پروژه‌ی جامعه‌ی زنان آزاد شرق کردستان برای حل مسائل زنان در شرق کردستان و ایران
در عصر کنونی نظامهای سلطهگر و قدرت محور به چنان بن‌بستی رسیدهاند که دیگر قادر به تداوم بقای خویش و برآوردن مطالبات جامعه نیستند؛ لذا جهت بقای خویش در صدد تضعیف نیروی مقاومت جامعه بوده و از این طریق هر روز به ورطهی قهقرا میافتند. جمهوری اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و در تمامی عرصههای سیاسی، حقوقی، اقتصادی، آموزشی و بهداشتی و رفاهی به مرحلهی بحران حاد رسیده است و به اقتضای ماهیت خویش بر عدم ایجاد تغییرات بنیادین و عدم ارائه‌ی راهکارهایی در راستای خواستهها و مطالبات مردم و جامعه اصرار میورزد. در چنین نظامی نه تنها مشکلات و مسائل حل نمیشوند، بلکه گرسنگی و فقر بر جامعه سایه گسترده و شانس حیاتی دموکراتیک و آزاد کمتر و کمتر میشود. این انعکاس حکومت و رژیم ایران است. سرزمین ایران دارای غنای فرهنگی و اجتماعی بوده و در حالی که قادر به ایجاد حیاتی دموکراتیک و با مشارکت جمعی تمامی تفاومندی‌های اجتماعی است، این هویت به شیوهای مرگبار به ابزاری بحرانزا تبدیل گردانده شده است.
نظامی که در راستای حل مسائل اجتماعی هدفمند نباشد، دچار استهلاک و در نهایت فروپاشی خواهد شد. نظام ولایت فقیه در ایران با نادیده گرفتن مصائب اجتماعی داخلی، موضعی گاه دفاعی و گاه تهاجمی در برابر نیروهای خارجی اتخاذ کرده و بدین شکل در صدد بقای خویش است. جمهوری اسلامی همواره در تلاش است که بحرانهای داخلی را نادیده گرفته و با هزینهای گزاف در سطح منطقهای و فرامنطقهای نیرومند دیده شود. سعی دارد با ایجاد توازن با نیروهای خارجی مجال خشونت و سرکوب داخلی را فراهم آورد. آسیبهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و زیستمحیطی در ایران به مرز بحران رسیده و افزایش میزان بیکاری، فقر، اعتیاد، فحشا، خودکشی، استثمار جنسی و تبعیض جنسیتی و دهها مسئله دیگر، اثباتی بر این ادعاست. امروزه دیگر اثبات گشته که تبعیض روا داشته شده بر زنان سرمنشا تمامی مسائل اجتماعی است. زنان اولین قربانیان سیاستهای تبعیضآمیز و جنسیتگرای نظام جمهوری اسلامی بوده و همه نوع بیعدالتی و خشونت پنهان و عریان در زیر لوای دین، مذهب، سنت و عرف در حق آنان روا داشته شده و پویایی جامعه اینگونه از بین رفته است. جایی که زنان حضور داشته باشند، چشمپوشی از آزادی آسان نخواهد بود، آزادی گوهره و نیرویی فطری است که هیچ نیرویی قادر نیست آن را از وجود انسانها بزداید و تاریخ شاهد قیام و عصیانهای بسیاری جهت نیل به آزادی است؛ امروزه نیز زنان و به تبع آن کل جامعه در همان راستا هدفمند گشته و با توجه به امکانات و دادههای معاصر کمتر قشری دستبردار آزادی خویش خواهد بود.
دولتی که رهیافت و سازوکاری جهت حل مسائل زنان و مسائل اجتماعی نیابد و یا چنان نیتی از خویش نشان ندهد، توانایی مدیریت صحیح جامعه را نیز نخواهد داشت. اصلاحات موضعی قادر به گذار از این وضعیت را ممکن نخواهند کرد و شرط اصلی برای نیل به تغییرات بنیادین مورد نیاز، حصول به تغییرات اساسی در ذهنیت و منطق است که به یمن آن تحولات اخلاقی و رفتاری و حقوقی ایجاد گشته و آنگاه مسائل معیشتی نیز به نوعی حل خواهند شد. باید برای حل مسائل عمیقی همچون مسائل طبقاتی، جنسیتی و دینی در پی رهیافتهای تاریخی بود. نظام موجود در ایران نهتنها چنین عملکردی از خویش نشان نداده بلکه در حل مسئله اصلی جامعه یعنی مسئلهی زنان نیز ناتوان جلوه کرده و قادر به دیدن این حقیقت نیست که کلید حل مسائل و رهایی از بحران در دست زنان میباشد، در این موضوع به بازتولید مسئله پرداخته و بر حجم آنها هرچه بیشتر افزوده است.
