در این روزها اوضاع ایران هم در ارتباط با تشکیل کابینه دولت چهاردهم، هم مقوله حمله به اسراییل در  کشتن اسماعیل هنیه و نیز بحران‌های فزاینده داخلی، شدیدا ملتهب است. اینکه ایران پس از تشکیل دولت جدید به کدام سو  گام برمی‌دارد و سیاست‌هایش در چه حدی با خواست و اراده مردم در تضاد است، را در مصاحبه با رفیق «امیر کریمی»، رئیس مشترک «حزب حیات آزاد کردستان(پژاک) به بحث و ارزیابی گذاشته‌ایم. رفیق کریمی می‌گوید:«شرایط داخلی ایران بسیار حساس و رو به ریزش است. بحران‌های بسیار جدی وجود دارند. شکاف میان  جامعه و حاکمیت بسیار عمیق است. جنگی بین جوامع داخلی ایران و حاکمیت در جریان است که سیستم را کاملا ضربه‌پذیر نموده است.»

متن کامل مصاحبه:

– با توجه به کشتن هنیه و لحظه‌شماری‌ها برای حمله ایران به اسرائیل، آیا به نظر شما ایران خود را درگیر یک جنگ می‌کند؟

رفیق امیر کریمی: ماشین جنگی با حمله‌ی حماس به اسرائیل به حرکت درآمد و بسیار مشکل به نظر میرسد بتوان این ماشین را متوقف کرد. کشتن اسماعیل هنیه مرحله‌ی جدیدی است از جنگی که بیشتر از یک سال است آغاز گشته. در این مرحله جدید جنگ به داخل مرزهای ایران کشیده شده و این تبعاتی را با خودش به همراه دارد. ایران تا زمانی که جنگ را در خارج از مرزهای خود انجام می‌دهد و این جنگ در خارج از مرزهای ایران می‌ماند، خود را کاملا در امان می‌بیند اما اسرائیل نیز بر نقاط ضعف امنیتی و نظامی ایران در داخل مرزهایش واقف است. سیستم‌های دیکتاتوری عموما نظام جنگی و امنیتیشان در داخل و تنها بر علیه مردم‌شان قوی عمل می‌کند. سیستم نظامی و امنیتی ایران نیز تنها علیه مردم قوی عمل می‌کند. تاریخ نشان داده که در صورت ورود یک نیروی خارجی به مسئله، این نظام‌ها بسیار ضربه‌پذیر بوده و اسرائیل این را کاملا می‌داند. شرایط داخلی ایران بسیار حساس و رو به ریزش است. بحران‌های بسیار جدی وجود دارند. شکاف میان  جامعه و حاکمیت بسیار عمیق است. جنگی بین جوامع داخلی ایران و حاکمیت در جریان است که سیستم را کاملا ضربه‌پذیر نموده است. همچنین فساد درونی و وجود باندهای مافیایی در همه سطوح بروکراتیک و بخصوص در نهادهای نظامی و امنیتی این نظام را نسبت به مراکز اطلاعاتی خارجی کاملا رخنه پذیر و قابل رسوخ ساخته اند. بنابراین اسرائیل با تشخیص این نقطه ضعف‌ها مصر است که جنگ را به داخل ایران بکشاند و در این زمینه هشدارهای کاملا مشخصی داده است. لذا دور از انتظار است که با  کشته شدن اسماعیل هنیه، رژیم ایران یک جنگ همه‌جانبه برپا کرده و بر آن باشد «انتقام سخت»ی بگیرد یا ضربات بزرگی به اسرائیل بزند. حتی اگر ایران بخواهد برای ترمیم غرور شکسته شده و شرف پایمال شده‌اش، دست به اقداماتی بزند، این اقدامات را هماهنگ با آمریکا و به شیوه‌ای که بیشتر جنبه‌ی تبلیغاتی داشته باشد، انجام خواهد داد. با وجود اینکه افسانه شکست ناپذیری اسرائیل نیز فرو ریخته، اما به نظر می‌رسد که  دولت اسرائیل بر آن است جنگی را که شروع کرده به اتمام برساند و این را از عملکرد آنها در غزه نیز مشاهده می‌نماییم. همین عملکرد را نسبت به ایران نیز ادامه خواهد داد. اسرائیل در سه مسئله‌ی از میان بردن مراکز اتمی، هدف قراردادن مراکز موشکی، همچنین ضربه زدن به گروه‌های نیابتی ایران کاملا مصر و جدی به نظر می‌رسد و به نظر نمی‌آید که از اجرایی کردن نقشه‌هایش در این زمینه دست بردارد. هرگونه حمله انتقامی ایران می‌تواند بهانه لازم برای شروع چنین عملیاتی باشد. در عوض جمهوری اسلامی نیز قصد دارد که از کشته شدن اسماعیل هنیه بهره‌برداری سیاسی نماید، به این معنی که آن را به وسیله‌‌ای برای چانه‌زنی دیپلماتیک در دور دیگری از مذاکرات با آمریکا و امتیازگیری در زمینه انرژی اتمی و تحریمها تبدیل نماید. آنچه به دولت ایران امید می‌بخشد عدم تمایل آمریکا به جنگ علیه ایران است. جنگی فراگیر و خارج از کنترل می‌تواند لطمات جبران ناپذیری به هژمونی آمریکا وارد سازد. از طرف دیگر آمریکا نمی‌خواهد به روسیه فرصت دهد تا از این مسئله بهره‌برداری کرده و بخواهد در ایران مستقر شود. با نگاهی به کل تابلو می‌بینیم که روند جریانات رو به شتاب گرفتن حرکت ماشین جنگ دارد، یعنی می‌توان گفت که جنگ اجتناب‌ناپذیر می‌نماید. چرا؟ چون خواسته‌های آمریکا و اسرائیل از ایران، عقب‌نشینی‌های راهبردی هستند. آنها از ایران می‌خواهند تا در زمینه‌های راهبردی همچون دخالت‌های منطقه‌ای، حمایت از گروه‌های نیابتی و همچنین سیاست ساخت سلاح هسته‌ای و توسعه پروژه تولید سلاح‌های دوربرد گام پس بگذارد  و عقب نشینی بکند. اما آنچه که ایران در نظر دارد، کنار آمدن آمریکا و اسرائیل با سیاست راهبردی ایران در منطقه و قبول آنها به عنوان امر واقع و در صورت لزوم سازش در مورد برخی از سیاست‌های کوتاه مدت و تاکتیکی است. در سنجش فاصله این چشم‌داشت‌ها از همدیگر، اینگونه به نظر می‌آید که این جنگ گسترش پیدا خواهد کرد. بنابراین حملاتی برای مجبورکردن ایران به عقب‌نشینی انجام می‌گیرد و همین حملات و ضربات می‌تواند برای جمهوری اسلامی ایران بسیار سخت و کمرشکن باشد و سردمداران نظام  نیز کاملا بر این امر واقف هستند. البته نباید از نظر دور داشت که دولت‌هایی نیز وجود دارند که مشوق ایران برای جنگ هستند. یکی از این کشورها روسیه است. روسیه تمایل به چنین جنگی دارد، زیرا منافع بسیار درازمدت و استراتژیکی در این جنگ دارد. برنامه روسیه این است که در ایران مستقر شود؛ منابع انرژی، دستیازی به خلیج فارس و موقعیت ژئواستراتژیک ایران روسیه را به قدرت بسیار بزرگتری مبدل می‌کند و این چیزی است که آمریکا از آن هراس دارد و یکی از موانع جدی برسر راه آمریکا است جهت باز گذاشتن دست اسرائیل برای حمله. ترکیه نیز کشوری است که به چنان جنگی تمایل دارد. ترکیه از این هراس دارد که موقعیت استراتژیک قرن بیستمی خویش را از دست بدهد. چون سیاست آمریکا بیشتر بر محوریت هماهنگی و صلح میان اسرائیل و اعراب استوار است و ترکیه به نسبت قرن گذشته اهمیت ژئوپولیتیک کمتری خواهد داشت، لذا می‌خواهد با ایفای نقش در جنگ علیه ایران، هم درمنطقه‌ی قفقاز هم در آذربایجان و هم در عراق به قدرتی تبدیل شود که بتواند در سیستم آینده‌ی خاورمیانه ایفای نقش کند. ترکیه خود را برای چنان جنگی آماده می‌کند. درهمکاری با آذربایجان و اسرائیل و سرمایه گذاری بر ناسیونالیسم افراطی آذری، چنین جنگی را به نفع خود می‌بیند. اگر جنگی رخ بدهد یا اگر جنگ به مرحله کاملا بالفعل خود برسد، آمریکا بدون شک خود را مجبور می‌بیند که از اسرائیل دفاع کند و از هم‌اکنون کشتی‌های جنگی و زیردریایی خود را برای چنان وضعیت محتملی آماده کرده. ترکیه کاملا در جبهه اسرائیل قرار خواهد گرفت، بیشتر کشورهای عربی در مقابل ایران خواهند ایستاد و روسیه با استفاده از جنگ سعی خواهد کرد که در ایران مستقر شود و این جنگ با نفوذی که ایران در منطقه و گروه‌های موسوم به «محور مقاومت» دارد، کل منطقه را در برخواهد گرفت و نیروهای زیادی در این جنگ متداخل خواهند شد که این جنگ را به جنگ منطقه‌ای و حتی فرامنطقه‌ای تبدیل می‌کند. اما در نهایت این جنگ منجر به تضعیف کامل جمهوری اسلامی و حتی فروریزی آن خواهد شد. یعنی بازنده‌ی این جنگ جمهوری اسلامی خواهد بود. اگر مسائل داخلی ایران را هم مدنظر قرار بدهیم، می‌شود گفت حتی اگر جمهوری اسلامی سقوط نکند، به دولتی کاملا مارژینال و کوچک و تحت‌الحمایه قدرتهایی مانند  روسیه و چین مبدل خواهد شد که در صحنه‌ی بین‌المللی و منطقه‌ای دیگر هیچ اراده‌ای از خود نخواهد داشت.

