ارزیابی پژاک در مورد آخرین وضعیت ایران در مرحله پسا_انتخابات
به نظر میرسد تغییر و تحولاتی که تمام گسترهی خاورمیانه را در برگرفته باشدت و حدت هرچه بیشتر استمرار خواهد یافت. شکی نیست منطقهی آشوبزدهی خاورمیانه همچنان در آتش بیثباتی خواهد سوخت و تحلیلی خلاف این موضوع به معنای نادیده انگاشتن وضعیت سیاسی-اجتماعی منطقه و برنامههای مداخلهجویانهی نیروهای جهانی است. در چنین شرایطی تنها نیروهایی که ابعاد فرهنگی، ایدئولوژیک و اجتماعی منطقه را مدنظر قرار داده و مطالبات اجتماعی خلقها را محور کار خود قرار دهند، تأثیرگذار خواهند بود و توانایی آن را خواهند داشت که به موازات مبارزهی مسلحانه با اتکای به نیروی اجتماعی، علمی و ایدئولوژیک خویش در توازنات منطقهای نقش ایفا نمایند.
برعکس جنگهای جهانی اول و دوم که میان جبهههای مخالف با مرزبندیهای مشخص رویداد، پروسهی جنگ جهانی سوم که از کاراکتر جداگانهای برخوردار است، همپیمانی، همکاری و تمامی مناسبات میان نیروها- چه دولتـملتهای منطقهای و چه نیروهای استیلاگر امپریالیستی_ تاکتیکی و روزانه بوده و بر این اساس منافع و خواستههای آنها بهصورت روزانه در حال تغییر است. به همین دلیل نیروهای که در یک جبهه قرار دارند و میجنگند در اندک زمانی میتوانند در تقابل با یکدیگر قرار گیرند. بهعنوان نمونه مناسبات میان ترکیه-روسیه، ترکیه-عربستان، عربستان-قطر و قطر-ایران را میتوان بر همین منطق ارزیابی نمود.
موج تغییر و تحولات در خاورمیانه ابتدا در ایران و پس از انتخابات سال 2009 آغاز گردید و پسازآن کشورهای تونس، لیبی، سوریه، مصر و یمن را در برگرفت. جمهوری اسلامی ایران که سالهاست در داخل سیاستهای سرکوبگرانه و نظامی و ضداجتماعی را در دستور کار خود قرار داده است، در راستای دور نگهداشتن جنگ از مرزهایش به صورتی فعال در درگیرهای منطقهای مداخلهی مستقیم مینماید. ایران در برابر جبههی اقتدارگرای سنی، پیشاهنگی بلوک شیعهی اقتدارطلب را در برنامهی راهبردی خویش قرار داده و در این چارچوب اتحادی را رقم زده است. در راستای ایجاد هلال شیعی از مرزهای خراسان تا مدیترانه بر گسترهی جنگ افزوده و همین امر به تقابلات مذهبی در منطقه دامن زده است. این رفتار تمامیتخواهانه به میزان دشمنان و ناراضیان حکومت ایران در سطح منطقه هر چه بیشتر افزوده است.
پروسهی انتخابات ریاست جمهوری با روی کار آمدن نیروهای میانهرو به پایان رسید. اگرچه بسیاری از تحلیلگران آن را بهمنزلهی تداوم مذاکرات بر سر انرژی اتمی و یا استمرار مناسبات نرم میان ایران و آمریکا در دوران ریاست جمهوری اوباما قلمداد میکنند اما حملات اخیر رویداده در تهران -آرامگاه خمینی و مجلس شورای اسلامی- عکس این موضوع را نشان میدهد. داعش مسئولیت این حملات را برعهده گرفت اما واضح است حملاتی ازایندست که پس از دیدار ترامپ از عربستان و تهدیدات آمریکا-اسرائیل علیه ایران صورت گرفت، نتیجهی مستقیم سیاستهای داخلی و خارجی ایران میباشند.
واضح است مقطع پیشرو برای ایران مقطعی حساس بوده و بهآسانی سپری نخواهد شد. البته نباید فراموش کرد که جمهوری اسلامی ایران این پیشینهی تاریخی را دارد تا حملات اخیر را بهمنزلهی فرصت و دستآویزی در راستای فشار و سرکوب هر چه بیشتر خلق کورد و دیگر ملل ایرانی بهکاربرد. نیروهای منطقهای و فرامنطقهای در راستای بازترسیم خاورمیانه در تلاش هستند اما به دلیل اینکه هرکدام منافع خاص خویش را دنبال میکنند، هیچکدام دارای برنامه و راهبردی مشخص در راستای چاریابی مسائل نیستند. اگرچه در برخی مناطق جهت توقف درگیریها و برتری نسبی نیرویی بر نیروی دیگر همپیمانیهایی صورت گیرد نیز این امر هیچگونه ارتباطی با مکانیسم چارهیابی بنیادین نداشته و بههیچوجه معطوف به سرچشمهی مسائل نیست.
