رزرین کمانگر
منبع: مجله آلترناتیو – شماره ۲۹
به سالگرد انقلاب «ژن ژیان آزادی» نزدیک می شویم، انقلابی فرهنگی-ذهنیتی و اجتماعی که همهی اقشار جامعه را دربرگرفت و دستاوردهای بسیاری را بهمراه داشت و تا به امروز نیز ادامه دارد. در آستانهی دو سالگی این انقلاب قرار داریم و حاکمیت ایران، زمین را به زمان دوخت تا بتواند خلقها را از رسیدن به اهدافشان وا بدارد. از داستان مرگ مشکوک ریاست جمهوری پیشین تا آغاز سفرهای برون مرزی ریاست جمهوری جدید، آن هم به کشور همسایه و در آستانهی انقلاب، از سیاستهای هم راستای سیستم سرمایهداری جهانی در راستای سرکوب و در مقابل تمام برنامهریزیها و تهاجمات حکومتی، مقاومت و مبارزهی جامعهی آزادیخواه به پیشاهنگی زنان، همگی قابل بحث است، در این مقاله نیز گذری بر دوسال گذشته، و آنچه در داخل و خارج از جغرافیای سیاسی ایران، روی داد، می پردازیم
کشتی حاکمیت در ساحل آرام ننشسته، بلکه در باتلاق سیاستهایش گیر کرده است
در طول دو سال گذشته، از همان روزهای آغازین انقلاب، راهکارهای بسیاری را برای سرکوب انقلاب، به کار گرفت و روند سرکوب، روز به روز فزونی یافت. هدف از گسترش حملات علیه جامعه در وهلهی اول این بود که بار دیگر نشان دهد انقلاب در حال جریان، تنها و تنها اعتراضی بیش نبوده و حاکمیت ایران، ساحل آرام خاورمیانه است. پس در ابتدا جنگ ویژهای براه انداخت که گویا توانایی سرکوب را دارد، دیری نپایید موجی از دستگیریها، اخراج پرستاران، معلمین و دانش آموزان معترض و انحصار دانشگاهها صورت گرفت. باران مواد شیمیایی بر سر دختران نوجوان در مدارس باراند، و معلمین مدارس که همانا الگوی دانش آموزان بود را از مدارس اخراج نمود، دانشگاه را حصر کرد، که مبادا به سنگر مبارزه مبدل گردد. برگزاری مراسمات جمعی را ممنوع کرد و سعی داشت که میان جامعه تفرقه بیندازد و جامعه را به همان دوران ماقبل از روزهای انقلاب برساند. در داخل موج شدیدی از سرکوب و قتل عام و دستگیری، در خارج نیز بر گسترش جنگ از طریق نیروهای نیابتی اش اصرار ورزید. در طول این مدت، حاکمیت وضعیت داخلی را نادیده گرفت، و بر آن بود که جنگ را در خارج از مرزهایش انجام دهد. زیرا در این صورت وانمود می نمود که در آرامی و امان کامل بسر می برد. در طول چهل سال گذشته حاکمیت هر زمان که در جنگهای فرامرزی با شکست مواجه شده است، انتقام را بگونهای در داخل از جامعه گرفته است. تحریمها علیه دولت ایران بیشتر و بیشتر شده و تمام هم و غم ریاست جمهوری جدید و هیئت دیپلماتیکش شده ملاقاتی که قرار است در نیویورک صورت پذیرد، اما اینکه نقش رییس جمهور، در این ملاقاتها چیست، خود جای سوال دارد، زیرا در طول دوسال گذشته، شخص خامنه ای حرف نهایی را می زد. با این حال برای بهبود موقت وضعیت خود، دولت جدید محتملا در تلاش خواهد بود که نرمش هایی از خود نشان بدهد. علاوه برآن، در طول دوسال گذشته، ترافیک دیپلماسی بسیاری را در میان دولت های حاکم بر کوردستان