد. گورهای دسته جمعی بی نام و نشان در گوشه و کنار کشور یادآور این دوره سیاه حکومت اسلامی است.
۲۸ سال بعد در خرداد ۸۸ مردم در ابعاد میلیونی به میدان آمدند اما اینبار نیز با سبعیت حکومت اسلامی مواجه شدند و این مبارزه عادلانه نیز به عقب رانده شد. مبارزه مردم اما گستردهتر، عمیقتر، رادیکالتر و روشنتر از همیشه ادامه دارد.
روز جهانی حمایت از زندانیان سیاسی ایران از اهمیتی ویژه برخوردار است. هدف این حرکت رساندن صدای اعتراض و مبارزات لاینقطع مردم مبارز در جامعه و خود زندانیان سیاسی در داخل زندانها به گوش جهانیان میباشد. فعالین سیاسی و مخالفین جمهوری اسلامی در این روز خواهان متوقف شدن فوری حکم اعدام و لغو آن هستند و باید زندانیان فوری و بدون قید و شرط آزاد گردند. در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران سرکوب، شکنجه و اعدام حتی یک روز هم قطع نشده است. حکومت اسلامی ایران، به جای حل مشکلات اجتماعی و بهبود وضعیت، پاسخ آن را با اعمال مجازاتهای بیرحمانه و قرون وسطایی و به کاربستن ایدئولوژی اسلامی میدهد.
تاکنون دهها هزاران نفر از مخالفان سیاسی و شهروندان عادی جامعه ایران از زمان به قدرت رسیدن حاکمیت جمهوری اسلامی توسط این حکومت شکنجه، اعدام و ترور شده اند. زندانیان سیاسی، مظهر تداوم مبارزه ٤٣ ساله علیه رژیمی هستند که برای حفظ مالکیت خصوصی و به پشتبانی امپریالیسم جهانی و متحدانش به قدرت رسید. این رژیم فقط با بە راه انداختن حمامهای خون از زندانیان سیاسی توانست خدماتش به حفظ سیستم سرمایه داری را ایفا نماید و شوربختانە و بە دلیل پشتیبانی قدرت حاکم بر جهان، تا بە امروز بر این روند غیر انسانی و دد منشانە، با سبعیت بە ماشین کشتار خود، لحظەای فرمان توقف ندادە است و این جنایات گاها در ملا عام و در مقابل دیدگان هزاران تماشاچی اعدامها، سنگسار، قطع اعضای بدن در میادین مرکزی شهرها انجام میشود.
ایران کشوری با ٢١٠ زندان کە از جملە معروفترین آنها زندان وکیل آباد مشهد، عادل آباد شیراز، دیزل آباد کرمانشاه و زندانهای اصفهان و تبریز را میتوان نام برد. در این سیاه چالەهای تحت حاکمیت جمهوی ضد بشری ایران، ٢٥٠،٠٠٠نفر زیر دادگاهی و یا محکوم بە زندان با جرایم مختلف و نە سیاسی نگهداری میشوند. از این آمار دادەای، ۷۵۰۰ زندانی زن هستند و تعداد ۱۸۰۰ کودک و نوجوان در کانونهای اصلاح و تربیت زندانی هستند.
در حالی که اکثر مردم ایران زیر خط فقر مطلق زندگی میکنند و از بیکاری و عدم وجود فرصت شغلی رنج میبرند؛ حکومت اسلامی ایران از مجازات اعدام به عنوان ابزاری جهت سرکوب و خنثی کردن صدای اعتراض و نارضایتی جامعه بهره میگیرد. جمهوری اسلامی ایران تنها حکومتی در جهان است که کودکان را نیز اعدام میکند و هزاران زن در آن به جرم مخالفت با رژیم، قبل از اعدام مورد تجاوز قرار دادە شده و یا در زیر شکنجه به قتل رسیده اند. دهها هزار زن سیاسی و اجتماعی از جمله دختران نوجوان، زنان باردار و مادران سالخورده در دهه ۶۰ به جرم استفاده از حق آزادی بیان و عقیده اعدام شدند.
