آخرین روزهای سال ۲۰۱۸ در حال سپری شدن است؛ رویدادهای درهم‌تنیده و متداخل جهانی و منطقەای متراکمتر از هر زمانی گشته‌اند. در سیستم جهانی پس از جنگ جهانی دوم، دو نیروی مسلط بر جهان در رقابت با یکدیگر ستون‌های بنیادین نظام صدساله‌ی جهانی را پایه‌ریزی کردند. دو ابر قدرت، هر چند با هم در رقابت مستمر قرار داشتند اما عملا هر کدام تا حدودی هزینه‌های امنیتی حوزه‌های زیر نفوذشان را می‌پرداخت. پس از پایان جنگ جهانی دوم، نخستین گسست‌ها در پیرامون حوزه‌های اروپایی آشکار شد. با پایان جنگ سرد، نظام دو قطبی جهانی در هم شکست در حالیکه امیدها برای برقراری یک نظام دموکراتیک بین‌المللی به واقعیت نپیوستە بود. در بالکان، یوگوسلاوی فرو پاشید و جنگ‌های اتنیکی و صف‌بندی‌های خونین و ویرانگر به وقوع پیوست. شرق اروپا از نظام سوسیالیستی به نظام لیبرالی پیوست و در آسیای میانه کشورهای مستقلی ظهور کردند.
طراحی نوین خاورمیانه که پس از اولین جنگ خلیج آغاز گشته بود بعد از حملات ١١ سپتامبر سال ٢٠٠١ وارد مرحله جدیدی شد و هم اکنون ابعاد گستردە‌تری به خویش گرفته است. قدرتهای جهانی و نیروهای منطقەای در تلاش‌اند خاورمیانه را بار دیگر و بر اساس منافع طولانی مدت خود طراحی نمایند. کائوس و آشوب در این جغرافیا با سرآغاز جمهوری اسلامی ایران ابعاد پیچیده‌تری به خویش گرفت، و جنگ افغانستان و ویرانی در این کشور و سپس جنگ ایران و عراق و حملات به عراق و ورود جنگ به سوریه بر لایه‌های این بحران هرچه بیشتر افزود. هر چند ادعا، استقرار دمکراسی و مبارزه با تروریسم بود اما اقدامات و ویرانگریها عکس قضیه را ثابت نمود. چراکه تاریخ ثابت نمود گروههای تروریستی و واپسگرایی همچون طالبان، داعش، النصره و گروههایی از این جنس دست نشانده خود نیروهای هژمونیک و بازیگران منطقەای می‌باشند تا برنامه های خود را در منطقه اجرایی کنند. مطابق شواهد تاریخی قدرتهای جهانی برای تداوم ماندگاری خود هر زمان دشمن تراشی نمودەاند تا بهانه و دستاویزی برای حضور در منطقە داشته باشند. پس از هشت سال از آغاز جنگ و درگیری در سوریه هنوز هم رهیافتی در راستای پایان دادن به کشتار و آوارگی مردم سوریه یافته نشده است. ترکیە با همە‌ی توان علیە کوردها صف‌آرایی نمودە و عزم جزم نمودە تا ارادە خلق کورد را بشکند و کوردهای آزادیخواه را بە تسلیمیت وادارد. چە از طریق گروههای تروریستی همچون داعش با نامهای مختلف و چە با تمسک به مناسبات دیپلماتیک چندجانبه با کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای سعی در نابودی روژاوای کوردستان دارد و با همە توان با آن بە مخالفت برخاستە است. خروج آمریکا از سوریه را می‌توان گامی دیگر در راستای توطئه علیه‌ی کوردهای آزادی‌خواه به خصوص روژآوای کوردستان عنوان نمود. خلا‌های ناشی از این خروج می‌تواند زمینه و بستر را جهت دوره‌ای دیگر از بحران و درگیری و آغاز دور تازه‌ای از هژمون‌گرایی کشورهای منطقه‌ای به خصوص ایران، ترکیه و عربستان در سوریه و کل خاورمیانه فراهم نماید. وضعیت موجود را که رهبر اوجالان به آن عنوان جنگ جهانی سوم داده جنگهایی بر سر قدرت، منابع زیرزمینی و کاملا استراتژیک، چند بعدی و به عبارتی مرحله گذار از یک دیزاین به دیزاینی نوین بوده که نه تنها یک نظام سیاسی جدید را در خاورمیانه را ایجاد خواهد کرد بلکه به نظم سیستم جهانی نیز شکل دیگری خواهد داد. محصول این جنگها علاوه بر قتل عام و نسل کشی های فیزیکی و فرهنگی، فقر، آوارگی، کوچ اجباری و قربانی شدن صدها زن و کودک می‌باشند.
