شرایط سیاسی در ایران روزبه روز حادتر میشود. بدنهی نظام برخلاف ادعای متوليان روند فسادپذيري را آغاز نموده. صد البته كه اگر يك ساختار در هر قوارهاي كه باشد، تنها در سطح يا پوسته توسعه يابد و رشد كند و از لحاظ عمق يا ساختار دروني هيچ تشكلي را به خود نبيند يا توان برساخت آن را نداشته باشد، تنها ميزان ضربهپذيري آن افزايش مييابد. در طي اين چهل سال كه از عمر آشوبزاي نظام جمهوري اسلامي ميگذرد. ريختـ ساختار تودهاي و وارفتهاش اگرچه بر بستر جغرافيايي خاورميانه پهن گشته، اما توان ايستادن بر پا را ندارد. هنوز هم از انواع چوبزيربغلهاي مشروعيتبخش استفاده مينمايد. مشروعيتهايي كه زاييدهي روابط سالم و الگوسازي نبوده و به صورت روزانه خريداري شدهاند يا در برخي از موارد پيشخريدند. در هر سراشيبي سياسي و اجتماعي به علت نبود ساختار منسجم و خودپو و اسكلتي كه نگهدارندهي بدنه باشد، احتمال اينكه اين نظام كيسهوار دچار گسيختگي شود وجود دارد. مدت چهار دهه از صدور سرريز فساد و اغتشاش به جهان ميگذرد. آنچه كه نظام از آن به عنوان صدور انقلاب نام ميبرد. كالايي كه در درون مرزها مطالبهگران كمي داشته و مصرف داخلي آن هم به خاطر منافع رانتي و ويژهخواري است. سقف كوتاه اين تودهي كمولاتيو از جنبههاي معرفتي، اعتقادي، سياسي، فرهنگي، اجتماعي، هويتي و … مجال و فرصت حضور فعال را اعضا و نيروهاي موجود گرفته و اكنون يك رابطهي يك طرفه در نظام جمهوري اسلامي حاكم است. نظام از حالت دوسويه كاملا خارج شده و در مقابل مردم قرار گرفتهاند.
امروزه نظام با به گروگان گرفتن قوانين و مقررات، ايجاد تجهيزات و نهادهاي دلبخواهانه و فاقد وجاهت و مشروعيت اخلاقي و مردمي، مسكوت گذاشتن مطالبات و حقوق ملتها، به تعطيلي كشاندن فصول مؤيد آزاديهاي سياسي و اجتماعي افراد جامعه عملا جامعه را در اختناق فروبرده و در حال يدككشيدن كالبدي بيروح است كه در نهايت خود در زير بار آن له خواهد شد. در اين شرايط به هيچوجه مردم مسئوليتي اخلاقي و قانوني در تبعيت از انحصار كاربرد خشونت توسط دولت ندارند. اصولا موردي را كه مردم به دولت تفويذ نكردهاند را حامي نخواهند بود. بدون شك ظاهر مردم باطن مسئولان و نظام است. مولد تمامي آلودگيهاي موجود در جامعهي ايران فساد خود سيستم است. ضربالمثل معروف « چاقو دستهي خود را نميبرد» را ميتوان براي فساد سيستماتيك در ايران به كار برد. امكان ندارد كه سازوكارهاي دروني قدرت( تيغهي چاقو) به ناظر و حسابخواه(دستهي چاقو) خود قدرت تبديل شوند. مردم هم در ايران اين موضوع را به خوبي درك كردهاند. آنچه كه در ايران ميبينيم قيام در برابر جنايات رژيم است. اخلاق، مدنيت، توسعه، رشد اقتصادي، دموكراسي و حقوق بشر قربانيان شرايط كنوني ميباشند. يعني فساد نظام جنايت واقعي را در برابر اين ارزشهاي جمعي مرتكب شده است. منظور ما از جنايات به مسلخ كشانيدن اين ارزشهاي جمعي است كه اندوختهي واقعي مردم است و نه پول بيرواج ريال كه بر دست مردم ايران باد كرده است. قانونيت بدون مشروعيت نميتواند به عنوان حاكميت قانون تلقي نمود. ميتوان آن را حاكميت غيرقانوني قانون يا حاكميت نامشروع قلمداد كرد. بنابراين موضع جامعه مشخص است. برخلاف حاكميت كه در هيچ نقطهاي از شفافيت برخوردار نيست، عملكرد مردم و جامعه پرواضح است و بخشي از اين موضع را در انتخابات گذشته شاهد بوديم. سرگرداني سياسي و روزانه شدن سياست در ايران به علت از كارافتادگي بازوها به دليل نرسيدن سهم رانت، به فرونشست نهادها و سازمانهاي مديريتي انجاميده و زمينگير شدهاند.