در ایام قتلعام دهە شصت، حسینعلی منتظری که در موضع جانشین خمینی قرار داشت در اعتراض نسبت به اعدام دختران سیزده – چهارده ساله خطاب به خمینی نوشت: “اعدام دختران سیزده – چهارده ساله به صرف تندزبانی بدون اینکه اسلحه در دست گرفته یا در تظاهرات شرکت کرده باشند کاملا ناراحت کننده و وحشتناک است، فشارها و تعزیرات و شکنجههای طاقتفرسا رو به افزایش است. این فتوا درست پس از پایان جنگ هشت ساله ایران و عراق صادر شد. به گفته منتظری بیش از ۳۰۰۰ زندانی سیاسی و به نقل از برخی منابع خبری، چندین برابر آمار منتظری زندانی سیاسی در سال ۱۳۶۰ قتلعام شده اند و این در حالیست کە رژیم تا بە امروز معترف بە وجود زندانی با جرم سیاسی نیست. براساس اسناد و گزارشهای موثق، زندانیان سیاسی در گروههای شش نفره یا بیشتر در فاصله زمانی نیم ساعت برای اعدام برده میشدند و پیکرهای آنان نیز توسط کامیونها منتقل و در گورهای دسته جمعی به ویژه در خاوران دفن شدند. خاورانی کە در چند هفتەی گذشتە یکی از مشغلات بزرگ فکری و کاری مادران خاوران گشت و رژیم با ترفندی جدید و سعی درجهت ایجاد درگیری میان خانوادەهای اعدامیان و بازماندگان کشتار دهە شصت با ارامنەای بود کە مجوز قبر برای متوفیانشان را در محوطە خاوران صادر کردە و بدینسان رژیم از طرفی و با هدف ویران نمودن و از بین بردن مدرک جنایتش یا همانا گورهای دستە جمعی خاوران و همزمان میان خانوادەی بازماندگان اعدامیان دهەی شصت و ارامنە آشوب براە انداختە و بر سردعوی گور، آنها را بە جان هم اندازد.
در طول حاکمیت ننگین جمهوری اسلامی ایران رژیم هموارە با استفاده از مجازات اعدام به سرکوب مخالفان سیاسی و حتی غیرسیاسی و عادی خود پرداخته و دهها هزار زندانی سیاسی را بە جوخەهای مرگ فرستادە است. علاوه بر مجازات تیرباران و اعدام روشهای دیگر شکنجه از جمله آزار و اذیت جنسی، ضرب و شتم با باتوم و میلههای فلزی، شوکر الکتریکی، زنجیر کردن زندانیان به میله در محوطهی زندان در هوای سرد یا گرم، استفادە از قرصهای روان گردان، محرومیت زندانیان از خدمات پزشکی، محرومیت زندانیان از ملاقات، انتقال طولانی مدت زندانیان به انفرادی، حکمهای ضرب العجلی تبعید بە زندانهای دور از مکان مسکونی خانوادەهای زندانیان نیز در زندانهای ایران متداولا استفاده میگردد. براساس گزارشهای متعدد و مکرر منتشر شده از جانب بازداشت شدگان، در این بازداشتگاهها مورد تعرض، تجاوز جنسی و سوءاستفاده جنسی و سایر شکنجههای غیرانسانی با هدف اعتراف بە جرم انجام نشدە، قرار گرفتەاند.
جرم سیاسی در درون تحولات مدنی و اجتماعی شکل میگیرد و بحثی است درون حکومتی زیرا که «جرم سیاسی در بحث های حقوقی جایگاهی» ندارد بلکه یک بحث حاکمیتی است و هنگامی سخن از حاکمیت است، در واقع نحوهٔ مدیریت حاکمیت مطمح نظر قرار میگیرد و شاید بنا بر همین اصل حقوقی میباشد کە رژیم هموارە از اذعان بە مجرم سیاسی خودداری نمودە جرائم سیاسی را رنگ و لعاب دینی، اجتماعی، امنیتی بخشیدە بیشتر با نام محاربە و ضدیت با نظام استفادە نمودە و زیر شکنجەی طاقتفرسا مجرمان و دربندان را مجبور بە اعتراف دروغین مینماید. از دیدگاه قانون و جرمشناسی اما، فرانسه نخستین کشوری بوده است که جرم سیاسی را وارد قانون جزائی خود نمود. بنابراین،نوسانات بسیاری در نحوهی پذیرش جرم وجود دارد و مفهوم جرم سیاسی با تحولات مدنی و اجتماعی هم پیوند است. بنابراین با توجه به قوانین جزایی و جرائم، باید میان جرائم عادی و سیاسی حد و مرز قائل شویم زیرا این جرائم به یک «انگیزه» نیازمند است در صورتی که در جرائم عادی، «سود و منفعت فردی و شخصی» مد نظر است و بسیاری از این جرائم ناشی از انگیزههای فردی میباشد.
