پروژهی سیاست دموكراتیك با تكیه بر ارادهی خلقها و نیروهای اجتماعی در مسیر تحقق آزادی جوامع، به عنوان مهمترین اصل سیاست گذاری، همواره محور برنامهها و سیاستهای استراتژیك پژاك به شمار میرود. در آستانهی انتخابات ریاست جمهوری در ایران و با توجه به تغییر و تحولات منطقهای و به ویژه آیندهی سیاسی كوردستان و نیز نگرش و اتخاذ مواضع پژاك و به طوركلی تبیین بیشتر این سیاستها و پروژهها، گفتگویی را با رفیق ریوار آبدانان از اعضای مجلس حزب حیات آزاد كوردستان انجام دادهایم كه در زیر میخوانید:
1. هم رویكرد پژاك در قبال مسئلهی كورد و هم نوع سیاستهایش با دیگر جریانات سیاسی داخل و خارج ایران متفاوت است. این مورد باعث شده كه دربارهی سیاستهای این حزبتفاسیر جداگانهای ابراز گردد. بنابراین بحث خود را با همین مسئله آغاز نماییم: در شرایط فعلی منطقهای و جهانی، حزب حیات آزاد كوردستان با توجه به چه مؤلفههایی به سیاست میپردازد؟
نوع نگاه ما به سیاست، بر اندیشهی فلسفی متفاوتی استوار است. ما سیاست را حوزهی كسب آزادی میشماریم. یعنی حوزهای است جهت آنكه همهی ملیتها، خلقها و تنوعات اجتماعی بتوانند بر اساس منافع حیاتی و هویت ذاتی خود توان اندیشه، تصمیمگیری و عمل داوطلبانه و برابر داشته باشند. پیداست كه این آزادی وقتی بامعناست كه همگان در آن سهیم باشند. منطق بیرحمانهی «همه چیز برای ماـ هیچ برای دیگران» به كلی با روح آزادی در تضاد است. چون آزادی یكی، به بهای بردگی و نابودی دیگری تمام خواهد شد. خط سوم یا به عبارتی نیروی سومی كه توسط جنبش آزادیخواهی ملت كورد، در كل خاورمیانه توسعه مییابد مبنایش همین فلسفهی سیاسی گذار از مرزبندیهای قاطع، ممنوعیتها، انحصارطلبیها و مركزگراییهای مرسوم است. اگر میگوییم كوردها پیشاهنگان دموكراسی خاورمیانه و آزادی همهی خلقها هستند واقعیت عمیقی را بر زبان راندهایم. چون اصل «همه چیز برای ماـ هیچ برای كوردها» جوهرهی سیاستی بود كه خاورمیانهی معاصر بر اساس آن ترسیم شد. نیروهای پشتپردهی آن نیز ابرقدرتهای جهانی بودند. نتیجهی این سیاست، تكهتكه كردن سرزمین كوردها و درگیری كوردـ ترك، كوردـ فارس و كوردـ عرب بود. دولتـ ملتهای فارس، ترك و عرب سلطهگری خود را تا حد تخریب بافت سیاسی جامعهی كورد، تلاش برای هویتزدایی كامل از كوردها و قتلعام فرهنگی آنها پیش بردند. هیچ كدام از دولتهای تركیه، ایران، عراق و سوریه نمیتواند ادعا كند كه دستش به جنایت علیه كوردها آلوده نشده است. دیگر خلقهای منطقه نیز قربانی همین سلطهگری و مركزگرایی شدیداًتقدسدادهشدهی دولتـ ملت گردیدند؛ ازجمله بلوچ، سریانی، تركمن، آذری، گیلك، مازنی، آشوری، ارمنی و سایرین. بنابراین سیاست در خاورمیانه نهتنها از حالت حوزهی آزادی خارج گشت بلكه به میدان سلاخی فرهنگها مبدل شد. خط سوم مد نظر ما به چالش كشیدن این نوع سیاست و درهمكوبیدن ذهنیتی است كه آن را تغذیه میكند. خط سیاسی ما بر تكثر، تنوع، پذیرش متقابل و در یك كلمه بر دموكراسی راستین استواراست. در این خطمشی، جامعه تصمیمگیرنده و ارادهمند است نه یك قشر نخبهی قدرتپرست. سیاست ما میدانی باز برایارادهمندی و مداخلهی مستقیم جامعه است نه تاكتیكهای امتیازگیری مرسومی كه در سطوح بالای قدرت اتخاذ میشوند. پیداست كه ما كوردها، وقتی میتوانیم در آن آزادی راستین سهیم باشیم كه بهعنوان بخشی از كلیت خاورمیانه قادر به صیانت از موجودیت، هویت و واقعیت متفاوتشدهی خود از دیگران باشیم. دفاع مشروع كوردها بر همین مبنا شكل گرفت. نتیجهاش این است كه امروز دیگر كسی نمیتواند ادعا كند كه كوردها و مسئلهای به نام كورد وجود ندارد.چرا كه مورد مضحكه قرار خواهد گرفت. حتی از آن فراتر، اگر هر كدام از نیروهای منطقهای و جهانی بگوید كه بدون در نظر گرفتن كوردها میتواند در منطقه سیاستگزاری كند، تنها خودش را خواهد فریفت. یعنی سیاست دنیای سرمایهداری در خاورمیانه كه مبنایش قربانیكردن كوردها بود به چالش و شكست انجامید. سیاست دولتـ ملتهای منطقه و بهویژه تركیه، ایران، عراق و سوریه نیز كه بر مبنای انطباق با سیاستهای نظام جهانی بود و محور اساسیاش «قابلیت بازی با كارت كورد بود» نیز به همان نحوبه شكست انجامید. این دو نیرو در مسئلهی كورد به بنبست رسیدند. دقیقا در همین موقعیت بود كه دموكراسی كورد وارد میدان گردید. اكنونابتكار عمل تحولات سیاسی به نسبت گستردهای در اختیار خلق كورد است.سیاست دموكراتیك مد نظر رهبر آپو به سطح یك خطمشی رسیده است؛ یعنی خط سوم؛ یعنی خط برونرفت جامعه از بحران، رسیدن به دموكراسی، گشودن میدان سیاست اجتماعی و نتیجتا نیل به آزادی؛ آنهم بدون اتكا به هیچ كدام از دو جریان دولتـ ملتگرایی خاورمیانه و پروژهی خاورمیانهی بزرگی كه جایگاهی برای كوردها قائل نیست. ما راه سومی در پیش میگیریم؛ چرا كه تنها راه برای قربانینشدن دوباره همین است. نوع رفتار سیاسی هر كدام از دو نیروی دیگر است كه میتواند مشخص كند تعامل دموكراتیك آینده در خاورمیانه چگونه شكل خواهد گرفت. بیشك ما دورشدن از تنش و درگیری را ترجیح نخست خود میدانیم. خاورمیانه بیش از حد در طی این جنگ جهانی سوم(كه هنوز به شكل رسمی آن را نامگذاری نكردهاند اما در همه جای خاورمیانه قابل مشاهده است)، دچار رنج و درد شده و بهترین راهكاراین است كه با نقشهی راه دموكراتیك، گشایش سیاسی دموكراتیك و صلح دموكراتیك، مسائل را به سمت حل ببریم. رویكرد كشورهای منطقه و جهان در قبال این مسئله متفاوت از هم هستند. برخی كشورها نظیر تركیه، رفتهرفته به سمت گشایش دموكراتیك میرود. سوریه نیز شكل نهایی خود را با وجود جو پر از تنش كنونیاش پیدا خواهد كرد و پیداست كه در هر دوی اینها نیروی دموكراسی كورد نقشی اصلی ایفا مینماید. در عراق نیز كوردها ستاتوی سیاسی دارند كه البته تا رسیدن به یك دموكراسی پایدار هنوز راه درازی در پیش رو دارد.
