اهون چیاکو

 

در واقع ورود ما بە دهە‌‌ی سوم قرن بیست و یکم، کە مقارن با دهە‌ی سوم قرن بیستم است، آغاز شد. دهەای کە در آن پایە‌ی تحولات صد سال گذشتە، بنا نهادە شد و دولت‌ ـ ملت‌های منطقە تشکیل گشتند و برای بە کنترل درآوردن خاورمیانە، مسائلی از قبیل مسئلە کرد و فلسطین را لاینحل باقی گذاشتند.

 

اکنون نظم نوین خاورمیانە با اصطلاح خاورمیانە بزرگ کە از سوی نظام هژمون‌گرای سرمایەداری مطرح گشت و با جنگ خلیج آغاز بە اجرای آن گردید، اکنون با مداخلەی تمام نیروهای تمامیت‌خواه منطقەای و جهانی، تبدیل بە جنگ جهانی سوم گشتە و حال نیز بە حساس‌ترین مرحلە‌ی خود رسیدە است، دهە‌ی سوم قرن بیست‌ویکم همان نقشی را ایفا خواهد کرد کە دهە‌ی سوم قرن بیستم برای قرن گذشتە ایفا کرد. همان‌طور کە در نوشتارهای قبلی هم بە شخصە بە آن اشارە کردەام، این دهە، دهە‌ی تهدیدها و فرصت‌ها خواهد بود.

 

اگر خلق‌های آزادی‌خواه در دام غفلت و توهمات گرفتار نگردد، بدون تردید دهە‌ي فروپاشی دولت ـ ملت‌ها و رهایی خلق‌ها خواهد بود. اگر هم بە شکلی سطحی، متوهم و غافل با چنین مرحلەای تاریخی برخورد گردد و این ویژگی‌ها غالبیت یابد، قطعا با دهەی بازتولید نیروی استبداد و ارتجاع به شکلی نوین و بغرنج‌تر از قبل روبرو خواهیم ماند. در واقع تمام تمدیدات مدرنیتەی کاپیتالیسم و دولت ـ ملت‌های سرکوبگر و واپسگرای منطقە، بویژە اشغالگران کردستان برای حفظ موقعیت و هدایت تغییرات و تحولات در راستای منافع سرمایدارانە خود می‌باشد. آن‌ها هم متوجە هستند کە مبارزە و تمهیدات انقلابی خلق‌ها، آیندە آن‌ها را مورد تهدید قرار دادە است. پس باید تمام تلاش نیروهای انقلابی نیز جز آنکە دهە سوم قرن بیست و یکم را بە دهە‌ی بە وقوع پیوستن انقلاب‌ها کە نتیجەی آن، رهایی ملت‌های تحت ستم، زنان، طبقات زحمتکش، نجات محیط‌زیست از تخریبات سودجویانە است، باشد.

 

بدون تردید یکی از وقایع و حتی می‌توان گفت نوید سال ٢٠٢١ شکست ترامپ و خارج شدن او از دایرە‌ی قدرت بود. با وجود این نیز، حمایت و رای دادن ٧٥ میلیون از مردم آمریکا و رخدادهایی همانند محاصرە‌ي کنگرە آمریکا از سوی طرفداران ترامپ و اقدامات شبە‌کودتایی ترامپ و اطرافیانش از سویی، روکش بودن دموکراسی بورژوایی و عمیق نبودن آن، بە نمایش گذاشتە شد و از دیگر سو نیز، نشان داد کە خطر فاشیسم و ترامپیسم تنها با شکست ترامپ در انتخابات رفع نخواهد شد و جهان، گذاری زودهنگام از مدرنیتە‌ی کاپیتالیسم بە مدرنیتە‌ی دموکراتیک می‌طلبد. یعنی گذار از کاپیتالیسم، صنعت‌گرایی و دولت ـ ملت کە بەعنوان سە پایەی نگهدارندە‌ی مدرنیتەی کاپیتالیسم بارز است و همگام با آن، ورود بە مدرنیتەی دموکراتیک و اجرا و احیای آن بە واسطەی سە پایەی آن، یعنی اقتصاد سوسیالیستی، اکوصنعت و ملت ـ دموکراتیک می‌باشد و بە تبع آن گذار از ذهنیت مردسالاری بە برابری جنسیتی و آزادی زن، از دموکراسی تمثیلی و بورژوایی بە دموکراسی مستقیم، رادیکال کمونال می‌باشد.

