اهون چیاکۆ

 

می‌دانیم بیش از صد سال است کە کُردستان در نتیجە سیاست‌های امپریالیستی نیروهای سرمایە جهانی بە مرکزیت غرب، استعمار و هژمون‌گرایی شرقی و ضعف‌های داخلی کردستان بە غایت عمیق‌تر از مراحل پیش از برهە سرمایه‌داری و دولت ـ ملت‌گرایی بە استعمار درآمدە و تجزیە گشتە است. البتە طبق محاسبات منادیان جهانی و منطقەای این استعمار، باید از همان اوان قرن بیستم، طی چند سال آغازین آن، این مسئلە کاملا مطابق مراد آن‌ها سمت‌‌و‌سو می‌یافت. بدین معنا اگر اعتراضاتی در مقابل این سیاست در کردستان صورت می‌گرفت، سریعا سرکوب و خنثی می‌گشت و در طی چند سال با توسل بە هر دو رویە قتل‌وعام فیزیکی و نسل‌کشی فرهنگی باید نامی از کرد و کردستان باقی نمی‌ماند و تماما فرهنگ و هویت کردی استحالە و از بین می‌رفت. اما حساب سلول‌های بنیادین فرهنگ مقاومت و ریشەدار کرد، همچنین کوه‌ها و سنگلاخ‌ها کە خود مولد و محافظ این فرهنگ و هویت بودند را نکردە بودند. نیک می‌دانیم با تمام تلاش، توحش‌، اعمال غیرانسانی و شگردهایشان در وحشی‌گری نە تنها نتوانستەاند بە مرادشان برسند، بلکە امروز بیش‌ازپیش و به‌طور قوام یافتەتر خلق کرد و جنبش رهایی‌بخش آن در مقابلشان همچون قامت کوه آگری (آرارات)، قندیل، شاهو و دالاهو قد‌علم کردە و نقشەهای نوین‌شان را همچون حربەهای پیشین نقش بر آب می‌کند. البتە در مقابل این ایستار انقلابی و رهایی‌بخش خلق‌مان، نیروهای استعمارگر به‌ویژە ترکیە و ایران با بهرەبرداری از سکوت و حمایت‌های نیروهای سرمایە‌‌ی جهانی، همچنین با استفادە از عناصر و اهرم‌های خط خیانت در کردستان در چند سال گذشتە و به‌خصوص یک سال اخیر بیشتر همگام شدەاند و در طرح‌های نوین استعمارگرانە هماهنگ و مشترک جهت نابودی خلق کرد و جنبش آزادی‌بخش آن بر کردستان می‌تازند.

 