در راستای گسترش جنگ و سرکوب نیروهای آزادیخواه شاهد بودیم. حملات جنگندههای دولت فاشیست ترکیه علیه گریلاهای کوردستان و میهن دوستان کورد، واسطهشدن دولت عراق و حکومت اقلیم کوردستان و تبدیل شدنش به میدان به عمل رساندن مطالبات ترکیه و ایران، گسترش جنگ در شمال شرق سوریه، خلع سلاح برخی از احزاب کوردی و فشار مضاعف و گوناگون برآنان ماحصل ملاقاتهایی که بود که در طول این مدت صورت گرفت و همهی این مسائل از وجود بحرانی عمیق در سیاست خارجی دولت- ملتهای منطقه خبر میدهد. حکومت آ.ک.پ از احیای میثاق ملی می گوید و بر آن است تا بخش های دیگر کوردستان را تحت قلمرو و استعمار خویش درآورد و حال شاهد اقدامی فراگیرتر علیه خلق کورد با هدف احیای معاهدهی سنتو و سعدآباد هستیم. علی رغم تضادها و چالشهای هر دو حاکمیت ایران و ترکیه، اما اصرار بر نابودسازی و نسل کشی خلق کورد را از هر سوی بخوبی می توان دید. نکتهی جالب توجه اینجاست هم اردوغان و هم پزشکیان در مصاحبههای اخیر تهاجمات اسراییل علیه غزه را غیرانسانی نامیدند و از حقوق فلسطینیان سخن می گفتند، در حالیکه سالهاست که هر دو حاکمیت، سیاستهای غیرانسانی بسیاری را علیه خلق کورد و در راستای نسل کشی آنان فراهم آورده اند. سفرهای اخیر نچیروان بارزانی به تهران و حضور پزشکیان در اقلیم کوردستان و عراق، در راستای منفعل سازی نیروهای کورد است. جابجایی اردوگاه احزاب کومله از «زرگویز، زرگویزله و بانهگَوره» به کمپ سورداش در نزدیکی شهرستان دوکان، نشان از فزونی یافتن تهاجمات علیه نیروهای کوردی را دارد. با این اوصاف می توان گفت که بحرانها در عرصهی دیپلماتیک بیشتر از گذشته می گردد،زیرا که نه نیروهای سرمایه دار جهانی و نه نیروهای منطقهای چشم بر برقراری دموکراسی پوشیده اند و آتش جنگ را در منطقه شعله ورتر می سازند.
حاکمیت در سیاستهای داخلی اش، با شکست مواجه شده است
در طول این دوسال، در تمام نهاد و سازههای دولت، دربارهی زنان صحبت به میان آمد و سعی داشتند برای کوچکترین و طبیعی ترین حق زنان، فتوا و لایحه صادر کنند و طرح و پروژههای گوناگون بریزند که یا حق هیچ انتخابی برای زنان نگذارند و یا اگر انتخابی هم باشد، باب میل این سیستم تماما مردمحور و زن ستیز باشد. ازدواج در سنین کودکی باردیگر اوج گرفت، قتلهای ناموسی در کوردستان، تهران و دیگر شهرهای ایران بیشتر شد، تحت نام طرح نور طرح حجاب اجباری را از سر گرفتند .به آمار و ارقام در سالهای گذشته نگاه کنیم، در سال ۲۰۲۳ بیش از ۸۲۰ زندانی اعدام که ۱۶۹ به شرق کوردستان اختصاص دارد، در عین حال ۳۴ زندانی در درون زندان جانشان را از دست داده اند، بیش از هزاران دستگیری که تعداد آن قریب به ۹۵۰ تن در شرق کوردستان است، را نیز شاهد بودیم. در عین حال حدود ۱۲۰ زن توسط افراد نزدیک به خانوادهی خویش کشته شده اند. همچنین ۲۴۹ مورد خودکشی و قتل، در شرق کوردستان ثبت گردیده است، همچنین ۳۶ کولبر و کاسبکار کشته شده و ۲۲۸ کولبر و کاسبکار نیز زخمی شدهاند. با نگاهی به این آمار، این سوال پیش می آید که حاکمیت ایران، چگونه می تواند دم از آرامی وضعیت داخل و یا وجود چند نارضایتی کم و کوچک بزند؟ این در حالی است که علاوه بر همهی این معضلات و مشکلات، باید به حکم اعدامهایی که برای زنان مبارز در زندان صادر شد، اشاره کرد. زینب جلالیان تنها زن سیاسی است که با حکم حبس ابد روبرو است و در طول این مدت، با شکنجههای گوناگون جسمی و روحی مواجه شده است. صدور حکم اعدام برای شریفه محمدی و پخشان عزیزی، و خطر حکم اعدام برای رفیقمان وریشه مرادی و نسیم غلامی، نشان از ترس حاکمیت در برابر ارادهی آزادیخواه زنان دارد. حاکمیت ایران، در ادبیات خاص خویش، از زندان به عنوان ندامتگاه یاد میکند و تمام حربههای شکنجه را بکار میگرد تا فردی را به اصطلاح از مبارزه پشیمان سازد. گسترش اعدامهای دسته جمعی و سرکوب جمعی، دقیقا یعنی انتقام مبارزه و فعالیتهای بی وقفهی زنان در طول دوسال گذشته. اما در برابر این همه فشار و سرکوب چه روی داد؟ موضع رادیکال زندانیان محکوم به اعدام و در عین حال حمایت زندانیان زن از همدیگر. پس بار دیگر، حاکمیت تیر به خطا نشانه رفت. حال دیگر، زندان نه تنها ندامتگاه نیست، بلکه سنگر پیشاهنگ مبارزه است. نامههای پخشان عزیزی و وریشه مرادی و در عین حال مواضع رادیکال زندانیان سیاسی، حامل پیام انقلاب «ژن ژیان آزادی »است.
از سوی دیگر، در چند ماه اخیر مشاهده نمودیم که حاکمیت در انتخاباتی نمایشی، تعداد نامزدهای زن در انتخابات ریاست جمهوری را به ۴ رسانید، علاوه برآن برای جذب آرا، کشور را از آن زنان بی حجاب نیز خواند، بطوریکه پزشکیان گفت؛ اگر زنان بی حجاب هستند، مشکل این است که ما آنان را خوب تربیت نکرده ایم. منظور از تربیت چیست؟ آیا همان ترویج خشونت علیه زنان نیست؟ اگر اینطور نیست، چرا در هلهلهی گرم انتخاباتی و در فاصلهی کوتاه، برای دو زنان پیشاهنگ حکم اعدام صادر می کنند؟ یا اینکه مدل پیشنهادی آنان برای زنان خوب و بد در جامعه چیست؟ اینکه دختران رییس جمهوری، در کنار پدرشان برای اخذ آرا تبلیغات می نمایند، اینکه زنان در کابینه تنها حضور به عمل آورند، به این خاطر که حاکمیت را دموکراتیک نشان دهند، اما باید گفت برعکس، حنای دولت و حاکمیت، رنگ باخته است. با این اوصاف می توان گفت که حاکمیت دچار سیاست مردگی شده است و در طی چند مدت گذشته نیز سیاستهای داخلی با شکست مواجه شده است
«ژن ژیان آزادی» هوایی است که به ریههای یک زندگی رسیده است
در طول دو سال گذشته، شعار ایدئولوژیک و پر محتوای «ژن ژیان آزادی» که خاستگاهش کوردستان بود و بر سالها مبارزهی آزادیخواهی خلق کورد به پیشاهنگی جنبش آپویی، تکیه بسته بود، در شرق کوردستان سرداده شده و سراسر ایران را در کوتاه مدت فرا گرفت، شعاری که رابطهی تنگاتنگ زن، زندگی و حیات آزاد را بخوبی نشان داده بود. شعاری که از درد مردم می گفت و برایش درمان نیز فراهم ساخته بود. آنجا که امید کم شده بود، آنجا که