تا زمانی که مطالبات اجتماعی ملل منطقه برآورده نگردد و برنامههای منطبق با واقعیت فرهنگیـاجتماعی منطقه در دستور کار قرار نگیرد جنگ باشدت هرچهتمامتر ادامه خواهد یافت. ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست، بدیهی است تفاوتمندیهای اجتماعی، فرهنگی، مذهبی، ملی و مطالبات زنان در ایران همچنان از اساسیترین چالشهای پیشروی جمهوری اسلامی ایران خواهد بود و این چالشها در صورت عدم چارهیابی پیامدهای خطرناکی را در صورت استمرار وضعیت موجود به بار خواهد آورد. از این منظر بایستی جامعه را پتانسیل و نیروی بنیادین تغییر و تحول در ایران بهحساب آورد که با گذشت زمان به میزان خودآگاهی آن افزوده میشود.
بدون شک میتوان با خوانش صحیح سیاسی-اجتماعی، علمی و یک تحلیل مناسب ایدئولوژیک و جامعهشناسانه و همچنین پیشبرد مدل و متدهای نوین مانع از آغاز جنگ و درگیرها شد. نیروهایی که در چارچوب کسب مطالبات سیاسی-اجتماعی خلقها به سازماندهی خویش پرداختهاند و سعی بر پاسخگویی به این خواستهها داشته مانع از وقوع جنگ داخلی و تعارضات میان خلقی و دستاندازیهای خارجی میگردند. از سوی دیگر نیروهای محافظهکار منطقهای از منافع و ذهنیت تنگنظرانهی کنونی خود که هیچ همراستایی با واقعیتهای لزوما تاریخی و اجتماعی خلقهای منطقه ندارد، دست برنداشته و این امر موجبات درگیریهای شدید را فراهم نموده است. درواقع این رفتار موجبات بروز تراژدیهای گسترده و دنبالهداری را سبب شده است. اگر ایران در شرایط کنونی که تمامی توجهات بینالدولی به آن معطوف گشته است، گشایشی دمکراتیک را رقم نزند، در برابر مطالبات خلقها مانع ایجاد نماید و همچنان بر سیاستهای سرکوبگرانهی سنتی خود اصرار ورزد بدیهی است که سرنوشتی فرای کشورهایی همچون سوریه، لیبی و عراق نخواهد داشت. بدون تردید در چنین شرایطی تقابلات و تعارضات آینی، مذهی و قومی که ریشه در سیاستهای دیرین حاکمیت ایران دارند، عمیقتر خواهد گردید. همین رویکرد میتواند زمینه را جهت مداخلات خارجی هرچه بیشتر فراهم نماید. البته همچنان که اشاره شد با اتخاذ رویکرد عقلانی میتوان مانع از پدید آمدن فضایی بحرانی و آشوبناک شد. اگر ایران در راستای ایجاد نظام دمکراتیک و خودمدیریتهای بومی به بازخوانی منطقی وضعیت موجود پرداخته و نظام دولتـملتگرا، جنسیتگرا و تئوکراتیک خویش را از صافی تغییر و تحول عبور دهد توانایی آن را دارد که ریسک و خطرات درونی و بیرونی را به حداقل رساند. بر همین مبنا یکی از اساسیترین برنامههایی که دولت ایران باید آن را در اولویت قرار دهد، به رسمیت شناختن حقوق حقهی تمامی خلقهای ایران و بخصوص خلق کورد در حوزههای فرهنگی و سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. کوردها به عنوان یکی از بازیگران اساسی خاورمیانه با برخورداری از آگاهی ملی، از پروژهی جاگزین مختص به خویش بر خوردار بوده و در این راستا تلاش در جهت نیل به خودمدیریتی دمکراتیک از اهم اهداف آنها میباشد. بدون شک کوردها در شرقکوردستان نیز در چارچوب این رهنمود به نیروی اساسی همیابی و همگرایی خلقها مبدل خواهند گردید.
چنانچه ایران سیاستهای خارجی خویش را مورد بازبینی بنیادین در راستای ارادهی معطوف به تغییر قرار ندهد و همچنان بر سیاستهای کنونی خود که همانا تعمیق درگیری و چالشهای مذهبی در منطقه میباشد اصرار نماید، بدون شک مصون از مداخلات خارجی و نارضایتیهای داخلی نخواهد ماند. دولت ایران میتواند بر مبنای چارهیابی بحرانهای پدیدآمده ـکه ریشه در نظام قدرتمحور دولت-ملت داردـ رویکردی دموکراتیک را سرلوحهی کاری خود قرار دهد و همزمان با نیروهایی که خواستار چارهیابی میباشند، تعامل و همکاری را در پیش بگیرد. در پیش گرفتن چنین رویهای فضایی را به میان خواهد آورد که خیر عموم خلقهای ایران و منطقه را به مراه خواهد داشت. در شرایطی که کوردها به پیشاهنگان پیشبرد ملت دموکراتیک بدل گشته اند و با ملل منطقه یک جبههی متحد را در برابر مداخلات شکل دادهاند، میتوانند نقشی اساسی در راستای چارهیابی مسائل ایران نیز ایفا نمایند.
مجلس حزب حیات آزاد کوردستان-پژاک
15.06.2017