سیپان زانا
روستای ما درنزدیکی روستای رهبری قرار داشت. روستایی ترکمننشین که در آن کسی از پ.ک.ک به عنوان حزب شناختی نداشت. اما هر کس رهبر آپو را میشناخت. به عنوان مثال هر وقت گریلایی را میدیدند میگفتند که آپوچیها آمدند. فرهنگ ترکمنها به گونهای است که همیشه علیه اقتدارگرایی و دولت ایستادگی کرده و کسانی را که در برابر دولت به پا برمیخیزند را نیز مقدس میپندارند. به همین جهت به گریلاها علاقه داشته و برایشان ارزش قائل میشدند. بعدها مجبور شدم به اروپا بروم اما همچنان در مورد گریلا و فرهنگ آپوئیستی به ویژه شیوهی زندگی آنان تحقیق میکردم. زندگی در اروپا با گذشت زمان برایم دشوار میشد. شاید از لحاظ اقتصادی دارای برخی از امتیازات است اما به عنوان کسی که در خاورمیانه زیسته و متعلق به فرهنگ آنجا است، از لحاظ فرهنگی و اجتماعی و مقولههای دیگری نیز نقاط تمایزی وجود دارد. احساس میکردم به تدریج از هویت واقعی خویش دور میشوم. در این شرایط معنای حیات برایم رنگ میباخت. بنابراین شروع به تحقیق در باب حیات نمودم. کتابهاب رهبری را مطالعه کردم. در آن زمان شبکهی تلویزیونی«MED TV» تازه آغاز به کار کرده بود. هنگامی که رهبری در برنامههای آن با تلفن شرکت میکرد و سخنرانی مینمود، من از سخنانش بسیار متأثر گشته و با خود گفتم که به چیزی که در پی آن بودم، رسیدم. در اروپا با کسانی که با جنبش آزادیخواهی در پیوند بودند، ارتباط برقرار کرده و پساز مدتی تصمیم گرفتم که به کردستان بروم. رفقا پیشنهاد کردند ابتدا نزد رهبری بروم، و من قصد خود از رفتن به کوهستان را با آنان در میان گذاشتم که به صفوف گریلا ملحق شوم زیرا مدت اندکی است که به جنبش پیوستم چگونه میشود نزد رهبری بروم؟ از دیدگاه من بایستی پس از کسب موفقیتهایی میتوانستم با سربلندی نزد رهبری بروم. اکنون هم اگر کسی تمایل به رفاقت صحیح با رهبری باشد باید با مبارزه، تحمل رنج و سختی در این راه پایبندی خود را اثبات کند. فقط پوشیدن لباس گریلایی کافی نمیباشد. پس باید با عمل خود ارزشهای مادی و معنوی مبارزه را آفرید.