اما در جرائم سیاسی انسان در یک حرکت به سوی تحولات اجتماعی و مدنی میرود و اساساً سود و منفعت وانتفاع «غیر فردی» و «غیرشخصی» در این نوع جرائم وجود دارد، ضمن اینکه ضدیت با حاکمیت سیاسی یا حقوقی و نیز خواستار آزادیهای قانونی شهروندی از خصايص ویژهی این جرم تلقی میگردد.
در این مسیر، اصل (168) قانون اساسی از دو بخش تشکیل یافته است. یک بخش مربوط به «جرائم سیاسی» است و بخش دیگر آن در رابطه با «جرائم مطبوعاتی» میباشد و در این اصل حضور هیئت منصفه و رسیدگی به جرائم مطبوعاتی به صورت علنی مشاهده میشود.
نخستین نکته در جرم سیاسی «آزادی بیان» است، کسی که با نیت مثبت و خیرخواهانه در مورد مسائل مربوط به جامعه اظهارنظر میکند. یعنی قصد ساختار سیاسی را دارد و مدیریت کلان جامعه را بر نمی تابد.
باید در جرائم سیاسی و نیز جرائم مطبوعاتی این موضوع را مورد بررسی و تفحص دقیق و گسترده قرار داد در واقع پیش از این که تعریف این جرائم اهمیت یابد، «اجرای قانون اساسی» برجسته مینماید که توسط مقنن و قانونگذار «ضامن آزادی بیان» در جامعه میباشد! و این در حالی است که عضو کمیسیون حقوقی مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه در قانون مجازات اسلامی مصوب (1392) تعریفی مشخص و تبیین شده از جرم سیاسی ارائه نشده است، تنها مشخص نمود که کمیسیون در حال بررسی طرحی است مبتنی بر «تعریف جرم سیاسی که نوع جرم و مجازات آن را تبیین خواهد کرد».
ایشان خاطر نشان کرد: که طرحی به نام تعریف جرم سیاسی و مجازات آن در کمیسیون در حال بررسی بوده که زوایای این امر را بررسی و درصورت امکان به تصویب می رساند.
وی همچنین در رابطه با تعریف جرم سیاسی و به ویژه مجازات اعدام برای این گروه از مجرمین در قانون مجازات اسلامی (1392) ادامه داد: که با توجه به اینکه جرم سیاسی در قانون وجود نداشته، بنابراین هیچ زندانی سیاسی در زندانهای کشور وجود نداشته و تفهیم اتهام زندانیان،غیر سیاسی بوده و افزون بر این به موجب قانون،درجمهوری اسلامی، مجازات مطلق اعدام، علیه امنیت ملی کشور، اعدام نیست و هیچگونه اعدام سیاسی نیز تاکنون نداشتهایم. فراتر از این موارد اینکه در روز انتصابات در ایران مورخە ١٣٩٢/٠٣/٢٤، رئیس سازمان زندانهای کشور اعلام کرد که کلیهی زندانیان سیاسی در زندانهای ایران نیز در این انتخابات شرکت نموده و به کاندیدای خود رأی دادهاند.
در صورتی که در اردیبهشت ماه همان سال ایشان و همچنین عضو کمیسیون حقوقی مجلس در ارتباط با جرم سیاسی و همچنین زندانیان سیاسی اعلام کرده بودند که، در زندانهای ایران هیچ زندانی سیاسی وجود ندارد.!.
گمان نمی رود کە امروز و در تب یخزدەی نمایش مسخرەی انتخابات کسی در صدد قیاس این دورە از انتخابات با ٨ سال گذشتە برنیاید. زندانیانی کە در زندان با شهامت وصف ناشدنی فراخوان نە بە فرمایشات انتصابات میدهند.