با توجه به همهی این موارد ما بهعنوان پژاك، سیاست دموكراتیك و اصرار بر خطمشی سوم را مبنای فعالیتها و مبارزات خود قرار دادهایم. ایران بایستی از آتشبسی كه در حال حاضر میان ما جریان دارد، استفاده نماید و از آن بهعنوان یك فرصت مناسب جهت تحول در سیاستهای گذشتهی خود بهره ببرد. از همپیمانی آنتیكورد تركیهـ ایرانـ عراقـ سوریه تنها ایران باقی مانده است. سایرین یا انتخاب خود را بهشكل گشایش دموكراتیكبهعمل میآورند و یا در مسیر تحول ریشهای قرار میگیرند. مبارزهی ما در جهت آن است كه بر پایهی خطمشی سوم، هم در سطح شرق كوردستان و هم كل ایران به پیشبرد دموكراسی و آزادی بپردازیم. در این راستا هم مبارزهی فكریـ سیاسی و هم ارائهی راهكار و پروژهی حل دموكراتیك را مبنا میگیریم. دو نیروی دیگر یعنی دولت ایران و نیروهای مداخلهگر خارجی تنها وقتی كه پروژهی حل مسئلهی كورد و دیگر خلقهای ایران را بهطور شفاف اعلان نمایند، میتوانند به جایگیری در «تعامل دموكراتیك با كوردها» خوشبین باشند. ما گامهای خود را بهخوبی و بهطور آشكارا و در مقابل آرای عمومی برداشتهایم. سیاست ما سیاستی مستقل و به دور از وابستگی، امتیازدهی، پراگماتیسم و منفعتطلبی روزانهی رایجی است كه بسیاری از جریانات اپوزیسیون را به سختی بیمار نموده است.
2. موقعیت فعلی كوردها و كشورهای درگیر در مسئلهی كورد به چه نحوی در نوع سیاستهای شما تاثیرگذار است؟
واقعیت این است كه كوردها به دلیل عدم مبدلشدن به دولتـ ملت دارای بالاترین پتانسیل سیاست دموكراتیك در منطقه هستند. چون سیاستهای انحصارطلبانه، مركزگرا و سلطهخواهانهی دولتهای منطقه و سیاستهای منفعتطلبانهی نیروهای خارجی در برههی كنونی با هم تصادم نمودند، بنبست عظیمی در خاورمیانه بهوجود آمد. جنگ جهانی سومی در خاورمیانه جریان دارد كه ماحصل همین تصادم است. به همین دلیل یك فرصت عظیم تاریخی برای نیروهای دموكراتیك فراهم آمده است. چرا كه تنها نیرویی كه قادر است جریان تحولات را از جنگ، تنش و بحران به سمت حل و چارهیابی بكشاند همین نیروست. كوردها قلب و مركز اصلی این نیروی دموكراسیخواهی هستند. بنابراین ما نیز بهعنوان پژاك، نیروی دموكراسیخواهی كورد را در شرق كوردستان و ایران، نیروی پیشبرندهی سیاست چارهیاب و سازنده میدانیم. هدف تمام فعالیتهای سیاسی و سازمانی ما پیشاهنگی برای رشد دموكراسی و آزادی همهی خلقهای ایران، كوردستان و خاورمیانه است. بنابراین نوع برخورد كشوری همچون ایران در قبال مسئلهی كورد است كه مشخص میسازد ما راهبردهای خود را به كدام شكل اجرایی خواهیم نمود.
3. آنچه كه بهعنوان سیاست مستقل از آن یاد میكنید در كدام شرایط و با توجه به كدام اهداف اجرایی میگردد؟
پیشبرد سیاست مستقل در خاورمیانه امر آسانی نیست. چرا كه باید از پشتوانهی اجتماعی عظیمی برخوردار باشی تا ناچار از وابستگی به دیگر نیروها نشوی. خلق كورد زمینهی سیاست مستقل را برای جنبش ما فراهم آورده است، چرا كه جنبش ما بر مبنای ارادهمندسازی این خلق به میدان آمد. وقتی جنبش سیاسی و جامعه به شكل متقابل همدیگر را تغذیه كنند آنگاه میتوان سیاست مستقل نیز بهعمل آورد. مثلا با توجه به پشتوانهی عظیم اجتماعی پژاك در شرق كوردستان ما هم میتوانیم به یك چارهیابی دموكراتیك الگومانند در ایران برسیم و هم میتوانیم با اصرار نظام بر مركزگرایی و سركوب و فشار دست به دفاع مشروع بزنیم. از آنجا كه سیاست ما در راستای پروژهی عظیم پیشبرد ملت دموكراتیك كورد و دموكراتیزاسیون ایران هدفمند است، بر تنشزایی و بدهبستانهای كلاسیك متكی نیست. آنچه سرلوحهی ماست، همانا مطالبات غیرقابلاغماض ملت كورد و رسیدن به یك ساختار سیاسی دموكراتیك است كه كوردها در چارچوب آن بتوانند با همهی همسایگان خود در همزیستی بهسر برند. تمام برنامهها و فعالیتهای فكری، سیاسی، سازمانی، دفاع مشروع و دیپلماسی ما مبتنی بر پیشبرد ملت دموكراتیك كورد و رسانیدن آن به سطح یك ساختار سیاسی خودمدیر است. این مورد، هم با سرشت تاریخی خاورمیانه و اصل «همزیستی كوردها با سایر خلقها» سازگار است و هم بنبستهای حاد ناشی از ملیگرایی و استبداد را به سمت گشایش و حل میكشاند. چرا كه رهیافت ما یك رهیافت ملیگرایانه، درگیریساز و جزماندیشانه نیست. با هر نیرو، جناح، گروه، دولت، خلق و تفكری میتوانیم تعامل دموكراتیك و اصولی به عمل آوریم. شرط آن نیز حاضر بودن آنها جهت به رسمیت شناختن ارادهی خلق كورد، ارائهی راهكار نتیجهبخش در این مورد و دستكشیدن از تحمیلات یكطرفهی كلاسیك است.
4. نظام جمهوری اسلامی ایران در یكی از مقاطع حساس و سرنوشتساز خود قرار دارد و به سوی انتخابات ریاست جمهوری هم گام برمیدارد. گزینش شخص اول مسائل اجرائی نظام چگونه میتواند بر سیر تحولات ایران تأثیرگذار باشد؟ با توجه تركیب نهایی آیا میتوان گفت كه انتخابات پیش از برگزاری عملا پایان یافته است؟
با توجه به اینكه ایران طی دهههای گذشته سیر تحولات داخلی خود را در جهتی كه متناسب با نیاز و طلب جامعه باشد هدایت نكرد، این انتخابات میتوانست یك فرصت جهت صلح و سازش دموكراتیك دولت با خلقهای مختلف ایران باشد. اگر چنین میشد، بیگمان ایران میتوانست در خاورمیانهی نوین جایگاهی متفاوت از وضعیت كنونیاش بیابد. پیداست كه نظام جمهوری اسلامی فعلا رضایت به چنین تحولی نمیدهد و این به شدت موجب انزوای نظام در داخل خواهد گشت. هر كدام از كشورهای منطقه درصدد است كه از فرصتهایش بهرهبرداری كند. تركیه به مرحلهی تحول در قانون اساسی رسیده، میداند كه بدون گشایش دموكراتیك واقعی و گذار از سیاستهای سركوبگرانه نمیتواند مسئلهی كورد را بهشكل سلیقهای حل كند. بنابراین این مرحله را به فرصت مبدل میكند. اینكه تا چه حد حسن نیت خواهد داشت و در مسیر صحیح حركت خواهد كرد بعدا مشخص میشود. اما واقعیت این است كه فعلا با پیشاهنگی رهبر آپو و جنبش آزادیخواهی كورد، گامهایی تاریخی در تركیه در حال برداشتهشدن است و این ناشی از درك نوینی است كه حول مسئلهی كورد و دموكراسی در سیاست تركیهبهوجود آمده است. ایران فعلا از چنین درك سیاسیای دور است. بازخوانی صحیحی از مسئلهی كورد ندارد. همین نظام بود كه كوردها و دیگر خلقهای ایران را بعد از انقلاب 57 مانع و خطر انگاشت و با حذف آنها و ایجاد ساختار سیاسیـ فرهنگی یكدستشده خود را از پتانسیل عظیم دموكراسی محروم ساخت. جوخههای مرگی كه نظام در كوردستان برپا كرد، نه تنها جوانان آزادیخواه كورد بلكه كلیت دموكراسی و امكان همزیستی پایدار خلقهای ایران را به گلوله بست. اگر نظام هنوز هم بعد از 34 سال به دركی صحیح از مسئلهی كوردو دیگر خلقهای ایران نرسیده، باید بگوییم انتخابات و دیگر سیاستهایش كهنمیتوانند رضایت خلقها را جلب كنند، مبدل به فرصت نخواهند شد. اینها نیز تنها بحران و تنگناهای رژیم را افزایش میدهند.