در اين شرايط شاهد حملات همهجانبه نظام جمهوري اسلامي به جامعه هستيم. حاكميت غيرقانوني قانون كه همان خشونت عريان است در همه جا اعمال ميشود. تلاش نظام در چارچوب پيشگيري از وقوع بحران قابل تفسير است. در واقع نظام موجهاي متلاطم بحران را مشاهده كرده در حال گريز از بحران است. بحث از مديريت و حل و چارهيابي بيشتر به يك گندهگويي ميماند. بيانات رياست جمهوري و ساير دولتمردان به يك جُنگ شادي شبيه است تا مداوا يا تسكين دردهاي جامعه. با اين اوصاف سياست نظام در اين مرحله را در دو بعد داخلي و خارجي ميتوان بررسي نمود. در بعد داخلي تمامي توان خود را براي دست پيش گرفتن و پس نيفتادن بسيج نموده است. راه دشوار را برگزيده و شروع به تهاجم به جامعه كرده است. «همه سركوب، زنداني، اعدام، شكنجه، تحقير، هتكحرمت و كشته ميشوند تا فساد پايدار بماند». بر اين باوريم كه ميتوان سياست داخلي نظام را در اين جمله خلاصه كرد. اعدامهاي گسترده خصوصا در كوردستان و اهواز و در ميان خلقها در حال اجراست. به ويژه حكمهايي كه سالهاست به تعويق افتادهاند بودند. كشتن روزانهي كولبران در مناطق مرزي به صورت روزانه صورت ميگيرد. حكمهاي طولاني مدت كه هيچ انطباقي با هيچ بند قانونياي ندارند، نشان از تعليق قانون خود نظام هم دارد. در شرايط امروز ايران حق انتخاب آزاد كه به فرد يا جامعه فضاي اكتشاف و خلاقيت بدهد به تمامي بسته شده و تنها فضاي يا بستر انتخاب غلط را باقي گذاشته يعني به نوعي در حال دامگستري است. مقصود از انتخاب غلط همان اجبار يا تنها گزينه موجود است كه گزينه اشتباه ميباشد. براي نمونه كولبري يك خواست نيست بلكه يك اجبار است. سخن نظام اين است كه خواست شما اين بوده و بلايي كه بر سرتان ميآيد حقتان است. گزينههاي نظام اينها هستند، گرسنه ماندن، يك نوع حجاب، بيكاري، بسيجسازي، سپاهيشدن، خودفروشي، خودكشي، دزدي و … كه جملگي به صورت دامي براي فرد گسترده شده و فرد در بين گزينه اشتباه و مرگ يكي را بايد برگزيند. كه داراي اينهماني هستند. حربه نظام جمهوري اسلامي در اين مرحله در برخورد با تمامي اقشار جامعه به همين صورت است.
