نگاهی بر حملات مشترک آمریکا، انگلیس و فرانسه به دمشق
هاوار کرماشان
 
حمله‌ی هوایی مشترک آمریکا، انگلیس و فرانسه که در 14 آوریل دمشق را مورد هدف قرار داد، بیشتر از آنکه دارای وجوه صرف نظامی باشد دارای ابعاد گسترده‌ی سیاسی است. جغرافیای سوریه که می‌توان آن را «میکرو مدل جنگ جهانی سوم» نامید بیش‌ازپیش ملتهب و آشفته گشته است. اظهارات دولت فاشیست ترکیه مبنی بر حمایتش از حملات به دمشق نشانگر امتداد روابط ائتلاف میان روسیه، جمهوری اسلامی، ترکیه و همچنین هراس ترکیه از بروز اقدامات احتمالی علیه خویش می‌باشد. درواقع در وضعیت موجود ما شاهد آرایش و چیدمانی نو برای ائتلاف‌ها و توازنات منطقه و جهانی می‌باشیم. در این نوشتار سعی خواهیم کرد به پیام‌‌های سیاسی حملات مشترک اخیر به سوریه بپردازیم:
حمله شیمیایی به منطقه‌ی دوما که هنوز عامل به‌کارگیرنده‌ی آن مشخص نیست به نظر می‌رسد تنها یک بهانه و دستاویز برای مشروعیت بخشیدن حملات احتمالی به سوریه می‌باشد. با توجه به اینکه دونالد ترامپ در روزهای پیشین از این حمله خبر داده بود بی‌شک دولت بشار اسد و هم‌پیمانش (ایران، روسیه و حزب‌الله لبنان) تدابیر لازم برای حفاظت از تسلیحات و نیروهای خود را در دستور کار خویش قرار داده بودند. افشای حمله سوریه سبب می‌شود که این حمله از بُعد صرف نظامی خارج شود و اهداف کلان سیاسی را در برگیرد:

  • مهار کردن ترکیه به‌عنوان عضوی از ناتو: روسیه ـ ترکیه ـ جمهوری اسلامی در دوران پساداعش با نزدیکی هرچه بیشتر به هم قصد داشتند که پروژه‌های خود را به خاورمیانه و جهان پیاده کنند. سلسله نشست‌های آستانه و نشست ماه اخیر آنکارا نشان از عمیق‌تر شدن این ائتلاف می‌داد. ائتلاف‌های که برونداد آن‌ها اشغال نیمی از اقلیم کوردستان و تهاجم به عفرین بود. ناگفته نماند ائتلاف دشمنان دیرین که از رسالت‌ها و استراتژی‌های متمایزی برخوردار هستند در بسیاری از مواقع سبب شکننده گردید است. به‌طوری‌که با وقوع حمله اخیر رژیم فاشیست ترکیه از حملات آمریکا به دمشق حمایت کرد بودیم. این یعنی اعلام آمادگی برای بازگشت فرزندخوانده ناخلف ناتو به آغوشش بود. این را نباید فراموش کنیم که جمهوری اسلامی ایران و روسیه با حمایتشان از ترکیه در حمله به عفرین مسبب قدرت گرفتن ترکیه و تروریست‌های وابسته‌اش در جغرافیای سوریه شدند و همین امر زمینه‌ساز حمله اخیر به دمشق شد زیرا عفرین نقطه‌ی ثقل توازنات سوریه بود و حمله به آن نقطه عطفی در تحولات خاورمیانه بود که به منفعت جمهوری اسلامی و روسیه نخواهد بود.
  • تقویت ائتلاف ضدجمهوری اسلامی : رول دادن آمریکا به فرانسه و انگلیس یعنی دو قدرت استیلاگر اروپایی در حمله به دمشق بیش از هر چیز حاوی پیام‌هایی برای جمهوری اسلامی ایران می‌باشد. همراه شدن این دو کشور در حمله به عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران (هلال شیعه) نشان از همراه شدن ضمنی آن‌ها با سیاست‌های امریکا در منطقه و خاورمیانه است که ایران نیز مستثنا از آن نیست. نتایج این همراهی فرانسه و انگلیس را بی‌شک در روابط آینده‌ی جمهوری اسلامی و اروپا بیشتر نمایان خواهد شد؛ به‌ویژه در مسئله‌ی برجام و برنامه‌های موشکی جمهوری اسلامی. از طرف دیگر این حمله موجب انسجام بیشتر اسرائیل و کشورهای عربی جهت همکاری بیشتر با آمریکا جهت تحت‌ فشار قرار دادن و مداخله در ایران می‌باشد؛ و این یعنی تقویت ائتلاف ضد جمهوری اسلامی یعنی آمریکاـ اسرائیل ـ اعراب که انگلیس و فرانسه در حال پیوستن به آن می‌باشند.
  • متوقف ساختن سیر تصاعدی قدرت روسیه : استیلاگری روسیه که با الحاق کریمه به صورت عملی و نمادین شروع گشت زنگ خطر در اروپا را به صدا درآورد. به‌ویژه بعد از گسترش عملیات روسیه در سوریه و یارگیری‌هایش در منطقه و جهان و ترور جاسوس دوجانبه توسط روسیه در انگلیس نگرانی‌های اروپا را افزایش یافت. در این اثنا سوریه به‌عنوان میکرو مدل جنگ جهانی سوم مناسب‌ترین مکان برای رویارویی اروپا و آمریکا با روسیه بود. این حملات که از آن به‌عنوان مرحله‌ی اول حملات نام‌برده می‌شود امکان دارد که وارد مرحله‌ی دیگری نیز گردد باید دیگر روسیه پوتینی در مقابل حملاتی که آن را اهانت به ریاست‌ جمهورش خوانده و پیامدهای آن را منفی تلقی کرده چه واکنشی انجام خواهد داد.
  • ایجاد تنش بیشتر در خاورمیانه: تنشی که در خاورمیانه شاهد آن هستیم بخش بزرگی از آن از عدم کارآیی نظام‌ دولت ـ ملت نشات می‌گیرد. اما بخش دیگر از آن مداخلاتی است که نقش کاتالیزور برای ایجاد تنش را بازی می‌کند. حملات اخیر به دمشق نشان از طرح‌ها و پروژه‌های در دست نیروهای استیلاگر می‌باشد که در حال زمینه‌سازی برای آن است. عدم ثبات و درگیری در خاورمیانه مساوی با غارت بیشتر و پیاده‌سازی پروژه‌های نو در خاورمیانه می‌باشد.

حملات اخیر به دمشق نشان از مرحله‌ی نوین رویارویی‌ها در سوریه است که موازانات جنگ جهانی سوم را دگرگون می‌سازد. برونداد نبرد سوریه بروندادی برای جهان بلاخص خاورمیانه می‌باشد به‌طوری‌که سیمای توازنات جهانی را می‌توان در سوریه دید. در این میان جمهوری اسلامی با همه فرافکنی‌ها و ایجاد ائتلاف با دشمن استراتژیک خویش یعنی ترکیه قادر نگردیده که جغرافیای ایران را به‌عنوان مقصد بعدی تغییرات پساداعش از خویش دور سازد. بلکه با سیاست‌های نادرست زمینه‌ساز به هدر رفتن فرصت‌های دموکراتیزه کردن ایران و خاورمیانه گشته است.