زاگرس مانی
حملات اخیر جمهوری اسلامی ایران به اقلیم کوردستان پیش از هر چیز نشان از ناچاری و بیچارگی در حوزهی سیاسی و روابط استراتژیک حکومت ایران میباشد. باید توجه داشت که رفتارهای متجاوزانه ایران در منطقه سالهاست که به نام عمق استراتژیک و کلیدواژههای دهانپرکن این چنینی چه در خفای مجالس و گردهماییهای متشکل از عناصر نزدیک به نظام و چه در برخی اوقات به شکلی اتفاقی عمومی و رسانهای گردیده است.
باید پرسید که این عمق کجاست؟ با نگاهی کوتاه به اخبار خبرگزاریها از وضعیت خاورمیانه میتوان به شفافی مشاهده کرد که خاورمیانه به شکل وسیع کلمه به عنوان عمق استراتژیک ایران مورد ارزیابی و سیاستگزاری مستقیم قرار گرفته است. اگر سادهتر بگویم بحران در کجای خاورمیانه پدید آمده، جمهوری اسلامی ایران نیز در آنجا وجود دارد. این بدین معنی نیست که جمهوری اسلامی ایران به صورت یک جانبه مسبب این بحرانها است. سرمایهداری بینالدولی به رهبری آمریکا، روسیه و اروپا نقش چشمگیری در بروز این بحرانها و فجایع انسانی ناشی از این بحرانها ایفا میکنند.
بنابراین با این تعریف میتوان گفت که دو نیرو-و گفتمان در منطقه در حال جنگ با یکدیگر هستند. اولین نیرو،- گفتمان سرمایهداری بینالدولی است که در راستای دستیافتن به منافع و خواستهی بیشینه سود و بیشینه قدرت خود را طراحی و سازماندهی کرده است و دوم نیروهای منطقهای همچون ایران و ترکیه و عربستان هستند که تمام هویت و موجودیت سیاسی خود را بر سر استمرار و از میان نرفتن هیکل سیاسی مستبد و بدور از مردمسالاری، قمار میکنند. نکته آنکه هر دوی این نیروها در رسانههای عمومی از گفتمانها و المانهای عوامفریبانه[demagogy, demagoguery] و عوامپسندانه[practical politics] استفاده مینمایند. هر دوی آنها خود را مدافع آزادی و حق مظلومان و ضد استبداد و … وانمایی میکنند. شاید بتوان گفت با توجه به بررسی گفتمانی، گفتمان تبلیغاتی سرمایهداری بینالدولی بیشتر جنبههای عوامپسندانهی رفتار سیاسی در برخورد با افکار عمومی مردم خاورمیانه است. بدین معنی که آنها با استفاده از واژه ـ ساختارهایی همچون لیبرالیسم، دموکراسی به سبک غربی و اقتصاد بازار و مفاهیمی از این دست اقدام به بمباران رسانهای و جلب نظر افکار عمومی منطقه دارند. از جانب دیگر جنبههای عوامفریبانه در گفتمان سیاسی-اجتماعی حکومتهای مستبد منطقهای همچون ایران، ترکیه و عربستان پر رنگتر است. آنها با طرح مباحثی با محوریت قومگرایی، ملیگرایی و دینگرایی و جنسیتگرایی در میان توده های مردم سعی در سواستفاده نمودن از احساسات و تعصبات افکار عمومی را دارند.
حال شاید شما بگویید این موارد که مطرح شد چه کمکی به بحث ما میکند. نکته اینجاست که که گفتمان ارائه شده از جانب دولتهای مستبد و دیکتاتور منطقهای همانند ایران، ترکیه و عربستان پس از سالها عوامفریبی روی دیگر سکهی خود را به مردم منطقه نشان داده است. به قول حافظ، ناگهان پرده بر انداختهای یعنی چه؟ مست از خانه برون تاختهای یعنی چه؟
در واقع باید در اینجا به جای حضرت لسانالغیب گفت که ناگهان پرده دریدهای یعنی چه؟
در حقیقت تجاوز ترکیه به شمال سوریه و اشغال نمودن مناطق کورنشین، حمایت از حکومت اسلامی عراق و شام( داعش)، حمله و تجاوز هوایی و زمینی به اقلیم کوردستان(شمال عراق) و تقویت بنیادهای ارتجاعی و سلفیگری در منطقه بیرونیترین نمودهای این پرده دری است.
عربستان نیز با روی کار آمدن شاهزادهی خودشیفته و تا بندندان غربی به نام محمد بن سلمان بن عبدالعزیز آل سعود از حالت محافظهکارانهی خود بیرون آمده است. نمود بارز آن تجاوز به کشور یمن و تشکیل ناتوی عربی و مداخله در انقلابات منطقهی خاورمیانه همانند مصر، سوریه، لیبی و مواردی از این دست در کارنامهی بحرانآفرینی عربستان در منطقه است.