خالی از لطف نیست یادآوری نامەای کە چند روز پیش ” آتنا دائمی ” در رابطە با انتخابات کذائی و حربە ی تبعید زندانیان بە زندانهای مختلف نشر نمودە بود و مصداقی کامل بە آزادگی این بهترین فرزندان مردم بود کە در سختترین شرایط ممکن تحت انواع شکنجەهای روحی و فیزیکی، همچنان رسالت خود را کە همانا الگوی جامعە بودن میباشد را از دست ندادە و دلیرانە با استقامت و پایداری خویش، رژیم ضد مردمی را کاملا از لحاظ سیاسی فلج نمودەاند.
متن نامە آتنا را جهت درک بیشتر مطلب خدمت خوانندگان گرامی تقدیم مینمایم.
انتخابات پیش روست، ما را تبعید کردند تا آنچه را که باید نگوییم.
سال ٩٩، پس از آنکه تعداد زیادى از دوستان و هم بندیانم را به زندانهاى دیگر ایران تبعید کردند، مرا نیز به تبعیدگاه لاکان رشت منتقل کردند تا از بودن زنان فعال و پیشرو در کنار یکدیگر آن هم پیش از انتخابات ١۴٠٠ جلوگیرى کنند، غافل از اینکه با این قبیل اعمال عجولانه و کورکورانه پیش از هر چیز براى هر یک از ما تجربهاى مفید خلق و ما را به اهدافمان نزدیکتر و در هر یک از شهرهاى ایران تکثیرمان کردند!
طى سالیان گذشته من و خانوادهام شاهد بیشترین اعمال فشارها از سوى نهادهاى امنیتى (وزارت اطلاعات و سپاه) بودهایم، همانگونه که در دیماه ٩٨ وقتى حین تحصن اعتراضی به کشتار بیامان آبان آن سال به مقر سپاه در اوین منتقل شدم، عمالشان اعتراف کردند که از سال ٩٣ تاکنون از هر راهى برای به قول خودشان “رام کردنم” استفاده کردند اما جز “افسار گسیختگى” بیشتر نتیجهای عایدشان نشده! از گزینههاى عبث و باقى ماندهشان گفتند که هزاران بار علیه افراد و گروههاى مخالف خود به کار بردهاند که از آن جمله ترور شخصیتى و حیثیتى و صدور و اجراى حکم شلاق و تبعید به شهرستان و در نهایت حذف فیزیکى بود که پاسخهاى لازم را به آنها دادم و در اینجا نیز تاکید مى کنم که با هیچ یک از این شیوههاى منسوخ نمیتوانند مرا از راه مبارزه با ظلم و تلاش براى احقاق حقوق انسانها بازدارند! در هر زندانى، آزادم چرا که هرگز نمىتوانند افکارم را به زنجیر کشند! و تکرار مىکنم که تماشاى این ترس و سردرگمى در برابر زنان و مردان فعال در عرصههاى گوناگون سیاسى، مدنى و عقیدتى برایم خوشایند است چرا که نشان دهندهى ضعف روزافزون مدعیان قدرت است!
آتنا دائمی / خردادماه ۱۴۰۰/ زندان لاکان رشت
اینجا همان زندان یا بە عبارتی مرکز مطیع سازی جامعە و استثمار اذهان است کە شاهدیم چگونە زینب جلالیان با الهام گرفتن از شیرین علم هولی مربی راستین استقامت و عصیان در قبال نابرابریها گشت و هیچ شکنجە و ترور شخصیتی توان از پا درآوردنشان را نداشت. معلمانی کە حتی پس از مرگ باشکوهشان طنین درسهای انقلابیشان در کوریدورهای تاریک و نمور میپیچد و زینب جلالیان و آتنا و سهیلا حجابها را تعلیم میدهد.
