زیلان وژین

جنگ و درگیری های خشونت بار بشکلی هدفمند و طرح ریزی شده پدیده ای است که همزمان با سیستم های سلطه گر مردسالار بمیان می آیند. جنگ سیستماتیک که تالان، غارت، اسارت و بردگی را بهمراه دارد، از سوی نیروهای سلطه گر و ارتش هایشان بوجود آمدند. شاید باید گفت که زیربنای جنگ را فریب، توطئه، دسیسه و دزدی تشکیل می دهند که بنا به داده های باستان شناسی موجود اولین نمونه ی آن “انکی” است. خدا انکی 104 مه ی (دستاورد) مادر ایزد-بانو ایناننا را می رباید و بدین گونه دستاوردها و ارزش هایی را که متعلق به زن و نظام مادرسالاری است با حیله و فریب تصاحب می کند. در این نمونه که اسطوره های سومری بشکلی گسترده به آن می پردازند، مرد حاکم و مقتدر به جای تولید و یا شریک شدن، به ربودن می پردازد. تمام جنگ ها و توطئه های بعد از آن در تاریخ در همین منوال و چارچوب ادامه می یابند. تحت هر نامی، بین هر نیرویی و یا در چه مقطعی از زمان صورت گرفته باشد پیشینه و ماهیت جنگ تغییر نمی یابد. باید به این مورد هم توجه داشت که جنگ چه نتایجی را به بار می آورد؟ آیا سودمند است یا اینکه تخریب کننده؟ نظام و ذهنیتی که تصاحب هر چه بیشتر نیروی انسان، سود و ملکیت را برتری و ثروت می پندارد، بدین علت برای بدست آوردن آن نیز هرگونه راهکاری را بکار می گیرد. ویران کردن آبادی ها، کشتارهای دسته جمعی، تالان و غارت اموال طرف مقابل، به اسارت گرفتن زنان و جوانان، مخارج زیاد نیازهای جنگ، همگی شرط و قانون جنگ هستند. قبل از شروع یک جنگ و بعد از آن، آنچه نصیب جامعه می شود، به جز ویرانی، فقر، از دست دادن امکانات مادی و معنوی و بخصوص مرگ و تجاوز چیز دیگری نیست. در واقع باید گفت نظام سلطه گر مردسالار به جنگ نیاز دارد، با جنگ است که جوامع را زیر سلطه می گیرد، آنها را از هرگونه امکان محروم می کند، بخصوص اینکه زندگی جامعه را در مرز بخور-نمیر نگه می دارد که در چنین وضعیتی انسان به موجودی که تنها برای ادامه ی زندگی مادی در تلاش است و همیشه با خطر مواجه است، در ترس و هراس است، تبدیل می شود. چنین جوامعی به جای پدیده هایی همچون برابری، یکسانی، صلح، آزادی و یا علم-دانش به زندگی مادی محکوم می شوند. شاید پارادوکس باشد ولی با تشدید جنگ و تخریب های ناشی از آن، نظام در داخل پوسیده و متلاشی می شود. علاوه بر آن جامعه بشدت از نظام حاکم ناراضی می گردد. شعله ی اعتراض ها گاهی به موجودیت آن نظام نیز پایان می دهد. در اینجا بر ما آشکار می شود جنگ نه راهکاری عاقلمندانه و سودمند است. شاید دستاوردهای کوتاه مدت، آن هم فقط برای نظام های حاکم داشته باشد، ولی هر دو طرف جنگ مغلوب و از بسیاری جهات ضررمند بحساب می آیند. البته در اینجا باید اشاره داشت که جنگ های دفاعی که جامعه علیه نظام سلطه گر انجام می دهند، ضروری و لازمه ی ادامه ی موجودیت هستند. چون در چنین وضعیتی نیروی سلطه گر قتل عام، نژادکش و استعمارگر است و جامعه ناچار است که بشکلی از خود دفاع کند. جوامعی که فاقد نیروی دفاع ذاتی و مشروع باشند، به اسارت و بردگی کشیده می شوند.