جهت درک صحیح از زوایا و سطح هماهنگی دولت‌های استعمارگر بر کردستان به‌ویژە ایران و ترکیە در این برهە، بهتر است بە یک برآورد و مقایسە زمانی بپردازیم. اگر اکنون کە سال ٢٠٢٠ و آغاز دهە‌ی سوم قرن بیست‌ویکم را با ١٩٢٠ و آغاز دهە‌ی سوم قرن بیستم مقایسە کنیم، تلاش‌های مشابهی متوجە خواهیم شد. چرا کە تشكیل و بە عرصە آمدن دولت ـ ملت‌های استعمارگر بر کردستان بە همین دهە بازمی‌گردد. دولت ـ ملت ترکیە در سال ١٩٢٣، سوریە تحت کنترل فرانسە در سال ١٩٢١، عراق تحت کنترل بریتانیا در سال ١٩٢٦ بر بقایای امپراتوری عثمانی و دولت ‌ـ ملت ایران در سال ١٩٢٥ بر بقایای قاجار طبق بازترسیم نوین خاورمیانە پس از جنگ جهانی اول (١٩١٤ ـ ١٩١٨) و در راستای سیاست‌های دولت‌های امپریالیست به‌خصوص بریتانیا و فرانسە کە در ائتلاف متفقین (فرانسە، بریتانیا، روسیە و…) در برابر ائتلاف متحدین (آلمان، عثمانی و…) جنگ را بردە بودند، بە منصە ظهور آمدند و میهن کردها یعنی کردستان میان‌شان تقسیم و تجزیە شد و بە یک مستعمرە جهانی مبدل گشت. البتە دولت ترکیە و ایران با توجە بە تمامیت‌خواهی سنتی شرقی و عظمت‌طلبی تاریخی تُرکی و ایرانی منشاء گرفتە از صفویسم و عثمانیسم بیشتر از این را طلب داشتند و اعادە ارضی و الحاق‌طلبی بەغایت بیشتر از سهم کنونی‌شان را طلب می‌کردند. ملی‌گرایان ترک ابتدا اعادە تمام قلمرو امپراتوری عثمانی را یعنی از بین‌النهرین و شمال آفریقا تا بالکان را داشتند. حتی بە مناطقی از قفقاز و آسیای میانە چشم دوختە بودند. ولی زمانی‌که در برابر مبارزە ملیت‌های بالکان و یونان کە به‌دلیل هویت دینی‌شان یعنی مسیحیت از سوی کشورهای غربی حمایت می‌شدند، مواجە شدند، این بار خواستە خود را بە ممالک اسلامی برای تشکیل دولت ـ ملت ترکیە تنزل دادند. اما به‌دلیل تحریک ناسیونالیسم عربی از سوی کشورهای امپریالیستی و همچنین خواست رهایی خود جامعە عرب، این را نیز برای ملی‌گرایان ترک ناهموار کرد و این بار طرحی تحت عنوان میثاق ملی را مطرح کردند. «میثاق ملی» شامل آناتولی یا ترکیە امروزی، شمال، جنوب و غرب (روژآوا) کردستان می‌باشد. با وجود این نیز، یعنی عقب‌نشینی و تنزل دوم،  باز با مانع روبرو شدند. دولت فرانسە و بریتانیا درصدد تاسیس دولت‌های نوینی بە‌نام سوریە و عراق درآمدند کە شامل دو بخش غرب و جنوب کردستان است. ملی‌گرایان ترکیە در عرصە‌ی عمل مجبور بە عقب‌نشینی و تنزل سوم شدند و بر مرزهای کنونی کە شمال کردستان نیز شامل آن می‌باشد دولت ـ ملت خود را به بهای قتل‌عام ارامنە و اشغال بخش شمالی کردستان تشکیل دادند. البتە اکنون از لحاظ سیاست‌های اشغالگرانە و الحاق‌طلبانە‌ی خود، میثاق ملی یعنی اشغال دو بخش دیگر جنوب و غرب کردستان را در دستور کار قرار دادەاند.

 

ایران نیز با تمام ضعف‌های خود بعد از جنگ جهانی اول طرح و لایحەای را بە کنفرانس صلح پاریس (١٨ ژانویە ١٩١٩ تا ٢١ ژانویە ١٩١٩) برای تشکیل دولت نوین ایران با اعزام هیئتی تقدیم می‌کند. این طرح ایران شامل کل کردستان و قسمت‌هایی از آسیای میانە، قفقاز و ارمنستان است. البتە به‌دلیل ضعف ایران تا حد بسیاری جدی گرفتە نمی‌شود و خود ملی‌گرایان ایرانی هم ملتفت بودەاند کە این خواستە بە قوارەشان نمی‌خورد. از سوی دیگر این دو عنصر ملی‌گرا و فاشیست منطقە یعنی ناسیونالیسم ایرانی و ترک خواستەاند با طرح زیادەخواهی، حداقل بە آنچە کە دولت کنونی خود را تشکیل دهند، برسند کە خلق کرد و کردستان بزرگترین قربانی این امیال، کشمکش و خواسته‌های فاشیستی شد.