مضحکەی انتخابات اما با اعلام بایکوت فعالانە زندانیان کە از زندانهای کوردستان آغاز گشت، میتوان گفت برعکس آنچه رژیم خواهانش بود، چون دوران پیشین انتخابات، مسئلەی زندان در سایە قرار نگرفت. بلکە بە باور صاحب قلم شوری صد چندان در اذهان مردم بوجود آوردە و سیطرەی ترس از دستگیری و زندان را کمرنگتر نمودە است. زندانی بە بزرگی مساحت ایران و در آن زندانهای کوچک و بزرگ دیگری جهت سرکوب و بە زانو درآوردن مردم در ٤٣ سال گذشتە شرایطی بە غایت نابسامان را برای آحاد جامعە بوجود آوردە است. اما همزمان کە مردم شاهد اعدامهای دستە جمعی، ترور شخصیتی، شکنجە و تبعید دربندهای زندان بودهاند، دلاوری، رشادت، عصیانگری و عدم کرنش در قبال قوانین ضد بشری را نیز از جانب زندانیان تجربە نمودە. این خود درس بزرگیست برای جامعە کە قرص روانگردان و شکنجە ددمنشانە و اعدام و تیرباران مانعی را جهت برآوردن فریاد آزادی ایجاد ننمود. بلکه بالعکس آمار بالای زندانیان سیاسی سخن از همگونی هرچە بیشتر جامعە بە سوی حقخواهی و دمکراسیست
با مروری اجمالی بە کارنامە جمهوری جهل و جنایت حاکم در ایران، بە وضوح میتوان کشتار و اعدام و زندان شهروندان این مرز و بوم را نظارە نمود. حکومتی کە برای تثبیت مشروعیتش در اولین ماههای بە قدرت رسیدنش نوک تیز پیکان اهداف غیر انسانیش را رو بە مردم کوردستان گرفتە و اولین هدیەی نوروزی روزشمار عمر پر ننگش برای ملت کورد، بمباران آن مرز و بوم و کشتار مردم بی دفاعاش بود.
از کوردستان تا ترکمن صحرا، در تاب کینە مزدوران حکومت بە خود میپیچید و با وصف تمامی فشارهای وارد آمدە، مردم تن بە قبول مشروعیت حکومت ندادە و هر روز صدها تن از ارزندەترین جوانانشان دستگیر و روانهی زندان میگشتند. حکومتی کە در همان آغازین روزهای تشکیل کابینە دولت لبە تیز تیغە کشتار را بر گلوی نجواکنندگان آزادی نهاد و تا بە امروز ماشین کشتار خود را در تمامی سطوح و در میان کلیەی ملیتهای ایران با سرعت وصف ناشدنی بکار گرفتە است. کشتار دستگیر شدگان دهەی شصت و گورهای دستە جمعی خاوران و لعنت آبادها، بە خاک و خون کشیدن تمامی اعتراضات صنفی و مدنی نمونەهای کوچکی از کشتار رژیم است کە میتوان بە آن چون نمودی از نحوە دولتداری حکومت نام برد، زخمهائی کە هیچگاه التیام نیافت و هر روز جامعە با جنایات مشابە دیگری از جانب رژیم روبرو میگردد و اینها را میتوان چون عوامل مهمی برای بروز اعتراضهای بزرگ و سازمانیافتهائی که انقلاب به همراه دارند برشمرد.
مجموعه حوادثی که در یک سال و چند ماه گذشته از خیزش مردمی آبان ماه تا کشته شدن قاسم سلیمانی، جان باختن شماری از مردم کرمان در جریان تشییع جنازه آن جانی و تروریست بین اللملی ، موشک پراکنی به پایگاه های آمریکایی در عراق و سرانجام سقوط هواپیمای مسافری اوکراین با آتش پدافند سپاه و اعتراض دانشجویان و به خیابان آمدن دوباره مردم، قیام در زندانها و شکستن دربهای آن در چندین شهر و فرار از زندانهای سقز، عادلآباد شیراز و ….. همگی بیانگر آن هستند کە جامعه ایران، وارد مرحله نوینی شده، صدای پای انقلاب از اقصی نقاط ایران و حتی از زندانها و در میان طیف وسیعی از طبقات معترض بە گوش میرسد.