من در تیر ماه سال ۱۹۹۶ نزد رهبری رفتم. حتی در تصوراتم هم نمیگنجید که بتوانم روزی رهبری را ببینم. با یک نفر دیگر بودم، بعد از خروج از اروپا، به طرف شام (پایتخت سوریه) که آن موقع محل اقامت رهبری بود به راه افتادیم. به همراه یکی از رفقا که مارا راهنمایی میکرد، مارا به مکانی برد که میگفت خانهای متعلق به حزب است. رهبری در آن جا حضور دارند. زمانی که به آن خانه رسیدیم، دو روز بود که نخوابیده بودم. به رفیقی که راهنمای ما بود گفتم میخواهیم در جایی استراحت کنیم. ما را به اتاقی برد و تشکی را به ما نشان داد و گفت که آنجا استراحت کنید. پرسیدم که آنجا جای کیست؟ گفت که جای استراحت رهبریست و در آنجا استراحت میکند. با تعجب گفتم چگونه میشود من در جای رهبری بخوابم. در آن هنگام ما جوان بودیم و در سنین ۲۰-۱۹ سال بودیم. با اینکه دو روز بود نخوابیده بودیم من کنار تشک دراز کشیدم و گفتم که چگونه میشود که من در جای ایشان بخوابم. بعد از گذشت دو ساعت به خاطر هیجانی که داشتم هنوز خوابم نبرده بود که آن رفیق آمد و زمانی که دید بیداریم، دلیلش را پرسید و من هم گفتم که خوابم نمیبرد. گفت آماده شوید تا نزد رهبری برویم. سوار اتومبیل شدیم و به آکادمیای که رهبری در آن آموزش میدادند رفتیم، کمی منتظر ماندیم تا که ایشان بیایند. وقتی صدای رهبری را از دور شنیدیم دست و پایمان به خاطر هیجان زیاد میلرزید. به رهبری گفتند که دو نفر آمدهاند تا شما را ببینند. رهبری بدون آن که ما را نزد خود فرا بخواند، خود نزدمان آمد. وقتی از در نگاه کردم و دیدم که به طرف ما میآید هیجانمان هر لحظه بیشتر میشد. هریک از ما تلاش میکرد دیگری ابتدا وارد گردد و من در آن لحظه در جلو قرار گرفتم و رهبری نیز در آن هنگام به مقابل در رسید. رهبری دست خود را بهسوی ما دراز کردند و من که در جایم خشک شده بودم به سختی توانستم دستم را به دستش برسانم. رهبری مرا به طرف خود کشید و در آغوش گرفت. رفیق همراه من نیز با وی دست داد. همچنان هیجان داشتیم و اما رفتار گرم و صمیمی رهبری چنان بود گویی سالهاست ما را میشناسد. در واقع در فلسفهی رهبری رفاقت یکی از اصول اساسی روابط سازمانی میباشد و در روابط با رهبری سن و ظاهر انسان اهمیتی ندارد. سپس از ما نام و محل زندگیمان را سوال کرد. گفتیم که اهل اورفا هستیم. پرسید که کدام محله؟ زمانی که نام روستای خود را گفتم، گفت شما ترکمن هستید؟ گفتم بله رهبرم. بسیار خوشحال شدند. شروع کرد به تعریف از سفرهای کاری که به روستای ما و اطراف آن داشته بود. بعد به ما گفت که اگر موفق شوید شخصیت و ذهنیت خود را تغییر دهید میتوانید به موفقیتهای زیادی دست یابید. پرسید شما به سربازی رفتهاید؟ گفتم من سربازی نرفتهام. از رفیقی که با من آمده بود نیز پرسید. او هم جواب داد که سربازی رفته است. رهبری با ناراحتی گفت زمانی که سرزمین انسان مستعمره باشد چگونه میتوان برای دشمن خود سربازی کرد؟ چرا که برای میهن و خلق خود سربازی نمیکنید؟ به راستی نیز چنین است در برخی از نقاط این سرزمین بعضی از جوانان تن به سربازی برای دشمن خود میدهند. انگار که دو سال زندگی خود را در کارخانهای کار میکنند و سپس به خانه بازمیگردند. این موضوع بسیار عادی شده است. در حالی که سربازی یکی از مراحلی است که در آن به شدت اراده و هویت جوان لگدمال میشود. امروزه در هر چهار بخش کردستان وضعیت بدینگونه است که البته در مناطق آزاد شدهی روژآوا(غرب کردستان) امروزه وضعیت فرق میکند. شاید برای بعضیها این موضوعات عادی باشد اما برای رهبری عادی