سیامند معینی – ریاست مشترک پژاک
قدرتهای جهانی از اوایل دهەی ٩٠ به شکلی نوین خاورمیانە را طرح ریزی کردند. بخشی از نیروهای منطقەای در این معادلات نقش گرفتند و با پروژەی اسلام سیاسی وارد میدان سیاسی شدند .
قدرتهای جهانی سعی در نقشآفرینی در تحولات خاورمیانه دارند تا بتوانند سهم بیشتری از منابع طبیعی را کسب نمایند و همزمان در سیاست ژئوپولیتیک منطقە دارای قدرت تاثیرگذار باشند. کاملا آشکار است که هر قدرت بزرگ جهانی که قصد ایفای نقش در معادلات بینالمللی را داشتە باشد در رویدادهای جاری بەشکلی فعال نقشآفرینی میکند؛ روسها پس از یک دورە از ناکام ماندن رئال سوسیالیسم دوران شوروی و دورهی انفعال از ١٩٩٠ تا ٢٠١٢ و مشاهدهی حضور فعال آمریکاییها در بحرانهای عراق، بالکان، افغانستان و لیبی بهخود آمده و با رویکرد تهاجمی جبران مافات؛ اقدام به ایفای نقش کنشگر تعیین کننده در خاورمیانه از طریق حضور در سوریه نمودند، چرا که به این جمعبندی رسیدند که پیشروی آمریکاییها در منطقە، روسها را در موقعیتی ضعیف قرار دادە و بدین جهت رویکرد تهاجمی به شرق با هدف احیای روسیهی قدرتمند را تمام عیار دنبال میکنند.
در سطح کلان و استراتژیک فقط زمین بازی سوریه یا خاورمیانه مورد مناقشه نیست بلکه نظام ژئوپلیتیکی منطقهای و جهانی، صفحهی شطرنج بازی قدرتها است. بازیگران برای تهدید، اقناع و اثرگذاری بر دیگری یا شرایط حاکم به قدرتی فراتر از حضور محدود نیاز دارند، لذا جنگهای سنتی بە شکلی جدید جای خود را بە جنگهای نیابتی دادە است. سیمای گلوبالیزم و سیاست نئولیبرالیسم در خاورمیانە بە صورتی فاجعەبار با کشتار و آوارگی مردم همراە بودە است.
پرسش اینجاست کە آیا در ادامە تحولات و جنگهای منطقەای، خاورمیانە با رنسانسی روبرو خواهد شد؟ چە نوع رنسانسی در این مقطع تاریخی برای دموکراسی و آزادی لازم است؟ سعی خواهم کرد این پرسشها را در میان جملات زیرین از منظر سیاست پژاک پاسخ دهم.
خاورمیانە در حال تغییر است و با نقشەای نوین کە از سوی تعدادی از قدرتهای جهانی و منطقەای در اوایل دهە ٩٠ رسم گردیدە و سعی در بە اجرا درآوردن آن نمودەاند، بایستی بستر مناسب برای اجرای سیاست جنگستیزی در منطقە را مهیا نمودە و در کشاکش جریانات مولفەهای موثر در این روند را با متدهای مختلف بیتاثیر نمودە یا از میدان خارج نمایند.
شیپور جنگ جهانی سوم در سوریە نواختە شد و کلیەی نیروهای مداخلەگر، سازماندهی گردید و از اسلام سیاسی و بنیادگرا گرفتە تا نیروهای کشورهای منطقەای وارد فاز نوین شدند.
منطقە در حال دگردیسی قرار دارد و فاکتورهای فعال در منطقە با اشکال مختلف میدانها را پر میکنند. نقش شرایط و ویژگیهای وضعیت بینالمللی جدید را نمیتوان نادیده گرفت. صحنهی بینالمللی بهویژه نظام منطقەای یک محیط ساده همچون گذشته را پذیرا نیست، بلکه وضعیتی پیچیده و چند بعدی با بازیگران متعدد و موثر بر هم تلقی و تحلیل میشود. هیچ قدرت غالبی بە شکل نظام گذشتە در این برهە وجود نخواهد داشت و همزمان نمیتوان هیچ ریزقدرتی را نادیده گرفت. این همان شرایط و تحولات غیرقابل پیشبینی را فراهم میکند که ورود در هر بازی غیرقابل پیشبینی میتواند شرایط ناخواستەای به دنبال داشته باشد که از محاسبهی دولتمردان خارج خواهد بود. در محیط جدید بینالمللی، عملگرایی نه تنها محصول واقعیت محض بلکه حاصل برآیندهای دیگر چون فراواقعیتها، برداشتها و تفاسیر از وضعیت است.