زنانی که به درازای تاریخ سرچشمه حیات بودهاند، در نظام کنونی ایران هیچ انگاشته شده و مجاز به ابراز وجود در حوزههای انسانی، اجتماعی و اقتصادی نیستند، این عدم اجازه در دو سال اخیر هرچه برجستهتر گشته است. در جایی که فشارهای خارجی افزایش یافتهاند، رژیم بصورتی عاقلانه میبایست به زنان اجازهی ابراز وجود بیشتری میداد، زنان به عنوان توسعهدهندگان و آفرییندگان اخلاق اجتماعی در واقع مجری اصلی جامعهی دموکراتیک هستند. فرهنگ مادرـ زن که سازندهی جامعهی اخلاقی است با به رسمیت شناختن تفاوتمندیها و همزیستی در ارتقای اخلاق اجتماعی نقش مهمی را ایفا مینماید و بدین ترتیب مجال توسعهی ذهنی و عملی را فراهم میآورد. در چنین فضای دموکراتیکی، توازنی بین فرد و جامعه برقرار گشته و مسائل فرد و جامعه به شیوهای معقول حل میگردند. اگر زنان از جایگاهی رفیع پایین آورده شده و به ابژهای جنسی و محصور در انواع چهار دیواریها تبدیل گردند و در منگنهی ذهنیت مردسالاری و دینگرایی و نظام مصرفگرا قرار داده شوند، بستر کافی جهت زایش بحرانهای متعدد فراهم میآید. نظام سلطهگر نیز بجای پرداختن به پای بست خانه، در فکر ایوان بوده و در این فکر عبث است که با تعمیر ایوان، پای بست خانه را تحکیم خواهد نمود. ما امروزه با چنین برخوردی در ایران مواجهیم، ستم مضاعف بر زنان زمینهی خفقان اجتماعی هرچه بزرگتری را فراهم آورده و هر روز بیش از پیش جامعه را از رمق میاندازد.
امروزه صیغه همچون یک کلاه شرعی برای فحشایی رسمی تنظیم گشته و ازدواج در سنین کودکی پایمال بزرگی در موضوع حقوق بشر به ننگی اجتماعی تبدیل گشته است. زنان به سبب قوانین موجود قادر به تصمیمگیری در مورد سرنوشت خویش نبوده و دختران کودک در پنجهی بیانصافی مردانگی محض از حیات واقعی محروم گشته و عملا و از نظر انسانی و اجتماعی جان میدهند. جامعه بدین ترتیب به مردههایی سرپا تبدیل گشته و باری دیگر میبینیم کە نگرش غلط به زنان چگونه منجلابی اخلاقی را سبب میگردد. نگرش مردسالارانه که تمامی قوانین سیاسی، دولتی و حقوقی مطابق میل آن است زندگی را برای زنان دشوار ساخته و هرگونه خشونت جسمی و روحی همچون تعرض، تجاوز، تحقیر را بر زنان روا میدارد و حق حیات را از زنان سلب کرده است. در چنین رژیم اجتماعی و سیاسی‌ای، حق حیات از آن مردان بوده و مهر مردان بر تمامی حوزههای ذهنی و عملی حک گشته است. مردان دولت، قانون، حقوق و ولی امر هستند. زنان از هر نظر فاقد مکانیزمهای دفاعی گشته و در این بازی ناجوانمردانه نقش قربانی را داشته و فاقد امنیت حقوقی بوده و گاه در بنبست ناشی از این ستم مضاعف روی به خودکشی و نوع تآسفآورتر آن خودسوزی میآورند.
رژیم ایران همیشه از انسجام و همگرایی زنانی که در پی آزادی، مبارزه و مقاومت بودهاند هراس داشته و جهت ممانعت از ایجاد این انسجام، در کنار قوانین ظالمانه اعمال روزانهی بیشماری را پیشه کرده و از طرفی زنان را سرکوب نموده و از طرف دیگر سعی بر سازماندهی مزدورانی از میان زنان دارد. هدف از این سیاست دور نمودن زنان از حقیقت خویش و وادار کردن زنان به خشونت علیه زنان و بدین ترتیب در پی هرچه کمرنگتر نمودن حضور زنان و شکل دهی هرچه عمیقتر به حوزههای حیاتی بر اساس خواستهای مردسالارانه است. با تحمیل حجاب اجباری به زنان هرگونه مداخله در حوزهی فردی و امور خصوصی را مشروع نموده و در اصل هدف اصلی آن نهتنها پوشاندن روی بخشی از جامعه بلکه مسدود نمودن اذهان و افکار آنان است تا کنش اجتماعی هرچه ضعیفتر شود.