گفته می شود که عامل اصلی هر جنگ زن است (!) این سخن از سوی نظام سلطه گر مرد و مردان سلطه گر بیان می شود. اگر عکس آن را بگوییم راست تر خواهد بود، جنگ ها زن را هدف دارند، به زن و جامعه ی زن حمله می شود. مرد سلطه گر و نظام وی چون زن را همچون کالا، ابزار و یا اشیاء در نظر دارد، آنگاه تصاحب وی را می تواند بهانه ای برای جنگ بداند.

به غیر از جنگ های دفاعی کدام جنگ تالان کننده و غارت گر از سوی زنان و یا با فرماندهی و پیشاهنگی زنان انجام شده است؟ جنگ و میدان نبرد مکانی مردانه تلقی می شود. ولی در تاریخ نمونه های بیشماری یافت می شود که زنان نیز در جنگ ها شرکت کرده اند. در جنگ مشهور تاریخی تروا ایزد-بانو آتنا نیز شرکت می کند. لازم به ذکر است زئوس که نماد مردسالاری است، آنتا را از سرش می زاید و بعنوان الهه ی جنگ او را می آفریند. دراینجا کاراکتری مردانه و عقلیت مرد حاکم است. بهترین نمونه برای جنگ دفاعی که یکی از مشهورترین و مهمترین جنگ هایی است که به فرماندهی زن صورت می گیرد جنگ دفاعی قوم ماساگت ها علیه ارتش هخامنشی و کشتن کوروش به فرماندهی رئیس قبیله تومیریس است. تومیریس برای حفظ نظام طبیعی قبیله ای و انتقام کشتار پسر و همسرش جنگ را فرماندهی می کند. دستور می دهد سر کوروش را ببرند و در خونش بگذراند آنگاه با عقلیتی زنانگی و انسان دوستانه چنین می گوید “بخور، سیر بشو از خونت، که جز خون نیاشامیدی”.

جنگ از سوی مرد و نظام مردسالار اختراع و ابداع شده است. بهمین علت زن و جامعه ی زن و دستاوردهای انسانی که متعلق به بشریت است، در نتیجه ی جنگ های بیشمار مورد تهاجم قرار گرفته اند. بدین رو جنگ با واقعیت و ذات اجتماعی زن ضدیت دارد. از این است که باید گفت صلح یعنی عدم جنگ، خشونت و درگیری هایی که همگی تخریب کننده هستند. روحیه، ذکا و ذات زن به جای چهره ی خشن و ویرانگر جنگ، به چهره ی زیبا، آبادانی و سازنده ی صلح علاقه دارد. در اینجا لازم نیست که آمارهای کشتار، تجاوز و اثرات بسیار خراب جنگ بر زندگی زن را بشکلی ملموس بیان کرد. چون ارقام چندان اهمیت ندارند، حتی اگر یک زن هم از جنگ آسیب ببیند، باید گفت به جای جنگ، ما زنان خواهان صلح هستیم. صلح به معنی مشاورت، گفتگو، اندیشیدن، رفاه، تولید، خلاقیت، امکان، بهبود، ترقی و … است. جنگ نیز عکس آن را در خود می گنجاند. همگی ویژگی های مذکور به زن نزدیک هستند. پس به این نتیجه می رسیم که زن صلح طلب می باشد.