با نگاهی به وضعیت کنونی خاورمیانه به وضوح می‌توان مشاهده نمود که طرح موجود کە به نوعی مطلوب کشورهای غربی شکل دادە شدە و انگلیس و فرانسە در تکوین آن نقش بسزایی داشتەاند، نه تنها توانایی حل مسائل و مشکلات جوامع را نداشته بلکه خود منبع بحران و مسئله بوده و در زمینه‌ی ارائه‌ی راهکار برای برون‌رفت از گرداب مسائل به بن‌بست رسیده است. آغاز جنگها از دهه‌ی نود میلادی این حقیقت را آشکار ساخته که راهکارهای نظامی میان دولتهای منطقه جز تعمیق بحرانها هیچ کارکردی نداشته است. به ویژه ساختار دولت‌ـملت در صد سال اخیر جز کائوس و بیچارگی ارمغانی نداشته و با تقدیس مرز و وطن و تشویق به دفاع از آن به تفرقه و اختلافات بین ملتها دامن زدە است. این وضعیت خود نشان دهنده‌ی آغاز پایان عمر سیستم کپی شدە دولت‌ـملت میباشد. تشدید و سربرآوردن انواع مسائل و آسیبهای اجتماعی در جوامع دولتی قدرت‌محور و استبدادی خود مدعایی است بر این واقعیت.
ایران به عنوان یکی از قدرتهای منطقه نقشی تعیین‌کننده در معادلات و توازنات «جنگ جهانی سوم» دارد و از تمامی پتانسیل‌های موجود جهت حفظ موقعیت و بسط هژمونی خود در خاورمیانه سود جسته است. هر چند هم اکنون خود در کانون مداخلات و تهاجمات این جنگها قرار دارد و با مسائل داخلی و خارجی بغرنجی دست به گریبان است لیکن هیچگونە برنامەای برای برون‌رفت از مشکلات داخلی را نداشته و کماکان بر سرکوب و انکار و نابودی اصرار می‌ورزند.
پس از خروج یکجانبه‌ی آمریکا از برجام و اعمال دور دوم تحریمها از اوایل ماه نوامبر سال جاری، تاثیرات این خروج در یک بازه‌ی زمانی کوتاه نمایان گشتند. اثرات تحریم به خصوص تورم و رکود بر وضعیت معیشتی مردم خود را آشکار ساخت. دامنه‌ی اعتراضات و نارضایتی های مردم ایران که در یک سال اخیر همچنان ادامه دارد رو به گسترش است؛ به ویژه اعتراضات و اعتصابات کارگران فولاد و نیشکر هفت تپه وارد مرحله جدیدی شده است و دانشجویان و دیگر اقشار جامعە در پی خواستهای خویش بە میدان آمدەاند. علاوه بر کارگران و سایر طیفهای جامعه، زنان و جوانان و همچنین ملیتهای ایران نیز از سیاستهای سراسر تبعیض‌آمیز رژیم ایران به تنگ آمده و خواهان تغییر دموکراتیک و گذار از این وضعیت در ایران هستند. رژیم ایران بعد از گذشت چهل سال از انقلاب تاکنون به نیازها و مطالبات ملتها به ویژه تنوعات اتنیکی و آئینی در ایران پاسخ نداده، بالعکس هر زمان با تهدید، شکنجه، سرکوب و دستگیری به آنان پاسخ داده است. حاکمان ایران با ماهیت ضداجتماعی و ضدانسانی خود به این مهم بی‌اعتنا بوده و سعی نمودەاند فرهنگها و اندیشه‌های مختلف را در نظام استحاله نمایند. مواضع ایران در قبال حل دموکراتیک مسائل همیشه آمیخته به خشونت بوده تا احساس نیاز به تغییر در جامعه را در نطفه خفه کند. با وجود اعمال فشارها و خشونتها، جامعه