در نتیجهی عملکرد نظام اجرایی این نظام ستمگر، هماکنون صدها و هزاران زندانی زن وجود دارند که به بهانههای مختلف سیاسی و مدنی و حقوقی زندانی گشته، از حقوق انسانی خویش محروم شده و سلامت آنان به شیوهای جدی در خطر قرار گرفته است. بر همان منوال صدها کودک همراه با مادرانشان در زندان مغدور واقع گشته و از حقوق اولیهی حیات انسانی منع گشتهاند. در سرزمینی که چنین اعمالی را شاهد هستیم، نمیتوان دم از انسانیت، جمهوری و مدیریت زد! بکار بردن این اصطلاحات تنها و تنها در جهت عوامفریبی بوده و مشروعیتآفرینی جهت تداوم نظام حاکمه است. رژیمی که هرگونه کنش سیاسی را جرم تلقی کرده و چماق اعدام را همچون شمشیر دموکلس بر سر جامعه آویزان نموده است، نه میتواند مدیریت تلقی شود و نه جمهوری و نه انسانی! شکنجه نمودن زنانی همچون زینب جلالیان، نرگس محمدی، آتنا دایمی و گلرخ ایرانی و سایر زندانیان سیاسی زن نمودی از زندانی نمودن تمامی زنان است و نمیتواند گویای وجود نظامی انسانی باشد.
جامعهی زنان آزاد شرق کردستان، ریشهیابی مسائل و مشکلات سیاسی، اجتماعی، حقوقی، اقتصادی، آموزش و اشتغال زنان و ارائه راهحلی منطبق بر واقعیت تاریخی و امروزین را وظیفه خویش میداند. آزادی جامعه در گرو آزادی زنان است و اتخاذ رویکرد چارهیابی مسائل زنان در ایران و شرق کردستان وظیفهای بر دوش تمامی مبارزان زن میباشد. آزادی نه در نظام مصرفگرا و ظواهر ساختگی آن و نه در برخی از تغییرات مقطعی و موضعی است، مسئله آزادی زنان بسیار عمیق و ریشهدار بوده و نیاز به گرهگشایی و چارهیابی عمیقی دارد. جامعهی زنان آزاد شرق کردستان، سازمانی است که خود را در راستای حل دموکراتیک مسائل زنان تنظیم نموده و جهت آزادی زنان و جامعه و تغییرات نظام مبارزهای ریشهدار را پیشه نموده است. به همین جهت است که جهت چارهیابی مسائل ارائه راهکارهایی را ضروری میدانیم.
زنان اولین آفرینندگان جامعهای آزاد، عدالتمحور و برابر بوده و در عین حال آگاه از به هم خوردن تعادل نظام اجتماعی توسط ذهنیت مردسالاری و قدرت آنان میباشند. زنان در هیچ برههای سازماندهی جامعه بر پایهی روابط قدرتمحور را نپذیرفته و نخواهند پذیرفت. زنان همیشه در پی روابط عادلانه، برابر و آزاد بوده و سعی داشتهاند این را به تمامی جامعه تعمیم نمایند. اخلاق به مثابه آگاهی از عدالتخواهی و آزادی جامعه و وجدان اجتماعی و دموکراسی به مثابه شیوهی آزادی جامعه که زمینهی تمامی تفاوتمندیهای موجود در جامعه و همزیستی اجتماعی را فراهم میآورده، نظم را برقرار کرده و نیروی عمل و تصمیمگیری را تجسم میبخشد، بدون حضور زنان فاقد معنای واقعی است. سیاست ،خرد مشترک و مبارزهی آزادیخواهی است، آیا بدون بخش عظیمی از جامعه یعنی زنان امکان سیاستپردازی میتواند وجود داشته باشد؟ سیاست دموکراتیک بدون نمود حقیقی آزادی بدون وجود زنان میتواند حیث وجودی بیابد؟ قرن بیست و یکم از این نظر، قرن اوجگیری این مطالبات زنان و قرن آزادی زنان است. با وجود تشدید و جهانی گشتن فشارها و خشونت علیه زنان، مبارزات آنان مرزها را درنوردیده و جهانی گشتهاند. زنان با مبارزات خویش آگاهی بزرگی ایجاد کرده و ثابت کرد‌ه‌اند که جامعهی دموکراتیک، جامعهای اخلاقی و سیاسی بدون آزادی زنان حتی قابل اندیشیدن نیز نیست.
