آرگش کارزان –

سی و چند سال از انقلابی مردمی که تمام خلق‌های ایران در آن مشارکت فعال داشتند می‌گذرد. اين انقلاب در طول سي و چند سال گذشته به غير از قتل‌عام و شکنجه و اعدام هیچ دستاوردی برای خلق‌های ایران وجود نداشته است. سی و چند سال است که جمهوری اسلامی وحشیانه‌ترین اعمال را بر خلق‌های ایران روا می‌دارد. انقلابی که متعلق به همه بوده و قرار بود همه‌ی خلق‌هاي ايران در آن مشارکت داشته باشند، توسط تعدادی محدود مصادره و احتكار شد.. هزاران انسان آزاديخواه به اتهام‌هاي واهي از قبيل ضد انقلاب، محارب با خدا و مفسد في‌الارض اعدام شدند.

خلق‌های ایران هیچگاه قتل‌عام‌های اوايل انقلاب در کوردستان، خوزستان و ترکمن‌صحرا را از یاد نخواهند برد

دادگاه‌های انقلاب از اوایل تاسيس تا به حال جزء پرکارترین نهادهای جمهوری اسلامی بوده‌اند. در همه‌ی این دادگاه‌ها‌ محكومين فقط در عرض چند دقیقه دادگاهی به اعدام محكوم مي‌شدند و مي‌شوند. دادگاه‌های انقلاب در جمهوری اسلامی به دادگاه‌هایی که ضد انقلاب خلق‌های ایران می‌باشند تبدیل شدند. حتی رژیم به اعدام زندانیان سیاسی بسنده نکرده و کسانی که توانایی به بند كشيدن‌شان را نداشت و یا بهانه‌ای برای دستگیری آنها در دستش نبود، به شیوه‌های متفاوت ترور نمود. نمونه‌های فراوانی در این مورد وجود دارد، ازجمله‌ قتل‌های زنجیره‌ای.

سی و چند ‌سال است که هزاران زندانی سیاسی در جمهوری اسلامی به بهانه‌های متفاوت اعدام مي‌شوند. در هر دوره بسته به شرایط و پتانسیل مخالفت‌ها، شدت و میزان اعدام‌ها در جمهوری اسلامی تغییر کرده است اما هيچگاه متوقف نشده و سايه تهديد آن هميشه بر زندگي آزاديخواهان در بند سنگيني مي‌نمايد.

در دوره‌هایی مانند سالهای اولیه‌ی انقلاب خصوصاً سال‌های 67 و 68 که رژیم جمهوری اسلامی با مشکلات فراوانی مواجه بوده و احتمال افزایش اعتراض با وجود سرکوب وجود داشت، شدت اعدام‌ها برای ترساندن جامعه و ایجاد فضای رعب و وحشت افزایش یافت. تعداد این اعدام‌ها به هزاران نفر رسید و به این وسیله خواستند که برای مدتی کوتاه خلق‌های ایران را از مطالبات‌شان بر حذر دارند. در دوره‌ی اصلاحات كه امید مردم به انجام اصلاحات افزايش يافته بود احتمال جنبش‌های اجتماعی فراگیر وجود نداشت، تعداد اعدام‌ها نيز تا حدي کاهش يافته بود.

اما در اواسط دوره‌ي اصلاحات ،خلق‌های ایران با آگاهي این امر که دولت اصلاحات نیز قادر به برآورده‌سازی مطالبات آنها نیست، اعتراضات مردمي دوباره شروع شده و دولت نيز به همان راهكار اعدام روي آورد. با شروع اعتراضات 88 باز هم بر تعداد اعدام‌ها افزوده شد.

در دوره‌ی دوم رياست جمهوري احمدی‌نژاد برای جلوگیری از تکرار قیام‌های مردمی سال 88 اعدام‌های بسیاری از طرف رژیم انجام شد، که میزان اعدام‌ها در این دوره افزایش چشم‌گیری پیدا کرد.

