بسی شاماری
وقتی یک حیوان وحشی را در سیرک به حیوانی بی آزار مبدل میکنند، آیا وحشی بودن آن را درمان کردهاند یا فقط آن را با توسل به زور رام کردهاند؟ کلیسا هم دقیقا همین کار را با انسان کرد. انسان را با زور و ترس رام کرد و اسم این کار را بهبود بخشیدن و درمان انسان نهاد، در حالی که انسان فقط ناتوان و بیمار شد.
فردریش نیچه
آغاز بحث را بە رابطە مستقیم این جملە از نیچە و شرایط حاکم بر بزرگترین مستعمرە سیستم مرد و دین سالار در ایران یعنی جامعە نادیدە انگاشتەشدە و تحت ستم و خشونت سیستماتیک زنان اختصاص دادم، باشد کە درادامە این نوشتە بتوان بە ریشەهای دیگر این نحوەنگرش بردەوارانە بە زنان، تاثیر مخرب آموزش مردسالاری در سایە احکام ضدزن، و برون رفت از این دایرە استثمار مضاعف پرداخت.
زنها خود نیز بە یاد ندارند کە همە چیز را کجا و چگونە از دست دادند
سنت ضعیفەسازی زن بە هزاران سال قبل برمیگردد. ضعیفگی زن بە عنوان کهنترین نوع بردگی است، که ریشە در سیستم سرمایەداری دارد. این سنت، برای حفظ قدرت در دست حاکمان و دولتمردان و تلاشی در زمینە سرکوب جامعە از طریق تقابل جنسیتی است کە امروز شاهد ماحصل آن، کە همانا بیحقوقی مطلق زنان در سیستم زور و سرمایە در تمام جهان و بالاخص در کشورهایی با سیستم دیکتاتوری دینی چون ایران میباشیم.
جوامع بە اصطلاح مدرن امروزی در تب سوزان چالش و تناقض با مفهوم اصلی حیات بسرمیبرند. قدارەبندان سیستم ضدانسانی سرمایە برای نگە داشتن قدرت از هیچ کشتار و جنایتی دریغ نمیورزند و برای ساکنین کرە خاکی و مخروب شده ارمغانی جز کشتار، جنگ و غارت در اکثر کشورها نداشتهاند. ارمغانی جز از خود بیخودی، افسردگی، زندگی پوچ و بیمعنای ماشینی در کشورهای به اصطلاح مدرن و مترقی، بە همراە نداشتە است.
در بازنگری بسیار مختصری از تاریخ معاصر میتوان این برداشت را نمود کە هموارە و بە دلائل متعدد اعتراض بە این سیستم وجود داشتە و در مقابل بە طرق مختلف سرکوب شده است. آنچە بیش از هر چیز دیگری توجە ذهن کنکاشگر را بە خود معطوف میدارد همانا نقش برجستە زنان در انقلابها و اعتراضات میباشد کە البتە با توجە بە قانون تبعیض، ضعیفە شمردن، بە وی چون کالا و عروسک جهت تبلیغ و فروش کالا نگریستن و انواع موانع دینی و شرعی، اجتماعی و خانوادگی کە هموارە چون غل و زنجیر بر دست و پای زنان بستە شدە، اهمیت این مشارکت را در تحلیل صد چندان مینماید.
فرودستی زنان و جنس دوم دانستن آنها از گذشتههای دور از باورهای مسلم مردان بوده و ستمهای رواشده بر زن، از کهنترین و بزرگترین ستمهای تاریخ بشری بە شمار میرود. در میان زنان ایران پویشی در جریان است که بیشتر در کلمه فمینیسم خلاصه شده است. اما آنچه مسلم است، این است که معنای فمینیسم در ایران آنطور که لازم است، تبیین نشده و جنبههای افراطی آن برجستگی خاصی یافته که در بسیاری مواقع همین جنبهها، عاملی مؤثر در تأخیر رشد و تحول فمینیسم گردیدە و از طریق مدعیان آزادی زنان بە یغما بردە شدە کە البتە در این خصوص نمودهای آشکار بسیاری موجود بودە و لازم بە موشکافی بیشتر در این زمینە نیست، اما آنچە مورد بحث میباشد همانا نحوە نگرش جامعە زنان است و آنکە در این برهە حساس آنان چون نیمی از جامعە چە وظایفی بر عهدە دارند و چگونە میتوانند از چرخە خشونت سیستماتیک بیرون جهند.