در ایران نیز زنان هر روز بیش از پیش جهت ایجاد جامعهای آزاد، برابر و دموکراتیک مبارزات خویش را ارتقا بخشیده و با بهرهگیری از میراث انقلابی خویش مطالبات خویش را از طرق جداگانه فرموله و ارائه مینمایند. زنان کورد با سالهایی مملو از آزادیخواهی و تلاش در راستای آن، مسیر مبارزات آزادیخواهانهی زنان خاورمیانه را روشن کردهاند. ثابت گشته که مبارزات آزادیخواهانهی زنان راهگشای دموکراسی و آزادی در سراسر سرزمین ایران خواهد گشت. اعتراضات و مبارزات یک سالهی اخیر بیش از پیش این امر را ثابت نمود. رژیم حاکمه نیز باید بداند که بجای پناه بردن عاجزانه به امور دیپلماتیک و توسل جستن به نیروهای خارجی، میتواند با تکیه بر پتانسیلهای داخلی و با جسارت به تصحیح نگرش و ذهنیت خویش در تعامل با آزادیخواهان میتواند مسیر حل مسائل جامعه را فراهم آورده و افق نوینی را در راستای دموکراتیزاسیون بگشاید. در این راستا راهکارهای مورد نظر خویش را بدینگونه مطرح مینماییم:
1ـ قبل از هر چیز قانون اساسی باید بر اساس وجدان اجتماعی و حقوق مسلم و اولیه انسانها تنظیم گردد و از قوانین جنسیتگرا، دین‌‌گرا، ملیگرا و تکگرا عاری شود. حقوق زنان، ملیت‌ها و صاحبان اعتقادات به شیوهای دموکراتیک در قوانین جای بگیرند.
2ـ زنان باید به صورت یکسان در تمامی پستها و مقامهای حکومتی جای بگیرند، نظام “ریاست مشترک” میتواند فتح بابی باشد بسوی رفع تمامی تبعیضهای جنسیتی!
3ـ یکی از دلایل اصلی بحرانهای اقتصادی در ایران، عدم حضور زنان در این حوزه است. با وابستگی زنان به مردان ارتشی از زنان بیکار تشکیل شده و نیمی از انرژی جامعه بدینگونه به هدر میرود. خروج جامعه از بحران با حضور زنان در تمامی نهادهای اقتصادی ارتباط مستقیم و تنگاتنگی دارد. زنان باید اجازه یابند بصورت فعال در امور اقتصادی جای گرفته و استقلال اقتصادی خویش را بدون قید و شرط داشته باشند و این مهم از طریق قوانین ضمانت شود.
4ـ جهت احیای جامعه و فرد آزاد، توازن حقوق جمعی و فردی شرط اساسی است. جهت ایجاد توازن بین جامعه و فرد، آزادی اجتماعی و فردی زنان اجتنابناپذیر میباشد. وضع قوانینی در این چارچوب جهت خروج ریشهای از بحرانها، غیرقابل اغماض است.
5ـ جامعه ساختاری بر اساس تفاوتمندی و تنوع است، به این دلیل، علاوه بر حقوق مساوی، احترام به تفاوتمندیهای جامعه را نیز ضروری میگرداند. برابری در واقع زیستن تمامی موجودیتهای اجتماعی با سرشت و تفاوتمندیهای مختص به خویش و تداوم آن است، منشا تمامی نابرابریهای اجتماعی نیز نابرابری در حقوق زنان است. بنابراین بدون گذار از ذهنیت جنسیتگرا و احیای آزادی زنان، نمیتوان از یک برابری اجتماعی حقیقی دم زد. باید قوانین برابری اجتماعی با محوریت زنان و آزادیهای جنسیتی باشند.
6ـ به دلیل عدم حضور آزادانهی زنان در حوزههای عمومی جامعه و عدم شرکت آنان در فعالیتهای هنری و ورزشی، استعدادها و تواناییهای هنری آنان نیز آشکار نمیگردند. بنابراین برای ابراز وجود زنان به صورت آزادانه باید از تمامی فرصتها و پتانسیلهای موجود برای حضور آنان در تمامی حوزههای ورزشی و هنری استفاده نموده و به ممنوعیتها و محدودیتها خاتمه داده شود.