5. رویكرد كلی مخالفان نظام راكه در ادوار مختلفدر برابر انتخابات برگزارشده در ایرانداشتهاند، چگونه ارزیابی مینمایید؟ تا چه حد این رویكردها واقعبینانه بوده؟
اینكه نظام جمهوری اسلامی برخوردی امنیتی، سركوبگرانه و غیردموكراتیك در قبال خلقهای مختلف ایران دارد به طور آشكار قابل مشاهده است. به همین دلیل رویكرد صرفا بایكوتكردن بدون انجام مبارزهی سیاسی جدی در مقابل این نظام و ارائهی برنامهی آلترناتیو جهت متحولسازی اوضاع، یك نوع برخورد كلیشهای است. بیشتر از آنكه یك عملكرد سیاسی ارادهمند باشد،رفتاری ناشی از فقدان برنامه و نیروی چارهیابی است. به همین دلیل ما بهجای چنین برخوردهایی همیشه در انتخابات مختلف با طرح مطالبات خلق كورد، پروژهی عملی جهت دموكراتیزاسیون ایران و حل مسالمتآمیز مسئلهی كورد و دیگر خلقهای ایران دست به موضعگیری زدهایم. در همین انتخابات اخیر ریاست جمهوری نیز بیانیههایی صادر و حتی نامهی سرگشادهای در برابر آرا و افكار عمومی خطاب به شخص خامنهای منتشر ساختیم. برنامه و راهكاری كه در این بیانیهها و نامهی سرگشاده آمده بود، بهشكل بسیار آشكار موضع ما را معلوم میداشت. ما بار دیگر حقوق خلق كورد و دیگر خلقهای ایران را مطرح ساختیم. یعنی اتكای خودمان بر خط سوم، باورمان به این خط و راهگشابودنش را نشان دادیم. این در مسئلهی انتخابات میتوانست یك فرصت مناسب برای جمهوری اسلامی باشد. اما چنین به نظر میرسد كه فعلا محافظهكاری شدید، مانع از شكلگیری بینش تازهای در بدنهی نظام میشود. شاید نظام بتواند تا یك مدت دیگری با نیروهای خارجی به چانهزنی سیاسی بپردازد اما با نوع سیاست كنونیاش در قبال خلقها و حذف كامل مطالبات مردم در برنامههای حكومتی خود نمیتواند به آینده خوشبین و امیدوار باشد.
6. پایبندی در اصول و معیارها و انعطاف در سیاست را چگونه در عرصهی عمل پیاده نمودهاید؟
با توجه به اینكه پیشبرد خط سوم را بهترین راهكار میدانیم، نه تاكنون از مداخلهی خارجی حمایت كردهایم و نه در مقابل سیاستهای كوردستیزانهی جمهوری اسلامی، فاقد استراتژی و برنامه ماندهایم. اینها نقاط قوت پژاك است، یعنی زمینهی فكریـ سیاسی صحیحی كه بتوان بر اساس آن مطالبات خلقها را به كرسی نشاندفراهم آورده شدهاند. حال اگر جمهوری اسلامی حاضر نیست گشایش دموكراتیك و تحولرا در پی گیرد، این تنها یك طرف قضیه است. چرا كه خواه ناخواه، تحولات خاورمیانه طوری پیش خواهند رفت كه تمام دولتـ ملتهای فعلی یا دست به تحول میزنند یا به سمت ریزش و فروپاشی خواهند رفت. بیشك ریزش و فروپاشی این دولتها با خود تنش و بحران نیز به همراه دارد. نمونهاش را در عراق و سوریه شاهد بودیم؛ به همین دلیل راهكار دموكراتیك بهترین گزینه است. اما چون ساختار سیاسی و توازنات خاورمیانه از ریشه در حال تحولاند، این دولتها نمیتوانند با سیاستهای گذشتهی خود روی پا بایستند. ما بهعنوان پژاك خواستهایم كه بهجای تنش و درگیری راهكار مسالمتآمیز و منطبق با روح دموكراسی و سازگار با گذشتهی تاریخی منطقه و ایران در پی گرفته شود. اصولا سیاست كوردها در قبال تمام خلقهای همجوارشان مبتنی بر همزیستی و تشكیل اتحادیههای فرهنگی داوطلبانه و آزاد بوده است. این دولتهای مركزی بودهاند كه خواستهاند با تضعیف این واقعیت تاریخی، سلطهی مطلق خود را برقرار نمایند. نتیجهاش نیز بنبست در سیاست آنهاست و بازندهی نهاییاش خود آنها خواهند بود.
7. اعتقاد دارید كه حزب حیات آزاد كوردستان،آن روند كلاسیك و بدون پیشزمینه را كه در رد و یا قبول سیاستهای منطقهای و جهانی مرسوم بود، پشتسر گذاشته است. آیا این نوع از رفتار سیاسی را در رابطه بادولتهای غربی و منطقهای سرلوحه قرار دادهاید؟
دقیقا به همان نحو كه با مبارزهای جدی و پیگیر تلاش كردهایم سیاست دموكراتیك و اصل دفاع مشروع را بهشكل توأمان در مقابل سیاستهای غیردموكراتیك و سركوبگریهای نظام جمهوری اسلامی بهكار بگیریم و زمینهی حل دموكراتیك مسئلهی كورد را نیز فراهم آوریم، در مقابل عملكرد نیروهای مداخلهگر از موضعی منتقدانه وارد شدهایم. از نامهی سرگشاده به شخص خامنهای بحث كردیم؛ در گذشته به همان نحو طی نامهی سرگشادهای كه در مقابل آرای عمومی جهان منتشر نمودیم انتقاد خود را از سیاستهای دوگانهی آمریكا و دیگر نیروهای خارجی بهعمل آوردیم. چرا كه این نیروها نیز تاكنون بهطور مشخص دارای برنامهای منسجم و ملموس برای حل مسائل خلقهاق منطقه و بهویژه خلق كورد نبودهاند. ما بهمنزلهی پیشاهنگ خط سوم، خود را به هیچ كدام از طرفین جنگ هژمونیخواهی وابسته نمیسازیم؛ ما نیروی دینامیك دموكراسی هستیم. اگر هر كدام از طرفها با مطرحسازی دیدگاهی شفاف در قبال مسئلهی خلقها و بهویژه خلق كورد به میدان بیایند، آنگاه میتوانیم به تأمل بپردازیم و طبق آن بهترین گزینه را برای حل مسئلهی كورد پیش بكشیم. خط سوم این انعطاف سیاسی را دارد و به همین دلیل است كه به بهترین نحو قادر به از سر راه برداشتن بنبستهاست. این مسیر بهویژه برای ایران نیز گشوده است؛ انتخابات اخیر ریاست جمهوری فرصت چشمگیری برای این مهم بود كه از آن استفاده ننمود. اینكه در آینده چه خواهد شد بازهم بستگی دارد به نوع رویكردی كه نیروهای فرامنطقهای، خاورمیانهای و ازجمله ایران به مسئلهی كورد و رهیافت دموكراتیك در پی خواهند گرفت. ما بهعنوان پژاك برای هر كدام از احتمالات، آمادهایم و در حال حاضر دامنهی فعالیتها و مبارزات خود را روز به روز گستردهتر خواهیم نمود.