در سراسر جهان خطوط تمایز نبرد بین تقویت مردسالاری با رهائی زنان کشیدە شدە است. انقیاد وحشیانە زنان بە هر شکلی کە باشد، بە طور فزایندەای بە منتها درجە اعمال میگردد و در تقابل با آن نفی سلطە مردان در حال افزایش است و مبارزە برای رهائی زنان از عزم بیشتری برخوردار گشتە است. روز رفع خشونت علیە زن ٢۵ نوامبر هر سالە صدها هزار انسان آزادیخواه از اسپانیا تا آفریقای جنوبی، از روسیە تا آرژانتین، از مکزیک تا ترکیە و از هندوستان تا بلغارستان برای محکوم نمودن خشونت تهاجمی مردانە و پیکار برای شکستن زنجیرهای ظلم مردسالار، بە خیابانها می آیند. در شیلی هزاران زن نمایش `مسیر تجاوزگر جنسی شمائید` را در سە سال گذشتە بە نمایش در آوردند کە پس از آن در ٣۵ کشور دیگر دوبارە بە اجرا درآمد. اعتراضات عدیدەای را در سراسر جهان با پرچمداری زنان در صفوف اول شاهد بودیم کە همگی نشان از آن دارد کە مبارزە برای رهائی زنان نیروی محرکە برای ساخت جهانی نوین میباشد.
نظام سرمایەداری کە یکی از اهرمهای اصلی فشار و تبعیضش، سیستم مردسالاریست جزو لاینفک آن بودە و بە هیچ قیمتی نمیتواند بە این نوع نگرش پایان دهد لذا از میان برداشتن این نگرش غیرانسانی فقط از گذر انقلاب مردمی با پرچمداری زنان آگاە و خستە از بایدها و نبایدها رخ خواهد داد و آن انقلابی زنانە میباشد کە تمامی شواهد سخن از آغاز و پایانش در قرن حاضر دارد. ضرورت، اولین عامل محرکە تمامی دستاوردهای انسان برای زندگی راحتتر و بهتر بودە و امروز این نیاز، نیاز بە تغییر سیستم مرد/ پدرسالار و رفع استثمار انسان بر انسان بە نیاز اساسی جامعە جهانی بدل گشتە و در سر لوحە تمامی بحث و تحلیلها قرار دارد چرا کە اعتلای سیاسی و فکری بخش عظیمی از مردم تحت استثمار بە درجەای از رشد خود رسیدە کە میدانند تبعیض و آپارتاید جنسیتی، قومی و ملیتی مستقیما توسط عاملین سیستم ضدانسانی سرمایەداری پلیس، کشیش و دیگر نمایندگان ادیان دستساز مردان قدرتپرست، قضات و قوانین بزک شدە، رئیس جمهور و نیروهای سرسپردە اجرای قانون، مردان خانە و بە عبارتی قاتلین روحی و جسمی زنان انجام میگیرد.
دزدهای کوچک قربانیان فقرند و دزدهای بزرگ ریشههای فقر، عدالت حقیقی در حذف ریشههای فقر است نه به زنجیر کشیدن قربانیان فقر. بە عبارتی برخورد مرد نسبت بە زن از سیستم حاکم سرچشمە گرفتە و این دو جنس را در مقابل هم و ضدیت با همدیگر قرار دادەاند. ریشە اجحاف و خشونت مرد در قبال زن، در سیستم حاکم میباشد کە برای رسیدن بە آمالش هموارە از هیچ جنایتی رویگردان نبودەاند.
