ریوار آبدانان –
تاریخ مبارزات چپ در ایران پر از فراز و نشیب است. از یك سو فداكاریها، رشادتها و جانبازيهای شخصیتهایی نظیر خسرو روزبه، خسرو گلسرخی، كرامتاله دانشیان و صدها همقطار دیگر قرار دارد و در سوی دیگر نیز تصفیه و عقبنشینی و انفعال بعد از سر كار آمدن نظام جمهوری اسلامی. دستهبنديهای درونی چپ ایران و عدم رشد دموكراسی داخلی، همچنین بیماری دولتگرایی ازجمله عواملی است كه مانع از آن شد تا چپ ایران بعد از دههی شصت در عرصهی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران ماندگار بماند. چپ ایران بهواسطهی اینكه تفاوتمندیهای خلقهای ایران را مد نظر قرار نداد و ميخواست با بینش دولتـ ملت، همهی تنوعات هویتی و خلقها را تقلیل به «یك» دهد و از آنها تنها یك طیف كارگر یكدستشده بسازد نتوانست خود را از قالب تكگرایانه و مركزمداری برهاند. هویت یكدست و مهندسيشده كه بر مبنای نفی واقعیات تاریخی بود، با واقعیت جوامع ایران ناسازگار بود و نميتوانست امری عینی باشد (چنانكه با واقعیت جامعه در معنای عام آن نیز در تضاد است). چپ ایرانی در ذهنگرایی خویش جامعه را به ابزار مبدل كرد و درصدد مهندسی آن برآمد. حال آنكه جامعه واقعیتی پویا، متحولشونده و زنده است كه طبق قوانین قاطعانهی ماتریالیستی پیش نميرود. چپ نو بدون تعریف نوینی از جنبههای متافیزیكی جامعه نخواهد توانست خلأیی كه سوسیالیسم واقعا موجود بهجای گذاشت را پر نماید.
این عدم اهتمام چپ به تنوعات هویتی خلقهای ایران در یك سو قرار داشت و در سوی دیگر نیز جریانات آزاديخواه خلقها كه قادر نبودند به اندازهی جنبهی بومی به جنبهی جهانشمول (انترناسیونالی) بپردازند بر این بحران دامن زدند. در اصل هم جریان چپ ایران و هم جریانات آزاديخواه خلقها (نظیر كوردها، آذريها و…) با ایدئولوژی مليگرایی و دولتـ ملتگرایی بمباران شده بودند. آنها به جای مشاركتدهی وسیع جامعه در سیاست و پیشبرد یك دموكراسی مستقیم و غیردولتی، ميخواستند به جای جامعه فكر كنند و سیاست نمایند (حتی ميخواستند خود را به دولت نوینی مبدل سازند). چیزی كه گفتمان سوسیالیستی و آزاديخواهی را تضعیف نمود همین امر بود. با این وجود اكنون در مقطع متفاوتی قرار داریم. بحران ساختاری نظام سرمایهداری، بحران دولتـ ملت و ظهور جنبشهای نوین اجتماعی كه ميخواهند ساختاری سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی خودگردان و دموكراتیكی را خارج از حوزهی دولت و قدرت برسازند و خود را از شر هیولای سرمایهداری نجات بخشند، همانند سرتاسر جهان نویدگر رشد مبارزات سوسیالیستی و چپ در ایران نیز خواهد بود. اكنون بیش از همیشه لزوم اتحاد و همگرایی میان چپ ایران و جریانات آزاديخواه خلقهای ایران احساس ميشود. جریانات مبارز خلقها از مليگرایی و دولتمحوری دور ميشوند چرا كه دولتـ ملت و مليگرایی در چند دههی اخیر چنان در بحران و فروپاشی غرق شد كه دیگر نميتوان آن را راهكار حل مسائل دید؛ بلكه خودش سرمنشأ مشكلات است. از سوی دیگر جریان چپ ایرانی نیز احساس نیاز به یك قرائت نوین از سوسیالیسم مينماید. مادام كه جامعهگرایی و ارزشهای اجتماعی مبنای این سوسیالیسم است بایستی خلقها را چنان كه هستند (یعنی با هویت فرهنگی، ملیتی، مذهبی و رنگ و تنوعی كه دارند) پذیرفت. این رویكرد باعث همگرایی جریانات چپ در كل ایران و خارج از كشور خواهد شد. بيشك در این همگرایی طیف عظیمی از زنـ آزادخواهان (فیمینیستها)، فعالان حوزهی محیطزیست (اكولوژیستها)، آنارشیستها و فرهنگگرایان جای خواهند گرفت.
دیگر همچون گذشته نميتوان سوسیالیسم را به اقتصاد تقلیل داد. حتی روابط زنـ مرد نیز باید در حیطهی سوسیالیسم بازنگری و اصلاح شود. كما اینكه تا برابری و آزادی در روابط زنـ مرد ایجاد نشود نميتوان به جامعهای آزاد و برابر اندیشید و دم از سوسیالیسم زد. اینها و مباحث بسیار دیگری را ميتوان در حوزهی چپ ایران به بحث و گفتگو گذاشت. از ایرادات گذشتهها درس گرفت و به همان اندازه از ارزشها، فداكاريها و تلاشهای مبارزان و كنشگران چپ در حوزهی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی ایران صیانت به عمل آورد و شایستهی یاد و خاطرهی تمام شهدای راه آزادی، سوسیالیسم و دموكراسی شد. در این راستا اگرچه دیگر نميتوان مبارزات سوسیالیستی را صرفا به احزاب و سازمانهای قدیمی محدود كرد اما پیداست كه مبارزهی بدون سازمان نیز نتیجهبخش نیست. ميتوان انواعی از اتحادیهها، سازمانهای چترآسا و گسترده را تشكیل داد كه طیفهای مختلف چپ ایران را در خود گرد آورد. بهویژه وظیفهی روشنفكران و فعالین مستقل در این زمینه حائز اهمیت است و ميتوانند احزاب و سازمانهای چپ را به سمت فعالشدن بكشانند. در این میان جنبش آزادیخواهی آپویی كه در كوردستان فعالیت خود را تداوم ميبخشد نیز با قرائت تازهای كه از سوسیالیسم و دموكراسی مطرح كرده همچنین آزمونهای عمليای كه بهویژه در این برهه از تاریخ خاورمیانه بهعمل آورده ميتواند با توجه به واقعیات جوامع ایران، جهت این اتحاد و همگرایی سهمی از وظایف را برعهده بگیرد. بهطوری كه ميتوان گفت جنبش آزاديخواهی نوین كوردها در شاكلهبندی جریان چپ و خروج از بحران كنونی نقشی جدی ایفا خواهد كرد و آماده است تا دوشادوش دیگر خلقهای ایران این مهم را به انجام برساند. با وجود تمام مشكلاتی كه گریبانگیر چپ ایران است اما شرایط كنونی و امكاناتی كه در دسترساند، نویدگر آن است كه ميتوان به رستاخیز دوبارهی چپ و سوسیالیسم از دل بحران امیدوار بود.