8. سیاست راهبردی خط سوم را در مورد انتخابات ریاست جمهوری دورهی یازدهم هم بهكار بردهاید؟ یعنی اینكه در یك پروسهی دامنهدار هدفمند به این انتخابات پرداختید؟
بله. آنچه به راستی میتوانست این انتخابات را به یك فرصت برای خروج ایران از بحران و حل مسائل خلقهای ایران مبدل كند همان بازكردن فضای سیاسی بود. بیانیهی نخست ما نیز در همین چارچوب بود. حتی گفته بودیم اگر بهراستی نظام جمهوری اسلامی بخواهد تحولی در سیاستهای خود بهعمل آورد لازم است هر كاندیدا طرح و برنامهی خود در مورد مسئلهی كورد را مطرح نماید؛ و اینكه اگر این طرح و برنامه در راستای حل دموكراتیك مسئلهی كورد در ایران باشد از آن كاندیدا حتی حمایت نیز میتوان بهعمل آورد. اما جسارت، زمینهی ذهنیتی و ارادهی لازمه در كاندیداها بروز نیافت. از آن مهمتر اینكه شخص ولی فقیه با برخوردی كه در قبال انتخابات اتخاذ كرد، خود را به تنها مرجع تصمیمگیرندهی كشور مبدل كرد. گویی نظام میترسد مبادا جریانات ناخواستهی دیگری از جای دیگری از بدنهی نظام درز كنند. به همین دلیل كسی كه میبایست به مطالبات چندین و چند سالهی خلقهای ایران پاسخگو میشد و مشخص میساخت كه نظام جمهوری اسلامی در این كورهی حوادث خاورمیانه كدام راه را برمیگزیند، خود شخص خامنهای بود. نامهی سرگشادهی پژاك به خامنهای نیز دقیقا همسو با این ژستگیری سیاسی جمهوری اسلامی صورت گرفت. بار دیگر مطالبات خلق كورد به شیوهای منطبق با خطمشی سوم،گشایش دموكراتیك و سیاست سازنده مطرح گردید. این نامه میتوانست بهعنوان یك پیشزمینهی «نقشهی راهی برای صلح دولت و حكومت با خلقهای ایران»مورد استفاده قرار گیرد. چرا كه جمهوری اسلامی پیش از آنكه در برابر نیروهای خارجی به تنش و زدوخورد مستقیم و غیرمستقیم كشیده شود، از مدتها پیش جنگ خود با خلقهای ایران را شروع كرده است. كافی است به هر كدام از خلقها، فرهنگها، هویتها و افراد جامعه رجوع كنید تا بدانید جامعه با چه یورشها و صدمات گستردهای رویارو است. كدام حوزه و مقوله را سراغ دارید كه آكنده از معضل نشده باشد؟ سیاست؟ فرهنگ؟ اقتصاد؟ یا… به هر كدام كه سر بزنید، میبیند فشاری خردكننده بر جامعه وارد شده است تا به تمامی در برابر نظام به انفعال و خاموشی كشانیده شود. اما مگر كدام یك از سران حكومتی و دولتی میتوانند ادعا كنند كه صدای «اعتراض» خلقها را نمیشنوند؟ این خلقها نه تاكنون منفعل ماندهاند و نه از این پس به وضعیت موجود رضایت خواهند داد. تنها راهحل این مسائل حاد، گشودن دروازهی سیاست دموكراتیك بود و هست. باید اجازه داده میشد كه خلقها در فضایی مسالمتآمیز ارادههایشان را بروز دهند نه اینكه آن را برای روز انفجار روی هم تلنبار كنند. با توجه به این موارد، سیاست ما هم در مراحل گذشته و هم در قبال مسئلهی انتخابات كاملا هدفمند و بر مبنای دیدی نوین به مسئلهی كورد و دیگر خلقهای ایران بود.
اما جمهوری اسلامی به دلیل نبود بینش و ذهنیت دموكراتیك، انعطاف لازمه را در مقابل این رهیافت نشان نداد. فعلا در قبال انتخابات به موضع بایكوتكردن روی آوردهایم و از تمام اقشار جامعهی كورد میهندوست در شرق كوردستان میخواهیم كه به پای صندوق رأی نروند. چرا كه نظام جمهوری اسلامی در این انتخابات نیز مانند دیگر انتخابات خود، هیچ جایگاهی برای آزادیهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی قائل نیست و همچنان بر سركوب، دموكراسیستیزی و مركزگرایی اصرار مینماید. اینكه برخورد ما در سایر مسائل چگونه خواهد بود بازهم به نوع نگاه و عملكرد نظام جمهوری اسلامی در قبال مسئلهی كورد بستگی دارد. درهای سیاست دموكراتیك ممكن است هنوز هم در خصوص مسئلهی كورد در ایران فرصتی برای بازشدن داشته باشند اما با توجه به اینكه گذشت زمان، تداوم رفتارهای بحرانساز نظام و تقویت سایر عوامل مؤثر بر فضای سیاسی ایران نیز بر حدت مسائل ایران میافزایند، احتمال اینكه فرصتها برای چرخش سیاسی نظام همچنان ادامه یابند روز به روز كمتر و كمتر خواهند شد.
9. آیا دعوت شما از سایر احزاب و سازمانهای كورد شرق كوردستان جهت اعلان موضع مشترك در قبال انتخابات در راستای همین سیاست دموكراتیك بود؟
ما علاوه بر مبارزه جهت پیشبرد خطمشی سیاست دموكراتیك در درون ایران تلاش میكنیم در میان احزاب و سازمانهای كورد نوعی زمینهی همگرایی سیاسی را جهت ایجاد اتحاد ملی بسط دهیم. این فراخوان نیز بخشی از این فعالیت بود. بنابراین از تمام احزاب و سازمانهای كورد دعوت بهعمل آوردیم تا موضع خود را در قبال انتخابات ریاستجمهوری بهشكل مشترك اتخاذ و اعلان كنیم.
10. این احزاب و سازمانها چه برخوردی در قبال دعوت شما جهت موضع مشترك نشان دادند؟
پیداست كه این احزاب و سازمانها هنوز فاقد زمینهی ذهنیتی و آمادگی عملی جهت این امر هستند. به همین جهت به این فراخوان ما برای همگرایی، كه خلقمان در شرق كوردستان همواره بر آن تأكید داشته، پاسخ مثبتی داده نشد. متأسفانهچیزی شبیه همان ذهنیت و رویكرد نامنعطف جمهوری اسلامی در قبال سیاست دموكراتیك، در سازمانهای اپوزیسیون نیز رسوخ كرده است. كه البته عدم پاسخ این احزاب و سازمانها از نظر ما مهم نیست. چرا كه خلق كورد خودش به سطح بالایی از اتحاد و همگرایی رسیده است و همین امر برای تداوم مبارزات ما تا سطح پیشبرد ملت دموكراتیك كورد و خودمدیریتی دموكراتیك كوردها كفایت مینماید. موضع سیاسیمان را نیز میتوانیم به شكل كاملا مستقل اتخاذ كنیم.
11. در رابطه با مسائل ایران و انتخابات، نامهی سرگشادهای را بهشكل علنی به رهبر جمهوری اسلامی ایران نوشتید كه مورد تفسیر و تاویل فراوان قرار گرفت. آیا این مورد هم در چارچوب همان پروسهی حل دموكراتیك و سیاسی مسئلهی كورد بود؟
بله. پیداست مسئول وضعیت موجود كوردها هم نیروهای خارجیای هستند كه با پیمانهای شومی نظیر لوزان كوردستان را پارهپاره كرده و به ابزار سیاستهای منفعتطلبانهی خود مبدل نمودند و هم دولتهای منطقه و سران آنها. ما بهعنوان پژاك در درون شرق كوردستان و ایران مبارزه میكنیم. نیروهای ما نیز در همانجا فعالیت فكری، سازمانی، سیاسی و دفاع مشروع را بهعمل میآورند. بنابراین وقتی بخواهیم در وضعیتكنونی كوردها و دیگر خلقهای ایران تحولی بیافرینیم، طرف خطاب ما همان نیروهایی خواهند بود كه در مسئلهی كورد دخیل میباشند. بهخصوص كه خط سوم مدنظر ما، رهیافتها را در درون كوردستان، ایران و خاورمیانه میجوید. بنابراین نوشتن نامهی سرگشاده به حكومت جمهوری اسلامی و شخص خامنهای، باور ما به خطمشی سوم، باور ما به سیاست دموكراتیك و اصرار ما جهت آزادی خلق كورد و پیشبرد دموكراسی در ایران را نشان داد. اگر نظام جمهوری اسلامی هیچ طرح و برنامهی شفاف و چارهیابی در این زمینه ندارد، به معنای آن نیست كه ما فاقد برنامه و راهكار باشیم. ملت دموكراتیك و آفریدن حیاتی آزاد و شایستهی خلقمان طرح و برنامهی شفاف ما و منطبق با خواست تاریخی خلق كورد است. این است نیرویی كه خاورمیانه و آیندهی ایران را مشخص خواهد نمود؛ خواستیم تا بار دیگر چارهآفرین بودن این نیروی دینامیك و مفیدبودن آن برای كل پروسهی دموكراتیزاسیون ایران را گوشزد كنیم. وگرنه طفرهروی از حل مسئلهی كورد، تداوم سیاستهای سركوبگرانه و عدم رویآوری نظام به گزینهی دموكراتیك چیزی نیست كه نتوانی احتمال آن را بدهی.
