میسا ژیا
زندگی زمانی آغاز میگردد که با دستهای خویش فصل آفتاب را ورق زنیم وافق دوستی ولبخند را برای تمامی زنان سرزمین به ارمغان آوریم.
هرگاه بخواهیم در مورد موضوعی بحث نماییم بویژه در رابطه با زنان ومردان ابتدا از تاریخ پیدایش انسان وزندگی اجتماعی آنها آغاز مینماییم. این نیز بیانگر نگرشی ژرف بینانه به موضوع مورد بحث است زیرا تا زمانی که مرحله پیدایش انسانیت مورد کنکاش قرارنگیرد، نمیتوانیم پاسخی درست وآگاهانه به مسائل و بحرانهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، هویتی و اقتصادی دهیم که افراد جامعه سالیان متمادی است با آن روبرو بوده وسبب به تسلیمیت گرفتن، سرکوب و مرگ آنان گردیده است.
در این مقاله سعی مینماییم مسائل و پدیدههای اجتماعی که در تمامی بخشهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جامعه انسانی بویژه زنان روبه گسترش است، پرداخته و با بررسی و نتیجهگیری مناسب بتوانیم راهگشای مشکلات، پدیدهها وعوارض ناشی از ذهنیت مردسالار حاکم، گردیم.
در افسانهها و روایات پیشین یونان، بابل، مصر، سومر از زنان به مثابه جادوگر، فاحشه واهریمن نام برده شده است همین امر سبب گردید زنان رفته رفته از متن به حاشیه رانده شده و به عنوان جنس دوم به او نگریسته شود. درسرتاسرجهان، نگاه به جنس زن نگاهی تبعیض آمیز و کمتر سعی شده است راجع به این امر، کاوش صورت گیرد. در درازی تاریخ، مردان قدرت تمامی امورات اجتماعی وحیات انسانی را تحت حاکمیت خویش قرار داده و با اعمال وایجاد هرگونه خشونت، سرکوب و رفتارهای تبعیض گرایانه علیه زنان، آنان را بدیل گرفته ومهر ملکیت زدند. سوال اینجاست آیا زنان نسبت به این اقدام مردان حاکم اقدامی انجام دادهاند؟ هرکجا وهر زمان، موازین اخلاقی وانسانی اجتماعات پایمال گردد، جهت بازپسگیری آن نیرومند و پویاترین محرک اساسی وبنیادین جامعه، زنان به فعالیت و مبارزه پرداختهاند. مبارزهای که از پیدایش حیات اجتماعی آغاز گردیده و با جهشی افقی مرزهای محدود وطاقت فرسا را درنوردیده و جهت برقراری عدالت وایجاد شرایطی بهتر، در زمینهی اشتغال وحیات اجتماعی، مبدل به مبارزهای سیاسی واجتماعی علیه پدیدهی تبعیض گردیده است.
سلسلهها و حکومتهای بسیاری برسرزمین ایران حکمرانی نمودند و همچنین وضعیت اجتماعی زنان در طول ادوار مختلف تاریخی و فرهنگی متفاوت بوده است. در این ادوار به دلیل عدم امکان تحصیل، نداشتن منصب سیاسی، پایمال کردن حقوق اولیهشان و… سبب گردید نگرش شماری از زنان به وضعیت خویش، پذیرش سرنوشت و تسلیمیت باشد. از سیاستهای کهن ودیرینهی ذهنیت مردسالاری حاکم، کشاندن زنان به جایی بنام مسقطین، اولین مکانی که زنان را از عرش به فرش کشاندند. مسقطین، در سرزمین بینالنهرین، مکان عبادتگاه ایشتار « الههی عشق و برکت » بود که در آنجا زنان به عبادت مشغول بودند. تشویق زنان به خدمت گذاری درعبادتگاه مسقطین ومبدل ساختن آنجا به فاحشه خانه شرعی از سیاستهای کاهنان معبد بود که آنان را از راه شرعی به فاحشگی سوق داده وبنام زن مقدس از او یاد برده شده است. با گذشت زمان و پیدایش دولت، عبادتگاه مسقطین رفته رفته به حرمسرا تبدیل گردید که بزرگترین حرمسراها، حرمسرای کاخ توپقاپی در دوره قاجار و کاخ دلمهباغچه استانبول در دوران امپراطوری عثمانی هستند. در حرمسرای کاخ توپقاپی، زنان سوزندوزی، رقص، موسیقی و آرایش را میآموختند. این سنت تا پایان دوران قاجار در ایران ادامه داشت. رفته رفته این سنت جای خویش را به ازدواج چند همسری به صورت دائم و موقت داد.