شعارهایی که این بار به مراتب بیشتر از گذشته علیه شخص خامنهای، قاسم سلیمانی، سپاه و مهم تر از همه «جمهوری اسلامی نابود باید گردد» داده شد، حاکی از وضعیتی تازه است. وضعیتی که رنگ و بوی انقلابی دارد. اکنون این فضا همه لایەهای جامعه را فرا گرفته است. حاکمیت هم به نوبه خود در حال از دست دادن ظرفیتهای مقابله با مردم است. حکومت همه ظرفیتهای سانسور و سرکوب، کشتار و زندان را به کار گرفته است. آن چه در حال روی دادن است، در واقع آن است که دیگر مردم مرعوب سرکوب و کشتار نیستند. شعار و مطالبات خود را با صدائی بلند و مملو از خشم انقلابی فریاد میزنند و شاید بتوان این اعتراضات بسیار گستردە در سطح ایران را یکی از عدیدە عواملی دانست کە در دوران انتخابات حکومت، دیکتاتور بودن خویش را بسیار آشکارا و عیان در نحوە تائید و عدم تائید صلاحیت کاندیدهای ریاست جمهوری نشان داد. قلدرمنشانە اثبات نمود کە قصد یکدست نمودن حکومت و اقتدار محض را دارد و بدینسان مردم و حکومت در دو جبهە مخالف روبروی هم قرار گرفتەاند.
زندان بزرگی بە وسعت مرز و بوم ایران را سعی در بە قلم کشاندن دارم تا برای خوانندە درک وضعیت بە مراتب بغرنجتر و نابسامانتر زندانیان سیاسی، عقیدتی قابل درک بیشتر باشد.
بحرانهای مختلف ایران از دهه شصت تا انتخابات ۸۸، اعتراضات دی ماە ۹۶ و آبان ۹۸، وضعیت کنونی جامعه را بە نقطه عطفی تعیینکننده خوانده است. اگرچه اعتراضات سراسری آبان ماە ٩٨ در امتداد اعتراضات دی ماه ۹۶ بود که خود عاملی در جهت کنشهای سیاسی تغییرخواهانه در ایران را با شیب زیادی دگرگون ساخت. اما در عین حال حاوی ویژگیهای متمایزی بود که باید مورد توجه قرار گیرد، تا بە تحلیل صحیحتری از آن دست یافت. اعتراضات ٩٨ نشان داد کە مطالبات دیگر در حوزه اقتصاد سیاسی نمی گنجند، بلکه کاملا سیاسی شدهاند. سیاسی شدن آنها به منزله تعقیب خواست تغییرات گسترده سیاسی است، که نه تنها بر مطالبات اقتصادی، بلکه بر خواست تغییر حاکمیت و برقراری یک جامعه نوین مبتنی است. اکنون گذار انقلابی و حرکت به سمت تغییر کلیت ساختار قدرت حکومت اسلامی چه بسا دیگر برگشت ناپذیر شده باشد. تاکید بر رخنه فساد در تار و پود نظام و مدیران و مقامات حاکم و تعمیق شکاف طبقاتی و بحران عظیم اقتصادی، هیچ چشمانداز روشنی حتی برای اپوزوسیون خود ساختە داخلی ، اصلاح طلبانە حیلەگر، میانەروها و دیگر ناظران بر مسائل جامعە بحران زدە و آمادە انفجار باقی نگذاشتە است.
تمامی این وقایع نشان میدهد که نه حکومت هم چون گذشته توان حکومت کردن را دارد و نه مردم این حکومت را خواهانند. از این رو، هیچ کس نمیتواند به طور قطع پیشبینی نماید که این وضع آبستن چه شرایط و چه حوادثی خواهد گشت. آن چه قطعی است آن است که جامعه ما به سوی یک انفجار بزرگ اجتماعی در حرکت است. قیام و یا انقلابی که پیشقراولان و رهبران واقعی آن، جوانان بیشمار دختران و پسران آگاه و پر انرژیست که در مبارزه با حکومت اسلامی از هر نظر آبدیده شدهاند. آنها، خواهان حیاتی هستند که به شکل شورایی و جمعی اداره شود. به همین دلیل در اعتراضهای اخیر خود، از جمله شعارهای جدیدی هم چون «سقف و کتاب و گندم / قدرت به دست مردم»؛ «مردم چرا نشستید / منجی، خودِ تو هستی»؛ سر داده بودند.