 

همان‌گونە کە بعد از فروپاشی شوروی دیدیم بازگشت مردمان حیطە‌ی حکمرانی شوروی بە مراکز و اماکن مذهبی و حتی چرخش بە رویکرد و نگرش‌های راست‌گرایانە با چە آب‌وتابی صورت گرفت، بیانگر سطحی بودن و عدم تعمق در سوسالیسم طی دورەی ٧٠ سالە اتحاد جماهیر شوروی است. رخدادهای اخیر آمریکا، به‌ویژە اتفاقات پس از انتخابات اخیر آمریکا کە مدعی مرکز کاپیتالیسم و دومکراسی بورژوایی است، نشانگر ظاهری و سطحی بودن دموکراسی (البتە اگر بتوان آن را دموکراسی نامید) مدنظر آن‌ها بود. هر دوی این موارد بە ما نشان می‌دهد کە اگر سوسیالیسم و دموکراسی به‌طور عمیق، بە فرهنگ و ماهیت جامعە تبدیل نگردند، نمی‌تواند استمرار خود را حفظ کند.

 

موضوع دیگری کە در نتیجە‌ی شکست ترامپ در انتخابات حائز اهمیت است و باید با نگاهی پردازشی بە آن نگریست، توهماتی است کە بسیاری از اپوزیسیون‌های شوونیسم ایرانی، احزاب و اشخاص ملیت‌‌های تحت ستم کە مبتلا بە بیماری دنبالەروی از این اپوزیسیون های پان‌ایرانیسم هستند، کە می‌توان بە احزب کلاسیک و بسیاری از گروەها و اشخاص کرد اشارە نمود. آن‌ها از ابتدای سال ٢٠١٧ کە ترامپ اریکەی قدرت را تصاحب کرد تا ٢٠ ژانویە ٢٠٢١ و حتی تا ساعات پیش از مراسم تحلیف جو بایدن و ترک اریکە‌ی قدرت ریاست جمهوری آمریکا از سوی ترامپ، قویا در آن گرفتار گشتە بودند. این توهم و انتظار، دستور حملە ترامپ برای سرنگونی حکومت استبدادی ایران بود.

 

طی چند سال اخیر طبق این توهم اقداماتی از قبیل برگزاری کنگرەها و اتحادیەهای معطوف بە این انتظار، تشکیل دادند. دولت ترامپ و برخی از کشورهای منطقەای مخالف ایران هم، برای بە تمکین درآوردن ایران از آن‌ها حمایت کردند. هزینه‌ی جلسات و رفت‌وآمدهای آنان را می‌پرداختند و شبکه‌های تلویزیونی را هم برای آن‌ها تاسیس کردند. بودجەی قابل ملاحظەای هم بەآن اختصاص دادند.  هدف این بود جامعه را بیش از پیش بە این توهم و انتظار دچار سازند و آن را شیوع دهند تا برای نیروهای انقلابی کە بر پایەی نیروی اجتماعی، برنامە و عملکرد خود را مشخص می کنند، راە را ناهموار سازند و مانع امیدواری جامعە بە نیروهای انقلابی گردند و چنان خود را نشان دهند کە گویی برگ برندە در اختیار آنان است، چرا کە نیروهای خارجی حامی آن‌ها هستند. باید گفت از این پس با توجە بە تغییر سیاست و برخورد آمریکا با ایران، حتی اگر جنبەای تاکتیکی هم داشتە باشد، عرصە را بە این منتظران موعود امام زمانی، تنگ خواهد کرد و از حمایت‌های قبلی به‌طور مضاعفی کاستە خواهد شد. جلسات و دیدارهای آنان از رونق خواهد افتاد و عجیب نیست کە برخی از رسانەهایی کە در این چارچوب تجهیز و احداث شدە بودند، از رونق بیفتند و حتی بعید نیست تعطیل هم گردند.

 

نیروهای خط سوم و متکی به نیروی مردمی هیچ‌گاه در این توهم گرفتار نشدند و چشمداشتی از نیروهای خارجی نداشتند و این نیروی اجتماعی در روند سیاست جهانی با توجه به تغییرات صورت گرفته همچنان مبارزات آنان ادامه دارد. نقطه‌ی قوت این نیروها این است که روی اهرمی که از کنترل خارج شده، حساب باز نکرده‌اند. این موضوع برای مبارزات ما در شرق کردستان مصداق دارد.