در جهان تحت حاکمیت سرمایە از يک طرف شاهد نيروهاي بنيادگرا هستيم که پوشيدن برقع (حجاب) را اجباری ميکنند و از سوي ديگر با جوامع مدرن سرمايهداري روبهرو هستيم که در آن شورتهای بندی تحت عنوان لباسهای زير سکسی برای زنان تبليغ و ترويج بسيار ميشود و از آن بە عنوان آزادی پوشش و دمکراسی نام بردە و تبلیغ میگردد. اگرچه ممکن است اين دو بسيار متفاوت به نظر برسند اما هر دوی اینها نمادهای شنيع تحقير زنان هستند. وجه مشترک آنها اين است که هر دو مظهر جهان امروز هستند؛ جهانی که صفت مشخصهاش وجود اشکال وحشتناک ستم (هم ستمهای سنتی و هم ستمهای مدرن و در قالب و طرح مختص بە زنان بنا بە موقعیت سکونتشان در جغرافیای مستعمرە کهن تحت حاکمیت) در آن است؛ جهانی که سرمايهداری و پدر/ مردسالاری بر سراسر آن غلبه دارد؛ جهانی که باید آن را زیر و رو کرد و از اساس تغييرداد. خوشبختانە امروز ایدئولوژی فیلسوف قرن جناب آقای اوجالان راە را برای بە انجام رساندن این امر گشودە است. با الهام از این متد مبارزە یعنی انقلاب درونی در زنان و دستیابی بە خودآگاهی و جنگیدن با نقاط ضعف درونی کە بە درازای تاریخ منسوخ نمودن سیستم زن/ مادرسالاری توسط سلطە مرد و نگرش کم انگاشتەشدن زنان بە آنان القاء گشتە است. در ایران و شرق کوردستان زنان مبارز و آگاه بە راستی نقش پیشاهنگ را در مبارزات بە عهدە گرفتە و دارای دستاوردهای ارزشمندی نیز می باشند. هراس رژیم حاکم از این بیداری بطور ملموسی آشکار است. رژیمی کە توانست جنبش مقاومت ملت کورد با مشارکت گرم و همە جانبە زنان را آنچنان ناکارآمد نماید کە سایە سنگین سرخوردگی سیاسی را همە جا شاهد بودیم و در افکار خود، مست از دستاورد سنگین و پر ارزش آن بود کە ناگاه این حرکت اجتماعی / سیاسی تمامی معادلات آنها و سیستم ضدزن منطقە را برهم زد. مقاومت شیرین علمهولی و از پای درنیامدنش فصل جدیدی گشت و زندان و شکنجە و اعدام را بە مقاومت انقلابی بدل نمود، برای شکستن و از بین بردن این دستاورد، زینب جلالیان را مورد هجوم ددمنشانە و غیرانسانی خود قرار داد و خوشبختانە با همان واکنش شیرین مواجە گشت و بە طور عینی دید زنی کە آگاه گشتە دیگر تسلیمیت نمی پذیرد. دشمنان آزادی قاعدتا در مقابل منادیان آزادی واکنش و عکس العمل نشان میدهند کە این خود از نشانەهای بارز حکومت و سیستم دیکتاتوری میباشد و در این زمینە حتی کشورهای مدعی آزادی و دموکراسی نیز ناگزیر بە رونمائی چهرە ضدبشری خود گشتە برای از میان برداشتن حزبی کە یکی از اصول و پایەهای اصلی فکری و مبارزاتیش بر آزادی زن قرار دارد را تروریست اعلام نمودند. چرا کە بازخوانی درستی از این سیستم فکری نمودە و میدانستند کە چە تاثیر شگرفی بر ذهنیت انسان می گذارد و چگونە پایەهای مردسالاری و دولت محور را بە چالش میکشاند. پارادایمی کە خواهان جامعە دمکراتیک اکولوژیک و مبتنی بر آزادی جنسیتی دارد همانا گذر از پارادایم قدرت و رد سلطەخواهی بر جامعە، سلطەپذیری و ضعیفەشدگی در برابر قدرتهای بزرگتر را در پی خواهد داشت و البتە این همان تیر خلاصی بر شقیقە سیستم حاکم است کە با تزویر و ریا و حتی بە انحراف کشاندن دیگر ایدئولوژیها و سیاستهای آزادیخواهانە و یا منفعل نمودنشان تا بە امروز یکەتاز میدان و حکمران جهان بودە و تا جائی پیش رفت کە پس از انحلال اتحاد جماهیر شوروی پایان تاریخ ایسمهای متعدد را ابلاغ و خود را چون ناجی مطلق و یگانە خدای بی نقاب بە مردم نشان داد. ذهنیت مرد سالار کە متدی جز تحکم و تسلط را در خود جای ندادە در چند سدە گذشتە هموارە خود را بە روز نمودە و در زیگوارتهای مدرن و امروزیش هر روز بیش از پیش زرخریدان کمر