اما دربارهی ایران باید گفت که گفتمان ضد استبدادی(ضد سرمایهدارانه) و ضد استعماری، ضد اشغالگری(ضدصهیونستی) و حقطلبانه و داعیهدارانه (مدافع مظلومان و ستمدیدگان) در عرصهی بینامنطقهای به بنبست و وشکستگی سیاسی رسیده است. در حوزهی داخلی جهش خامنهای برای گزار از گفتمان خمینی اختتامیهای نه چندان قدرتمند برای جمهوری اسلامی ایران هم در حوزهی داخلی و هم در عرصهی خارجی رقم زده است. گفتمان اول انقلاب که خمینی بر آن تاکید داشت با محوریت برساخت امت اسلامی در جهان و صدور انقلاب اسلامی پایهگذاری شده بود ولی این امر با روح زمان و مکان دچار چرخشی پراگماتیستی گردید و تبدیل به رویکرد سواستفادهمحورانه از احزاب و جنبشهای خلقی و یا احزاب مخالف حکومتهای وقت همانند یمن، عراق، افغانستان، پاکستان، لبنان، مصر، بحرین و فلسطین تنها در راستای منافع سلطهطلبانه و مداخلهجویانه گردید. لازم به ذکر نیست که این رویکرد سالها با منافع خلقهای ستمدیدهی منطقه فاصله دارد و در راستای امتیازگیری از قدرتهای بینالمللی از نیروهای منطقهای بهره و حمایت ریاکارانهای به عمل میآورد. نمود بیرونی این امر نحوی برخورد حکومت ایران با مسئلهی یمن و فلسطین است که تنها برای امتیازگیری و چانهزنی هرچه بیشتر با عربستان و آمریکا صورت گرفت.
در حوزهی داخلی شکست کامل گفتمان انقلاب اسلامی و به اصطلاح آرمانهای جمهوری اسلامی ایران در میان آحاد جامعه و بخصوص نسل سوم و چهارم انقلاب، بیمعنی و کاریکاتوریزه شدن اقتصاد و بانکداری بدون و بدور از ربای اسلامی، شکست اقتصاد مقاومتی و خوداتکا، بیمعنا گردیدن جامعهی اسلامی عدالتمحور و مبارزه با استکبار جهانی(آمریکا و اسرائیل….) میتوان اشاره نمود.
در حالت کلی میتوان گفت که جمهوری اسلامی ایران با یک ورشکستگی وحشتناک در بیشتر عرصههای وجودی که داعیهی آنها را داشت روبرو شده است. دیگر نه استقلالی دارد و نه آزادی به ارمغان آورده است. در این وضعیت و با در نظر گرفتن این بحرانهای ساختاری در عرصهی بینالمللی و منطقهای و داخلی میتوان رفتارهای تهاجمی و پردهدرانه و به قول حضرت حافظ ” مست از خانه برون تاختهای یعنی چه ” جمهوری اسلامی در منطقه و همچنین نشست سهجانبهی روسیه، ایران و ترکیه را معنا داد. زیرا همان طور که گفتیم این نشان از بحران ساختارین این کشورها و بخصوص جمهوری اسلامی ایران است. اعدام سه زندانی سیاسی کورد و حمله به قراگاه های دو حزب دموکرات کوردستان و همزمان حمله به گریلاهای شرق کوردستان در سنه و تهاجم و حملهی رژیم بشار اسد که با پشتیبانی دولت ایران بوده است را بایستی حلقههایی از این پردهدری قلمداد کرد. باید دانست که جمهوری اسلامی در شرایطی پیچیده و بغرنج به لحاظ منطقهای و فرا منطقهای به سر میبرد. این اوضاع بغرنج و پیچیده در طول تاریخ حیات بحرانآلود جمهوری اسلامی ایران کممانند بوده است. فشارها چه از داخل و چه در بیرون از مرزهای ایران به شکلی به هم پیچیده و مستمر بوده که سران ایدئولوژیک و سیاسی حاکم بر جمهوری اسلامی را وادار به اتخاذ رویکردهای به شدت تهاجمی و بدور از عقلانیت سیاسی نموده است. در این شرایط باید انتظار داشت حکومت حاکم ایران برای نجات خود به هر طناب پوسیدهای چنگ میزند. اتحاد نامتجانس ترکیه، ایران و اتفاق نامیمون برسر نسلکشی فرهنگی و فیزیکی خلق کورد در منطقه و خلقهای ایران به صورت عام و سواستفاده نمودن از باورها و احساسات ملی و مذهبی مردم ایران را در واقع باید در قالب رویکرد فرار به جلوی حکومت ایران در برخورد با بحرانهای داخلی و خارجی ارزیابی نمود. اما مشکل این گامهای سست و ناپایدار این است که بحران را بیشتر و عمیقتر خواهد نمود، چراکه این فرار به جلو در راستای نادیده گرفتن و یا حذف صورت مسئله است. به شکلی که در پیش گرفتن این سیاستهای فرافکنانه در نهایت امر هیکل ضعیف و نحیف جمهوری اسلامی ایران را در نهایت به خاک ابدی خواهد سپرد.