اگر به رویدادهای سال ٢٠١٧ و آغاز سال ٢٠١٨ میلادی نظری بیافکنیم، خواهیم دید هجمه‌ای وسیع از طریق رسانە علیە جنبش آپویی در چارچوب جنگ ویژە، خصوصا جنبش آپویی در شرق کردستان و مشخصا حزب حیات آزاد کردستان(پژاک) شدت یافت کە همچنان اگر بە همان قوت نباشد، ولی کماکان ادامە دارد. منظورم این است کە تا حد امکان بە دلایل و چگونگی اجرایی آن در دوران ریاست جمهوری ترامپ اشارە نمایم. می‌دانیم کە ٢٠ ژانویە ٢٠١٧ ترامپ بر مسند قدرت نشست و دوران ریاست ‌جمهوری اوباما پایان پذیرفت. ترامپ در طول سال ٢٠١٧ ابتدا خود را درگیر مسئلەی عربستان و کرەشمالی کرد و تا ماەهای پایانی ٢٠١٧، مسئلە‌ی ایران را آن چنان در دستور کار وی قرار نداشت. اما پس از اخذ نتایجی نسبی در رابطە‌ با عربستان و کرە شمالی، این بار به‌طور گستردە و ضربتی، چالش با ایران را بە موضوعی گرم تبدیل ساخت.

از برجام خارج شد، تحریماتی کمرشکن اعمال کرد و ایران به حملات گسترده‌ای تهدید کرد. تا جایی کە جان بولتون، چهرە رادیکال ضد ایران و مشاور ترامپ اذعان کرد کە اجازە نخواهیم داد رژیم ایران جشن ٤٠ سالە خود را بگیرد. همان‌طور کە پیشتر اشارە شد در درون اپوزیسیون ایرانی بە ایجاد ائتلاف‌، اتحادیه، برگزاری کنفرانس و کنگرەهایی اقدام کردند. از سلطنت‌طلبان، جبهەی ملی، سوسیال شوونیست‌ها و پان‌ایرانیست‌های لیبرال گرفتە تا مجاهدین خلق و احزاب و گروه‌های ملل تحت ستم موجود در جغرافیای ایران، در این پروژە مشارکت ورزیدند و مخصوصا احزاب سنتی و گروه‌ها و شخصیت‌هایی میان خلق کرد، دچار خوش‌بینی و توهمی عمیق گشتند. تا جایی کە اطمینان حاصل کردند طی ٦ ماە، حملە‌ی نظامی بە ایران صورت خواهد گرفت و جمهوری اسلامی ساقط خواهد گشت و همە چیز مطببق میل آن‌ها پیش خواهد رفت. اما خطر حس شده در اینجا فوبیای جنبش آپویی و پژاک بود.

 

به‌ویژە در چارچوب پروژەهای نهادهای وابسته بە وزارت خارجە آمریکا و مشخصا نهاد دموکراسی برای ایران، کە سعی می‌کرد سلطنت‌طلبان متمایل بە خانوادە‌ی پهلوی را به‌عنوان آلترناتیو و اهرم فشار و تهدید در برابر ایران برجستە کند. در این راستا جلساتی در آمریکا برگزار کردند و برخی از احزاب سنتی شرق کردستان، گروەها و اشخاصی بەاصطلاح مستقل و غیرحزبی را نیز در این جلسات شرکت دادند. شایان ذکر است کە این پروژە در چارچوب طبیعت احزاب، گروەها و اشخاص شرق کردستان در این ماجرا بە بارزانی و حزب دموکرات کردستان عراق و از سوی سازمان اطلاعاتی «پاراستن» حزب دموکرات کردستان عراق، اجرایی می‌گشت کە متقارن با آن نیز، با میت (سازمان اطلاعاتی ترکیه) هماهنگی‌هایی را بە دنبال داشت.

 

همە‌ي بازیگران حاضر در این پروژە، از آن واهمە داشتند کە اگر بە ایران حملە شود و وضعیت آن آشفتە گردد، خطر آن وجود دارد کە پژاک و کودار با توجە بە توانایی و قابلیتی کە جنبش آپویی در زمینەی سازماندهی نظامی و اجتماعی ـ سیاسی در روژآوا از خود نشان دادە بود، در اینجا نیز ابتکار عمل را بە دست گیرد و در شرق کردستان آلترناتیوی در عرصە عمل متحقق سازد کە بە الگویی برای سایر خلق‌ها و مناطق دیگر ایران نیز بدل شود.