کردستان بعلت نقش ژئوستراتژیک و ژئوپولیتیک خود یکی از مکان هایی است که خیلی بندرت مورد تهاجم، استعمار و جنگ قرار نگرفته باشد. در واقع سرزمین های حاصلخیز بین النهرین و هلال حاصلخیز همانگونه که جایگاه تشکیل زندگی اجتماعی و انقلاب نوسنگی یعنی اولین و بزرگترین انقلاب فرهنگی-صنعتی است، با تاسیس تمدن به میدان های جنگ و درگیری بدل شدند. جغرافیایی که سوریه، مصر، لبنان، کردستان، ایران و ترکیه نامگذاری شده اند از سوی ده ها نظام بشکلی مداوم صحنه ی جنگ بوده اند. کردستان که خلق های کرد، سوریان، آشوری، ارمنی و عرب سکنا می گزیدند، سپس نیز با مهاجرت ترکمن ها، آذری ها و … یکی از موزاییک های بسیار غنی منطقه است. دروازه ی بین غرب-شرق، اصلی ترین مسیر تجارت جهانی می باشد. نظام اقتدارگرا جهت تاسیس و بقای سیستم خود در اولین قدم به این منطقه یورش آورد. چون نظام  قبلی در آنجا ریشه داشت، برای از بین بردن آن نیز بایستی جوامعی که تداوم دهندگان زندگی طبیعی بودند، از بین می رفتند. خلق کرد که عمیقا فرهنگ جامعه ی طبیعی و نوسنگی را می زیست، برای دفاع از خویش به کوه ها و مکان های صعب العبور پناه برد. در صورت نیاز نیز به شکل جنگ گریلا از خود دفاع می کرد. کردها همیشه صلح را بر جنگ برتر و سودمندانه تر دیده اند. و گاهی نیز این خصوصیت صلح طلبانه ی کردها مورد سوء استفاده قرار گرفته است. ولی برعکس این واقعیت، کردها همچون خلقی جنگ جو و مهاجم نشان داده شده است. آنچه بر ما مسلم است کردها روحیه ای دلیرانه و بی باک دارند، بعلت پایبندی شدید به نظام طبیعی و فرهنگ دیرینه ی خویش، بر علیه تهاجم های خارجی به دفاع ذاتی پرداخته اند، در صورت امکان به جای جنگ ستیزی به صلح و آشتی پرداخته اند. ولی خویی پرخاشگر و جنگ افروزانه ندارند. نظام های حاکم همیشه خلق های مظلوم و مقاوم را با برچسپ های غیراصلی متهم و گناهکار نشان می دهند. کردها نیز همچون وحشیانی درنده، سربر و یاغی نشان داده می شوند. درحالیکه کسانیکه به کردستان سفر کرده اند از هر تبار و قومیت و یا دینی که باشند و مدتی در اینجا زیسته اند، خصوصیات مهمان دوستی، عاطفی و صلح جویانه ی کردها را مدح کرده اند.

با ورود نیروهای غرب به خاورمیانه به جای پایان یافتن جنگ و درگیری ها، شدت بیشتری یافت. حتی جنگ بین مذهب، ادیان، اقوام و … جای جنگ های بین نیروهای امپراطوری را گرفت. گاهی نیز جنگ های دفاعی علیه نیروهای استعمارگر خارجی صورت گرفتند. دو سده ی اخیر کردستان شاهد ده ها جنگ شده است. بخصوص با تاسیس نظام های دولت-ملت سیاست اصلی برپایه ی قتل عام، نسل کشی و استعمار کردستان در هر بخش طرح ریزی شد. این نیز به معنای جنگ های پایان ناپذیر می آید. از سده ی 20 به بعد هم در خاک کردستان بین نیروهای اشغالگربا یکدیگر و هم بین دولت-ملت ها و خلق کرد جنگ های زیادی بمیان آمدند. بدون استثنا کردها همیشه گزینه ی صلح را بر جنگ ترجیح داده اند. هرگاهی که با تهاجم مواجه شده اند، بعنوان اولین راهکار طلب صلح و آشتی را بیان کرده اند. در این مورد اسناد بسیاری موجود است. شیخ سعید، سید رضا، سمکو شکاک، محمود برزنجی، محمد قاضی و دیگر نمایندگان کرد ایجاد صلح و حل مسائل را بشکلی مسالمت آمیز خواستار شده اند. ولی متاسفانه همان عقلیت و ذهنیتی که هزاران سال است کردستان را هدف حمله قرار می داد، در سده ی اخیر نیز جنگ افروز است.