– تشکیل کابینه دولت چهاردهم ایران بیانگر چه سیاست‌هایی از سوی نظام جمهوری اسلامی است؟

کابینه پیشنهادی پزشکیان همانند خود انتخابات محاسبه‌شده و مهندسی شده و کاملا بر اساس معادلات و توازنات درون حاکمیت طراحی شده است. به همین دلیل ساختار این کابینه بیانگر سیاست‌های خود نظام  جمهوری اسلامی در مرحله پیش رو است. ترکیب بندی کابینه چند بعد از عمل سیاسی حاکمیت را به روشنی نشان می دهد : یکی اینکه کلا این کابینه نشان داد که همه‌ی وعده‌هایی که پزشکیان و گروه او می‌دادند، تنها تبلیغات انتخاباتی بوده و هیچ زمینه عملی ندارند. هیچ برنامه ای پشت این وعده‌ها نیست و این عدم‌تمایل رهبران به هرگونه تغییر در سیاست‌های اصولی نظام را کاملا نشان می‌دهد.

دوما اینکه ترتیب این کابینه نشان می‌دهد مردم و جامعه کلا هیچ جایگاهی در سیاست‌گذاری جمهوری اسلامی ندارند، به این معنی که دیدگاه‌های مردم، مسائل آنها، رفاه جامعه، آینده‌ی آن یعنی به طور کلی جامعه و برنامه‌ریزی برای این جامعه اصلا در دستگاه سیاسی جمهوری اسلامی نقشی ندارد. سیاست اصلی نظام در قبال مردم ساکت کردن و ساکت نگه داشتن آنهاست. نظام کاملا تک اولویتی عمل می‌کند. تنها اولویت نظام گذار از بحرانی است که در سیاست خارجی درگیرآن شده است و می‌خواهد کشتی جمهوری اسلامی را از این تلاطم و طوفان منطقه‌ای و جهانی عبور بدهد و هیچ نگاهی به مسائل داخلی ندارد.  همان سیاستها اجرائی خواهند شد که در طول عمر این نظام برای مسائل داخلی تعین شده اند. این کابینه همانگونه که خود پزشکیان و گروهش بیان کردند، کابینه‌ی وفاق است اما این وفاق وفاق بین گروه‌هایی است که در جنگ و جدال قدرت داخل نظام هستند و این وفاق ربطی به مردم و گروههای اجتماعی و سیاسی خارج ازحلقه قدرت ندارد. این کابینه بخشی از سیاست یکدست‌سازی نظام است. یکدست‌سازی که تا حالا موفق عمل نکرده است و می‌خواهد با این کابینه به شیوه‌ی سازش داخلی و تقسیم کیک قدرت میان گروه‌ها به نتیجه برسد. بر اساس اولویت‌بندی که در سیاست انجام دادند، این کابینه وظیفه‌اش این است که در سیاست خارجی نرمشهایی انجام بدهد و و با دادن امتیازاتی به سازش‌هایی دست یابد، چون نظام خود را درمیدان سیاست خارجی در معرض تهدید می‌بیند. جنگ تقریبا شروع شده است و دولت‌های خارجی بخصوص اسرائیل پیام لازم را به دولت داده‌اند فقط جمهوری اسلامی از لحاظ سیاست داخلی معتقد است با ادامه‌ی همان سیاست‌های قبلی بخصوص سیاست سرکوب، ارعاب و اعدام می‌تواند نارضایتی‌های داخلی را کنترل کرده و مانع از بروز نیرویی شود که بتواند به سیستم فشار بیاورد. می توان سیاست تعیین شده برای این دولت را اینچنین بیان کرد: مغازله با خارج و مشت آهنین در داخل. به همین جهت وزارتخانه‌ها و ارگان‌هایی که در سیاست داخلی مسئول سرکوب هستند، ابقاء