شرايط نظام فوق بحراني است. آنچه كه روي ميدهد در اصل برايند فشارهاي داخلي و خارجي در اين مرحله بوده و نبايد آن را تنها به ازدياد تحريمها مربوط دانست. به باور ما فشارهاي داخلي قدرت واقعي و نيروي اساسي تحولخواهي و تغيير هستند. به قول نوامچامسكي « بزرگترين و نيرومندترين امپراتوري، آراي عمومي است». در مسالهي تعليق اعدام سه جوان به خاطر موضعگيري ايرانيان در قبال اين سياست در دنيا مجازي و يك صدايي ايرانيان در قالب هشتگ اعدام نكنيد، اين واقعيت به منصهي ظهور رسيد. هر چند نظام با بهرهبرداري سياسي اين تعليق را شنيدن صداي مردم قلمداد كرد. اما بايد آن را وحشت نظام از ظهور سياست مردمي و قدرت مردمي دانست. شايان ذكر است كه چند روز قبل از اين رويداد شاهد اعدام و به شهادت رسيدن دو جوان كورد در زندان اروميه بوديم كه به متاسفانه همان عكسالعمل را شاهد نبوديم. ميتوان عدم هماهنگي و انسجام و اتحاد در بين احزاب كوردي را يكي از دلايل وضع موجود قلمداد كرد. در اين مرحله نظام به شدت به دنبال از بين بردن تمامي زمينهها و بسترهاي ظهور عامليت جمعي است. تمامي كساني كه توان پيشاهنگي و سازماندهي را دارند يا به نوعي كار و فعاليتشان سياستهاي نظام را در هر زمينه و عرصهاي كه باشد به زير سوال ميكشاند، بايد از ميدان به در شوند. خالي نمودن جامعه از نيروي سازمانده براي جلوگيري از يككاسه شدن مطالبات حربهاي براي ايجاد تفرّد در بين افراد جامعه است. حتي براي كسب موفقيت در اين امر با كشورهاي همسايه از جمله تركيه و عراق هم همكاري متقابل و همهجانبهاي را صورت ميدهد. حملات و مانورهاي نظامي در كوردستان عليه واحدهاي مدافع شرق كوردستان(ي.ر.ك) كه با ناكامي كامل نيروهاي سپاه پاسداران همراه بود، همسو و همراستا با عملياتهاي نظامي تركيه در سوريه و جنوب كوردستان نشان از اين عزم دارد. بازگشايي برخي از پروندهها، برگزاري جلسات دادگاهي و صدور احكام به قول خودشان انقلابي در دادگاههاي نمايشي و فرمايشي و شبه صحرايي حتي بدون وجود وكيل تسخيري نشان از عمق فاجعه داشته و دارد. رژهي يگانها و زرهپوشهاي سياه در خيابانهاي شهرهاي مختلف نشان از زوال آستانهي تحمل رژيم داشته و خبر از آن دارد كه ديگر نظام به مانند داعش به غير از سياهي وجود هيچ رنگ ديگري را برنميتابد. نبايد فراموش نماييم كه بيشتر كساني كه در اين مقطع مورد محاكمه قرار ميگيرند جزو نسلهاي دههي هفتاد و هشتاد هستند. همانهايي كه جلو چشم فرماندهان دوران جنگ پرچم جمهوري اسلامي را به آتش كشيدند. نميتوان اين مورد يعني ناكاريي و ناتواني نظام آموزشي و فرهنگي كشور را در همراه ساختن نسلهاي بعد از انقلاب به حساب كشورهاي خارجي گذاشت. شعار نابودي نظام از دهان نسلي بيرون ميآيد كه تنها گزينه او مانند نسل اوايل انقلاب تنها جمهوري اسلامي (آري يا نه ) نبوده و امكان مقايسه و برآورد با شرايط بهتر را دارد. خواهان حضور در خيابان است و ميخواهد ديده شود اما نه در آيينهي زنگار گرفته نظام، بلكه در آيندهاي كه خود ترسيمگر آن است. با توجه به اينكه در سالگرد حماسهي شكوهمند قنديل به پيشاهنگي فرمانده بزرگ سمكو سرهلدان هم قرار داريم بايد يادآور شويم كه آنهايي هم كه در اين موقع در برابر نيروهاي به اصطلاح زبدهي نظام ايستادند و آنها را به زانو درآوردند، از همين نسل بودند. تاثير همان مقاومت بود كه امروزه به خون مقاومت در رگهاي خيابان تبديل شده است.