 

با توجە بە این شرح، دولت ـ ملت ترکیە و ایران با عملکرد فاشیستی و علی‌رغم تمام اختلافاتشان در نظر دارند در دهە پیش‌رو یعنی دهە‌ی سوم قرن بیست‌ویکم، دهە‌ی سوم قرن بیستم را تکرار و در صورت ممکن با الحاق مناطق جدید و یا حداقل بر روی مرزهای کنونی کە در دهە سوم قرن بیستم تحمیل و تنظیم گشتند دولت ـ ملت خود را از نو ترمیم و بنیاد نهند. دولت ترکیە بە سردمداری فاشیسم آ.ک.پ و م.ه.پ فرصت خود را تا سال ٢٠٢٣  و دولت ایران تا ٢٠٢٥ یعنی صدسالە شدن دولت ـ ملت خود تعیین کردەاند. بە همین دلیل در تلاش بکارگیری تمام نیروی خود در این چارچوب بوده و نەتنها بە شمال و شرق کردستان کە تحت استعمار مستقیم آن‌ها است، قائل نیستند بلکە می‌خواهند دستاوردهایی کە کردها در روژآوا و جنوب کردستان در نتیجە مبارزات خود و ضعف‌های دولت‌های عراق و سوریە بە دست آوردەاند را نابود و هریک بخشی از این دو بخش کردستان را بە خود الحاق نمایند کە خود این خطری جدی است و در چارچوب این سیاست استعمارگرانە بە اندازە دهە‌ی سوم قرن بیستم کردها و کردستان را در دهە‌ی سوم قرن بیست‌ویکم مورد تهدید قرار می‌دهد.

 

استعمارگران متکی بر چهار فاکتور

 

استعماگران کردستان بر چند فاکتور برای شکستن مقاومت کردستان متکی هستند، ابتدا کاربست تمام ابزارهای سخت خود در راستای اعمال خشونت عریان و هر گونە توحش و عملکرد امحاگرایانە توسط نهادهای نظامی و امنیتی خود، همچنین بە کارگیری تمام ابزارهای نرم و ایدئولوژیک خود جهت اغفال جامعە، استحالەکردن، سیاەنمایی مطالبات بحق و خدشەدار کردن وجهە جنبش رهایی‌بخش کردستان و نیروهای مبارز و مقاومتگر آن از طریق شیوه‌های جنگ ویژە در درون هریک از بخش‌های کردستان به‌ویژە شمال و شرق کردستان توسط دو دولت استعمارگر ایران و ترکیە است.

 

فاکتور دوم هم‌پیمانی، عملکرد مشترک این دو دولت اشغالگر و وارد کردن دو دولت عراق و سوریە بە دایرە عملیات مشترک جهت از بین بردن جنبش و مقاومت کردستان است کە نسبت بە دولت‌های استعمارگر ایران و ترکیە نقش فرعی‌تری دارند و بە‌دلیل ضعف‌ و وابستگی‌شان بە این دو دولت اصلی استعمارگر کردستان دنبالەرو آن‌ها هستند. در دو سال اخیر جهت این امر جلسات و دیدارهای متعددی با یکدیگر از جملە در تهران داشتەاند. در تمام جلسات نیز بە این مهم تاکید داشته‌اند کە ارتقاء سطح مبارزاتی کردستان در سطح جهانی، منطقەای و داخلی در برابر نقشەهای شوم آن‌ها و برساخت جدید دستگاە سرکوب‌گر دولت ـ ملت آن‌ها  تهدیدی جدی است و باید با شدیدترین شیوە جهت سرکوب و امحا بە آن تازید. همچنین در این جلسات بە این تثبیت خود نیز مصرانە تاکید ورزیدەاند کە در میان دیگر جریانات و گفتمان‌های کردستان جنبش آپویی به‌دلیل برخورداری از ایده‌های مترقی نظری در حوزه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و فکری و به‌دلیل مهارت، خلاقیت و تبحر در تعیین استراتژی و تاکتیک جنگ و گستردگی آن در تمام بخش‌های کردستان و مقبولیت و محبوبیت‌شان میان نیروهای آزادی‌خواە و مبارز داخلی، منطقەای و جهانی بە علاوەی دلایلی دیگر کە ذکر همە‌ی آن‌ها در حوصلە این نوشتار نیست، تهدید اصلی و عمدە در برابر سیاست‌های قرن بیست‌ویکم آن‌هاست و بایستی ابتدا این جنبش را در اولویت هجوم سرکوبگرانە خود قرار داد، بە این ترتیب در صورت سرکوب این جنبش، سرکوب دیگران و در نهایت کلیت مطالبات خلق کردستان بە سهولت امکان‌پذیر می‌گردد.