12. در موضعگیریهای خود، به احساس مسئولیت خود در قبالآیندهی ایران، خلق كورد و دیگر خلقهای ایران اشاره كردهاید و این مورد از جانب برخی جریانات سیاسی بهانهی حملهی تبلیغاتی علیه پژاك قرار داده شده است. میتوانید در این رابطه توضیحات بیشتری را ارائه نمایید؟
حزبی كه مدعی پیشاهنگی آزادی و دموكراسی برای خلق كورد و دیگر خلقهای ایران است چطور میتواند احساس مسئولیت نكند؟ كادر و مبارزی انقلابی اگر روزانه دردهای جامعهی خود را لمس نكند چطور میتواند جوابگوی جامعهاش باشد؟ برخی تعجب میكنند چرا پژاك از احساس مسئولیت در قبال خلقهای ایران بحث كرده است. درست است؛ باید هم تعجب كنند. بیمسئولیتی آنها در قبال مسئلهی كورد و دیگر خلقهای ایران دقیقا به موازات بیمسئولیتی و نبود اصل وجدان در نظام جمهوری اسلامی است. دموكراسی به مسئولیتپذیری نیاز دارد و مسئولیتپذیری نیز به انقلاب وجدان. اما چون هم طیفهای بهاصطلاح اپوزیسیون و هم نظام جمهوری اسلامی به دموكراسی باور ندارند، وجدان و مسئولیت برای آنها بیمعناست. نتیجهی آن نیز پشتكردن آنها به جامعه، تشدید ملیگرایی(هم لاییك و هم دینی) و سقوط به قهقرای فاشیسم است.
مدرنیتهی دموكراتیك كه ما در حال پیشبرد زمینههای فكری، همگرایی با نیروهای سازندهی آن و سیاستگزاری در مسیر آن هستیم، با روشهای ملیگرایانه شكل نمیگیرد. كوردها برای آنكه به آزادی و دموكراسی دست یابند، تمام دیگر خلقها و كشورهای پیرامون را در درون این مبارزهی عظیم مشاركت میدهند. این یعنی اوج مسئولیتپذیری و روحیهی تسهیم آزادی و برابری. این یعنی درهمكوبیدن ملیگرایی و نشاندن دموكراسی خلقها بهجای آن. اگر كوردها چنین نكنند انتظار دارید كدام جریانملیگرای ایرانی برای خاورمیانه و ایران دموكراسی و آزادی به ارمغان بیاورد؟!
حالا اینكه برخیها چرا به جنگ تبلیغاتی علیه پژاك میپردازند كه دیگر اصلا جای تعجب نیست. چرا كه این بلندگوهای تبلیغاتی نه هدفی مبارزاتی دارند، نه طرح و برنامهای برای حل مسائل جامعه. هدف قرار دادن پژاك نیز تلاشی است برای آنكه به خودشان بباورانند كه هنوز در عرصهی مبارزه موجودیت دارند!!!
13. میتوان این رفتار و منش احساسی و شتابزدهی برخی از سازمانهای اپوزیسیون را ناشی از دوربودن آنها از سیاست سیال منطقه و گرفتارشدن به بنبست فكری دانست؟
بنبست، بحران یا هرچه نامش را بگذارید این جریانات را در تنگنای عمیقی قرار داده است. سیاست از نظر آنها نوعی قمار قدرت است. بنابراین نمیخواهند خارج از احتمالاتی كه در مغزشان خطور میكند شاهد احتمال دیگری باشند. اما واقعیت این است كه قدرت ممكن است به هیچ وجه طبق حساب و كتابهای آنها به چنگ آنها نیفتد.انتظار اینكه كورد به فاكتور تعیینكنندهی سیاستهای خاورمیانه و ایران شود را اصلا نداشتند. بنابراین همانند نمونهای كه از سوی برخی جناحهای اپوزیسیون سوریهای شاهد آن هستیم، بر مسیر سیاست دموكراتیك و آزادی كوردها به سنگپرانیمیپردازند.
14. هم در نامهی سرگشادهای كه از آن بحث كردید و هم برنامههایی كه برای حل مسئلهی كورد مطرح كردهاید، به مقولاتی نظیر مسائل تاریخی و جریان همزیستی خلقها پرداختهاید، چرا نگرشی تاریخی برای چارهیابی مسائل و مشكلات از اهم موارد است؟
یكی از عمدهترین معضلاتی كه دولتهای مدرن ایجاد كردند انكار تاریخ خلقها و ملتهاست. آنها دست به تاریخسازی جعلی زدند. چیزی كه كوردها را در كنار تركها، فارسها و عربها باقی نگه میدارد، باور درونی جامعه به زندگی مسالمتآمیز، احترام متقابل و تسهیم در ارزشهای فرهنگی یكدیگر بوده است. هنوز هم چنین است. اما دولتـ ملتهای یادشده همواره خواستهاند این اشتراكات و ارزشهای فرهنگی را وارونه ساخته و از آن بهعنوان اسلحهای علیه خلق كورد استفاده نمایند؛ تا بدین ترتیب فرهنگ و هویت كورد را در فرهنگ و هویت ملت حاكم ذوب نمایند. بنابراین همواره واقعیت تاریخی خلق كورد انكار میشود. واقعیت این استكه كوردها، فرزندخوانده یا برادر كوچك و ترحمبرانگیز كسی نیستند. چرا كه در اصل برابری و برادری خلقها، بزرگ و كوچك مطرح نیست. كوردها عنصری اصلی در شكلگیری فرهنگ عظیمی به نام فرهنگ شرق و خاورمیانه هستند. حتی منشأ انقلابهای عظیم بشری نظیر انقلاب زبان، كشاورزی و روستا هستند. بدون فرهنگ اجداد كوردها(هوریها و مادها) شكلگیری تمدن خاورمیانه ناممكن است. بنابراین ما طبق این تاریخ زندگی میكنیم؛ هویتمان طبق این تاریخ شكل گرفته و طبق سرشت همین تاریخ میخواهیم با سایر خلقهای منطقه در تعامل و دادوستد فرهنگی باشیم. هیچ نمونهی دیگری در خاورمیانه نمیتوانید سراغ بگیرید كه بتواند یك بستر دموكراسی اینچنینی را بیافریند. كوردها به دلیل حذف از دایرهی سیاست نمیتوانستند این گفتمان دموكراسیخواهانه را روزآمد سازند. آنها با نااخلاقیترین شیوه از سوی حكومتهای مركزی ترك، فارس و عرب سركوب شدند. اما قرن بیستویكم مُهر دموكراسی كورد و كنفدراسیون دموكراتیكی را بر خود دارد كه كوردها دوشادوش دیگر خلقها آن را خواهند ساخت. بنابراین هر كشوری كه در منطقه بخواهد در این ثبات و ساختاربندی نوین دموكراتیك جایگاهی داشته باشد دیگر باید به چشم یك ابزار، اهرم فشار، كارت و قربانی به كوردها ننگرد. ما این پدیدههای زشت و تحمیلی را به چالش كشیدیم و زدودیم. بنابراین ایران نیز اگر میخواهد مسئلهی كورد را حل كند و بر مبنای آن كل سیاستهای غلط گذشته را به كانالی مجزا هدایت نماید، بایستی در چارچوب این واقعیت و سرشت تاریخی عمل نماید. ما به همزیستی داوطلبانه و مبتنی بر آزادی، برابری و خودمدیری دموكراتیك آری میگوییم اما در برابر یكدستسازی تحمیلی، قتلعام فرهنگی و نابودی هویتی پاسخ كوبندهی ما خیر است.