مُتعه یا ازدواج موقت، نوعی از ازدواج در مذهب شیعه است که در آن عقد ازدواج برای زمان معین و محدودی با مهریهای معلوم، بین زن و مرد بسته میشود و با پایان آن رابطهٔ زوجیت خودبهخود لغو میگردد.
در سال١٣٧٠علی اکبر هاشمی رفسنجانی « رئیس جمهوری وقت » با مطرح کردن صیغه به عنوان راهکاری برای مقابله با معضلات جنسی جوانان، با مخالفتهای بسیاری روبرو گشت. اما در سال١٣٨١ با ارائه ی طرح خانه عفاف این بحث بالا گرفت و روز به روز گسترش و بازتاب مییابد.
سوال اینجاست، افراد جامعه در مورد صیغه چه نظری دارند؟ این نوع از به اصطلاح ازدواج در میان شهرهای ایران بویژه شهرهای بزرگ و مذهبی بسیار گسترش یافته است. علمای شیعه صیغه را امری حلال در راستای جلوگیری از فساد در جامعه، جهت تامین نیازهای جنسی زن ومرد دانسته و بدان مشروعیت میبخشند. بخشی از افراد جامعه با این شیوه از ازدواج موافق بوده بر این اساس که شرایط لازم جهت ازدواج دائم برای جوانان وجود ندارد و امر صیغه را راهکاری مناسب وحلال میپسندند. در این میان برخی از زنان نیز این امر را اقدامی نیک وپسندیده میپندارند؛ زیرا از این طریق نیازهای مادی وروزانهای خویش را تامین نموده ومهمتر اینکه بعنوان پشتوانه عاطفی و مالی به مرد مینگرند.
در این تعریف میتوان به فقر اقتصادی اشاره نمود که از مهم ترین مسائلی است که زنان را به سوی صیغه سوق میدهد. نیروهای حاکم با محدودیتهایی که در تمامی عرصههای اجتماعی برای زنان ایجاد نمودهاند، آنان را به مردان وابسته نموده و از طریق عدم ایجاد فرصتهای شغلی، تبعیض جنسیتی، موانع حقوقی و شرعی این وابستگی را تشدید کردند.
در واقع صیغه همان فاحشگی مقدس است که درابتدای بحث به آن اشاره نمودم. زنان را از عرش به فرش کشاندن است که مردان حاکم هر بار با گذار از خط مستقیم تاریخی، با رنگ ولعابی تازه به سیاست زن ستیزانه خویش تداوم میدهند. به حاشیه کشاندن زنان موجب گردید از بسیاری عرصههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی جامعه طرد گشته و خویش را محدود به چارجویی نمایند که نیروهای مرکزیتگرا از طریق کتب آسمانی و قوانین نوشته شده خویش برای آنان تعیین کردند. در این میان تنها کسی که از این نوع رابطه آسیب میبیند جنس زن است زیرا کالای خریداری شده محسوب و جزء املاک مرد قرار میگیرد. این نوع رابطه به سطحی رسیده که مبدل به فروش خدمات جنسی از سوی زنان گردیده است. زنان ودختران فراری از خانه، بیشتر مورد این نوع رابطه قرار میگیرند که هم از لحاظ مادی و معنوی آنان را تأمین نموده ونیز تکیه گاهی برای آنان باشند.