در بعد سياست خارجي نظام با فروريختن حاشيههاي امنيتي برجام كه مركز ثقل و تكيههاي سياستهاي دولت روحاني بود و قرار بود كه با بستن آن قرارداد چرخ زندگي مردم هم بچرخد، فعلا آسياب بيآب و غلهاي كه تنها جغد تحريم بر بام آن ميخواند و بس. دولت نومحافظهكار روحاني كه تركيبي است از برخي از به اصطلاح اصلاحطلبان و تكنوكراتهاي ليبرال جرياني اليتيسيته و به شدت تودهستيز و خواهان سياست در قالب اليگارشيك و بازگشت مردم از خيابان به خانه است. براي همين در داخل تفاوتي بين سياست دولت و نظام وجود ندارد. حاضر به مذاكره با تمام نيروهاي حاضر در اليگارشي جهاني بوده و فرقي براي آنها وجود ندارد. يعني قائل به محدوديتهاي ايدئولوژيك نبوده و نيستند. در حال حاضر هم كه حملات غرب به نظام و جريانهاي وابسته و همبسته جمهوري اسلامي در سطح جهان و منطقه افزايش يافته. تمايل به شرق در اين جريان برانگيخته است. در اصل قطع اميد از غرب به صورت مقطعي آنها را به اردوگاه شرق رانده است. نظام در ارتعاش بين دو قطب سرمايهداري در نوسان است. اگر قرارداد بين ايران و چين نهايي شود كه با حمايت همهجانبهي داخلي نظام و نبود نيروي مخالف امكان آن وجود دارد، شاهد تغييرات ژئوپلتيك در سطح منطقه خواهيم بود. هر چند بسياري آن را با تركمانچاي مقايسه مينمايند، اما به باور ما بیشتر همخواني با قرارداد 1919 با انگليس دارد. زيرا به نوعي قبول قيموميت سياسي و نظامي است. اين قرارداد تنها ايران را تحت تاثير قرار نخواهد داد بلكه به طور كلي به مناطق تحت نفوذ ايران در منطقه هم تسري پيدا خواهد كرد. البته چينيها نوعي از كلونياليسم مدرن را به صورت راهبردي در سياست خارجي خود پياده مينمايند و با بدهكار نمودن كشورها در نهايت با آنها قراردادهاي طولانيمدت ميبندند. نمونهي آن را در جنوب شرقي آسيا سراغ داريم. بدون شك اين قرارداد بر وضعيت نيروهاي اپوزيسيون هم تاثير عميقي برجاي خواهد گذاشت. البته اين قراردادها شايد وضعيت اقتصادي را تا حدودي تغيير دهد اما تغيير آهنگ اعتراضات خياباني و تبديل شدن مطالبات از اقتصادي به سياسي، ميتواند طومار هر قراردادي را درهم بپيچد.
كشورهاي آمريكا و اسرائيل در اين مرحله براي به عقب راندن ايران از سوريه و عراق و ساير مناطق خاورميانه به جنگي نامتمركز، در بعدهاي سايبري، الكترونيك، اقتصادي و رسانهاي روي آوردهاند. انفجارهاي مشكوك و پراكنده در نقاط حساس و حياتي تاسيسات اتمي و نظامي و كشتيراني و پتروشيمي ايران به صورت مواردي روزانه درآمده و اگر قبلاً اين نوع حملات را در سوريه شاهد بوديم، هم اكنون مشابه آن را در تهران و نطنز ميبينم. كاهش عمق استراتژيك ايران و افزايش ضربهپذيري آن در برابر تهاجمات خود به موجي از بياعتمادي و گمان در بين مردم انجاميده و خود اين موضوع تاثير رواني بسياري بر زيست اجتماعي و اقتصادي مردم داشته است. روكردن گاه و بيگاه كارتهايي از قبيل شهرهاي زيرزميني و زيردريايي و سلاحهايي كه از تكنولوژي پاييني برخوردارند تنها مصرف داخلي داشته و بس. بيشتر از آنكه اين عوامل بازدارنده باشد نشان از جدي گرفتن تهاجم دارد. در اين مرحله كه شرايط جهاني بسيار متلاطم بوده و وجود