15. منظور شما از هویت دموكراتیك ایرانی چیست؟ چه تفاوتی با این هویت ایرانی كه نظام مركزیتگرای جمهوری اسلامی و اپوزیسیون پانایرانیستی و ملیگرای خارج از كشور بر آن اصرار میورزند دارد؟ میتوانید آن را در قالب كلیت فرهنگیای كه به آن اشاره داشتهاید بیان نمایید؟
ملت دموكراتیك یك پروژهی ملیگرایانه و براندازانه نیست. ما میخواهیم كوردها در هركجا كه زندگی میكنند آن كشور و خلقهای آن را نیز به سمت دموكراسی سوق دهند. نتیجهی آن شكلگیری انواعی از هویتهای باز چندلایه است. میتوان بهعنوان یك كورد اهل شرق كوردستان بهطور همزمان هم عضو ملت دموكراتیك كورد بود، هم عضو ملت دموكراتیك ایران و هم عضو ملتِ ملتهای دموكراتیك خاورمیانه. در چنین هنگامی، ایرانیبودن دموكراتیك شكل میگیرد. این هویت دموكراتیك، با ایرانیبودنی كه با سركوب و فشار میخواهند بر كوردها و دیگر خلقها نظیر بلوچ، تركمن، آذری، گیلك و مازنی تحمیل نمایند به كلی متفاوت است. مثلا ایرانیبودنی كه جمهوری اسلامی تحمیل مینماید و اپوزیسیون و جریانات ملیگرای ایرانی نیز همان خطمشی را دنبال میكنند، به بهای دستكشیدن خلقهای ایران از زبان، آیین، باورداشتهای تاریخی، سیاست بومی و بافت اجتماعی خودمدیرشان شكل میگیرد. یعنی امری ساختگی و بر مبنای یكدستسازی اجباری است. بنابراین چنین هویت ساختگی و سلطهگرانهای به هیچ وجه قابل قبول نیست. فرهنگ آریایی ساختهی یك ملت برتر و مافوق نظیر فارسها نیست؛ كوردها و دیگران نیز در آن سهیماند. اما كوردها و دیگر خلقها با تفاوتمندی خود در آن سهیم میشوند نه شبیهسازیشدن اجباری و آسیمیلاسیون. اگر شرطی نظیر دستكشیدن از فرهنگ و هویت ذاتیمان را پیش پای ما بگذارند، چطور میتوانیم به وجدان جمعی و تاریخ و هستی خود خیانت كنیم و جواب آری بگوییم؟!
برای رسیدن به یك ساختار سیاسی دموكراتیك، باید مسیر نگرش مبتنی بر هویتهای باز و چندلایه گشوده شود. نیاز به اتحادیههای فرهنگی دموكراتیك وجود دارد. در چنین اتحادیههای دموكراتیكی هر خلق در چارچوب كلیت فرهنگی خود و كلیت فرهنگی دموكراتیكی كه به شكل آزاد و داوطلبانه با دیگر خلقها میسازد، مشاركت خواهد كرد. تعامل دموكراتیك كوردـ فارس، كوردـ عرب و كوردـ ترك كه سنگبنای خاورمیانهای باثبات و آزاد و دموكراتیك است تنها با گذار از مرزكشیهای قاطع چند قرن اخیر ممكن است. سرزمین كوردها با مرزكشیهای قاطع جغرافیایی، بهشكلی بیرحمانه ازهم تجزیه شد و كوردها به حالت خلقی بیوطن درآمدند.دولتـ ملتها با دستزدن به جنگی ویژه و از طریق ایجاد مرزهای قاطع ذهنیتی تلاش میكنند كوردها را در میان خود دچار ازهمگسیختگی نمایند. در نتیجهی چنین وضعیتی، كلیت فرهنگی و تاریخی كوردها تكهتكه شده است. بنابراین ما در چارچوب نظریهی ملت دموكراتیك كه یك مدل اجتماعی مبتنی بر ذهنیت آزادیخواهانهی مشترك و همبستگی درونی كوردهاست، این كلیت فرهنگی و تاریخی را بازسازی میكنیم. اما این به معنای دستكاری مرزهای سیاسی موجود نیست. ما بر مبنای دموكراسی و مشاركت همهی تنوعات اجتماعی كورد و بهشكل فراـ مرزی این هویت دموكراتیك ملی را شكل میبخشیم. بر همین مبنا در گسترهی ایران نیز میتوان هویت باز، چندلایهای و متكثر ملت دموكراتیك ایران را تشكیل داد یعنی یك ملت دموكراتیك ایرانی كه چندزبانه و چندملیتی است و متشكل از زیرمجموعههای فراوانی بهشكل ملتهای دموكراتیك كورد، آذری، بلوچ، گیلك، مازنی، عرب، تركمن، فارس و… خواهد بود. از نظر ما،كلیت فرهنگی دموكراتیك در سطح ایران چنین خواهد بود. یعنی یك اتحادیهی دموكراتیك فرهنگی كه مبنای شكلگیری آن ارزشهای دموكراتیك تاریخی، آزادی و برابری است نه فشار، قتلعام، نسلكشی و جبر برای «وحدت» كذایی مد نظر جمهوری اسلامی و پانایرانیستها.خاورمیانهی نوین، با هژمونیخواهی(سلطهطلبی) هیچ ملیت، جنسیت، دین و تفكری نمیتواند كنار بیاید. این را باید همگان تا مغز استخوان خود درك و هضم نمایند. با ملیگرایی چه از نوعی لاییك و چه از نوعی آمیختهشده به دین و مذهب، نمیتوان هویتهای مختلف موجود در ایران را كنار هم نگه داشت. تنها اصل همزیستی دموكراتیك خلقها و مشاركت داوطلبانه و آزاد آنها در مدیریت امور است كه میتواند این همگرایی را بیافریند. آنچه كلیتی دموكراتیك و لیبرال به نام اتحادیهی اروپا را ساخت گرایش اروپا به چنین همگرایی دموكراتیكی بود. البته ما دموكراسی خاورمیانه را نه بهشكلی لیبرال و كپیبرداری از اروپا بلكه با متكیسازی آن بر ارزشهای جامعهی تاریخی(اتكا بر همهی ارزشهای خاورمیانهای از همهی ادیان و آیینهای فرهنگی گرفته تا تمام زبانها، ملیتها، جنسیتها و هویتها)رشد خواهیم داد. بنابراین تمام سیاستهای سركوبگرانه، تحمیلی، یكجانبه و مركزگرایانهای كه در نظام فعلی جمهوری اسلامی شاهد آنها هستیم و هم در هر نوع نظام احتمالی دیگری در فردای ایران، نمیتواند راه به جایی ببرد. چرا كه با واقعیت خاورمیانهی نوین در تضاد خواهد بود. عدم گرایش به رهیافت چارهآفرین دموكراتیك، تنها احتمال گسستهای ریشهای و اوجگیری ملیگرایی جنگافروز را بالا میبرد. ترجیح ما به هیچ وجه این نیست.
16. از آنجا كه كاندیداهای ریاست جمهوری نیز در مناظرات و بحثهای خود بر لزوم استفاده از ظرفیتهای فرهنگی ایران در خاورمیانه تأكید كردهاند، به نظر شما نگرش نظام جمهوری اسلامی ایران در رابطه با فرهنگها وتنوعات هویتی و فرهنگی ایران تا چه حد متحول شده است؟
آنچه در سرلوحهی سیاستهای داخلی نظام قرار دارد، سركوب، تحقیر و نابودكردن هویتها و فرهنگهای مختلف موجود در ایران است. وقتی میبینیم یك یارسان به جهت بیحرمتی به هویت آیینیاش كه بخشی از هویت ملی كوردی وی است دست به خودسوزی میزند از كدامآزادی فرهنگی و ظرفیت تنوعپذیری در جمهوری اسلامی میتوان بحث كرد؟! یا وقتی میبینیم كه به هویت زن كورد و لباس كوردی شدیدترین بیاحترامیها صورت میگیرد باید چطور باور كرد كه این كاندیداها، خلق كورد را همچنان در منگنهی هویتزدایی قرار نمیدهند؟!وقتی دانشآموزان دبستانهای كرماشان و دیگر نقاط شرق كوردستان، با تحقیرشدن هویتشان از جانب معلمان خود رویارو هستند والفبای دستكشیدن از كوردبودن را به زور در ذهن و شخصیتشان حك میكنند، مگر میتوان از امنیت فرهنگی و شكوفایی فرهنگی در این مملكت صحبت كرد؟! بنابراین معلوم است كه ایران كنونی یك كلیت فرهنگی دموكراتیك نیست، بلكه دولتمردان ایران میخواهند این همه فرهنگ متنوع را به زور تقلیل به یك فرهنگ بدهند: به فرهنگ رسمی دولت و ملت حاكم.به تمام تقدسات اجتماعی یك جامعه اهانت میكنی و بعد از ظرفیت فرهنگی صحبت میكنی؟!! این دورویی است. به زن كورد كه عنصر اصلی فرهنگ كوردهاست توهین میكنی و لباس كوردی كه بخشی از هویت ماست را به تمسخر میگیری و آنگاه از نشاط اجتماعی و فرهنگی داد سخن میدهی؟!! ما نیز میپرسیم چه كسی را میخواهی فریب دهی؟!! فرهنگ، باورهای آیینی كوردی، لباس كوردی، زبان و لهجههای كوردی، هویت زن كورد، ارزشهای تاریخی كورد همه و همه موجودیت، هویت و هستی ما را میسازند. بنابراین بحث از ظرفیتمندی و قابلیت دولت برای اعتلای فرهنگهای موجود در ایران، یك دروغ بزرگ است. در برابر این توهینها، قتلعام فرهنگی و نسلكشی تنها به مبارزهی آزادیخواهانه خواهیم پرداخت و به هیچ وجه نمیتوان به دیدگاههای فعلی كاندیداها و سران نظام در مورد بهبود وضعیت فرهنگی و سیاسی و… وقعی نهاد.پیش از اینكه جمهوری اسلامی و رژیمهای پیش از آن(چه اسلام سیاسی ملیگرا و چه ناسیونالیسم ایرانی) حتی اندكزمینهای برای پیدایش داشته باشند، ملت كورد از بزرگترین ارزشهای فرهنگی، هویتی و ساختارهای سیاسی خودمدیر برخوردار بوده است. باید از برنامهریزان سیاسی و فرهنگی نظام كه همچنان بر سركوب و لاینحلگذاشتن مسئلهی كورد اصرار میكنند، پرسید: به ملتی كه دارای چنین پیشینهی عظیم تاریخی و فرهنگی است، میخواهید چه چیز تازهای اعطا كنید كه خودش نداشته است؟!بنابراین تا زمانی كه ایران به سمت دموكراسی گرایش نیابد، به هیچ وجه به سیاستهای تحمیلی یكجانبه كه هدفش نابودی فرهنگ، اراده و هویت ما باشد تن نخواهیم داد.چرا كه چنین طرحها و برنامههایی صرفا برنامههایی سیاسی برای نابودی فرهنگی ملت ما هستند. پیداست كه حقیقت عظیمی به نام زندگی آزاد و شرافتمندانه، توان رویارویی با هر نوع یورش فرهنگی و هدفمندی كه علیه خلق كورد صورت گیرد را به ما داده و از این پس نیز خواهد داد.