 

بنابراین تریبون‌های مشترکی ایجاد کردند کە تحت عنوان روزنامەنگاران مستقل برای تحریف واقعیت و سیاەنمایی جنبش آپویی، به‌طور ناجوانمردانە بە دروغ‌پراکنی و ضدیت آشکار با جنبش آپویی می‌پرداختند. همچنین اقدام به تشکیل نهادهایی در اروپا و جنوب کردستان با حمایت بارزانی کردند کە بە زعم خود، برای تضعیف جنبش آپویی در کل و به‌ویژە جنبش آپویی شرق کردستان پرداختند. در واقع حملات وسیع رسانەای در چند سال اخیر کە علیە جنبش آپویی در شرق کردستان، صورت دادە شد، در چارچوب این پروژەهای توهم‌زا بودند. اکنون با شکست ترامپ متحمل شوک‌های مهلکی گشتەاند، ولی این بدان معنی نیست کە از این پس بە تحریفات خود ادامە نخواهند داد.

 

بدون تردید هریک از این جناح‌ها با حملە بە جنبش ما، هدفی دنبال می‌کردند. آمریکایی‌ها در تلاش بودند میان جنبش شرق کردستان و کلیت جنبش آپویی فاصلە بیندازند و آن سیاستی که در روژآوا جهت فاصله‌اندازی میان پ . ی . د و جنبش آپویی پیروی می‌کردند، بە صورتی پیش‌وقت، در شرق کردستان و قبل از وقوع هر اتفاقی در ایران، اقداماتی پیشگیرانه انجام دهندتا در نهایت رابطە‌ی پژاک با جنبش آپویی را قطع کنند.

 

اپوزیسیون شوونیسم ایرانی نیز خواهان آنند کە کردها در شرق کردستان، کاملا تابع آن‌ها و همراستا با تهران باشند و بە هیچ وجە نگاه خلق کرد در شرق کردستان بە سایر بخش‌های کردستان دوختە نشود و نیرویی کە در تلاش برای برقراری اتحاد شرق کردستان با سایر بخش‌های کردستان را دارد، همچنین از طرح مباحث و نظریەهایی کە کە توسط پژاک پردە از اهداف شوم و جنایات پان‌ایرانیسم، دولت ـ ملت ایرانی و کل سیستم خسروانی ایران برمی‌دارد، جلوگیری بە عمل آورند. آنان به‌خوبی آگاه‌اند کە اگر پژاک و جنبش آپویی از میان برداشتە شوند، سایر احزاب سنتی شرق کردستان، اگرچە در یک سطح هم نباشد می‌توانند بە هر نحوی کە بخواهند بە آن‌ها شکل داده و جهت‌دهی کنند.

 

هدف حزب دموکرات کردستان عراق هم از این مشارکت، مشخص است، به‌ویژە خانوادە بارزانی‌ها، پیشرفت جنبش آپویی را به‌عنوان یک جنبش آزادی‌خواە، ملی و سوسیالیست کە با منافع طبقاتی، فرهنگ و نگرش ارتجاعی آنان در تضاد  است را برنمی‌تابند و از آن واهمه دارند. زمانی که ابتکار عمل جنبش آپویی در شمال و روژآوای کردستان را مشاهده کردند از این اقدام در شرق کردستان نیز هراسیدند و این روند موجب به خطر افتادن منافع خانوادگی و قدرت در جنوب کردستان خواهد بود. این خانوادە کە در مراحل متعدد از جملە در جنبش‌های سال‌های ٤٦ و ٤٧ و نیز ٥٧، نیروی بازدارندە انقلاب شرق کردستان بودەاند، در میان مردم شرق کردستان، مورد انزجار و خشم می‌باشند و امروزە هم عملکرد آن‌ها تلاش برای فرافکنی بودە و می‌خواهند این رویە‌ی خود را بە پ.ک.ک نسبت دهند و آن  را به‌‌‌عنوان نیروی بازدارندە انقلاب شرق کردستان معرفی نمایند. غافل از این کە خلق ما، کاملا بە سطح بالای انقلابی و ملی پ.ک.ک واقف هستند و نسبت بە فرافکنی و شایعە‌پراکنی این خائنان کردستان، روی خوش نشان نداده و اعتنایی نخواهند کرد.