جمهوری اسلامی ایران از بدو تشکیل حکومت با ایجاد فضای ترس و ارعاب، کشتار، شکنجە و زندان سعی در کنترل جامعە نمودە است و امروز در بدترین شرایط دیپلماسی درون و برون مرزی خود بسر میبرد. شرایط بسیار نامساعدی البتە بر زندنیان عقیدتی، سیاسی حاکم نموده است و از این سپرهای انسانی همیشە برای رسیدن بە آماج پلید بهرە گرفتە است. اقدام بە شکستن درِ زندانها و آتشسوزی و فرار از ندامتگاههای حکومت کە در واقع سلاخخانەهای قرون وسطی را یاد آور ذهن پژوهشگر میباشد، دال بر وضعیت غیر قابل تحمل در این مکانها میباشد.
البتە بە ضروری نمیبینم تحلیل و توضیح شگردهای حکومت در بکارگیری اشکال مختلف شکنجە، دادگاهیهای نظامی و چند دقیقەای، اعدام و بە جوخە تیر بستن جوانان زیر سن قانونی، تجاوز بە دختران قبل از اجرای حکم اعدام و درخواست گل و شیرینی از خانوادە آنان بە دلیل آنکە باکرە از این دنیا نرفتند و گورهای دستە جمعی و دیگر جنایات در حق زندانیان ، اما ضروری و لازم است کە یادآور شرایط امروز حاکمیت باشیم کە در سراشیبی سقوطی غیر قابل انکار قرار گرفتە و جان آزادیخواهان و دگراندیشان بیش از پیش در معرض خطر بودە و بیم تکرار قتلعام دهە شصت و تشکیل هیئت مرگ وتراژدی خاورانها و لعنتآبادهای دیگر در دوران پس از روی کار آمدن رئیسی، تلنگریست، برای پیشگیری از آن.
آمار مبهوم و غیر قابل اعتماد کشتەشدگان اعتراضات آبانماە، عدم تائید تعداد دستگیرشدگان، درگیر بودن کل جهان بە تب جانگیر کوویت ١٩، بحران اقتصادی افسار گسیختە وکمبود قابل تعمق بودجە دولت و از همە مهمتر معاملە قرن از جانب سیستم ضد بشری پول و سرمایە در منطقە خاورمیانە و علیالخصوص جنگ نیابتی و سفارشی ترکیە از جانب پ د ک ، ندای آزادیخواهی زندانیان سیاسی و فراخوان آنان بە بایکوت فعال ضرورت حضور پررنگتر و رادیکالتر تودەهای مردم را در دفاع از زندانیان سیاسی صد چندان نمود.
بحرانهای عدیدە اقتصادی، اجتماعی، نارضایتی مردم از حکومت حاکم و بیرنگ شدن ترفندهای متعدد اصلاحطلب و جناح میانەرو کار را بە جائی رسانید کە امروز حکومت زیر لوای دمکراسی و انتخابات، دیکتاتوری محض را بە نمایش گذاشت. نمایندگان پست ریاست جمهوری را قاتلین و عاملین جنایات مردم در ٤٣ سال حاکمیت رژیم جنایتکار تشکیل میدادند ودر صورت انتخاب هر کدام از منتخبین خامنهائی، هیچ تغییری در وضعیت مردم ایجاد نشده و نخواهد گشت. خوشبختانە از شواهد و قرائن اینگونە بە نظر میآید کە رشد و آگاهی مردمی کە ٤٣ سال تحت حاکمیت مشتی ارازل و اوباش بسر بردە و در دو دهە گذشتە چشم انتظار ناجی خارجی و یا اتحاد احزاب اروپا و آمریکانشین، کە بیشتر بە صرافان برشکستە مینمایند بودند، بە درجەای رسیدە کە منتظر فراخوان بە قیام از جانب هیچ حزب و گروهی نماندند. با تشکیل کمیتهها، شوراها، صیانت و تبعیت از ندای پر خروش و پر صلابت زندانیان بغض در گلو ماسیدە و مشت در جیب پنهان را در خیابانها و میادین شهرها رونمائی نموده، بنیاد پوشالین و لرزان جمهوری ضد بشری ایران را برخواهند انداخت.