جنبش آزادی خلق کرد در مرحله ای آغاز جنگ مسلحانه را انتخاب کرد که هیچ راهکار و گزینه ای دیگر در میان نبود. وقتی که نظام فاشیستی ترکیه به جز نابودی مطلق هیچ راه دیگری برای خلق کرد قبول نمی کرد، این یک اصل و قانون موجودیت و حتی شرط انسان بودن است که مقاومت کند. همانگونه که رهبر آپو بیان می دارد “خطر نابودی و امحای موجودیت خلق کرد رفع شد، ولی هنوز مسئله ی آزادی این خلق مطرح است”. جنبش آزادی خلق کرد از سال 1993 به بعد بارها اعلام آتش بس کرده و سعی کرد بستر ایجاد آشتی فراهم شود. در این راه رهبر آپو بعنوان یک شخصیت آشتی خواه از کوچکترین امکانات نیز برای برقراری صلح و پایان یافتن جنگ استفاده کرد. ولی نظام حاکم فاشیستی ترکیه این مسئله را همچون ضعف و ناتوانی جنبش آزادی خلق کرد دید و برای جنگی عمیق تر و گسترده تر تدارکات خویش را بدون توقف ادامه داد. با گذشت 40 سال، خلق کرد همچنین برای بدست آوردن آشتی و صلحی شرافتمندانه مبارزه می کند.

در طی  دهه ی گذشته نه تنها نیروهای دولت –ملت همچنین نیروهای تبهکار وابسته به آنها از جمله داعش، ال نصرا و … نیز به خلق کرد و دستاوردهایشان حمله کردند. درگیری های شدیدی رخ دادند که هزاران انسان کشته شدند. در نهایت کردها با مقاومت و مبارزه توانستند این حملات را خنثی کنند و ضربه ی مرگبار را بر آنان وارد کردند. ترکیه که نقش پیشاهنگی جنگ ستیزی بر کردستان را برعهده گرفته است، دیگر دول های استعمارگر را نیز به جنگ با کردها دعوت و حتی در این باره پافشاری می کند. در سال 2017 پس از اعلام همه پرسی استقلال خواهی کردهای جنوب کردستان، ترکیه و ایران از عراق خواستند که به کردها حمله کند. همچنین در این مرحله نیز که درگیری های شدیدی بین دولت فاشیست ترکیه و گریلاهای آزادی در مناطق بهدینان کردستان بوقوع می پیوندند، ترکیه برای اینکه ایران را نیز وارد این جبهه ی جنگ کند، سوریه و عراق را نیز به اهرم های فشار علیه کردها در آورد، پافشاری می کند. در چنین موقعیتی بیگمان گفتمان صلح برای مبارزات دمکراسی و آزادی خواهی جامعه مهم می باشد. اگر که آسیب دیدگان جنگ جامعه است، آنگاه باید صلح طلب نیز جامعه باشد. کردها در این مورد بارها نیات و موضع خویش را به جانبداری از حل مسالمت آمیز بیان کرده اند. آنچه لازم است خلق های منطقه نیز به همان میزان برای ایجاد صلح تلاش کنند در این باره نظام های حاکم را وادار به قبول کردن صلح کنند. در این مرحله عقلانیت و ذهنیت مردسالار و جنگ خواه دولت –ملت قادر به درک و فهم ارزش و اهمیت صلح نیست. حتی صلح را بر ضد منافع خود می بیند. چون موجودیت آن با جنگ، فشار، خشونت، سرکوب و ابزارهای دیگر سلطه گری پیوند گسست ناپذیری دارد. تا وقتیکه این نظام یا بکلی نابود شود، یا اینکه مجبور به قبول کردن صلح کند، نمی توان دست از مبارزه و مقاومت در چارچوب دفاع مشروع برداشت. ولی هر وقت کوچکترین امکان برای صلح ایجاد شود، بیدرنگ جنبش آزادی خواهی و خلق کرد دوباره سعی خواهند داشت که از این فرصت برای رهیافت از مسئله استفاده کنند.