 

از دیگر سو حزب دموکرات کردستان عراق، کاملا بە مجری اوامر ترکیە در مقابل جنبش آپویی تبدیل گشتە و با تمام توان در تکاپوی اجرای دستورات دشمن خونی خلق کرد است. موضع ترکیە هم در قبال کلیت  مسئله‌ی کرد و به‌ویژە جنبش آپویی مشخص است. احزاب کلاسیک، گروەها و اشخاص معلوم‌الحال و تنگ‌نظر شرق کردستان، بەجای اندیشیدن به منافع ملی و اجتماعی خلق کردستان در پی منافع محدود و خیالات نامطلوب و قدرت‌گرایانەی شخصی و خانوادگی هستند، بدین‌خاطر است کە اهداف ملی و سوسیالیستی پژاک را با منافع و مصالح قدرت‌گرایانە خود در تضاد دیدە و بە زعم خود، با حملەی رسانەای و وارونە جلوە دادن حقیقت وجودی پژاک، چنین حزبی کە برخاستە از اعماق وجودی خلق کرد است، دچار ریزش نیرو خواهد شد و این ریزش در ظرف احزاب، گروە، محافل و نهادهای سست‌بنیاد آن‌ها خواهد ریخت.

البتە افرادی هستند کە اگر نیات‌شان به‌طور کامل با بازیگران اصلی این اقدامات یکی نباشند، ولی باز هم در نتیجە غفلت و عدم شناخت عمیق از جنبش آپویی، بە ابزار دست این جنگ ویژە تبدیل شدەاند، اما کلیت عناصر دخیل در پروژە سیاەنمایی جنبش آپویی در شرق کردستان، کاملا هدفمند و مهندسی شدە عمل کردەاند.

 

جا دارد در اینجا، خطاب بە احزاب، گروەها و اشخاص شرق کوردستان کە در این پروژەی استعمارگری نیروهای مستبد کە آگاهانە و یا ناآگاهانه جای گرفتەاند، خاطرنشان کنیم کە سیستم سرمایەداری، اپوزیسیون شوونیسم ایرانی، بارزانی و ترکیە، شاید کە از این عملکرد سودی ببرند، ولی بهرەای جز رسوایی و ‌لیسی طراحان این پروژەی غیرانسانی، چیز دیگری عایدشان نخواهد شد. شما بە ابزار دست آن‌ها تبدیل شدەاید. بی‌گمان در چنین شرایط حساس و تاریخی تنها در سایه‌ی اتحاد و همگرایی است که می‌توان از توطئه‌های چندجانبه رهایی یافت و به پیروزی رسید؛ از این پس انتظار می‌رود شما با این ارادە همسو شوید، نە با نیروهای ضدرهایی و آزادی خلق کردستان کە بقای خود را در مکیدن خون کردها می‌بینند، هم‌قطار گردید و بە این اعمال ناشرافتمندانە تن در دهید.

 

دشمنی دولت اشغالگر ایران با خلق کرد و در راس آن، پیشاهنگان این خلق، یعنی پژاک و کودار، بر همە عیان است. در رخدادهای چند سال اخیر، دولت ایران نام پژاک را به‌عنوان دشمن اصلی در کنار داعش و مجاهدین خلق قرار داد و پژاک را مستقیم و غیرمستقیم، مسئول سازماندهی اعتراضات چند سال اخیر، بەویژە در شرق کردستان تعریف می‌کند. البتە کە پژاک در درون جامعە مشغول سازماندهی و مبارزە است، ولی هدف رژیم از این اظهارات و قرار دادن پژاک در کنار نام داعش و مجاهدین خلق، تروریزە کردن پژاک و معرفی کردن آن به‌عنوان دیگری، از طریق بمباران های تبلیغاتی این رژیم و قبولاندن آن بە تمام خلق‌های ایران می‌باشد.  همچنین در چنین مقطع حساسی، سطح شکل گرفتەی سازماندهی و هشیاری خلق کرد موجب وحشت حاکمیت موجود گشته است. بە همین دلیل میلیتاریزە کردن شرق کردستان و توسل بە انوع حربەهای جنگ ویژە، در راستای تضعیف کردن موقعیت پژاک در شرق کردستان از عملکردهای مستمر این حکومت بودە و می‌باشد.