 

فاکتور سوم بهرەبرداری از خط خیانت و مزدوری در کردستان در برابر خط مقاومت و قهرمانی در آن است. خط خیانت را به‌طور مستقیم و عریان، همچنین به‌طور غیرمستقیم و نیابتی بر ضد مقاومت کردستان بکار می‌گیرد. نیروهای مزدوری(در زبان کُردی به‌معنای جاش است) کە در درون ساختار نیروهای سرکوبگر و استعمارگر با پوشیدن یونیفورم نیروهای سرکوبگر و تحت فرمان مستقیم فرماندهان سپاە پاسداران و ارتش ترکیە بە میدان جنگ می‌آیند و نیروهای مزدوری کە ندای کرد بودن و مبارزە برای کرد را سر می‌دهند ولی در واقع بە مجری سیاست‌های استعماری دولت ایران و ترکیە به‌ویژە در جنوب کردستان تبدیل شدەاند. در واقع دولت ایران و ترکیە برای جنگ با گریلا نە با توان جنگی نیروهایشان بلکە بە دو ابزار تکنیک و فعالیت‌های اطلاعاتی و استخباراتی متکی می‌باشند کە آن هم اگر خط خیانت یاری‌رسان نباشد و اطلاعات را از عناصر خائن و مزدور درون خود کردستان به‌خصوص جنوب کوردستان کسب نکنند این ابزارها هم نمی‌توانند کارایی و و نتایجی برای‌شان دربرداشته باشد.

 

فاکتور چهارم اتکا بە بی‌اخلاقی مدرنیتەی سرمایه‌داری و دنیای ظالمانە دولت ـ ملتی می‌باشد کە دست این دولت‌های استعمارگر کردستان را برای سرکوب بازگذاشتەاند و در قبال امتیازاتی، در برابر توحش آنان سکوت اختیار و از آنان حمایت می‌کنند. حتی تاسیسات مدرن و تکنولوژی جنگ الکترونیک و بیولوژیک را نیز در اختیار آن‌ها قرار می‌دهند و در خدشەدار کردن وجهە انقلابی جنبش رهایی‌بخش خلق کردستان با آن‌ها همگام می‌شوند، چرا کە آنان را از اجزای منطقەای سیستم جهانی خود می‌دانند و با وجود تمام منازعات درونی خود سیستم سرمایه‌داری رابطەشان چنین است.

 

وظیفە انقلابی ما

 

برای جوابگویی بە وضعیت اشغالی و استعماری کردستان در کل باید دو مفهوم ترس و شرم را مبنا قرار دهیم و با تعمق بە عمق این دو مفهوم نیروی گذار از این وضعیت را با تمام توان خود بە کار بندیم. مفهوم ترس و شرم مترادف تسلیمیت‌پذیری بوده و اگر طبق اهداف و بە کارگیری از سوی دشمن در مقابل ما پیش روند، می‌توانند باعث انحطاط  و افول ما گردند و اگر هم با دیدی انقلابی بە این دو مفهوم نگریست و آن‌ها را مبنا قرار داد، قطعا موجب ارتقای نیروی ما  خواهد بود  و روند مبارزاتی ما را در راستای رهایی‌ بە وضعیت تعالی تا نیل بە پیروزی خواهند رساند. دشمن در تلاش برای ایجاد حس شرم هویتی و موجودیتی در ما است تا دچار از خودبیزاری و خودگریزی نماید. خود را مظهر فضیلت و ما را نمود رذالت جلوە دهد و بە این طریق به تلقین کندکە فضیلت ما همانا دست کشیدن از «خودبودگی» و مبدل شدن بە مقلد و کپی اوست. همچنان با ایجاد ترس در ما، در مقابل خودش، ما را دچار بی‌ارادگی و یاس و ناامیدی گرداند و چنین وانمود کند کە شما هیچ‌گونە نیرو و شانسی برای رهایی ندارید و بردگی شما برای من تقدیری اجتناب‌ناپذیر است. دشمن با تمام توان خود و با بەکاربستن تمام ابزارهای خشونت عریان و پنهان، سخت و نرم خود می‌خواهد این وضعیت روانی را بر ما مستولی گرداند و بە این طریق مرحلە را بە نفع خود رقم زند.