بستە بە خدمت را تربیت و آموزش میدهد. قرن ٢١ از طرفی سخن از تسخیر سیارات دگر و نقطە اوج رشد و پیشرفت علم و تکنیک اعلام میگردد و از زاویە دیگر بحران انقیاد مغزها، خودمحوربینی و از خود بیگانگی، انواع بیماریهای روحی و روانی، تخریب محیط زیست و پایمال شدن هرچە بیشتر حقوق زنان را. کنتراستی فاحش در معنای دمکراسی خودساختە و خودپسندیدە سیستم و جلوە عملی آن در سطح جامعە در اقصینقاط جهان کە این دوگانگی برای کسانی کە با خط سوم آشنائی دارند آنچنان فاحش است کە ضرورتی برای اشارە نمودن بە جزئیات را در بحث نمیبینند بلکە کلیت را با تمامی اجزای آن هدف و نشانە میروند. انقلابی بنیادین در تمامی سطوح و لایەهای اجتماعی با مشارکت زنان، این مولدین اقتصاد و بردە بردگان با توجە بە اتفاقات چند روز گذشتە در ایران طلیعە بیداری جامعە را نظارە گر بودیم، زنانی کە با بە آتش کشیدن روسریهایشان و سردادن شعار شال ما وسیلە اعدام شما بە گرد آتش رقصیدند و صحنەای تاریخی از تلفیق آتش در آتش را بر صفحە پرافتخار تاریخ مبارزاتی زنان حک نمودند، اعتراضاتی منسجم با شعاری کە در خود ارمغانی جز آزادی و برابری بە همراە ندارد و امید تا بە بار نشستن این درخت خشکیدە اعتراضات با پیشقراولی و پرچمداری زنان ادامە یابد.
یگانە راه برون رفت از این دایرە تکرار همانا خودآگاهی و سازماندهی زنان میباشد. ایجاد تشکلهایی جهت کمک و یاری و مطالعە و همزمان عملیات انتقامجویانە در ایران یکی از بهترین روشهای بیدارنمودن این سلول مایل بە بیداری و طغیان است، خشونتی سیستماتیک کە از زن و جوهرەاصلی آن کالایی بیارزش و وسیلەای برای مالکین ساختە باید بتواند در تقابل با این خوی ددمنشانە مبارزە نماید و با دستان پرتوان خویش حق بە ناحق گرفتە شدە خود را باز پس ستاند.
زنان یا همان نیمە پنهان و نادیدە انگاشتە شدە در مرکز سانحە بودە و خواهند ماند، قوانین ضدزن و پدر- مرد سالار هزاران سال است کە در وادی ناآگاهی زنان از قدرت خارق العادە خود، سود میبرند. نیمە جمعیتی کە مادر نیمە دیگر است امروز در اقصی نقاط جهان بە خود آمدە و مدعی هویت خویش است. ترسی کە سیستم از بیداری زنان دارد شاید در عمل بە خوبی نشان دادە و از نظر نظارەگران بدور نماندە کە چە در سطح بینالملل و چە در کشورهای مستعمرە و تحت کنترل چگونە با زن و نقش وی برخورد نمودە است، از وقایع قابل تامل در سطح جهانی کرنش وزیر امور خارجە و وزیر وقت سوئد میتوان چون نمود زندەائی برای خوار نمودن، دست کم گرفتە شدن در مقابل دیکتاتور درندەای چون اردوغان کە بە شهادت آمار و بازنگری و تحلیل دیپلماسی فعالین غیروابستە آخرین نفسهای خود را بر کرسی رهبریت جبهە فاشیستهای ترک میکشد، جنگافروزی در خاور دور و فرستادن نانسی پلوسی بە تایوان وآذربایجان، استعفای تعداد کثیری از رهبران احزاب زن اروپایی نمودهایی از چرخشهای ضدزن است و از قوانین باز پس گرفتە شدە نە تنها آمار بسیار حیرت آوار تجاوز و خشونت بە زنان در اروپا و مخصوصا فرانسە در چند هفتە گذشتە، کمپین جهانی من هم در رابطە با سوء استفادە جنسی از زنان بلکە لغو قانون سقط جنین در چند ماە گذشتە در یکی از ایالات آمریکا و تحویل لایحە بازنگری در حقوق برابر زن ومرد بە مجلس در یکی از کشورهای شمال اروپا بود و همزمان در کشورهای بحران زدە خاورمیانە کە بە درازای قدمت سیستم مردسالار از تمامی حربەها برای سرکوب و عقب نگەداشتە شدن زنان استفادە کردە و این امر را نهادینە و طبیعی جلوە دادە بە خورد جامعە دادەاند بلکە مزید بر علت با استفادە ابزاری از قوانین دینی در این ممالک ستم دینی هم بە دیگر ستمهای جنسیتی، ملی اضافە گشتە است.
