نظام جهانی با بحران‌های عدیده و در رأس همه‌ی آنها بحران ساختاری مواجه و بر این مبنا در حال تجدید ساختاری است که بتواند منافع خویش را برآورده سازد. بی‌گمان در راستای این تجدید ساختار، منطقه‌ای که نظام جهانی در آن بیش از سایر مناطق با مشکل مواجه است خاورمیانه می‌باشد. نظام جهانی در مداخله‌ی جدید برای برساخت نظم نوین جهانی، با مانع دولت‌ـملت مواجه بود که خودش بانی و طراح آن بود. در این مداخله، دولت‌های خاورمیانه‌ای یا محکوم به دچارشدن به بحرانند و یا ضمیمه گشتن به نظام جهانی. پیشبینی‌ها و برنامه‌های نظام جهانی نیز با توجه به مد نظر قرار ندادن فرهنگ ریشه‌ای خاورمیانه از سوی نیروهای مداخله‌گر، تاکنون به موفقیت نرسیده و به تمامی عملی نگشته‌اند. به همین دلیل این‌بار در پی یافتن هم‌پیمانی‌های تاکتیکی و کوتاه‌مدت برای گذار از این بحران می‌باشد. سیاست‌‌های اخیر نظام در روی آوردن به تحت فشار قرار دادن دولت‌های منطقه برای وادار نمودن آنان به مذاکره‌ای باب میل غرب به جای مداخله‌ی مستقیم نظامی، تغییر رویکردی بود برای دور زدن بحران موجود. نظام جهانی بر آن است از این طریق، به دولت‌های منطقه نقش ابزارهایی برای اجرای سیاست‌های خویش ببخشد و بدون رویارویی مستقیم، در این میدان بجنگد.

جمهوری اسلامی نیز نه تنها از قاعده‌ی تغییر و تحولات مستثنی نیست بلکه محور اساسی مداخلات نظام جهانی در منطقه‌ی خاورمیانه می‌باشد. به همین دلیل جمهوری اسلامی مجبور به سازگاری با شرایط جدید منطقه می‌باشد. رویکردهای اخیر دولت روحانی، چه در عرصه‌ی سیاست خارجی که نوعی سازش با خواسته‌ها‌ی قدرت‌های جهانی را در پی گرفت و چه در عرصه‌ی سیاست داخلی که مبحث گشایش و فضای باز سیاسی را مطرح ساخته، نمود این سازگاری است.

در عرصه‌ی سیاست خارجی، رویکردهای جمهوری اسلامی هرچند در کوتاه‌مدت می‌تواند نوعی آسودگی‌خاطر را به همراه داشته باشد اما در بلند مدت با توجه به اینکه مناسبات استراتژیک به هیچ وجه مطرح نیست اتخاذ چنین سیاست‌هایی از سوی اين دولت در آینده‌ای نه چندان دور آن را با بحران‌هایی دامن‌گستر و عمیق‌تری مواجه خواهد ساخت که رهایی از آن‌ها به هیچ وجه میسر نخواهد بود. امید بستن جمهوری اسلامی به نشست‌های اخیر ژنو و یا احتمال تغییر جناح از سوی آن نه‌تنها مسایل را حل نخواهد کرد بلکه با توجه آنکه خود این نشست‌ها نوعی تقسیم منافع از سوی قدرتهای بین‌المللی می‌باشند، جمهوری اسلامی هم که در گستره‌ی این منافع جای می‌گیرد در آینده قادر به رهایی از تقسیم منافع این قدرتها نخواهد بود.

در عرصه‌ی سیاست داخلی نیز بحث از گشایش‌های مورد نظر دولت اعتدال، تاکنون در حد سخن مانده و عملاً شاهد اجرایی نمودن صحیح هیچ کدام از آنها نبودیم. دولت روحانی، در شرایطی سخن از تغییر و تحولات بنیادین را به میان آورده و دولت قبلی را به باد انتقاد گرفته که هنوز خود قادر به گذار از ذهنیت و جهان‌بینی آن دولت نگشته است. ذهنیتی که قادر به گذار از مقوله‌های اکثریت‌ـاقلیت، مرکز‌ـپیرامون و غالب‌ـمغلوب نگشته و هنوز هم با دید متمدن و نامتمدن به خلق‌ها و جوامع ایران می‌نگرد، از مبحث چاره‌یابی مسائل به دور است. به‌ویژه متمدن ویا نامتمدن خواندن خلق‌ها، میراثی است از استعمار کلاسیک، که غرب با توسل بدان و تحت لوای متمدن ساختن دیگر جوامع، تمامی اقدامات غیر انسانی خویش را مشروعیت بخشیده است.

شکی نیست که با اتخاذ رویکردهای تاکتیکی و منطبق با شرایط سیاسی روز، نمی‌توان مسائل و بحران‌های کنونی چه در سطح داخلی و چه در سطح خارجی را چاره‌یابی نمود. آنچه حلال مشکلات ایران است در پیش گرفتن ذهنیتی دموکراتیک و به تبع آن نهادینه‌سازی این ذهنیت است. ایران تنها در صورتی می‌تواند به یک ثبات پایدار و انسجام دست یابد که در آن تمامی تفاوت‌مندی‌ها بتوانند به صورتی آزادانه به ابراز موجودیت خویش بپردازند. راه چاره‌یابی ریشه‌ای همه‌ی مسایل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران از دموکراتیزاسیون رادیکال می‌گذارد و خودمدیریتی‌ دموکراتیک تمامی خلق‌ها تحت چتر ایرانی دموکراتیک،‌ فرمول سیاسی این دموکراتیزاسیون می‌باشد که به هیچ وجه نبایستی از آن واهمه‌ای داشت. تنها اتخاذ چنین رویکردی، می‌تواند ایران را از انتخاب گزینه‌های ضمیمه شدن به نظام و یا دچار شدن به بحران برهاند.

 

کوردیناسیون حزب حیات آزاد کوردستان – PJAK
26.12.2013