شده‌اند مانند وزارت اطلاعات، وزارت دادگستری و وزیر اقتصاد و همچنین نظامیان و تندروها را به وزارت کشور و یا حتی به وزارت آموزش و پرورش منصوب کرده‌اند که همه بیانگر یک روند کلی سرکوب هستند. این را از در دوره‌ی انتخابات تا کنون با افزایش اعدام‌ها و حکم‌های سنگین علیه مخالفین سیاسی و دگراندیشان می‌بینیم و به نظر می‌رسد سرعت و شدت این روند با تشکیل دولت نه تنها کاهش نیابد بلکه شتاب نیز بگیرد. در واقع این کابینه با دیدگاه کاملا امنیتی نسبت به مسائل داخلی طرح‌ریزی و برنامه‌ریزی شده و با راهکارها و ابزارهای امنیتی و سرکوبگر با مسائل برخورد خواهد کرد. مسئله زنان، ملیت‌ها، مذاهب، حقوق و آزادی‌های فردی و حقوق زحمت‌کشان و کارگران با چنین دیدگاه و چنین راهکار و چنین مسئولینی تنها به گره کورهایی پیچیده‌تر و مسائل حادتری تبدیل خواهند شد. با وجود چنین نگرش امنیتی و سرکوبگرانه و مبنی بر حذف دیگران، نقد در باب عدم حضور زنان، ملیت‌ها، ادیان و مذاهب در این کابینه دیگر موضوعیت ندارد. حضور در کابینه‌ای که به عنوان ستاد برنامه‌ریزی و عملیات سرکوب و حذف عمل می‌کند فقط برای خودی‌های نظام ممکن است که آماده مشارکت در همان سیاستها و عملکردها هستند.

پزشکیان در دوره تبلیغات انتخاباتی ادعا می‌کرد که مسائل اساسی ما مسائل داخلی هستند که بایستی حل ‌شوند در حالی که دقیقا امروز برعکس عمل می‌کند. حل مسائل داخلی به زعم جمهوری اسلامی یعنی پاک کردن صورت‌مسئله، سرکوب مخالفان و اینکه هیچ صدای اعتراضی نتواند بلند شود؛ این در راستای تعریف قدیمی نظام قدرت ایران از ثبات و حتی از عدل است. هنگامی که کسی جرات ابراز نظر نداشته باشد، وقتی که اجازه ندهند هیچ صدای مخالفی بلند شود، چنان برداشت می‌کنند که ثبات و حتی عدل برقرار است! اما این یک نوع خودفریبیی است، جامعه کاملا در حال غلیان است. همه چیز در داخل ایران می‌جوشد و اینکه این جوشش و تحرک درونی مردم در داخل ایران چه موقع به انفجار بزرگی تبدیل خواهد شد، مسئله‌ی زمان است و بس. پزشکیان در تبلیغات انتخاباتی خود به این اشاره می‌کرد که یکی از مشکلات اساسی کشور نبود مسئولین شایسته است و همه‌ی گناه اشتباهات سیاسی و راهبردهای غلط جمهوری اسلامی را به گردن مسئولین ناشایست می‌انداخت، در حالی که همین مسئولین امروز در کارهای خودشان ابقاء شده‌اند و نه تنها ابقاء شده‌اند بلکه در آن وفاقی که پزشکیان از آن سخن می گوید کاملا با ابتکارعمل بیشتری سیاست‌های قبلی را اجرا خواهند کرد. این سیاست‌ها همانطوری که گفتیم سیاست سازش و نرمش در خارج و سرکوب در داخل خواهد بود؛ سیاستی که مطمئنا  به شکست خاتمه خواهد یافت؛ سیاستی که هزینه های گزافی را به جوامع ایرانی تحمیل خواهد کرد ولی با وجود این مبارزه و مقاومت مردمی بیشتری به همراه خواهد داشت.