دیانا اورین
ایجاد رعب و وحشت برای تثبیت قدرت سیاسی یکی از راهکارهای رژیم ایران برای سلطه بر جامعه بوده است. حذف زنان از حضور اجتماعی و سیاسی یکی از شگردها برای رسیدن به این هدف بوده است. دولت ایران همانند هر حکومت قدرت محوری در مقابل تغییرات پیشرو با تمام قدرت ایستاده و از این تغییرات در هراس بوده تا بقای خود را تضمین نماید. مردم ایران چهار دهه است که در سیطره مطلق نظام دینی رژیم قرار دارند. محصول چنین سیاست و رویکرد تمامیت خواهی، به آستانه نابودی رسیدن اقتصاد، محیط زیست، فرهنگ و جامعه است. این رژیم برای حفظ و تثبیت خود در طول این سالها از هیچ خشونت و سرکوبی فروگذار ننموده و به تمامی روزنه های جامعه نفوذ و قدرت تنفسی آن را مسدود و به مرز خفقان رسانده است.
یکی از سیاستهای متداوم رژیم سرکوب زنان بوده است. سرکوب سیستمانه زنان و تفکیک جنسیتی و تقلیل نقش او به مادریت و فرزندآوری، شیوه ای برای حذف کامل زنان بوده است. رژیمی که تمامی حوزه های زندگی زنان را تحت کنترل خود قرار داده و این دولت است که تصمیم می گیرد زنان چند کودک به دنیا آورند و یا دختران در چه سنی ازدواج کنند و زنان و دختران چه نوع پوششی داشته باشند. زمانی که در جامعه خشونت و توهین نسبت به زنان تشدید شود بدون شک در خانواده نیز خشونت عمیق شده و به تبع آن تنش و اختلاف بین زنان ومردان بیشتر می شود. چنین روندی به تدریج زنان را به انزوا، سلب اعتماد به نفس و انفعال و در انتها به انقیاد آنان منجر می شود. بحرانهای خانوادگی که در جامعه ایران به اوج خود رسیده منجر به آسیبهای اجتماعی شده که بیش از همه متوجه زنان است. افزایش اعتیاد در میان زنان و کم شدن سن آن در میان زنان، طلاق و پیامدهای ناگوار آن بر خانواده و جامعه، کارتن خوابی و به فحشا روی آوردن و دهها مسئله دیگر به مرز بحرانی رسیده است. در مورد آسیبهای اجتماعی همیشه زنان به عنوان مقصر قلمداد می شوند در حالیکه زنان در ایران در هیچ یک از مسائل خویش حق تصمیم گیری ندارند و مردان هستند که در صدر تصمیم گیریها قرار دارند. عمیق شدن شکافهای جنسیتی رویکرد ایران در قبال زنان را نشان می دهد و این تبعیض جنسیتی در جامعه به قدری ملموس است که آشکارا می توان در سیمای جامعه مشاهده نمود. در یکسال اخیر شکل مبارزات زنان رادیکالتر و مستمر بوده به ویژه برداشتن حجاب نقطه عطفی در مبارزات زنان در راستای کسب حقوق از دست رفته خود بود. شکستن تابوی حجاب که یکی از نشانه های رژیم ایران است در واقع نشانه گرفتن مناسبات ایدئولوژی رژیم بود و با وجود مجرم خواندن زنان و دختران انقلاب از سوی حکومت هنوز هم در برخی از شهرها این کمپین ادامه دارد. بنابراین مسئله زنان یکی از چالشهای رژیم در طول این سالها بوده و زنان با تمامی محدودیتها و سرکوبها باز هم متهورانه در مقابل رژیم ایستادند. بنابراین می توان گفت زنان پیام آوران صلح در ایران خواهند بود. با تداوم مبارزات و استمرار آن می توان این پیروزی را در آینده مشاهده نمود.
رویکرد دولت در قبال ملتها و تنوعات هویتی و دینی در ایران مشابه زنان است. سرکوب و انکار هویتی در ایران روز به روز تشدید می گردد. چون هر گزینه سیاسی و اقتصادی متکی به اراده و نیروی مردم، بهای سنگینی برای رژیم دارد. هر گزینه دمکراتیک و مبتنی بر نیازها ومنافع جامعه با منافع رژیم و منطقه در تعارض و تناقض است. دلیل سرکوب و به انفعال کشاندن اعتراضات و خیزشهای مردمی توسط نیروهای حکومتی این است تا امید آنان به آزادی را به سکون وادارد. هر چند خیزشهای دی ماه 96 تاکنون ادامه داشته و در برخی مواقع فروکش کرده اما در کل پیداست که دیگر تا ایجاد تغییرات اساسی در وضعیت حقوقی، قانونی، رفاهی و معیشتی صورت نگیرد، این اعتراضات ادامه خواهد یافت.
مردم ایران نیز خواه ناخواه در بحرانهای خاورمیانه گرفتار شده اند. چرا که دولت ایران تمامی هزینه های نظامی و مادی خود را برای قدرت نمایی در منطقه صرف کرده و تمام هم و غم او برقراری حکومت اسلامی است در حالی که جامعه و مردم آن در فقر، بیکاری، تورم، اعتیاد، فحشا و تبعیض غرق شده اند. مردمی که برای رهایی از نابسامانی و خسته از استبداد و سرکوب، به جمهوری اسلامی رای دادند هم اکنون به این اشتباه بزرگ خود پی برده اند و با وجودی که در طول این سالها تلاش کردند تا توازن قدرت را به نفع خود تغییر دهند تا آینده ای روشن برای خود ترسیم کنند در نتیجه به زندان، شکنجه و اعدام محکوم شدند. هر چند هنوز امید برای تغییر رژیم و آزادی وجود دارد و زمینه های آن نیز فراهم است. اما از پیش شرطهای این مهم، رشد آگاهی سیاسی و اتحاد و همبستگی و اتکا به نیروی ذاتی خویش است.
شرایط هم اکنون ایران بسیار حساس بوده و بن بست سیاسی واقتصادی که ایران در آن گرفتار شده، نیاز به استراتژیها دقیق و صحیحی دارد. خروج یک طرفه آمریکا از برجام و تنشهای سیاسی و به تبع آن تشدید بحران اقتصادی، از سوی دیگر چالشها و شکافهای داخلی، ایران را در مرحله حساسی قرار داده است و ایران در مقابل چنین پروسه ای اگر در سیاست و رویه خود اصرار ورزد و به خواسته ها و مطالبات مردم بی اعتنایی کند در آینده نه چندان دور پیش لرزه های فروپاشی در ایران آغاز خواهد شد هر چند ایران مدعی شود که دولتی نیرومند است اما زمانی که استبداد و هژمونی به اوج خود برسد هیچ امپراطوری از خشم و قیام مردم در امان نخواهد ماند.