باید این را گفت که یکی از اصلی ترین معضل و مسئله برای خلق کرد عدم اتحاد و همبستگی بین احزاب کردی است. در تاریخ نیز تنها عاملی که به استعمار و اشغال کردستان منجر شده، نبود اتحاد است. سران عشایر، میر و بیگ های کردها به جای تشکیل یک نیروی متحد، در مرزهای تنگ خود محدود ماندند. به علت منافع تنگ خود نیز بسیار پیش آمده که به ابزار دست استعمارگران تبدیل شده، حتی علیه همدیگر نیز جنگیده اند. در دهه های قرن بیستم احزاب سیاسی کرد نقش نمایندگی اراده ی سیاسی خلق کرد را بعهده گرفتند که ناگفته نماند هنوز با همان عقلیت و دیدگاه تنگ عشایری و منطقه ای برخورد کردند. جنبش آزادی خواهی خلق کرد به پیشاهنگی رهبر آپو از این دیدگاه و بن بست گذر کرد و با دیدگاهی ملی مسئله ی کرد را در چهار بخش کردستان مورد ارزیابی قرار داد. رهبر آپو ایجاد مسئله ی کرد از سوی دولت –ملت و امپریالیسم جهانی، همچنین بکارگرفتن مسئله ی کرد را تحت نام “دام کرد” ارزیابی کرد. این سه گوشه ی برمودا یعنی ایجاد و تداوم مسئله ی کرد، سیاست امحا-انکار و فقدان اتحاد داخلی یک باتلاقی را بمیان آورده اند که همه ی تلاش ها و رنج ها را به بیراهه می کشاند. لذا باید دانست که اصلی ترین راه رستاخیزی و نجات خلق کرد از جنگ و حتی تنها راه برای دست یافتن به حل مسئله، ایجاد اتحاد بین کردها است. جنبش آزادی خواهی خلق کرد در طول مبارزات گسترده اش نه تنها علیه نظام فاشیستی اشغالگر ترکیه جنگید، در عین حال بر علیه دیدگاه و بینش تنگ منطقه ای و عشیره ای که هنوز بازتاب گسترده ای در میان احزاب کردی دارد، مبارزه ی سیاسی-ایدئولوژیک مبارزه کرد. در این میان به فرهنگ سازی جهت ایجاد روح و ذهنیت ملی و متحد در میان جامعه پرداخت. در نتیجه می توان گفت خلق کرد، بخصوص پس از توطئه ی بین المللی 15 فوریه برای اولین بار بشکلی بسیار متحدانه و همبستگی کامل در چهار بخش کردستان قیام کردند. همچنین مبارزه ی آزادی کوبانی، انتخابات 7 هزیران سال 2005 در ترکیه عرصه هایی بودند که خلق کرد این همبستگی اش را به نمایش گذاشت. در این مبارزات زنان کرد نقش اصلی و پیشاهنگ را ایفا کردند. آنها از هر قشر و طبقه ای صحنه ی مبارزه حضور داشتند. این نیز نشان می دهد که زنان کرد اهمیت و ارزش اتحاد ملی را بسیار عمیق درک می کنند.

متاسفانه برخی از احزاب کردی به این سطح پیشرفت خلق کرد نرسیده اند، هنوز در عقب ماندگی و ذهنیت کلاسیک اصرار می ورزند. بخصوص حزب دمکرات کردستان (عراق) به سرکردگی خانواده ی بارزانی در این مرحله که جنوب کردستان مورد حمله ی نیروی فاشیستی ترکیه قرار دارد، از یک طرف به هیچ گونه در فعالیت های مبنی بر ایجاد صلح شرکت نمی کند، حتی ممانعت می ورزد. از طرف دیگر نیز با ترکیه بر علیه حزب کارگران کردستان و گریلاهای آزادی، همکاری می کند. در برابر خطر بروز جنگ داخلی، ازسوی نهاد و سازمان های مختلف کردی موضع گیری های گسترده و تاثیرگذاری صورت گرفتند. هنرمندان، سیاست مداران، فعالین نهادهای مدنی و … بشکلی آشکار بیان کردند که با هرگونه جنگ داخلی مخالف هستند. در این باره بسیاری از زنان سرشناس و سیاستمدار، همچنین نهادهای زنان نیز نظر و موضع خویش را بیان کردند. در کل وقتی به واکنش خلق کرد بنگریم، خلق ما کاملا با جنگ داخلی مخالف است. این نیز برای همه ی احزاب کردی هشدار می باشد.