نبود. رهبری بعد از کمی گفتوگو با ما وداع کردند و جهت انجام کاری از خانه بیرون رفتند. گفتگو با رهبری بسیار جذاب و تاثیرگذار بود و فضای ایجاد شده حس سرور در انسان ایجاد میکرد و آرامش خاصی داشت. هنگام گفتگو با رهبری انسان میتوانست همانند شخصیت واقعی و درونی خویش صحبت نماید و کسی نمیتوانست متفاوتتر از خود حقیقی خویش برخورد نماید. زمانی که رهبری محل را ترک کردند تازه به خود آمده و بار دیگر به هیجان افتاده و با خود گفتیم چگونه ممکن است در هنگام دیدار با رهبری انسان تا این اندازه حالتی عادی و طبیعی مییابد. در اینجا میتوان به این نتیجه رسید که رهبری فقط مقولهای فیزیکی نیست، در واقع رهبری خود یک فلسفه است، ایدئولوژی و الگوی مبارزه است. هرچقدر که انسان در فکر و فلسفه عمیق گشته باشد میتواند رهبری را درک کند. البته که اگر با رهبری دیدار و رفتار و ایستارش را از نزدیک مشاهده نمود و درک کرد که خود موضوعی جدا میباشد. بسیاری از رفقای گرانقدرمان هستند که رهبری را از نزدیک ندیده اما ایشان را درک کردند و افکار و آرمانهای ایشان را در زندگی خود عملی نموده و در حال مبارزه در راه آزادی به شهادت رسیدند. به همین دلیل زمان ملاقات با رهبری میتوان به این واقعیت پی برد که رهبری یک فلسفه است. حتی کسانی که با وی درامرالی ماندهاند و یا به دیدار ایشان رفتهاند از ایستار رهبری بهشدت متأثر شدهاند و به گفتهی خودشان بعضی اوقات از یاد میبرند که در زندان هستند. چرا که دارای انرژی و شادابی ذاتی میباشند. رهبری با شخصیت خود توانست امرالی را و شرایط طاقتفرسای آن را همچون ابراهیم در آتش به بهشت تبدیل نماید چرا که امروزهمچنان امید خلقهای زیردست میباشد.
رهبری پس از سه روز به محل اقامتشان بازگشتند. بر سر میز غذاخوری بودیم. رهبری غذا را با اشتها میخوردند. رفقا به من گفته بودند زمانی که رهبری ببینند کسی غذای خود را تمام نکرده و نیمه رها میکند، بسیار ناراحت میشوند. بر سر میز هم باز هم صحبت ادامه داشت. سخنان رهبری همواره دارای بار معنایی عمیق و نکتههای نغزی میباشد. یکی از ویژگیهای رهبری شناخت دقیق شخصیت انسانها بود بهگونهای که با چند دقیق مکالمه و مشاهدهی رفتار و حرکات میتوانست به گوهرهی آن شخص پی ببرد.
رهبری همواره در حال آموزش و یا کار بودند و هر اندازه انسانی منعطف بودند به همان اندازه نیز دارای جدیت خاصی بودند. در اصول زندگی تعویض قائل نمیشوند. به ویژه در مقولهی آموزش بسیار جدی برخورد میکردند. این موضوع را میتوانست در همهی کلماتی که به کار میبردند مشاهده نمود.
یکی از ویژگیهای بارز رهبری مسئولیتپذیری میباشد. اگر شخصی با رهبری دیداری انجام دهد میتواند این نکته را دریابد. رهبری در زندگی روزمره و کار و فعالیت سازمانی، از کوچک تا بزرگ بر همه چیز نظارت دارد. خود را به این بهانه که این کار من نیست و کار من فلان است محدود نمیکند. رهبری ارزشهای مادی و معنویای که با زحمات و رنج رفقا و یا هرکس دیگری به دست آمده را مقدس میشمارد. یکی از این ارزشها را میتوان جنبش آپویی نامید که با تقدیم دهها هزار شهید به این مقطع رسیده است و کوچکترین بیاحترامی نسبت به این ارزشها را نمیپذیرد. بنابراین احترام به ارزشها از اصول رهبریست و این احترام با مبارزه و فعالیت است که معنامند میگردد. در شیوه و طرز رهبری، امروز باید متفاوتتر از دیروز و فردا نیز متفاوتتر از امروز باشد. این شیوهی زندگی در زندان امرالی نیز همچنان برقرار است. از لحاظ فکری و عملی، زندگی و مبارزه را هر روز گسترش میدهد.