 

اکنون کە دولت ایران در بحران‌های بسیاری غرق شده، در بیم و هراس دوران پساترامپی و پساکرونایی بە‌سر می‌برد. شکست ترامپ موقعیت هم‌پیمانان منطقەای خامنەای را متزلزل ساختە است. موازی با شکست ترامپ، نواهایی در ضدیت با سیاست‌های پوتین در روسیە سر می‌زنند. موقعیت اردوغان فاشیست هم مشخص است، شکاف در بلوک قدرت در ترکیه موقعیت اردوغان را متزلزل کرده و نشانەهای افول او را در بحران‌های داخلی می‌توان مشاهده نمود. این تحولات، لرزە بە تن و جان خامنەای و سران رژیم انداختە و بە زعم خود، درصدد اتخاذ تدابیر لازمە هستند. تدابیرشان هم جز عملکردهای نابخردانەای کە فشار و سرکوب را بر خلق‌های ایران فزونی می‌بخشد، چیز دیگری نیست. اظهارات خامنەای در مورد واکسن کرونا بار دیگر ابعاد تازە جنگ بیوقدرت رژیم در مقابل جامعە را با بهانە جنگ با امریکا و غرب را نشان داد. اظهاراتی کە نشانگر عدم برخوردی انسانی و مسئولانە در برابر سلامت جامعە می‌باشد. از دیگر سو شاهد تنگ‌تر کردن عرصەهای فعالیتی و گسترش سرکوب و خفقان عمومی و آغاز آن در کردستان هستیم.

 

در ماه‌های اخیر سفر بسیاری از مقامات رژیم از جملە اشخاص محافظەکاری همچون ابراهیم رئیسی و محسن رضایی کە گمان می‌رود از کاندیدهای اصولگرا برای انتخابات ریاست جمهوری سال ١٤٠٠ خورشیدی باشند، با خود موج وسیعی از دستگیری فعالین کرد را بە همراە داشتە است. که با هدف جلوگیری از سازماندهی مردم شرق کردستان در برابر تحولات آیندە است، بە عنوان مثال؛ جلوگیری از سازماندهی اجتماعی برای تحریم گستردەی انتخابات ریاست جمهوری و اعتراضات پساکرونایی در شرق کردستان می‌باشد. در دوران کرونا انزجار خلق‌های تحت ستم، به‌ویژە کردها در برابر رژیم مستبد، فزونی یافته و رژیم بیم آن دارد کە در اولین فرصت، این انزجار بە یک قیام خیابانی تبدیل شود. بدون تردید یکی دیگر از اهداف رژیم از این دستگیری‌ها، افزایش فضای ارعاب می‌باشد کە بە درازای طول عمر خود، برای بقایش بە آن متوسل گشتە است.

 

در مورد برخوردهای دولت بایدن و ایران، شاید بسیاری از موارد تا انتخابات ریاست جمهوری ایران که در خرداد ماە سال آیندە برگزار می‌شود، مبهم باشند. شاید این بار رژیم درصدد بە مسند نشاندن رئیس‌جمهوری اصولگرا باشد. چرا کە گفتمان اصلاح‌طلبی معنای قبلی خود را از دست دادە و خط میانەرو هم، در طی این هشت سال مضحکەای بیش نبودە و در درون خود رژیم نیز، روزانە مورد نکوهش و رسوایی واقع می‌گردد. در واقع باید ناچارا خطی برای ریاست جمهوری آیندە ایران مبنا قرار خواهند دادکە تعادل بین سرکوب در داخل و امتیاز‌دهی بە خارج را حفظ کنند.

 

بیش از این مسائل و بازی‌های رژیم، آنچە لازم است به آن توجه کنیم این است که نه فریب نزاع میان ایران و آمریکا و نە حربەهای احتمالی و موذیانه‌ی ایران در آینده به‌دلیل کنار رفتن ترامپ در پیش گرفتن رویکردی معتدل را نخوریم. با هشیاری و وقوف بە این دو مورد، باید اصل روشنگری و سازماندهی اجتماعی را اساس گرفتە و از هر فرصت و امکانی جهت رهایی و تغییر وضعیت، فعالانە مبارزات‌مان را ارتقاء بخشیم.  بدون تردید وضعیت پساترامپی و پساکرونایی برای خامنەای و رژیم او دشوار خواهد بود و اگر نیروهای انقلابی با اتکا بە نیروهای اجتماعی، آگاهانه عمل کنند، کسب نتیجە‌ی مطلوب در راستای احقاق حقوق خلق‌ها ممکن خواهد بود.