تولهلدان بیان

در تعریفی کلی؛ بیان، سخن یا گفتار بە معنی اظهار واقعیات است کە بنا بە تحلیلات هوش تحلیل‌گر و حتی هوش عاطفی در مغز انسان شکل گرفتە و از طرق مختلف؛ از جملە گفتار، نوشتار، آواز و نقاشی و همچنین فیلم، روزنامە، مجلە، وبسایت و رسانە‌های اجتماعی کە در عصر ما، بە موارد قبلی اضافە گردیدە، بە ترسیم کشیدە می‌شود. افراد و گروەهای موجود در جوامع، با توسل بە آزادی بیان، باید این توانایی را داشتە باشند کە در مدیریت(سیاست)، ارتقاء، آزادی جامعە، بدون هیچ‌گونە محدودیت قانونی و حقوقی، در عین حال، هم راستا با پرنسیب‌های اخلاقی و معیارهای رد و قبول اجتماع، ایدەها، دیدگاەها و راهکارهای خود را برای رفع نواقص و مشکلات جامعە و پیشبرد سطح دانایی و هم راستا با آن، رساندن افراد جامعە بە آگاهی از حقیقت وجودی خویش و ابراز وجودی بر این مبنا، بە زبان راندە یا اینکە ترسیم کردە و بە گوش تمام جامعە برسانند. البتە اگر پرنسیب(مبدا)ها مانعی در برابر آزادی بیان نباشند و لحاظ کردن آن باید در راستای عدم توهین و بی‌احترامی بە مقدسات و باورمندی و ارزش‌های خلق‌ها، مدنظر قرار بگیرد.

با استنباطی بە بیانات رهبر آپو کە در دفاعیات چهارم “بحران تمدن در خاورمیانە و رهیافت تمدن دموکراتیک”، تحت عنوان “حقیقت اجتماعی و از دست رفتن آن” ذکر کردەاند کە: “جوامعی کە معنای خویش را بە بهترین وجە بە زبان بیاورند و کلام و ساختاربندی آن را ایجاد نمایند، بە عنوان پیشرفتەترین جوامع تعریف می‌شوند. این‌ها جوامعی هستند کە سطح آزاد شدن‌شان پیشرفتە است. جوامع آزاد، جوامعی هستند کە خود را مطابق نیازهای معنابخشی بە خویش، ابراز وجود و ابراز نظر بە‌صورت چند جانبەای ساختاربندی کردەاند. در طرف مقابل این، جوامع محروم از آزادی، جوامعی هستند کە نتوانستەاند زبان خویش را توسعە دهند، آشکارا اظهار‌نظر کنند و ساختار خویش را بە‌صورتی چندجانبە ایجاد نمایند”. همچنین در ادامە بیان نمودەاند کە “معنا بە نوعی پتانسیل حقیقت می‌باشد. هر چە این پتانسیل بر زبان راندە شود، آزادانە مورد گفتگو قرار گیرد و ساختاربندی شود، بە حالت حقیقت واصل خواهد گشت”.

در عصر کنونی ما، آزادی از هر لحاظ توسط نظام جهانی حاکم بە بند کشیدە شدە و با تحریف جدی معنایی، آن را بە بیراهە کشاندە و باعث شدەاند زندگی، زیبایی و جذابیت معنایی خود را از دست دهد و بە شکلی بی‌معنا، زندگی‌ای دیکتە شدە را کە نتیجتا، خلق انسان‌هایی ربات‌گونە است و فارغ از اندیشیدن و احساس را پدیدار شدە است. اما بە عنوان انسانی آزاد، جهت عملکردی اخلاقی و سیاسی در قبال زندگی‌ای کە زیستە می‌شود، مسئولیت بزرگی در روند بامعناترین انقلاب انسانی کە همانا انقلاب زبان نمادین می‌باشد، بر دوش تمام اقشار جامعە قرار می‌گیرد. انقلابی کە طی تکاملی میلیون‌ها سالە بە وقوع پیوستە و همچون میراثی تاریخی کە نشانی دال بر انسان بودن است و بە دست ما سپردە شدە را باید همچون وظیفە‌ای تاریخی بپنداریم و در قبال صیانت و دفاع، تکامل و گسترش آن در راستای حقیقت وجودی اجتماعی، انجام وظیفە کنیم.