در نزد رهبری اقلیتهای با زبانهای متفاوت نیز حضور داشتند. عرب، ترک، ترکمن و حتی آلمانی هم حضور داشتند. من به عنوان یک ترکمن، زمانی که با رهبری دیدار کردم کمترین نشانی از وجود تفاوت و ایجاد تفاوت در اندیشه و رفتار ایشان ندیدم. حتی امروزه نیز در جنبش آپویی کسانی با زبان و ملیتهای گوناگون از جمله فارس، ترک و عرب دوشادوش گریلاها در حال مبارزه هستند. زیرا یکی از اهداف پ.ک.ک هنگام ظهور آن از میان برداشتن نژادپرستی و تبعیض بود. درست است که پ.ک.ک در شرایط امروزی کردستان پا به عرصه گذاشت و آزادی خلق کرد را در اولویت قرار داد اما هیچگاه دارای اندیشهای نژادگرایانه نبوده است چرا که آزادی کرد و کردستان نیاز به ریشهکنی اندیشههای تهاجمی نژادگرایانه ملیتهای دیگر نیز میباشد. بنابراین میتوان گفت جنبش آپویی آزادی تمامی خلقها را در اهداف مبارزاتی خود قرار داده است. اما رهبری همیشه در میان موضوع خلق و دولت و اقتدارگری تمایز قائل میشوند. امروزه بسیاری از خلقهای آزادیخواه خاورمیانه به عنوان مثال؛ خلق عرب در روژآوا رهبر آپو را به عنوان رهبر خود برگزیدهاند. حتی زمانی که من نزد رهبری رفتم و گفتم ترکمن هستم با خوشحالی گفتند که با آمدن شما سیاستهای نژادپرستانهی ترکیه خنثی شد. چرا که یکی از سیاستهای دولت و سایر سیستمهای اقتدارگرا این است که میان خلقها تفرقهافکنی کنند. سپس رهبری گفت تو اولین کسی هستی که از آن روستا به ما پیوستی بنابراین شهادت زودهنگام را برای خود نپذیر و من نیز به وی این قول را دادم.
رهبری به کسانی که به زبانهای جز کردی صحبت میکردند نه به عنوان یک شخص بلکه به عنوان یک خلق مینگریست. در ابتدای تأسیس حزب رفقای زیادی از ترکها شرکت داشتند. از نمونههای آن میتوان به رفیق «کمال پیر» و «حقی قرار» اشاره نمود. در حقیقت تاسیس پ.ک.ک در پاسخ به شهادت حقی قرار اعلام گردید. رهبری اینچنین با خلقهای دیگر برخورد میکرد. بنابراین میتوان گفت پ.ک.ک از ابتدای تأسیس آن علیه نژادپرستی بوده و به این جهت تا به امروز نیز در صفوف گریلاها خلقهای دیگری حضور دارند.