ایران و به ویژه کوردستان همانند گذشته نبوده و دارای کنش سیاسی بوده و بە شکلی پولاریزە شدە و این امر توان اندیشه و تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی را در آنان افزایش داده است. وضعیت موجود بستر و فرصت مساعدی فراهم آورده که تمامی نیروهای دموکراتیک، چپ، سکولار و احزاب و سازمانهای مدنی، اکولوژیست و سوسیالیست و همە آحاد جامعە اعتراضات خود را به سوی انقلابی دموکراتیک سوق دهند. در این شرایط حساس همیابی، همگرایی، و همزمان تعامل سازنده و همسویی در این مبارزات امری حیاتی است. اتخاذ سیاست «خط سوم» که همانا پیاده نمودن مدل کنفدرالیزم دموکراتیک است از منظر ما بهترین و کارآمدترین مدل برای حل بحرانهای تعمیق شده در ایران است؛ چرا که گوناگونی و تنوع فرهنگی در ایران زمینه‌ای مناسب برای اجرایی گشتن این مدل فراهم نموده و دیگر شکل کلاسیک زمامداری و حکومت‌داری با فرم دیکتاتوری رمق ادارە کشور را از دست دادە و مدیریت جامعە بایستی بە شکلی هوشمندانە و فراگیر با بنیانی دموکراتیک بر بستر جامعە ساختە شود.
جمهوری اسلامی ایران، آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی را به عنوان اصلی‌ترین تهدید نظامی برای منافع امنیتی خود می‌بیند. بر این مبنا، تهران در برابر شکل‌گیری هر نوع نظم منطقه‌ای که قدرت بازدارندگی کشورش را تضعیف كند با نگاهی خصمانە نگریستە، اما همزمان تقویت روابط با سوریە، عراق، عمان و کویت به عنوان کشورهای میانجی نیز از دیگر سیاست های این کشور بوده است. این کشور همچنین در بحران سوریه تا حد ممکن از تنش با ترکیه خودداری و با آنکارا در جریان خنثی‌سازی رفراندوم استقلال اقلیم کوردستان عراق همکاری کرد و رهبری اقلیم کوردستان عراق مسعود بارزانی را بە همگرایی و همسویی با خود واداشت. در سطح بین‌الملل نیز ایران همکاری خود با اتحادیه اروپا، روسیه و چین برای حفظ برجام را ادامه دادە و همواره بدنبال راهی برای خودداری از تشدید تنش با دولت ترامپ و سیاستهای آمریکا در منطقە بوده است؛ همزمان بر تکنولوژی موشکهای بالستیک خود اصرار ورزیدە و سعی در ارعاب اسرائیل با توسل به بکارگیری این موشکها را داشتە است. ایران منافعش در سوریه را بواسطه همکاری با روسیه و ترکیه و حمایت از گفتگوهای سیاسی برای پایان درگیری ها پیش می‌برد. از طرفی این کشور تقویت حزب‌الله و حماس را به عنوان راهی برای دفع تهدیدات اسرائیل می‌بیند و بر روابط و همکاری‌هایش در این زمینه ادامە می‌دهد. ایران از تداوم بحران‌های جاری در منطقه بە شکلی مهندسی‌شده استفادە نمودە و سعی در برقراری هژمونی خود دارد. اما روی دیگر این سیاست وقتی نمایان میشود کە هرج و مرج در منطقه به مرزهای ایران نزدیكتر شوند، این مساله تهدید جدی امنیتی به حساب آمده و هزینه های زیادی را بر كشور تحمیل می‌كند.