جامعە‌ی ایران همچون جامعە‌ای تاریخی کە در این مسیر، بە‌صورتی پرچم‌دار عمل کردە و علی‌الخصوص در دهەهای اخیر برای بە دست آوردن آزادی‌هایی از جملە؛ آزادی بیان کە توسط حاکمان دیکتاتور از آن‌ها سلب گردیدە، در این کارزار حضوری همیشگی داشتە و برای بە دست آوردن این آزادی‌ها و معنا بخشیدن بە حقیقت وجودی از نثار جان‌شان هم دریع نورزیدە‌اند. با نگاهی بە انقلاب خلق‌های ایران در دهە‌های ٤٠ و ٥٠ خورشیدی، کە در آن فروپاشی حکومت مستبد شاهنشاهی صورت گرفت، این مهم را می‌بینیم کە در آن انقلاب تاریخی، خلق‌ها خواهان کسب شرافت و ارادە‌ی سیاسی خود بودند و عامەی خلق، مسئولیت بزرگ خود را در روند این زندگی بە بند کشیدە شدە، ادا کردند. لیکن چون خلق‌های ایران، فاقد سیستمی جایگزین بودند، مسیر انقلاب بە بیراهە‌ها رفت و تنها در شکل حکومت‌داری تغییرات صورت گرفت.

زمانی‌که صحبت از آلترناتیو می‌کنیم، منظور ساخت سیستمی است کە همە خلق‌های موجود در جغرافیای ایران، به‌واسطەی آن بتوانند هدفمند و در راستای بنا نهادن زندگی‌ای آزاد و دموکراتیک، اظهارنظر کنند. در گیرودار این انقلاب عظیم کە در راه آزادی بیان و رسیدن بە شأن انسانی، صورت گرفت، بە نام اسلام فرصت‌طلبانی پا بە عرصە گذاشتند و بە بهانەی صیانت از اسلام ناب محمدی(ص)، با زندە گردانیدن دگماهای دینی، مردم ایران را بە خفقانی همەگیر کشاندند و بلافاصلە بعد از تحکیم پایەهای قدرت‌شان، در تاریک‌خانە‌های رژیم اشغالگر، با دوختن لب‌های مردم، چنین انقلاب بامعنای مردمی در حساب‌وکتاب‌های سرد و بی‌روح‌شان، منجمد شد و رفت. اما خلق‌های ایران این خفقان را نپذیرفتە و بە این انقلاب منجمد شدە، جان تازەای بخشیدە و از دهەی ٧٠ بە بعد، بارها برای بە دست آوردن زبان و لب‌هایی با اندیشە‌ی آزاد، به‌پاخواستند.

یکی از عللی کە آزادی بیان توسط نظام‌های دیکتاتوری جهان، از مردم سلب می‌شود، کشتن قدرت اندیشە و تصمیم‌گیری و به‌دنبال آن بی‌ارادە کردن انسان‌ها است. برای بە منصەی ظهور رسیدن زندگی‌ای با منزلت انسانی، باید سە‌گانەی فکر، ذکر و عمل را کە از ویژگی‌های شاخص انسان آزاد است، سرلوحەی مبارزات و فعالیت‌های خویش، جهت برساخت جامعەای آزاد برگزینیم. سە‌گانەی همگرایی پندار، گفتار و کردار را می‌توان بە آموزەهای نخستین پیامبر انسانی یعنی زردشت اختصاص داد کە در برابر بی‌عدالتی های زمانەاش(١٠٠٠ ق.م) بپاخواست و با اتکا بە اندیشەاش و سپس بدون در نظر گرفتن فضای متوحش آن عصر، آزادانە بیانات خویش را بە گوش خلق‌های تحت ستم رساند و در نهایت با اتکا بە این آموزەها، اتحاد خلق‌ها بە وقوع پیوست و این چنین دیکتاتوری آشوری‌ها را با همەی دبدبە و کبکبە‌شان، در قهقرای تاریخ دفن شد. منظور از ذکر این مثال تاریخی، پی بردن بە نیروی اندیشەی آزاد است کە بە دنبال آن، آزادی بیان پا بە عرصە می‌نهد. همان‌گونە کە تاریخ را مادر علوم وصف کردەاند، با شناختی راستین از مقاطع تاریخی و ربط دادن آن با وقایع عصرمان، می‌توانیم از تکرار وقایع یا تاریخ جلوگیری بە عمل آوریم.