فقط سال گذشتە آمار ٥٠٠٠ قتل ناموسی در ایران از طریق ادارە آمار حکومت ابلاغ گشتە کە در واقع بە مراتب بیشتر از این نیز میباشد و ریشە اصلی آن تقسیم نابرابر ثروت، قوانین ضدزن و بیکاری و تورم سرسام آور است کە در نتیجە آن متاسفانە اخلاق و وجدان انسانها را لگدمال نمودە و تمام افکار روزانە مشغول بە امرار معاش بخور و نمیری گشتە کە راە را بر دیگر امور بستە است. انسان گرسنە، حق تامل در امور اجتماعی و سیاسی دوروبر خود را ندارد و این همان وسیلە کنترل جامعە است کە سیستم پول و سرمایە از چند قرن پیش بە بهترین شیوە در مستعمرات خود از آن بهر بردە و تمثیلی آشکار از گفتە نیچە است کە در آغاز بحث بە آن اشارە نمودم. زنان را اگر چون بزرگترین مستعمرە جهانی سیستم سرمایە ببینیم کە با سیستم بردەداری آن را کنترل و مداما خشونت را در مورد آنان بە اشکال مختلف بازتولید مینمایند، این نحوە تفکرو کنترل باعث گشتە کە مردان ضعیف نیز در قبال زنان خانوادە همچون ارباب عمل نمایند و این چرخە ضدبشری بە سبب این دید مردسالانە هزاران سال است کە در جهان حاکم است اما در کشورهای عقب نگە داشتە و تحت سلطە حاکمیت دینی شرایط زنان بە مراتب سختتر و بغرنجتر از دیگر مناطق تحت کنترل و حاکمیت سیستم پول و استثمار است.
فراموش نکنیم سنگبنای سیستم حاکم و حکومت دستنشاندە آن در ایران بر مبنای ضدیت با زن است،خصلت اصلی این سیستم دشمنی با نیروی اصلی و موجد اقتصاد یا همان زن میباشد و از آغازین روزهای حاکمیت این ضدیت را در فرمها و اشکال مختلف و حتی در قانون اساسی نیز نشان دادە است. شرایطی کە هر روز تحت الشعاع دیگر مصائب قرار گرفتە و بە سوال اصلی و محوری بدل نمی گردد.
سایە شوم جنگ انرژی و بە تبع آن بحرانهای اقتصادی، آثار غارت و تخریب هرچە بیشتر طبیعت و مشکلات متعدد زن تحت ستم را در مباحث روز کمرنگترنمودە و مردم بیشتر مشغول بە رصدنمودن بازتاب دخالت نظامی کنفدراسیون روسیە در اکراین میباشند و خطرات احتمالی جنگ جهانی و زمستان اتمی، غافل از آنکە پشت این نمایش نظامی رونمائی گشتە در شش ماە گذشتە، جدای از زیادەخواهیهای معمول و سهمخواهی هر چە بیشترصاحبان قدرت، تغییر سیستم حاکم بر جهان نمایان است. تغییری کە از هم اکنون سخن از دوران بە غایت سختتری برای زنان میدهد. از جملە تغییر قانون سقط جنین در آمریکا، پیشنهاد لغو حقوق برابر زن و مرد در یکی از کشورهای اسکاندیناوی، استفادە ابزاری و برنامەریزی شدە از زنان سیاستمدار برای رتق و فتق نمودن قراردادهای ضد دمکراتیک در چند ماە گذشتە از جملە نشست نخست وزیر و وزیر امور خارجە کشور سوئد با دیکتاتور خاورمیانە، رجب اردوغان در مادرید و سفر نانسی پلوسی بە تایوان و آذربایجان جهت ایجاد تنشهای دیپلماسی کە قبلا نیز بە اینها اشارە نمودە بودم اما باز تکرار این اتفاقات برنامە ریزی شدە و صدها نمونە دیگر از اخبار، حاکی از آن است کە جهان سرمایە از بیداری زنان احساس خطر نمودە و با تمام ابزار موجود سعی در سرکوب این جنبش دارد.