توطئە علیە رهبر آپو و دستگیری و تسلیم کردن ایشان بە ترکیە بر اساس طرح و برنامەریزی قدرتهای جهانی و منطقەای صورت گرفتە و تبعات خویش را در منطقە برجای گذاشت. رهبر آپو با طرح کنفدرالیسم دموکراتیک نقش کلیدی حل بحران منطقە را در خودمدیریتی دموکراتیک فرمولە کردە و با بینش دموکراتیک حل بحرانهای صد سال اخیر را پیشنهاد دادە است. پارادایم کنفدرالیسم دموکراتیک با بینش صد سالەی دولت- ملت کە از طرف استعمارگران بنیاد نهادە شد در تضاد ایدئولوژیک بودە و نظام جهانی و طرح خاورمیانەی جدید در دهەی ٩٠ با بینش دموکراتیک برای حل بحرانهای ناشی از سیاست سرمایهداری همگرا نبود، لذا بر اساس بسترسازی برای بازترسیم نقشهی خاورمیانە، رهبر آپو بە مانعی برای رسیدن بە این سیاست تلقی گردید و در ١٥ فوریە ١٩٩٩ ایشان را بە حاکمان ترکیە تسلیم نمودند.
نقش ترکیە بەمانند پروژەی اسلام منعطف سیاسی در بسترسازی دیزاین نوین، مسیر اصلی خود را تغییر دادە و بە افکار امپراتوری نئوعثمانی و میثاق ملی روی آورد، کە این بینش با مقاومتهایی روبرو گردید. در اوایل با پلان دیزاین نوین، کوردها کە فاکتوری اصلی در موازنات منطقەای بودەاند، بە حساب نیامدە و ارادەی خلق کورد برای آزاد زیستن و همزیستی دموکراتیک و برابری خلقها بە مانعی بر سر راه پروژەهای استعماری و دیکتاتوری دیدە شد، لذا توطئەی ١٥ فوریە بە اجرا درآمد و مبارزات خلق کورد با تحریم همە جانبەی رسانەهای جهانی روبرو گردید. سکوت جهانی در برابر جنایات دولتها و قتل عام خلق کورد در راستای منفعتطلبی قدرتها پیشی گرفت.
مقاومت قهرمانانەی کوبانی در مقابل نیروهای داعش و همدستان ترکیەای، فضای سیاسی را بە کلی تغییر داد و نیروهای آزادیخواە در روژآوا حقانیت مبارزەی خویش را بە جهانیان قبولاندند. ولی در مقابل، ترکیە رسما وارد خاک سوریە شد و با اشغال عفرین، ادلب و گریسپی سعی داشت ناتو را وارد پروندهی سوریە کند، این یک موضوع نسبی به حساب میآید چرا که هیچ متغیری برای ورود نظامی ناتو به سوریە وجود ندارد و به نظر میرسد سازمان پیمان آتلانتیک شمالی علاقەمند بە درگیر شدن با روسیە نیست. هم اکنون جنگ ادلب حالت بحرانی بە خود گرفتە، در این بین روسها معتقدند اگر در پرونده ادلب مغلوب شوند ترکیە برنده شدە و بنابراین جنگ را رسما به آمریکا باختهاند. به همین دلیل پیشبینی نمیشود کە روسها به صورت ملموس از سوریە عقبنشینی کنند. در این میان ترکیه جرات و توان درگیری مستقیم با روسیه را ندارد و نخواهد داشت. ترکیە وارد بازی خطرناکی شدە کە توان مهار کردن آن را از دست دادە است. بدین ترتیب در سوریە جنگ جهانی سوم رقم خوردە و بر اساس دادەهای مختلف مداخلەگران این پروندە با واقعیت سیاست در میدان سوریە دستوپنجە نرم میکنند.