همان‌گونە کە آگاهیم، دولت‌ها برای ادامەی بقای انگل‌وار خود، بە جامعەای بردە شدە نیاز دارند و برای ایجاد جوامعی کە فاقدسه شاخصەی اصلی انسان بودن کە در بالا بە ذکر آن پرداختیم، باشد، تمام توان و امکانات خود را بکار می‌گیرند. جامعەی بردە شدە، جامعەای بی‌ارادە و تسلیم گشتە است، اما جامعە بدون اخلاق و سیاست، محکوم بە نابودی است و همچون مرغی سر بریدە است. بدین دلیل هموارە در داخل جامعە، انسان‌هایی هستند کە برای دفاع از موجودیت انسانی آزاد با ارادەای آزاد، هموارە کوشا بودە و علی‌رغم تمام فشارهای حاکمان، لحظەای از پا ننشستە و بدون هیچ ابایی، حلاج‌وار اندیشەی آزاد خود را بیان کردە و آزادانە از نثار، حتی یک قطرەی خونشان هم در این راه مقدس کە همانا برساخت جامعەای زردشت‌گونە است، دریغ نورزیدند.

عامل دیگری کە در این باب می‌توان بە آن اشارە نمود، جایگاە خالق انسانیت، یعنی زن در این پروسە است. زن در طول تاریخ تا بە امروز، بە کابوسی وحشتناک برای سیستم سرمایەداری بدل گشتە، بە همین دلیل غاصبان اندوختەهای تاریخ کە بە واسطەی هوش و تعمق زن، خلق گردیدە، تمام عملکردشان در راستای بە زیر کشاندن زن و خارج ساختن وی از دایرەی سیاست، اقتصاد، فرهنگ و هنر و… در جامعە است و در نهایت اینکە، زن را بە سکوتی عمیق وادارند. همان‌گونە کە رهبر آپو می‌فرمایند: “برای سنجش معیارهای جامعەای آزاد، باید بە سطح آزادی زنان در آن جامعە نگریست”، بنا بە این تحلیلات رهبری، علل حملات دول، برای بە سکوت کشاندن زنان را در جامعە و گسترش ذهنیت مردسالارانە را بە وضوح درمی‌یابیم. پس نتیجە خواهیم گرفت کە، هر قدر علیە زنان حملات گستردەتر شود، بە همان میزان تمام جامعە را در شخص زن هدف گرفتە و خفقانی همەگیر را بر جامعە اعمال می‌گردانند. بدین خاطر است کە رهبر آپو، زنان را جزو اولین و کهن‌ترین مستعمرە‌ی تاریخ عنوان کردەاند. زیرا تا زنان کە بنیان‌گذار انقلاب‌های انسانی هستند را از این ویژگی حیات بی‌بهرە نگردانند، توان بە تسلیمیت کشاندن جامعە را ندارند.

با این توضیحات، اهمیت نقش زن در این کارزار آزادی بیان و بە واقعیت پیوستن این کابوس وحشتناک، برای نظام‌های حاکم، می‌تواند انتقامی تاریخی – اجتماعی و ایجاد یک انقلاب نوین زن گردد. در نهایت پتانسیل حقیقت کە رسیدن بە مقام معنا است را یافتە و در مسیر رسالت اجتماعی‌مان، آن را در عمل پیادە گردانیم و از این طریق جاودانگی‌مان را تحقق بخشیم و همانند رهبر آپو کە به‌خاطر آزادی بیان، تمام عمر خویش را بە این راه اختصاص دادە و از سال ١٣٧٨ خورشیدی تا بە امروز کە بیش از ٢٢ سال است کە سلول‌های انفرادی امرالی کە هزاران مرتبە دهشتناک‌تر است از عذاب خدایان المپ است کە در حق پرومتئوس بە جرم دزدیدن آتش کە همانا دانش و هدیە دادن آن بە انسان می‌باشد، روا داشتند، با این حال هم صدای آزادی کە واهمەای بجز عدم رسیدن دانش حقیقت بە جامعەی انسانی، نداشت را ساکت کنند و چهل حرامیان زمانە نتوانستند مانع از این رسالت کیهانی گردند و حتی اینکە رهبر آپو زندان امرالی را بە گورستانی برای سیستم سرمایەداری بدل کرد و در این بارە، چنین می‌گویند: ” رفقایم، اسارتم را همچون واقعەای تراژدیک، توصیف می‌کنند، اما بە شما اطمینان می‌دهم کە اگر این واقعە نمی‌بود(توطئەی بین‌المللی)، هرگز حیاتی آزاد را نمی‌شناختیم”. زیرا صدایی کە برای آزادی برخواهد خواست، هرگز رو بە خاموشی نمی‌گراید.