اساس نابرابری و تبعیض در همه ساحتها و از جمله علیه زنان ریشه در سود اقلیت دارد. نابرابری و تبعیض علیه زنان، دیریست که تبدیل به نوعی رفتار عمومی در جامعه شده چنان که گروههای بزرگی از خود زنان هم متاسفانە با همین باور بزرگ میشوند و نسبت به خود و همجنسان خود روا میدارند.
جامعە غرق در بحرانهای متعدد ایران همچون دیگر کشورهای تحت حاکمیت سرمایە با سردمداری و رهبریت عدە قلیلی از صاحبان سرمایە با ارقام نجومی، بە مانند بمب ساعتی میباشد کە انتظار انفجارش هر لحظە میرود. در دو هفتە گذشتە و پس از قتل حکومتی شلیر و ژینا جرقەهای این انفجار عظیم اجتماعی را دیدیم. قتل شلیر در خانە و ژینا در خیابان البتە اتفاق جدیدی نبود و شاید در قیاس با دیگر جنایتهای روزمرە حکومت در تمام ایران، از جملە فاجعە کهریزک کە رسانەای گشت و پردە از بسیاری از جنایات سیستماتیک دولتی برداشت اما آنهم محرکی برای ایجاد اینچنین اعتراضاتی نگشت. از سرکوب خیزش فراگیر و مردمی آبان ٩٨ تا بە امروز هزاران اعتراض بزرگ و کوچک در میان تمامی لایەهای کاری، اجتماعی و صنفی را در ایران مشاهدە کردەایم کە البتە فقط یکی از این اعتراضات کافی بود تا حکومت را ساقط نماید. جنبش آب خوزستان، اعتراضات وسیع کشاورزان در استان مرکزی کە پایەهای اصلی رژیم در آن استوار بود، اعتراضات مردمی پس از هر صانحە طبیعی سیل و زلزلە، فروریختن ساختمان متروپل، جنبش عظیم و مدیریت شدە فرهنگیان و … اما هیچکدام نتوانست زیرمجموعە مشترک برای اتحاد مابین این اعتراضات را بوجود آورد و هر روز ناامیدی بیشتری را در صفوف مختلف معترضان میدیدیم تا اینکە اعتراضات بر علیە قتل عمد حکومتی در مریوان با شعار از کوردستان تا تهران زنان قربانیان سیاست مردسالار و سیستم سرمایە بودە و امنیتی نە در خانە و نە در خیابان ندارند. کمتر از دە روز این شعار جامە عمل بە خود پوشید و در خیابان تهران زنی بە شکل عریان شکنجە و در عرض دو ساعت جان باخت و در کمترین زمان ممکن بە جرقهای برای انفجار جامعە بدل گشت. جنس این جرقه و ماهیت آن آتشی به پا نمودە که انعکاس جهانی داشتە و دنیا را مبهوت نمودە است. اگر زنان ایران در سالهای گذشته پای ثابت جنبشهای اعتراضی مردمی و خیابانی بودهاند، اینبار اما خودِ جنبش هستند. یعنی در مقام موتور محرکه، رهبر و سوژۀ اصلی این اعتراضات قد برافراشته و دیگر اقشار جامعه را با انبوه مطالبات سیاسی و دمکراتیکشان به پشتِ سر خود کشاندهاند؛ آن هم به شکلی سراسری، خودانگیختە و سازمانیافتە.