در سالهای بین 2011-2013 فعالیت های بسیار ارزشمندی بین زنان سیاستمدار از احزاب مختلف کردی انجام شدند که دو کنفرانس ملی زنان برگزار شدند. زنان و جوانان فضایی را ایجاد کردند که همگی به این نتیجه رسیدیدم وقت ایجاد اتحاد ملی آمده است. واقعا جوی بسیار خوشایند و مثبت بود. باوری به اتحاد ملی آنچنان انعکاس داشت که فعالیت های اتحاد ملی نیز آغاز گشت. باید گفت نشست های مشترک احزاب کرد در سال 2013 متاثرگشته از این جو و تلاش زنان بود. آرزوی دیرینه ی خلق کرد برآورده می شد. کردها پس از کنفدراسیون ماد و اتحاد بین ماد-بابل که نابودی امپراطوری آشور را منجر گشت، دوباره می توانستند اتحادی را تشکیل دهند که نیروهای استعمارگر دیگر نتوانند به دلخواه خود به کردستان حمله کنند؟ این یک آرزو و البته سئوال بود.

در همان سال که خلق کرد منتظر مژده ی اتحاد و همبستگی ملی بود، دوباره توطئه های نیروهای خارجی، طرح های پی در پی دولت ملت های منطقه و همان ذهنیت کلاسیک عشیره گرایی دست در دست هم نهادند و از تشکیل اتحاد ملی جلوگیری کردند. کردستان مورد حملات شدیدتر قرار گرفت. کشتار و نسل کشی شنگال، اشغال موصل، حمله به مخمور و همچنین جنگ علیه کوبانی یکی پس از دیگری همچون پاسخ و موضع در مقابل طلب اتحاد ملی کرد، بمیان آمدند. هرچند زنان کرد، زنان قهرمان مبارز کرد برای پاسداری از وطن بسیار رشیدانه مبارزه کردند ولی این هم باید از یاد نرود که تنها تضمین دستاوردهای زنان و دفاع از کردستان ایجاد اتحاد و همچنین صلح است.

امروز اتحاد ملی نیازی حیاتی است. ولی هنوز بعضی از احزاب سیاسی کردها و یا نهادهای وابسته از زیر بار این مسئولیت تاریخی شانه خالی می کنند. زنان باید در مقابل آنها بایستند و صراحتا بیان کنند که موجودیت شما برای چیست؟ برای سود و منفعت، برای تصاحب خرده ارزش هایی که باقی مانده، برای حاکمیت؟ یا اینکه برای خدمت، برای دست یافتن به آزادی، برای رهایی از ظلم و ستم؟ ما می دانیم زنانی که در این احزاب سیاسی شرکت دارند، بسیاری از آنها نیز از موضعگیری موجود حزبشان ناراضی هستند. چون هیچ زنی که ذات آن به ذهنیت خشونت بار مردسالار کاملا آلوده نشده باشد، طرفدار جنگ و خونریزی نیست. هیچ زنی در مقابل منافع جامعه اش بی تفاوت نیست. زنان به رنج ها و سختی های جامعه شان آشنا هستند. آنها زخم های جنگ را بخوبی می دانند، حس می کنند. بدین رو باید این زنان نیز پا به پای زنان جامعه حتی سرکرده و پیشاهنگ آنان باشند و از احزاب کردی بخواهند که بی درنگ اتحاد و همبستگی ملی را ایجاد کنند.

رهبر آپو در یکی از ارزیابی های خود پیرامون مسئله ی زن چنین می گوید “حل مسئله ی زن بستگی دارد به موقعیتی که زنان در روند صلح و جنگ تاثیرگذار باشند.” این سخن به معنی نقش زنان در دفاع و پاسداری از منافع اجتماعی تاکید می روزد. یعنی ما زنان وقتی جامعه را به سوی مبارزه سوق داهیم و در صورت لزوم نیز صلح را بمیان آوریم، آنگاه واقعا به سطحی از پیشرفت و تحول دست یافته ایم که حل مسئله ی ما زنان نیز بسیار نزدیکتر و شدنی تر است.