بيماري همهگير كرونا هم مزيد برعلت شده، دولتها از توان يارگيري و جبههبندي به مانند گذشته ناتوان بوده و اين امر از قدرتشان كاسته است. هيچ كدام از كشورها حتي آمريكا توان مداخله مستقيم و قبول عواقب يك جنگ براي تنبيه كشورهاي خاطي را ندارند. براي همين بيشتر حملات و عملياتها به صورت فرصتطلبانه و موقتي مديريت ميشوند. در حال حاضر تمامي نيروها از كارت كورد جهت رسيدن به منافع خود سود ميجويند. افزايش تنشها و درگيريها در كوردستان با اين مساله در پيوند است. تركيه كه به عنوان پيمانكار پروژههاي ناتو در منطقه در حال ايفاي نقش است، جهت راضي نگهداشتنش در ادامهي كار عليرغم شكستهاي پيدرپي در سوريه با چراغ سبز آمريكا و ساير كشورها ذينفع دست به جنايت عليه ملت كورد ميزند. از ياد نبريم تركيه با ورود به ليبي و پروژه «ميهن آبي»، يعني توسعهي قلمرو در درياي مديترانه عملاً در برابر اروپا قرار گرفته است. همچنين تهديدي جدي براي كشورهاي عربي از قبيل مصر و عربستان و امارات تبديل شده است. اين امر ميتواند فعال نمودن يك كارت فشار در مقابل اروپا از طرف آمريكا باشد جهت همراه نمودن كشورهاي اتحاديه با سياستهاي ايالات متحده در قبال ايران، چين و روسيه. زيرا توسعه قلمرو تركيه فشار به مرزهاي اتحاديه اروپا بوده و در اين شرايط ضعف اروپا يعني قدرت گيري روسيه كه اتحاديه از آن هراس دارد. همچنين حمايت ايران از سياستهاي تركيه در ليبي هشداري است به كشورهاي عربي از طرف ايران و تلاش براي به عقب راندن كشورهاي حاشيه خليج و برقراري توازن با آنها. همراهي تركيه و ايران در اين مرحله بر اساس استفادهي متقابل است. فعلا در موضوع كورد و كشورهاي عربي توافق دارند. در هر صورت در اين بين خلق كورد و دستاوردهايش قرباني اصلي ميباشند. هر چند كه جنبش آپويي در اوج حملات تركيه با همكاري نيروهاي مزدور مقاومتي بينظير را نشان داده و مانع اصلي در پيشبرد سياستهاي توسعهطلبانهي اين كشور است. كه اگر حمايتهاي بيدريغ و همهجانبهي نظام جهاني و ايران و جريان خيانت نبود، هرگز تاب مقاومت در برابر گريلا را نداشت. هزيمتهاي مداوم ارتش ترك در جنگ حفتانين شاهدي برماجراست. فراموش نكنيم كه تهاجمات به جنبش آپويي در اصل حمله به مدل زيستي و الگوي حيات همزيستانهي خلقها در منطقه ميباشد.
زمينه و بستر هر گونه توطئه و تباني در اين مرحله در ميان تمامي نيروهاي درگير در منطقه وجود دارد. همچنين نبايد از بروز توطئه در سطح داخلي ايران و شرق كوردستان غافل ماند. هوشيارانه و با دقت بايد گام برداشت. تمايل ايران در اين مرحله براي كشاندن جنگ به مناطق غربي و همچنين بهرهبرداري از چندپارهگيهاي فرهنگي با دامن زدن به آنها مشهود است. خصوصا در میان کوردها و آذریها، نبايد به نظام جمهوري اسلامي اجازه داده كه جامعه را دچار قطبيدگي نموده و جامعه به جنگ و درگيري داخلي بكشاند.
درپایان ضمن تبریک هشتمین سالروز انقلاب روژای کوردستان حمایت از آن انقلاب و صیانت از آن را وظیفه خویش میدانیم و همانطور که آن انقلاب امیدهای ملتمان و ملتهای خاورمیانه را زنده ساختهَ نسبت به کسب کامل آزادی امید وافر داریم.
مجلس حزب حیات آزاد کوردستان(پژاک)
۱۸-۰۷-۲۰۲۰