از هشت مارس ١٣٥٨ به این سو، چهار دهه است که شکل غالبِ مبارزۀ زنان در ایران زیر فشار سرکوب بُروزی از مقاومتهای روزمره و انفرادی داشته است. بار اصلی این خلأ و جبران این فقدانِ سازمانیافتگی را البتە باید از چندین زاویە واکاوی نمود کە در این بحث نمی گنجد اما بازخوانی صحیح سیستم ضدزن از قدرت باالقوە این جنس عصیانگر حائز اهمیت است کە از همان سالهای اول و با وضع قوانین سراسر ضد زن و حقوقش، کمر بە حذف این نیمە جامعە در عرصە سیاست، کار، امور اجتماعی و هنری نمود. بسیاری از فعالان جان بدر بردە کشتار دهە شصت در تمام این سالها بە اشکال مختلف مبارزە نمودند و نشان دادند کە معترضند بە وضع موجود و حاکم و برای این عرض اندام به زندان افتادند، اخراج از کار و تبعید شدند، نوشتند، ترجمه کردند، کمپینهای مختلف بە راە انداختند، نشستهای آموزشی زیرزمینی برپا کردند، لایو گذاشتند، تحقیر و تهدید شدند، شبکهسازی بینالمللی نمودە و خواستار همبستگی شدند و همزمان تلاش قابل توجهی در بەروز نمودن خود نمودە و هر سالە روش و سبک کارشان را با مقتضیات زمان منطبق کردند. بە عبارتی تحت انواع فشار بودند اما هیچگاه صحنه را خالی نکردند. جنبش خیابانی و سراسری امروز هم بخشا تا حد بسیاری ثمرۀ به بار نشستنِ فعالیتها و هزینههای بیشماری است که این فعالان پیشرُو -بینام و بانام و فارغ از گرایش سیاسیشان- در طول تمام این سالها پرداختند و عمدتا ثمرە شعار زن زندگی آزادی میباشد. شعاری کە تمامی ارکان پارادایم کنفدرالیسم دمکراتیک را در خود جای دادە. نوش داروئی کە مردە ٤٤ سالە را زندە نمود و موجهای پر تلاطم اعتراضات را در پهنە جغرافیای ایران سبب گشت. شعاری کە همان زیرمجموعە مجهولالمکانی شد کە تمام جنبشها سراغش میگشتند اما نمیدانستند آنچە را کە در پی آن بودند در کنارشان بود و سراعش را از گمشدگان لب دریا میگرفتند. رمز اتحاد با مرگ ژینا پیدا شد. زن و آزادی وی، مهرە مشترک در تمامی جنبشها، نیمە غیرقابل روئیت در تمامی طبقات اجتماعی، محرکە اقتصاد و بیسهمترین عامل در چرخە سود، همراه ثابت قدم در تمامی اعتراضات و هموارە در حاشیە قرار گرفتە، این بار و پس از رخدادن پی در پی این جنایت سیستماتیک حکومتی شاهد اعتلای سیاسی جنبشها گشتیم کە چگونە یک شبە رە صد سالە طی نمود و همصدا مردان و زنان تمام ایران یکی پس از دیگری دیوارهای حائل برای اتحاد را با خشم بە فریاد بدل شدە خود فرو ریختند، دیوار تفاوتها و ضدیتهای اتنیکی، جنسیتی، مردسالاری همزمان و در تاثیر مستقیم ماهیت ماهوی شعار زن زندگی آزادی ترک برداشت، ترکی کە نە تنها در ایران بلکە در سطح خاورمیانە پس از سرنگونی حاکمیت دست نشاندە سرمایە در ایران شاهد خواهیم بود.
از سه هفته قبل، جرقۀ خیابانی کردن اعتراضات زنان با دخالت مبتکرانۀ فعالان زن چپگرای کردستان زده شد؛ همانهایی که بعد از مرگ دلخراش شلیر رسولی در حین دفاع از خود در برابر تجاوز، به خیابان آمدند تا بگویند در پسِ این نوع جنایتها نه یک فرد، بلکه کل حکومت و قانونش ایستاده است و به این ترتیب برگزاری تظاهرات علیه قوانین زنستیز و تجاوزپرور جمهوری اسلامی، چند روز پیش از قتل ژینا امینی، تکانهای شد برای به خیابان کشاندن زنان معترض دیگری از تهران و دیگر شهرها با تکرار شعارهای تجمعات اولیۀ کردستان.
گرچه این جنبش سراسری در کلیت خود، خودجوش است و رهبری واحد و مرکزی ندارد، اما در خودجوشترین لحظاتش هم به وضوح دخالت فعالان در آن آشکار است. طنین افکندن شعار «ژن، ژیان، آزادی» از مبارزه در اعتراض بە ترورزنان فعال سیاسی سکینە جانسز، فیدان دوغان و لیلا شایلمز در قلب دمکراسی جهان و مرکز بنیادین کانتونها، پاریس و سپس در خاک کوبانی و در جریان مبارزات پر شکوە زنان کورد و اینترناسیونال با نیروی دستپرودە سیستم پول و سرمایە، داعش به خاک کردستانِ ایران و سپس خیابانهای تهران، رشت، اصفهان و تقریبا تمامی شهرها کشیدە شد.
البتە پر واضح است کە بدون بە چالش کشاندن موانع تغییرات ساختاری اعم از مردسالاری، سرمایهداری و قدرت گرایی هیچ مبارزەای در تقابل با این سیستم ضدزن بە نتیجە مطلوب نخواهد رسید.