 

از سوی دیگر ما باید اسلحە شرم و ترس را از دست او بستانیم و بر علیە او مهارت‌های انقلابی بە کار ببندیم. بایستی به‌جای شرم از موجودیت و هویت‌مان از وضعیت استعمارزدگی و بردگی خود بە شرم بیاییم و نیروی رفع این شرم را در خود ایجاد، منسجم و تا رسیدن بە رهایی گسترش دهیم. فضیلت خود را در رهایی از این شرم ببینیم و برای پایان دادن بە رذالت استعمارزدگی و بردگی از سوی نیروهای استعمارگر بر کردستان این احساس شرم را بە اسلحە و نیروی انقلابی و رهایی تبدیل کنیم. یقین یابیم کە این اعمال استعمارزدگی و بردگی بر ما نە یک تقدیر، بلکە یک شرم است کە باید خود را از آن رهایی بخشیم. همچنین باید از تحکیم قدرت و نو شدن استعمار بر کردستان در این برهە‌ی زمانی یعنی پلان و برنامە‌ی اشغال و استعمارگرایانە، در دهە‌ی سوم قرن بیست‌ویکم هراسید و هدف نابودگرایانە دشمن را بر خود جدی گرفت و از آن ترسید و برای جلوگیری از آن جنبید. ترس باید تبدیل بە خشم انقلابی، تدبیر و نیرو گردد. ترس باید بە جسارت و سازماندهی برای حفظ موجودیتمان و آزادسازی میهن‌مان کردستان مبدل گردد. باید بر حقانیت خود ذرەای تردید بە دل راە ندهیم و بدانیم اگر ما در برابر تلاش دشمن کە با استفادە از دو مفهوم شرم و ترس و ایجاد یک جو روانی کە سعی دارد ما را دچار بی‌ارادگی گرداند، با برخورد انقلابی با همان دو مفهوم شرم و ترس می‌توانیم یک پویایی روحی و روانی مقاومتگر، رزمندە و ارادەمند ایجاد کنیم و در حول این وضعیت روانی انقلابی منسجم و متحد شویم و سازمان یابیم. در نتیجە آن هم نە تنها حربەهای هر نوع جنگ دشمن را، به‌ویژە جنگ نرم و روانی آن را خنثی سازیم، بلکە نابودی آن و رهایی خود را تحقق کامل بخشیم. بدون تردید باید هریک از ما ابتدا در خود، این عملیات انقلابی را انجام دهیم و سپس دستاورد آن را بە ساختار جمعی و ملی‌مان کانالیزە نماییم. باید خود را در انتظار نیروی ناجی خارج، رها سازیم، در برابر استعمارگر دچار توهم نشویم و در مقابل خط خیانت و مزدوری برخوردمان با همان قاطعیت در برابر دشمن و استعمارگر باشد و حتی محکم‌تر چرا کە آنان پایشان را بر میهنمان می‌کشانند. بدون تردید در صورت چنین برخورد انقلابی پیروزی حتمی از آن ما خواهد شد.

منبع: نشریه آلترناتیو شماره ۸۶