نهاد خانواده، اولین مرحله پرورش فکری کودک دختر و پسر است. پدر ومادر برای کودک دختر و پسر نقش و وظیفه هریک از آنان را برای آینده تعیین مینمایند. زن ابزاری جهت تامین نیازهای جنسی مردان وتشکیل خانواده ومردان نیز ابزاری جهت تامین نیازهای مادی وتکیه گاه زنان میگردد. در این میان زنان ومردان در تعیین وظایفشان هیچ گونه نقشی نداشته و همیشه نقش بازیگر را به دوش کشیدهاند که زنان نیز بیشتر از مردان، قربانی این شیوه از سیاست مردسالارانه گشتهاند.
بسیاری از افراد روشنفکر براین باورند که صیغه نوعی درآمدزایی برای زنان است ودر این راستا میتوانند نیاز مادی خویش را تامین نمایند و به عبارتی شغلی میپندارند. زیرا بدین گونه به آنان القاء نمودهاند که جسم زن متعلق به خود اوست و او در این باره تصمیم میگیرد که با آن چگونه رفتار نماید. اگر دراین باره با زنان به گفتگو بپردازیم بدون شک هیچ کدام از زنان نسبت به این امر خشنود نیستند وخویش را ابزاری بیش نمیپندارند. اما شرایط سخت اجتماعی و فقر اقتصادی که دولت برای جامعه ایجاد نموده و عدم تأمین نیازهای عاطفی از سوی خانواده، بستر چنین امری را برای آنان فراهم میسازد.
نظام جمهوری اسلامی ایران برای کشاندن جوانان به این راه زمینه سازی نموده و جامعه را بدین سو ارجاع میدهد. به وضوح میتوان دید زنانی که تن به این کار میدهند هم از لحاظ روحی وهم از لحاظ جسمی دچار آسیب های روانی میگردند و در انجام به اعتیاد و حتی خودکشی روی میآورند. زنان هنگامی که محیط خانواده را به امید حیاتی بهتر وآزادتر ترک میمایند، به ندرت بتوانند به آرمان شهری که میخواهند دست یابند. زیرا در تمامی جهان نگاهی غریبانه به زن نگریسته میشود. شاید در بعضی موارد امتیازهایی به زن اختصاص داده شود در عرصههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی اینگونه باشد، اما در اصل ذهنیت، ذهنیتی زن ستیزانه است که باید نسبت به این امر بیشتر آگاه گشت.
رواج صیغه درجامعه، به سطحی رسیده است که موجب امحاء و مرگ روح وجسم زنان و مردان گردیده است. شاید بپرسید چرا مردان؟! اما هریک از دو جنس زن ومرد به شیوهای متفاوت اسیر و تسلیم ذهنیت مردسالاری حاکم گردیدهاند. عبدالله اوجلان « رهبر خلق کورد وانسانیت » در این باره تصریح مینماید: نیروهای تمامیت خواه ومرکزگرا هردوجنس زن ومرد را به شیوهای دستهبندی شده بر یکدیگر حاکم ساخته است. نیروهای تمامیت خواه بر دولت حکم فرمایی میکنند و دولت نیز از طریق جنس مرد بر خانواده «میکرودولت » حکم مینماید واز این طریق زن از هرسو در حصاری گرفتار شده است. اگر بخواهیم برداشتی فراگیر از پدیدهها و مسائل اجتماعی داشته باشیم باید ابتدا به تاریخ رجوع نمود. زیرا بسیاری از مسائل بویژه مسئلهی زنان ریشهای تاریخی دارد و براین اساس باید به دقت نسبت به رواج صیغه با دیدگاهی ژرف بینانه و آگاهانه پرداخت. اگر شناخت ودرک درستی از جنس زن نداشته باشیم هیچ گاه نمیتوانیم پدیده ها ومسائلی که نیروهای مردسالار به پهنای تاریخ بر زنان تحمیل کردهاند را شناسایی نماییم.