در ابتدا ایران کە نقش اساسی در سرپا نگە داشتن بشار اسد داشت، بە تدریج مجبور بە خالی کردن میدان میشود، سیاست ایران در مداخلەی برون مرزی بەطور کلی دچار چالش شدە و بعد از کشتە شدن قاسم سلیمانی این مداخلات وارد فاز نوینی شدە که بە مرور ایران مجبور بە عقب نشینی از موضع سیاست خویش گشتە و مجبور بە ترک میدان خواهد شد.
بەطور کلی اوضاع خاورمیانە بە شدت بحران زدە شدە و با ذهنیت سیستمهای دولت و قدرتمدار رهیافت برونرفت از این بحرانها ممکن نخواهد بود. رهبر آپو با فورمولە کردن پارادایم آزادی و کنفدرالیسم دموکراتیک چارەیابی بخشی از مشکلات ساختاری خاورمیانە را طرحریزی نمودە و حل بحرانهای منطقەای بە شکلی دموکراتیک، تنها راه برونرفت از بحران کنونی خواهد بود. حاکمان ایران هم اکنون با بحرانهای مختلف سیاسی، اجتماعی و مدیریتی روبرو هستند و قدرت برونرفت از این بحرانها را بەطور کلی از دست دادەاند، شیوع ویروس کوید١٩ (کرونا) و زمینگیر کردن نهادهای مربوطه در ایران گویای این واقعیت است کە سردمداران ایران قدرت مهار هیچگونە بحرانی را ندارند.
هم اکنون حاکمیت ایران در سراشیبی سقوط قرار گرفتە و بهسوی پرتگاهی مهیب سرازیر است. برونرفت از بحرانهای ناشی از ایدئولوژی شوونیسم و اسلام سیاسی در مرحلەی کنونی، همگرایی و بسترسازی برای مرحلەی پساجمهوری اسلامی است تا با دیدی دموکراتیک و باز، مسئلەی آزادیهای اجتماعی و سیاسی بازنگری شود و همگرایی بینشهای مختلف در این مرحله میتواند گرەگشای بخشی از معضلات ناشی از بینشهای ملیگرایی و شونیسم باشد. ترتیبات اثرگذار بر موضوع آیندەی ایران راهبردی و ترتیبات میدانی است کە بە هر صورت در مرحلە میدانی در فاز اول اثرگذاری همە نیروهای فعال در ایران بە شکلی در ترتیبات میدانی برای ترتیبات راهبردی موثر واقع خواهد بود.
دموکراسی پروسەای سیاسی و اجتماعی است کە احتیاج بە زمین مساعد دارد کە بتواند رشدونمو کند و از هم اکنون حیاتی است کە بستر مناسب را برای رشد دموکراسی در ایران مهیا کرد و این پروسە هم احتیاج بە درک واقعیت و رئالیتەی سیاسی اجتماعی ایران دارد. در ایران بحث از جمهوری و نوعی فدرالیسم تعریف نشدە میشود کە در عرصهی عمل در اوضاع سیاسی ایران با چالشهای متعدد روبرو خواهد شد. در اصل دموکراسی با بنیان حکومتهای هیرارشیک و دولت- ملتها در تضاد است و هیچگاه با این فرم و ساختار دموکراسی در ایران فضای مساعدی نخواهد یافت کە بتواند رشد نماید، لذا درک اوضاع و احترام بە تفاوتمندیهای جامعە الزامی و حیاتی است. یک حکومت گذار بە شکل جمهوری دموکراتیک از سیستم دولت- ملت باید گذر کند و بر اساس دموکراسی و آزادی فرد و جامعە نهادهای خود را بنا نهد.
از این منظر پژاک با ارائەی سیستم خودمدیریت دموکراتیک در جامعەای کنفدرال با چالشهای موجود در بستر سیستمهای حاکمیت ایران سعی در حل معضلات و شکل پرچالش این نوع سیستمها دارد. به این جهت آیندەی پسا جمهوری اسلامی ایران بایست بر اساس جامعەای دموکراتیک و سکولار طرحریزی شود که در آن حقوق همەی آحاد و تودههای جامعە و شهروندان آزاد بر اساس این جامعە آزاد تعریف گردد.
منبع: آلترناتیو شمارەی ٨٢