تقریبا در سال۱۹۹۰ بود که یکی از روزنامهنگاران در مصاحبهای با رهبری از او پرسید که اگر شما در آفریقا این جنبش را آغاز میکردید، تاکنون ده بار انقلاب را به پیروزی رسانده بودید. چرا خود را اسیر کردستان کردید؟ رهبری در پاسخ گفتند که در دنیا جایی که بیش از هر جای دیگری اشغال و به بردگی کشانده شده، خاورمیانه میباشد و در خاورمیانه نیز کردستان مستعمرهترین سرزمین است. به همین سبب ما جنبش خود را از اینجا آغاز کردیم. حال رهبری چرا چنین چیزی میگویند، برای این که جنبش ما جنبشی سوسیالیستی میباشد و رهبری تفاوتی میان خلقها قائل نمیگردد. درحقیقت باید پرسید که هدف توطئه بینالمللی سال ۱۹۹۹ چه بود؟ در واقع از اهداف اصلی آن تحریک و ایجاد درگیری بین خلقهای خاورمیانه که بهویژه میان خلق ترک و کرد است. از راههایی که سرمایهداری با استفاده از آن هستی خود را تداوم میبخشد همین سیاست ایجاد «بحران» و «سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن» میباشد. رهبری با تسلیم نشدن در برابر سیاستهای امپریالیسم و مقاومت در زندان مانع این جنگ بزرگ گشت و در برابر بحران، مسائل اجتماعی و سیاسی، سیستم کنفدرالیسم دموکراتیک را ارائه داد. روژآوا با عملی ساختن این سیستم نمونهای از زندگی آزاد و دموکراتیک را به جهانیان نشان داد. امروزه در روژآوا خلقهای عرب، ترکمن، کرد، سریانی، آسوری و دیگر خلقها در این سیستم جای گرفته و روژآوا در جهنم سوریه به بهشت مبدل گردید و این نیز با تلاش و اندیشههای رهبری ایجاد گشت.
با نگاهی دفاعیههای رهبری خواهیم دید یکی از مهمترین مقولههایی که بسیار مهم و حیاتی انگاشته شده، دفاع ذاتی میباشد. یکی از مهمترین ارکان خودمدیریتی برای هر خلقی دفاع ذاتی میباشد و هدف رهبری این بود که برای هر خلقی این مهم را پایهریزی کند. دفاع ذاتی فقط موضوعی نظامی نیست بلکه سازماندهی جامعه برای بهدست گرفتن حق و نیروی دفاع از خود میباشد. سازماندهی جامعه هم از لحاظ فکری و هم ایدئولوژی و سیاسی. گنجاندن این اصل در سیستم مدیریتی جامعه را در روژآوا میتوان مشاهده کرد. در جنوب کردستان کسانی که ۳۰ سال است که بر مسند قدرت نشستهاند در زمان تصرف سرزمینهای جنوب از طرف ارتش عراق دیدیم که چهل درصد از جنوب کردستان را در عرض یک روز از دست حکومت جنوب کردستان خارج ساختند. حتی میتوانستند در آن هنگام تمام جنوب را نیز تصرف کنند. این به آن سبب بود که از ایجاد یک سیستم خودمدیریتی که دفاع ذاتی در آن نهادینه شده باشد، ناتوان مانده بودند. امروزه با نگاهی به مدل روژآوای کردستان میتوان دید که سیستم کنفدرالیسم دموکراتیک نوشدارویی برای تمام خلقهای خاورمیانه و سیستمهای بحرانزایی است.
انزوای مطلقی که علیه رهبری وجود دارد نه تنها از سوی ترکیه بلکه از سوی نیروهای هژمونیک صورت میگردد. وضعیت خلق کرد و رهبر آپو به یکدیگر گره خورده است. حتی هر سخن رهبری بر منطقه خاورمیانه تأثیر میگذارد. هر سخن رهبری کلیدی میباشد برای مسائل و مشکلات خاورمیانه. در واقع میتوان گفت مبارزهای دشوار و بزرگ در امرالی در جریان است. زمانی که رهبری به دست نیروهای ترکیه اسیر گشت با لغو حکم اعدام گفتند با اعدام، یک بار او را میکشیم. اما با حبس ابد هر روز او را اعدام خواهیم کرد. مکانی که امروزه زندان امرالی نامیده میشود، دارای آبوهوای مرطوب و نامساعد برای زندگی میباشد و اثرات مخربی بر جسم انسان میگذارد. در واقع تمام سعی برآن است که از لحاظ ایدئولوژیک و سیاسی ایشان را از بین ببرند و یا به تسلیمیت وادارند. البته رهبری نیز در این وضعیت از مبارزه گامی عقب برنداشته و هر روز در حال مقاومت تاریخی است. با نگاهی بر اندیشه و تفکر ایشان در زندان و تحلیل و تجزیه سیستم مدرنیتهی کاپیتالیسم و همچنین عرضه راهحلهایی برای مسائل و مشکلات موجود میتوان به این نتیجه رسید. میتوان گفت یکی ویژگیهای رهبری این است که در وضعیتی با کمترین امکانات و فرصت، امکان و فرصت میآفریند و امرالی را نیز به مرکز امید تبدیل نمود.