یکی از دلایل اصلی افزایش اعدام زندانیان سیاسی در چند هفته‌ی گذشته را می‌توان، به عدم توانایی روحانی در عمل کردن به‌ وعده‌های اصلاحات دانست. مردم که تقلب در انتخابات ریاست جمهوری در سال 88 را فراموش نکرده بودن، در این دور از انتخابات، هیجان زیادی برای مشارکت در انتخابات نداشتند. مردم در این دوره دو گزینه برای انتخاب داشتند: یا فردی به غیر از روحانی را انتخاب می‌کردند که در این صورت احتمال بدتر شدن رابطه‌ی ایران با دنیای غرب وجود داشت و احتمال گزینه‌ی نظامی بر علیه ایران افزايش مي‌يافت. مردم نیز با دیدن اوضاع کشورهای افغانستان، عراق، لیبی و سوریه، هر گزینه‌ای را که احتمال جنگ بر علیه ایران را افزایش می‌داد رد می‌کردند و یا باید روحانی را انتخاب کرده، که بتواند با ایجاد روابط با دنیای غرب، احتمال حمله‌ی نظامی به ايران را برطرف نمايد. البته نه تنها این مورد در انتخاب روحانی تاثیرگذار بود بلکه وعده‌های روحانی در مورد خلق‌های ایران، توانست اقشاری از جامعه ایران را به سوی مشارکت در انتخابات بكشاند و به رای دادن ترغیب نماید. وعده وعیدهای روحانی تاحدی باعث مشارکت مردم در انتخابات شد. همچنین شرایط قیام‌ها و تغییرات در خاورمیانه نیز بر روی سطح مطالبات مردم تاثیر داشته و مردم نیز امیدی به تغییرات اساسی در ایران داشتند اما با وجود سیستم ولایت فقیه، تغییرات اساسی در ایران بسیار مشکل می‌باشد. مثلا روحانی وعده داده بود که در طول صد روز تغییرات اساسی و چشمگیری در اقتصاد ایران انجام دهد، اما تنها به صورت وعده‌هايي پادرهوا ماندند. چون اوضاع اقتصادی به اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و حتی روابط خارجی بستگی دارد. چون در اوضاع سیاسی و اجتماعی در ایران شاهد تغییراتی برای باز شدن فضای سیاسی و اجتماعی نیستیم، لذا در اوضاع اقتصادی نیز با همان بن‌بست روبه‌رو خواهيم بود. همچنین در مورد حقوق شهروندی و حقوق خلق‌ها نیز شاهد تغییراتی در نگرش امنیتی نبوده و فضای امنیتی حاکم بر روابط دولت با خلق‌ها‌ي ايران گستره‌ي بيشتري يافته است. با توجه به اينكه تغييرات هم‌اكنون از هيچ عمقي برخوردار نبوده و شاهد اجراي ماكت تغييرات بر عرصه‌ي وسيع اميد مردم هستيم و در همان حال تجربه‌‌ی دوران خاتمی و عدم اجراي تغييرات اساسي را هم داريم، كه باعث کم‌شدن امید مردم به ‌روحانی شده و افزایش مخالفت‌ها را در پي خواهد داشت. البته در این مدت کوتاه همه به این نتیجه رسیدند که استراتژی رژیم جمهوری اسلامی در دولت روحانی نه باز شدن فضای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی جامعه‌ی ایران، بلکه استراتژی رژیم نرمش حداکثری در خارج و سرکوب حداکثری در داخل کشور می‌باشد. البته دلایل بسیاری برای این نتیجه‌گیری وجود دارد که جمهوری اسلامی در داخل، برنامه‌ای برای باز شدن فشای سیاسی ندارد، به عنوان مثال سخنان روحانی و وزیر فرهنگ او در مورد خلق‌های ایران و اینکه ایران فقط دارای یک فرهنگ می‌باشد، نشان‌دهنده‌ی انکار مجدد فرهنگ‌ها و ارزش‌هاي ایران می‌باشد. نامه‌ی بیش از صد نفر از فعالان مدنی و سیاسی و فرهنگی در داخل کشور به روحانی برای عمل به وعده‌هایش را می‌توان به عنوان هشداری به روحانی و دولت او دانست تا پی‌گیر برنامه‌ها و عملكرد دولتش باشند. همچنين هشداری است با اين مضمون که در صورت عمل نکردن به وعده‌هایش با واکنش جامعه روبه‌رو خواهد بود. هر چه زمان می‌گذرد با افرایش دستگیری و اعدام و شکنجه و امنیتی‌تر کردن فضای جامعه و بستن مراکز فرهنگی و … امیدها به روحانی کمتر می‌شود.

جمهوری اسلامی و دولت روحانی باید بداند که این آخرین فرصت خلق‌های ایران به رژیم جمهوری اسلامی می‌باشد و خلق‌های ایران با تجربیاتی که از دولت‌های مختلف در ایران دیده‌اند، دیگر فریب وعده‌های آنها را نمی‌خورند، رژیم با استفاده از فضای نرمی که در خارج برایش ایجاد شده است از همین ابتدا و برای رعب و وحشت در جامعه و برای جلوگیری از اعتراضات، به اعدام زندانیان سیاسی دست می‌زند. اعدام فعالان سیاسی و فرهنگی، نشان دهنده‌ی اوج وحشت رژیم از قیام و اعتراضات خلق‌های ایران می‌باشد.

در چند روز گذشته شاهد مصاحبه‌ی روزنامه‌ی لوموند انگلیسی با وزیر امور خارجه‌ی ایران،محمدجواد ظریف بودیم که درآن نامبرده منکر هر گونه اعدام زندانی سیاسی در ایران شد. اين موضع نشان‌دهنده‌ی این است که مقامات دولت فعلی نیز مانند دولت‌های قبل‌، هیچ گونه تغییری در ذهنیت خود نسبت به خلق‌های ایران ایجاد نکرده‌اند و فعالان سیاسی و اجتماعی خلق های ایران را به عنوان کسانی که تجزیه‌طلب بوده وضد امنیت ملی فعالیت می‌کنند، معرفی می‌کنند. فعالان سیاسی و اجتماعی خلق‌های ایران در حال حاظر نیز نه به عنوان زندان سیاسی بلکه به عنوان کسانی که محارب هستند و باید اعدام شوند، به حساب می‌آیند.