قرن بیست و یک با بیداری زنان در تمام جهان آغاز گشت، صدای پر خروش زنان خستە از تبعیض را در تمامی کشورها چون پیش قراولان مبارزات خیابانی و صنفی دیدەایم ، و همزمان مبارزات مسلحانە آنان در قلب خاورمیانە کە با سرکوبی وحشتناک هر لحظە دست بە گریبان میباشد اما خوشبختانە و بە میمنت مبارزات برابری طلبانە و آزادیخواهانە زنان و مردان آگاە نە تنها این مبارزات برحق از بین نرفتە بلکە آوازە آن هر روز بیش از پیش بە گوش رسیدە و رعشە بر پیکر سیستم ضد طبیعت و زن انداختە است. آنچە در این بخش مد نظر است همانا اتحاد زنان حول مبانی ایدئولوژیک، فلسفی، دمکراتیک و سازمانی میباشد که تمامی زنان کورد، فارس، بلوچ، آذری، عرب و دیگر ملیتهای ساکن فلات زاگرس در آن جای گرفته و با سیستمی مناسب سازماندهی خود را حفظ کرده و به پیش برند. کاری کە سالهاست برای پیشبرد آن تلاش شبانە روزی گشتە و ما در مدت چند روز گذشتە طنین شعار زن زندگی آزادی از کیش تا قوچان و سیستان و بلوچستان و مردمان جان بە لب رسیدە و همیشە تنهای خوزستان پردە از تشکیل این سازمان سیاسی برداشت کە میلیونها نفر با این نحوە نگرش و مبارزە همراهند و موافق اعتلای سیاسی و رشد آگاهی مردم در جریان انقلاب بە سرعت پیش میرود، رە صد سالە را یک شبە طی مینماید و بە همین جهت وظیفە خطیری بر گردن فعالین سیاسی و هوادارن تشکل یافتە میباشد کە بتوانند در جهت سازماندهی ، آموزش تئوری و دفاع مشروع فعالانە در همە جا نقش انقلابی خویش را ایفا نمایند، اعتراضات امروز را در دو صحنە دلخراش همگان دیدیم. دو مادر جوانی کە گمان می رود هر دو در حاکمیت این رژیم بە دنیا آمدە و نسل ٥٧بە حساب می آیند دو دلبند خود را در راە آزادی تقدیم نمودند ، مادر ژینا در گور دخترش دراز کشید و بە شکلی عملی کە درکش برای هر کسی آسان است نشان داد زن در جامعە امروزمان مردە زندەای بیش نیست . سە روز پس از این مراسم مادر شهید ذکریا خیال بر مزار پسر ١٦ سالە اش با صدائی مملو از عشق مادری لالائی سر داد و عملا بر مرگ پوزخندی پر معنا زد ،نشان داد کە چە اعتلای سیاسی در این مدت کوتاە رخ دادە است ، گریە نکرد، رسم ادب را بە جای آورد از شرکت کنندگان در مراسم تشکر نمود و گفت پسر من نمردە است و چراغیست برای روشن نگە داشتن مشعل آزادی. ما در این مدت زمان کوتاە شاهد نە فقط شعار زن زندگی آزادی بودیم بلکە بە معنی کامل کلمە و در این دو خاکسپاری زندە شدن مردگان زندە و آفریدە شدن زندگی از مرگ را بە شهادت نشستیم، شهادتی کە در تک تک ما و هر انسانی نفیر بیداری وجدان را می طلبد.
طبعا تا زن در ذهن خود انقلاب و دگرگونی بنیادین بوجود نیاورد نمیتواند انتظار داشتە باشد کە با توصل بە تاکتیکهای موقتی و اعتراضات و با سیطرە ذهنیت دولت ملت و مرد سالاری بە اهداف خود برسد. زنی کە همیشە در مرکز صانحە قرار داشتە، مجرم بە حساب آمدە و قربانی قوانین ضد زن گشتە باید با استراتژی مختص بە خود عمل نماید ، آگاهانە قدم در شناسائی خود و تاریخ نماید و مسلح شدنش بە آگاهی از خود و توانائیش طبعا مصادف خواهد شد با هماهنگی نمودن خویش با دیگر همجنسان خود در تمام جهان، بە عبارتی ارتقای زن یگانە انتقام او از سیستم بردەداری میباشد کە در آن گرفتار گشتە است.