بیش از چهار دهه از عمر جمهوری اسلامی ایران می‌گذرد و در تمامی این مدت خلق‌های ایران جز نابرابری، بی‌عدالتی، فساد سیستماتیک در حوزه‌های سیاسی-اقتصادی و اجتماعی، فروپاشی بنیان‌های اخلاقی و هنجاری جامعه، اختلاس و رانت‌خواری‌های نجومی، آپارتاید جنستی و مردسالاری چیزی دیگر را لمس نکرده‌اند. در واقع رمز به درازا کشیدن عمر چنین رژیمی که به معنی واقعی کلمه «مافیایی» و تا بن دندان مستبد است در بحران‌آفرینی در حوزه داخلی و خارجی نهفته است. جمهوری اسلامی ایران استراتژیی جز وقت‌کشی و بحران‌زایی نداشته و ندارد، این امر باعث به تاراج رفتن سرمایه‌های انسانی و طبیعی ایران شده است‌.

در پیش گرفتن سیاست‌های غیر انسانی و نئولیبرالیستی حکومت در حوزه‌های اجتماعی و اقتصادی، تشدید بحران و بحران‌آفرینی در منطقه با استفاده از اقمار وابسته خود، هزینه نمودن میلیاردها دلار از سرمایه‌های مردم ایران برای مقاصد و اهداف غیر‌انسانی خود در سطح منطقه و جهان، سرکوب و کشتار نیروهای اجتماعی جوان و تحول‌خواه در داخل ایران، گوشه‌ای کوچک و آشکار از بی‌مسئولیتی و بحران‌آفرینی حاکمیت است. در این میان در روزهای اخیر ما شاهد بروز اتفاقاتی می‌باشیم که سیر و دامنه آنها هر روز بر دردها و رنج‌های مردم ایران بیشتر از پیش می‌افزاید. تنش‌های شدید، میان جمهوری اسلامی ایران و آمریکا نمونه‌ای از این بحران‌آفرینی‌های مهندسی شده و سیستماتیک است. بدین معنی که رفتارهای سیاسی و نظامی تنش‌آفرین و تهدید‌آمیز روی داده میان رژیم استبدادی حاکم بر ایران و آمریکا نه تنها به نفع  خواست‌ها و مطالبات آزادی خواهانه‌ی خلق‌های ایران و منطقه نمی‌باشد، بلکه باید توجه داشت از جنبه‌ای دیگر به نوعی موجبات برساخت زمینه‌های فرافکنی و به انفعال کشاندن این خواست‌ها را فراهم می‌نماید.

در این میان عدم شفافیت و سوء مدیریت رهبران و مدیران جمهوری اسلامی ایران هر روز به دامنه‌ی قربانیان خود می‌افزاید. در آخرین مورد حمله‌ی موشکی به هواپیمای مسافربری خطوط ایران – اوکراین و به قتل رساندن تعداد زیادی از انسان‌های بیگناه، نمود بیرونی و بارز فساد، فروپاشی و مسئولیت‌گریزی در تمامی حوزه‌ها، بخصوص در حوزه‌ی سیاسی و نظامی رژیم است. دروغگویی و عدم شفافیت در پاسخگویی در مقابل فاجعه‌ای که آفریده‌ی خود رژیم است، دل تمامی مردم ایران را به درد آورده و افکار عمومی جهان را دچار شک نموده است. سیکل و چرخه‌ی میان بحران و بقای رژیم، تنها زمانی قطع می‌گردد که تمامی خلق‌های ایران متحد و همراستا، حکومت استبدادی و تمامیت‌خواه موجود را وادار به تغییر و یا تسلیم نمایند.

به همین خاطر بیشتر خلق‌های ایران مدت‌هاست به این واقعیت تلخ دست یافته‌اند که جز سیاهی لشکر یا بهتر بگوییم پیاده نظامی جان برکف و مطیع در صحنه‌ی شطرنج قدرت و جنگ آفرینی‌های رژیم استبدادی حاکم چیزی دیگر نبوده و نیستند. آگاهی و  خودآگاهی نسبی خلق‌های ایران باعث بروز اعتراضات و اعتصابات در جهت ایجاد تغییرات دمکراتیک بنیادین در سال‌ها و ماه‌های اخیر در گستره‌ی ایران را فراهم نموده است. درک این موضوع حیاتی است که یگانه راه رهایی و آزادی و دمکراتیک نمودن تمامی ایران از توان سازماندهی گسترده، خودآگاهی، اتحاد و مبارزه و حساب‌خواهی هدفمند آنان در  مقابل حکومت استبدادی موجود می‌گذرد.

حزب حیات آزاد کوردستان- پژاک ضمن ابراز تاسف از واقعه‌، مراتب همدردی خود را به خلق‌های ایران و تمامی بازماندگان این حادثه تلخ و جانکاه اعلام می‌دارد.

مجلس حزب حیات آزاد کوردستان – پژاک