زنان از هر قشر، طبقه وجایگاهی از اجتماع قرار بگیرند با مسائل و پدیدههایی روبرو میمانند که سبب کم رنگ شدن آنان در عرصههای حیات میگردد. همین امر سبب میگردد مردها سکان کشتی را به دست گرفته و زنان به عنوان مسافر وارد کشتی شوند. اما نکته مهم واساسی مقاومت و اراده زنان در مقابل ذهنیت مردسالاری است که در پهنای تاریخ با فداکاری و رشادتهایش کارهای بزرگی در راستای خدمت به جوامع انسانی نشان دادهند. لیلیت، تیامات، اینانا، خرم ، پوراندخت، طاهره قرةالعین، بانو قدم خیر، مینا اسکندری از نمونهی زنانی هستند که در پهنای تاریخ با وجود شرایط سخت و طاقت فرسا که مردان حاکم برجامعه نوشتهاند، مقابله نموده و با ایجاد واحداث سازمانها، مراکز و نهادهای فرهنگی واجتماعی جایگاهی والا برای زنان در بدنه و بطن جامعه ساختند. مقاومت و ارادهای که هیچگاه خاموش نگشت واکنون نیز زنان در مقابل هرگونه خشونت ونابرابری به مقابله برخاسته و سر تعظیم وتسلیمیت فرو ننهادهاند.
در جهان دوخط همیشگی وپایداربه شکلی موازی وجود داشته است؛ یکی قدرت ودیگری دموکراسی. در راه قدرت، انسانهای بسیاری قربانی وبه تسلیمیت گرفته شدند، اما دموکراسی همیشه در بطن جامعه در جریان بوده وبه صورت آتش پنهان در لایههای گیتی مانده وهربار با زبانه کشیدن به بیرون، قدرت را شکست داده وآرامش وبرابری را در جامعه برقرار نموده است که دراینجا مقصودم روح زنان است. هنگامی که به تاریخ رجوع مینماییم نشانههایی از روح عدالت خواهانه زنان را در برقراری عدالت ودموکراسی مشاهده خواهیم نمود. برای مثال الههی میترا که در کتیبهای از سنگ نوشتههای دوره ساسانی آمده که خداوند میترا در حال دادگری بوده است. از روی این نوشتهها وپژوهشها درمییابیم که زنان در چه جایگاه وموقعیتی بودهاند واکنون آنان را به سطحی رساندهاند که جسم خویش را به عرضه فروش میرسانند.
زنان در طول تاریخ سرچشمه مقاومت و آگاهی بودهاند و راه رهایی و روشنایی را برای تمامی انسانها هموار ساختهاند. زن به مثابهی نیروی پویا وهستندهی جامعه همیشه از سوی ذهنیتهای مقتدر مورد تعرض وآسیبهای فکری و جسمی قرار گرفته است. همیشه وهر زمان اگر نیروهایی با هم متحد گردند، هیچ قدرتی یارای غلبه بر آن را ندارد که این امر را زنان در پهنای تاریخ اثبات نمودهاند که آن چیزی که بصورت مداوم درون ما را از نو میسازد همان نیروی آزادی است که در اعماق وجود میزید.
نشانهها ومیراثهایی را که زنان در سرتاسر جهان با مبارزه، مقاومت وازخود گذشتگی بزرگ برای نسل امروز بجا گذاشتهاند به وضوح میتوان در سنگرهای مقاومت امروزین وفرداها مشاهده نمود. مبارزات بیوقفه زنان و تبلور آن در حرکتهای فردی، گروهی یا جنبشهای آزادی خواهانه زنان، تحولی بسیار بزرگ، مؤثر و فراگیر است، در واقع انقلابی است در بطن انقلاب. در اینجا نکته حائز اهمیت استقلال، خودمدیریتی وسازماندهی افقی زنان است که در مقابل حکومتهای استبدادی به مقابله برخاسته و به اهداف و آرمانهایشان موجودیت بخشیدهاند. زنان بایستی جامعه را برای این چنین تغییر بزرگ و سرنوشت سازی که منجر به دستیابی به جایگاه واقعی خویش در راستای تأمین منافع تمامی خلقها ودستیابی به سرزمینی نوین با آفرینش ذهنیتی آزاد، آماده نموده و در راستای آزادی اندیشه، زبان، قلم وتشکلها نقش پیشاهنگی را گستردهتر و وسیع تر نهند. نیرویی که غیرممکنها را به ممکن تبدیل نمود، باشکستن مرزها وزیستنی آزادمنشانه، برای امروز و فردایی بهتر، بذر آزادی ویکسانی را کاشت.