آنچه در ایران وجود دارد یك ساختار سیاسی برآمده ازمشاركتهای متنوع نیست. در اینجا زور و فشار حرف اول را میزند. یك جنگ نسلكشی فرهنگی و یك استبداد سیاسی وجود دارد. میخواهند آن را به سایر مناطق خاورمیانه هم بكشند. كما اینكه 34 سال است از صدور انقلاب بحث میكنند. از لبنان تا افغانستان و تاجیكستان میخواهند این فرهنگ ازصافیگذشتهی ساختگی را برقرار سازند و آن را به یك بستر برای هژمونی سیاسی خود مبدل كنند. بنابراین بحث كاندیداها از رشد ظرفیتهای فرهنگی یك حركت فرهنگی دموكراتیك نیست، لبیك به قتلعام فرهنگی خلقهاست. ما اگر از لزوم بازگشت به كلیت فرهنگ دموكراتیك خاورمیانهای، كوردستانی و ایرانی بحث نمودیم، دقیقا منظورمان مخالفت با چنین سیاستهای سلطهطلبانهای است. تركیه نیز تا همین اواخر نیروی هدایتكنندهی زدودن كوردها از صحنهی تاریخ بود. اما به نقطهای رسید كه دیگر نمیتوانست ادامه دهد. كوردها به نقطهای رسیدند كه میتوانستند از طریق جنگ انقلابی خلق، راه خود را بروند. سیاست آنتیكورد نه به دیوار بلكه به كوه برخورد كرد. تركها بعد از نود سال انكار به تازگی درك نمودهاند كه نمیتوان با این روش نتیجهای بگیرند. بنابراین بازگشت به اصل همزیستی كوردـ ترك را مبنا گرفته و دست به یك گشایش دموكراتیك زدند كه اگر مانعتراشیای ایجاد نشود میتوان امیدوار بود كه این سیاست دموكراتیك یك تركیهی كاملا نوین را خواهد آفرید. در این تركیهی نوین،همان اتحاد فرهنگی دموكراتیكی كه از آن بحث نمودیم شكل خواهد گرفت. ساختار سیاسی، قانون اساسی، اقتصاد و مدیریت نیز بر مبنای آن متحول میشود. این یعنی رشد و توسعهی سیاسی از طریق اتكا به ارزشهای تاریخی و روزآمدسازی آن. نفعش برای همهی خلقهای تركیه است. اما آنچه ایران انجام میدهد اصرار بر تنوعستیزی است. حال آنكه با فرهنگ پالایشیافتهی رسمی و سیاستی تكگرا و مركزی نمیتوان اینهمه تنوع فرهنگی و ارادهی سیاسی را كنار هم نشاند.
17. شما به پروژهای تحت عنوان «صلح دولت با خلقهای ایران» اشاره كردید. دلیل مطرحسازی چنین موردی چیست؟
واقعیت این است كه یك جنگ همهجانبهی فرهنگی، روانی، سیاسی و اقتصادی دولت در برابر خلقهای ایران جریان دارد. اینهمه امنیتینمودن و گسترش نظامیگری در كوردستان اگر جنگ نیست چه نام دارد؟ این همه فشار و شكنجه و زندان، این همه اشاعهی محرومیت و فقر، اینهمه قتلعام فرهنگی و هتك حرمت هویت زن كورد، این همه توهین به پوشش كوردی، آیین كوردی و زبان كوردی اگر جنگ خشن و نرم دولت در برابر خلق كورد نیست چه عنوانی میتوان بر آن نهاد؟ این فشار خوردكنندهی اقتصادی كه مسئول آن خود نظام و زیادهخواهیهای سران دولتی است یك جنگ و ترور علیه خلقهاست. نتیجهاش اینهمه تلفات انسانی است. میپرسید كدام تلفات؟ آیا بالارفتن آمار خودكشی، تنفروشی و فساد ناشی از این ترور اقتصادی كه دولت علیه جامعه انجام میدهد، چیزی كمتر از كشتههای جنگی است؟ بنابراین هیچ نیازی به خودفریبی نیست. دولت و حكومت ایران در عمل، كمر به شكستن كامل ارادهی جامعه دارد. بیشك، این با مقاومت جواب داده خواهد شد. اصرار دولت بر سیاستهای كنونی، نتیجهاش تنش و جبههگیری است؛ عمیقشدن بحران است. بنابراین پروژهی مد نظر ما یك رهیافت اصولی است. در همهی كشورهایی كه پروسهی دموكراسی را تجربه میكنند دولت و حكومت نمیرود با فلان نیروی خارجی مسئله را حل كند بلكه اول اعتراف میكند كه در قبال مسائل موجود مسئول است و سپس تلاش میكند نظر جامعه را برای حل مسالمتآمیز و دموكراتیك مسئله جلب كند. گشایش دموكراتیك نیز با همین عملكرد آغاز میشود و تا سطح بازنگری در قانون اساسی، اجماع نوین بر سر قانون اساسی دموكراتیك، تشكیل یك سقف سیاسی جهت گردآوردن دولت و نیروهای دموكراسیخواه جامعه در كنار هم و حل مسائل از طریق نقشهراههای قوی، پیش میرود. عدم گرایش به چنین راهكاری باعث محاصرهماندن دولت در برابر افكار و آرای جهانی و انزوای كاملش در داخل میگردد. چیزی كه مداخلات خارجی به آن پشت میبندند نیز همین است. به نظرم چیزی كه جمهوری اسلامی بیش از نشستهای اتمی و گفتگوهای دیپلماتیك خارجی به آن نیاز دارد، چرخش در زمینهی سیاستهای داخلی است.