تشدید تنش‌های منطقه‌ای و ظهور داعش تهدید مستقیم امنیت ملی در مرزهای این كشور با افغانستان و پاکستان و حتی عراق به حساب می آیند. ایران به دلایل ژئوپولتیک و ژئواکونومیک و قرارگیری در یکی حساس‌ترین نقاط خاورمیانه از این پتانسیل برخوردار است که به یکی از قدرت‌های منطقه‌ای بدل شود. اما این امر در گرو سیاست دموکراتیک در داخل و ایجاد توازن مابین سیاست‌های داخلی و خارجی است. قراین حکایت از آن دارند جمهوری اسلامی نه‌تنها فاقد چنین امری است بلکه حتی از درون نیز با روند فروپاشی و اضمحلال روبرو است. این نکته‌ای است که حسن روحانی، رئیس جمهوری اسلامی ایران، در برنامه انتخاباتی خود زیر عنوان “دوباره ایران” بر آن انگشت گذاشته است. او می نویسد : “کمتر کسی می تواند منکر این حقیقت شود که در سال ۱۳۹۲ کشور در آستانه ورشکستگی مالی قرار داشت” و اگر صادرات نفت به صفر می‌رسید دولت در اداره امور جاری کشور و تامین نیازمندی‌های اولیه‌ی مردم دچار مشکلات جدی می‌شد. هم‌زمان نرخ تورم به شکل بی‌سابقه‌ و سرسام‌آوری افزایش یافت و ارزش پول ملی تا چندین برابر سقوط کرد. اما در ورای این ملاحظات کلی، تاکید قاطعانه بر اوجگیری قدرت ایران در منطقه‌ی خاورمیانه نقص بزرگ دیگری هم دارد و آن نادیده گرفتن اصولی است که در دنیای قرن بیست و یکم میلادی در تعریف قدرت مورد توجه قرار میگیرد؛ در این تعریف، باید هم برداشت ژئوپولیتیک را در نظر گرفت و هم برداشت ژئواکونومیک، در دنیای امروز قدرتی واقعی است که بتواند بر زیربنا‌های اقتصادی نیرومند تکیه کند، و این همان عاملی است که جمهوری اسلامی به کلی از آن محروم است و هیچ پلان و دورنمایی در این مورد نمیتواند ارائە کند. زیرا جامعەای دموکراتیک کە بسترساز بنیان‌های اقتصادی نیرومند است به کلی نادیده انگاشته می‌شوند.
آنچه خاورمیانه کنونی به آن نیاز دارد، اختلافات مذهبی و اتنیکی و تقابل شیعه با سنی و یا ایرانی در برابر ترک و عرب نیست. تسلیم شدن به اوهام مرتبط با احیا و دوباره‌سازی امپراتوری‌های کهن عثمانی و صفوی به منظور تحریک انگیزه‌های ناسیونالیستی نیز بسیار خطرناک بوده و دوران تاریخی خود را سپری نمودە است. در شرایط کنونی خاورمیانه، اولویت اصلی بسیج جوامع مدنی و نیز روشنفکران منطقه برای جلوگیری از زبانه کشیدن هرچه بیشتر شعله جنگ‌های مذهبی و ملی و اتنیکی است. ایران بر سر یک دوراهی سرنوشت‌ساز قرار دارد؛ یا دربرابر خواستهای نظام جهانی زانو خواهد زد و در آن استحاله خواهد یافت و یا گشایش دموکراتیک در جامعە را مبنا قرار خواهد. گشایشی کە با سیستم مافیایی و الیگارشیک جمهوری اسلامی ایران به هیچ وجه سازگاری ندارد. ملیتهای ایران، زنان، کارگران و همە آحاد جامعە دیر یا زود روند تکاملی رسیدن بە جامعەای دموکراتیک را خواهند یافت و در این اثنا پایەهای دیکتاتوری و ظلم و ستم را برای همیشە بە گذشتە واگذار خواهند کرد.
مجلس حزب حیات آزاد کردستان(پژاک)
٢٥-١٢-٢٠١٨