زنان از حق بودنشان نباید می گفتند، آنجا که این حاکمیت مردسالار نفس از زندگی جامعه بریده بود، بار دیگر این شعار به زندگی همان جامعه نفس بخشید. از همینرو بود که به شعار مشترک در ما بین همهی اقشار جامعه، از تمام شهرهای ایران مبدل گردید. باید به این موضوع در اینجا اشاره کنم مساله ی آزادی زنان، تنها یک مساله ی خاص یک جنس نیست، مساله ی اجتماعی است که حاکمیت را به ترس وا داشته است. روحیه انقلابی زنان موجب گردید که خانه تا خیابان، مدارس تا دانشگاهها، همهو همه یک صدا از این انقلاب عظیم اجتماعی حمایت کنند. زنان در مقابل سیستمی قد علم کرده اند که محیط زیست را تخریب نموده، حق و حقوق کارگران و زحمتکشان جامعه را پایمال نموده است، دختران را در سنین کودکی، مجبور به ازدواج می نماید، تفاوتهای فرهنگی و ملی- مذهبی را اقلیت می خواند و آنان را در حاشیه قرار میدهد، جوانان با معضلاتی همچون بیکاری و اعتیاد دست و پنجه نرم می کنند و از شکوفایی استعدادهایشان محروم هستند. تاریخ مقاومت جامعه مملو است که پیشاهنگی زنان و جوانان. این دو قشر پویا که هیچ گاه سردرگریبان نبوده و سر تسلیمت فرود نیاوردهاند. آنان دیوار محکمی از مبارزه و مقاومت ساختند و نفرت و انزجار از نظام را با تزریق امید و هیجان برای ایجاد حیاتی بهتر درهم آمیختند. یکی از تفاوتهای بارز این انقلاب با قیامها و اعتراضات گذشته، در این است که حول مسالهی زن، انقلابی اجتماعی روی داد. یعنی جامعه بطور کل از سیاستهای سیستم مردسالار ایران به ستوه آمده است و دیگر مشروعیت سیاسی- ایدئولوژیک حاکمیت از دست رفته بود که این نیز ماحصل دوسال مقاومت بی وقفهی جامعه می باشد. باید تاکید کنم که برخلاف برخی از تحلیل گران سیاسی، مبنی بر شکست و یا پایان انقلاب «ژن ژیان آزادی»، بر این باوریم که انقلاب تا هم اکنون نیز ادامه دارد. در دومین سالگرد انقلاب، مشاهده می کنیم که همچنان اعتصاب ها و نارضایتیها به شیوهای بسیار رادیکال ادامه دارد. همانطور که در بخش قبل به آن اشاره کردم، زنان پیشاهنگی و رهبری ادامهی انقلاب را انجام میدهد. اما از این پس نیز چه باید کرد، اهمیت بسیاری دارد. برای تداوم این انقلاب، باید علی رغم همهی دستاوردهایی که خلق گشته، به آسیب شناسی انقلاب و نقطه ضعفها نیز پرداخته شود و نقاط قوت نیز بیش از پیش تقویت گردد. اتحاد، انجام کارهای مشترک و سازمان یافتهتر عمل کردن ضمانت پیروزی این انقلاب است. دگرگونی عظیمی در ذهنیت و دیدگاهها بوجود آمده است، تکیه بر ارادهی جمعی جامعه بیشتر شده و صدالبته که نیاز به تداومش نیز وجود دارد. پس یکصداتر از گذشته لازم است عمل کنیم. رژیم در بدترین وضعیت ممکن خویش قرار دارد و توانایی پاسخگویی به نیازهای جامعه را ندارد و هراس در دل می پروراند. می بینیم تا چه اندازه، موضع رادیکال خلقها، می تواند تاثیر گذار باشد. پس باید زنجیرهی اتحاد را محکمتر کنیم که به هدف مان که همانا آزادی و دموکراسی است، دست پیدا کنیم.