18. شكست سیاست كوردستیزی دولتـ ملتهای منطقه را تا چه حد درتحولات كنونی مؤثر میدانید؟
حساب و كتابهای نیروهای منطقهای و جهانی در طول قرن گذشته بر مبنای مسئلهی كورد بوده است. چنان توازناتی ایجاد كرده بودند كه احساس میكردند حتی تلنگری میتواند همهی رؤیاهای آنها را بر هم بزند. اگر عصیانهای كورد با بیرحمی تمام درهمشكسته شدند ناشی از همین بود. هیچ كس نمیخواست كورد بار دیگر از گور برخیزد. از نظر همه، واقعیتی به نام كورد قصابی شده و گوشتش تقسیم شده بود. حتی نمیخواستند نامی از آن به میان آورند. سوپاپ اطمینان نیروهای خارجی برای كنترل منطقه مطرحسازی دولتـ ملت كوچك كوردی در جنوب كوردستان بود تا مثل چماق آن را بالای سر دولتهای منطقه نگه دارند. به این وسیله قربانیشدن سایر كوردها در دیگر بخشهای كوردستان نادیده گرفته میشد. این توازن وحشتناك با سالها مبارزهی سیاسی و دفاع مشروع كوردها به چالش كشیده شد. واقعیت كورد دوباره رستاخیز نمود. ما نشان دادیم كه «هستیم»، نمردهایم و تا رسیدن به زندگی آزاد مبارزه خواهیم كرد. این شعار نیست. بهای معنوی عظیمی برای این امر داده شده است. ارزشهای مقاومتطلبانهی بسیاری بر مبنای آن شكل گرفتند. در نتیجهی همین مبارزات آزادیخواهانه بود كهنیروهای مداخلهگر جهانی نیز دیگر نمیتوانند بگویند «بدون در نظر گرفتن كوردها، خاورمیانه را به میل خود تغییر خواهیم داد». دولتهای منطقه نیز دیگر نمیتوانند كارت كورد را در برابر همدیگر به كار برند یا همپیمانیهای ضدكورد گذشته را ادامه دهند. تنها موردی كه كشورهای ایران، تركیه، عراق و سوریه میتوانند با اتكا به آن جایگاهی برای خود در خاورمیانهی متحولشده بیابند، توسل به حل دموكراتیك مسئلهی كورد است.
19. در خصوص انتخابات ریاست جمهوری، نهایتا شما بیانیهای با مضمون بایكوت انتخابات برای اطلاع عمومی صادر كردید. دلیل عمدهی این بایكوت چه بود؟
با مطرحشدن مسئلهی انتخابات ریاست جمهوری، ما بار دیگر با مطرحسازی پروژهی چارهیابی دموكراتیك و اتكا به مطالبات خلق كورد سیاست خود را مشخص نمودیم. اما از آنجا كه نه كاندیداها و نه سران ردهبالای حكومتی هیچ طرح و برنامهای برای حل مسئلهی كورد و دیگر خلقهای ایران نداشتند و نخواستند كه این انتخابات را به یك فرصت جهت گشایش دموكراتیك و خروج از بنبست مبدل نمایند، موضعمان را به شكل بایكوت انتخابات اعلان كردیم. از خلقمان در شرق كوردستان و ایران میخواهیم كه در این انتخابات شركت نكنند. چرا كه این انتخابات فاقد بستر و زمینهای برای حل مشكلات جامعه و مسائل خلقهاست.
20. بایكوت شما در مورد انتخابات شامل انتخابات شوراهای شهر و روستا هم خواهد بود یا خیر؟
انتخابات شورای شهر و روستا انتخاباتی محلی است. اگر واقعا خلق ما در شرق كوردستان كاندیداهایی سراغ دارند كه میتوانند مفید به حال جامعه باشند و از معیار میهندوستی، اخلاق،پایبندی به فرهنگ كوردی و ارزشهای ملی كورد برخوردار باشند، دلسوز كورد و كوردستان باشند و خلقمان واقعا آنها را نمایندهی راستین خود بداند، ما با انتخاب آنها مخالفتی نداریم. اما این كاندیداهای محلی میبایست پایبند به مطالبات خلق كورد باشند، نه اینكه برای منفعت و مقام شخصی، دزدی و چپاول مالی در شوراها جای گیرند.
21. آیا باز هم در مسئلهی دموكرتیزاسیون ایران اصرار مینمایید و این را یك وظیفه میدانید؟
پژاك نیروی پیشاهنگ دموكراتیزاسیون ایران است. بازگشت به مطالبات خلقها و فراهمسازی زمینهی دموكراتیزاسیون تنها راهكار خروج ایران از وضع كنونی است. اهمال از این واقعیت، برای نظام هزینهی هنگفتی دربرخواهد داشت چرا كه نه خلقهای ایران و نه آرای جهانی حاضر به پذیرش وضعیت كنونی نیستند. ما با اتكا به نیروی عظیم جامعهی كورد، باز هم با اصرار بر راهبرد خط سوم به مبارزهی دموكراتیك خود در ایران و شرق كوردستان ادامه میدهیم.
22. آیندهی جریان موسوم به خط سوم كه جنبش آزادیخواهی كورد و ازجمله پژاك آن را مطرح كرده چگونه خواهد بود؟
دوباره به گفتههایی كه در ابتدای بحثمان داشتم بازمیگردم: با ایدئولوژی، سازماندهی و سیاستهای كلاسیك نمیتوان مبارزهی آزادیخواهی موفقی بهعمل آورد. نتیجهی آن خاورمیانه، كوردستان و ایرانی است كه با آشوب عمیقی دستبهگریبان است. ما نمیخواهیم كوردستان قربانی جنگ جهانی سومی باشد كه به تاخت همهی خاورمیانه را دربر میگیرد. در برابر بحران عظیم نسلكشی فرهنگی خلقها، مركزگرایی و انحصارگری كه پدیدههایی زاییدهی عملكرد دولتـ ملتهای منطقه و قدرتهای جهانی هستند، یك خطمشی سوم را پیریزی كردهایم. خطمشی دموكراسی خلقها. در این خطمشی میتوان با همهی نیروها به سیاست و تعامل دموكراتیك و مبتنی بر اصول اخلاقی پرداخت. شرط این امر نیز تحول نگرش این نیروها در قبال مسئلهی كورد و دیگر خلقهای ایران است.
پژاك در شرق كوردستان به شكل مستقیم مبارزهی سیاسی، سازمانی و فكری میكند به همین دلیل نمیرود با نیروهای خارج از این منطقه چانهزنی كند. اما سیاستهای نیروهای خارجی را نیز مد نظر داریم. چنان كه خطاب به اوباما ریاست جمهوری آمریكانیز نامهی سرگشاده فرستادهایم و سیاست دوگانهی آمریكا در قبال مسئلهی كورد را مورد انتقاد قرار دادیم.
سیاست دموكراتیك، عرصهی آفرینش فرصتها برای حل مسائل بهشیوهای بهدور از تنش است. ما این را از همان بدو تأسیس پژاك پیش كشیدیم. خطسوم مدنظر ما تنها برای یك مقطع خاص یا یك رویكرد مشخص در قبال رویدادی سیاسی یا نظامی نیست. مثلا رویكرد ما در قبال انتخابات نیز در چارچوب همین پروسه بود. ابتدا با بیانیهی سالگرد تأسیس پژاك، تحلیل مسائل مربوط به انتخابات، پیشكشیدن شیوهی مناسب جهت مبدلكردن انتخابات به یك فرصت جهت تحول دموكراتیك، ارائهی نامهی سرگشاده به بالاترین مقام حكومتی ایران یعنی شخص ولیفقیه و تأكید مجدد بر رهیافت دموكراتیك و مطالبات اغماضناپذیر خلق كورد همه و همه در چارچوب همین پروسه هستند. بایكوت انتخابات نیز در نتیجهی عدم گرایش نظام به تحول، امری بسیار طبیعی است. اما این به معنای پایان خطمشی ما نیست. تقابل سیاسی، سازماندهی، فكری با نظام همچنان ادامه دارد. چرا كه دولتـ ملت به هیچ وجه نمیتواند مانند گذشته بماند. جامعه آن را درمینوردد. مدل اجتماعی ملت دموكراتیك به دو شیوه شكل میگیرد: 1ـ سازش اصولین بر مبنای تحول در قانون اساسی و جایدادن حقوق خلقها در آن و تضمین آنها و برداشتن گامهای عملی از طریق ایجاد یك سقف سیاسی مشترك كه در آن نیروهای دموكراتیك و دولت میتوانند به حل مسالمتآمیز مسئله بپردازند تا جایی كه دولت به صلح با جامعه برسد 2ـ راهكار پیشبردتوأمان سیاست دموكراتیك اجتماعی و دفاع مشروع، جهت ایجاد ملت دموكراتیك از جانب خود نیروهای پیشرو جامعه.
بنابراین ما به پیروزی خطمشی خود باور داریم. امیدواریم همهی دیگر نیروها نیز با درك این مهم كه كوردها نیروی پویای خاورمیانهی نوین هستند، راهكاری دموكراتیك و مسالمتآمیز را در پی بگیرند و مسائل را از این طریق به سمت حل ببریم.