یکی از دلایل اسارت رهبری این بود که زمانی که نیروهای هژمونیک میخواستند به خاورمیانه حمله کنند، پ.ک.ک در حال تبدیل شدن به آلترناتیوی برای مسائل موجود بود و بنابراین تصمیم براین شد که رهبر آپو که بر خلاف منافع آنان در حرکت بود به اسارت گرفته شود تا جنبش آزادی را تصفیه کنند و در انجام آنها بتوانند بدون هیچ مانعی سیاستهای خود را در خاورمیانه پیاده نمایند. بعد از به اسارت گرفتن رهبری نیز میبینیم که قدرتهای هژمونیک نیروهای خود را به خاورمیانه از جمله عراق و افغانستان گسیل کردند.
از سوی دیگر میبینیم که رهبری دفاع از کرد آزاد را در اولویت قرار داد اما نیروهای هژمونیک در مقابل آن از نیروهای کمپرادور همانند بارزانی حمایت میکند. امروزه نیز میبینیم کسانی که بیش از هر کس در مقابل هویت کرد آزاد ایستادگی میکنند ترکیه و بارزانی میباشند. همانطور که گفتیم جنبش آپویی، حرکتی مخالف تمام منافع و سیاستهای امپریالیسم در خاورمیانه شده بود. بنابراین تمامی جنگ ویژه و روانی امپریالیسم بر زندان امرالی نیز در جهت خنثی ساختن تأثیرات تفکرات رهبر آپو میباشد. از نمونههای این جنگ روانی میتوان به تراشیدن موهای سر رهبری در سال ۲۰۰۸ و حتی گرفتن رادیو و دفتر و قلم و همچنین کشاندنشان بر زمین، تمامی با هدف خوار کردن و به تسلیم درآوردن او میباشد. اما رهبری همچنان با عزم و ارادهای پولادین یک گام هم از فکر و اعتقاد خود عقبنشینی ننموده و هر روز میبینیم که رهبری در تفکرات و فلسفه خود عمیقتر و قویتر میگردد. با تمامی سختیهایی که وجود دارد، رهبری همچنان رفقای زندانی در آنجا را نیز آموزش داده و و از طرفی نیز همچنان سعی میکند دولت را نیز به سوی آشتی و چارهیابی سیاسی سوق دهد و در این جهت نیز رهبری دیالوگهای بسیار و همچنین بعضی اوقات آتشبس یک طرفه اعلام کرده است. به گفته خود رهبری این اقدامات را بدین جهت انجام میدهد که دولت و خلق ترکیه را به آشتی وادارد. چرا که ذهنیت دولت-ملت ترکیه بسیار خشن و نژادپرست میباشد. به این شیوه مبارزهی عظیمی در امرالی در حال جریان است. یکی از نویسندگان سرشناس گفته بودند که اگر رهبری در زندان سرما بخورد خلق متضرر خواهد شد. چرا که زندگی رهبری با زندگی خلق پیوند خورده است. هنگام اسارت رهبری دشمنان گفتند زمانی که سر بریده شود، تن نیز از بین خواهد رفت. منظور آنان از بین بردن یا دور ساختن رهبری از خلق کرد بود. میدانستند که رهبری چشم و گوش و زبان خلق کرد است. اما رهبری چنان شیوهای در پی گرفته که همهی نقشههای شوم دشمن را با شکست مواجه ساخته است. میگویند بزرگترین جنگ، جنگ فکری و ذهنی میباشد. بدین جهت رهبری در امرالی درون مبارزه و جنگی تمام عیار قرار گرفته است.