7ـ لغو قانون ازدواج دختران در سنین پایین الزامی است. علاوه بر این باید صیغه و ازدواجهایی از این دست از میان برداشته شود و در این مورد امنیت قانونی زنان تأمین گردد. این قوانین و اعمالی که فراتر از ارادهی زنان می باشند، تأثیرات منفی روحی و جسمی با خود داشته و باعث جریحهدار شدن کرامت آنان گشته و از نظر روانی دچار مشکل میگردند و در نهایت انحطاط اخلاق اجتماعی را به دنبال دارد.
8ـ مجازات غیرانسانی اعدام بدون هیچ پیش شرطی باید لغو گردد، هیچ جرمی نمیتواند معادل مجازات اعدام باشد، این ننگ انسانی باید پاک شود. هر انسانی حق حیات دارد، این ابتدایی ترین و اولین حق هر انسان است. این حق باید ضمانت گردد.
9- آزادی بیان و گرایشات فکری متفاوت در هرجامعەای حق مسلمی است کە این حق درنظام ایران بە هیچ وجە رسمی شناختە نشدە وبهانەای است برای درهای باز زندان؛ قاعدتا زندانی نمودن افراد بە جهت افکار و گرایشات فکریشان روا نمی باشد و در این مورد هر انسانی در هر شرایطی می تواند از حق خود دفاع نماید.
10- ایران از نظر اجتماعی دارای تنوعات هویتی و فرهنگی است. هیچ جنسیت، زبان، اندیشه و خلقی فراتر از دیگری نبوده و هیچ هویتی نباید تحت فشار، اضمحلال فرهنگی ونابودی قرار گیرد. قوانین باید حافظ زبان مادری و فرهنگ اصیل مردمان باشند.
11- تمامی مواردی که در بالا ذکر گردیدند، مطالباتی از حقوق دموکراتیک است. جامعه زنان آزاد شرق کردستان، در تلاش برای حل مسائل از طرق دموکراتیک میباشد. در صورتیکه که راهکارهای دموکراتیک در پیش گرفته نشوند و زنان در معرض اعمال غیر اخلاقی قرار گیرند، در مقابل اصرار نظام بر عدم ایجاد تغییر، زنان دارای حق دفاع مشروع میباشند.
12- هر زنی دارای حق آزادانهی انتخاب پوشش خویش است. مشارکت آزادانه درتمامی فعالیتهای ورزشی، هنری، اجتماعی و توریسم حق طبیعی زنان است.
13- سازماندهی سنگ بنای اصلی آزادی بوده و جهت زنان غیر قابل اغماض است، بنابراین زنان حق دارند با همبستگی و پیوند مصمم و نیرومند و مبارزهای سازمان یافته رویای آزادی خویش را واقعیت بخشند.
مبارزه در برابر بیعدالتی، مبارزهای مشروع و صحیح است. جامعهی زنان آزاد شرق کردستان، در پیش گیری خطمشی مبارزاتی ایدئولوژیک، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و ایجاد آگاهی از خوددفاعی در مقابل تمامی تهاجمات علیه زنان در جامعه را یکی از وظایف اساسی خویش برمیشمارد. مواردی که بدان اشاره نمودیم، راهکارهایی در راستای چارهیابی در ارتباط با حقوق اساسی و آزادی های زنان است.
بدون شک برای تضمین آزادی نیاز به مبارزات گستردهای وجود دارد. بنابراین وظایف خطیری بر دوش زنان قرار دارد. زنان کرد، عرب، آذری و فارس باید متحد گردند و زنانی که در نهادها، تشکلها جای دارند، آگاه و فعالانه تلاش نمایند. باید دانست که مبارزهی آزاد بدون هزینه نخواهد بود و نیاز به همت و پشتکاری فراوان دارد. کسانی که به صورت سازماندهی شده مبارزه ننمایند، قادر به کسب موفقیت و پیروزی ماندگار نخواهند بود. زنان دارای نیرویی هستند که میتوانند نظامهای سلطهجو را در هم شکنند، تنها کافی است به خود و همدیگر اعتماد داشته و سازماندهی شده باشند. جامعهی زنان آزاد شرق کردستان ایمان دارد که پتانسیل زنان ایران و شرق کردستان و اتحاد آنان برای ایجاد تغییرات بزرگ در ایران کافی است. با اعتماد بر این نیرو و با صیانت از میراث مبارزات آزادیخواهانهی زنان سطح مبارزات خویش را ارتقا داده و تا رسیدن به آزادی و مساوات از پای نخواهیم نشست. 
جامعه‌ی زنان آزاد شرق کوردستان‌ـ کژار
۳ شهریور ۱۳۹۷