شاهو کمانگر ـ
انسان پیش از هر چیزی یک موجود طبیعی است و به اعتبار آن از یک هویت طبیعی برخوردار است. انسان در عین حال به عنوان فردیت و هویت یکتا و منحصر به فرد یک موجود اجتماعی است که با دیگر هم نوع‌ها و هم‌فکران خویش، صاحب هویت اجتماعی است. در هم بستگی با یک گروه یا اجتماع هر شخص منحصر به فرد به نوبه‌ی خود در تعیین و شناساندن هویت دیگر افراد گروه سهیم است. اشتراوس می‌گوید که “هویت شخص اساسا در پهنه‌ی اجتماع شکل می‌گیرد و نقش زبان را در شکل‌گیری هویت مهم می‌شمارد”.
هویت با «من» انسان یکی نیست. «من» موجودی است که می‌اندیشد و از او رفتار و فعالیت سر می‌زند. هویت از مجموع فرایند «از دست رفته‌ها» و «بازیافته‌ها» بر ذهن آدمی به جا می‌ماند و بر کیفیت روند بعدی فعالیت‌ها و طرز زندگی تاثیر می‌گذارد.
هویت یک پدیده‌ی ثابت نیست و در گذر زمان دچار تغیراتی می‌گردد، ولی از یک مهم نباید چشم‌پوشی کرد که هویت‌اجتماعی است که تغییرات را تعیین می‌کند و تغییرات را بر اساس فرهنگ و شیوه‌ی زندگی رد و قبول می‌کند. تغییرات در هویت و رد و قبول کردن این تغییرات بسیار حساس و پر اهمیت می‌باشد چون در صورت اشتباه به نابودی هویت‌اجتماعی و پارچه شدن اجتماع و از بین رفتن هویت‌های اجتماعی می‌شود که می‌توان به نابودی هلن‌ها و سریانی‌ها و کلدانی‌ها و حتی ارمنه‌ها که به درازای تاریخ در سرزمین‌های خود زیستند، اگرچه جغرافیای کمی در اختیار دارند اما هویت و بودن چند هزار ساله‌ی خود را از دست دادند. اکثر هویت‌های فرادست و حاکم(دولت‌ها) از تنوع هویتی و چند رنگی بودن اجتماعات هویتی، ترس و واهمه دارند چون از هست‌مندی آنها با خطراتی مواجه خواهد شد. بر این اساس هویتی را تعریف و هویت‌های تحت کنترل و امر خود را مجبور به زیستن در هویت تعریفی در چارچوب خود(دولت) می‌کند و این هویت تعریف شده و مهندسی شده در تمام بخش‌های اجتماع نفوذ داده می‌شود تا جای که پس از گذشت زمان هویت‌های اجتماعی گوناگون از میان رفته، یک رنگ و هموژن می‌شوند تا جایی که این هویت‌ها بعضی مواقع حتی خودانکارگری کرده و از هویت اصلی خویش شرم و واهمه می‌دارند.
اما سوالی پیش می‌آید که کوردها هم به هزاران سال و به درازای تاریخ در سرزمین مادری خود و در همسایگی و در زندگی مشترک با هلن‌ها و سریانی‌ها و کلدانی‌ها و ارمنی‌ها و… زندگی کردند، اما چه چیزی باعث ماندگاری و ایستایی هویت کوردی و از بین رفتن سایر هویت‌ها گردیده است؟
کوردها نیز در طول تاریخ با نسل‌کشی فیزیکی، فرهنگی و شدیدترین نوع آسمیلاسیون روبرو شده و در طول تاریخ با اشتباهات فراوان در مسیر بی‌هویت شدن و از بین رفتن هویت خویش قرار گرفته‌اند اما یکی از دلایل بسیار مهم و حیاتی که باعث ماندگاری هویت کوردی شده است، فرهنگ و هنر مردم کورد و زندگی این مردم با فرهنگ هزاران ساله‌ی خودشان بوده است. از زمانی که پارس‌ها بر مادها حاکم شدند و در بسیاری از جنگ‌ها و حتی شیوه‌ی حکومت و زندگی از مادها کمک گرفته و از قدرت آنها استفاده کردند. اما این مردم شیوه و طرز زندگی نیمه‌دموکراتیک و اشتراکی خود را ادامه دادند این روش زندگی که مادها داشتند، در دوره‌ی اسلامی و حتی امپراطوری عثمانی ادامه داشت، هر چند بارها فریب خورده و در جنگ علیه مردمان و هویت‌های دیگر به کار گرفته شداند، اما هویت این مردم با توجه به فرهنگ و هنر غنی آنها تا حد معقولی از نابودی در امان ماند.
برای نمونه هویت اجتماعی کورد به آیین زردشتی و میترایی باور و اعتقاد داشته، اما زمان حمله‌ی اعراب به کوردستان مردم پس از مقاومت فراوان در برابر اعراب آن بخش از اسلام که با فرهنگ و هویت اجتماع سازگاری داشت را قبول کردند و قسمت‌هایی از اسلام که در ضدیت با فرهنگ آنان بود را نپذیرفت‌اند که می‌توان به علوی‌ها و یارسان‌ها و ایزدی‌ها و مراسم‌های آیینی مردم کورد که سرشار از جلوه‌ها و آثار هنری است اشاره کرد که تائیدی بر این ادعا می‌باشد. بر این مبنا می‌توان گفت که نقش «هنر» در هویت اجتماعی کوردی جایگاه بسیار ویژه و خاصی را ایفاء می‌نماید، تا جایی که در تمام مراحل زندگی یک شخص با هویت کوردی موزیک و جلوه‌های رنگی زیبا و در عرصه‌ی ذهن و عمل او نمایان و قابل مشاهده می‌باشد.
یکی از کارویژه‌های مهم «هنر»، زیبا نمودن زندگی می‌باشد که این امر باعث معنادهی و هدفمند کردن ساحت مادی(بیرونی) زیستی انسان می‌گردد. یک شخص در هویت اجتماعی کوردی با دهل و سرنا یا صدای دلنواز چهل‌دف، چشم به دنیا می‌گشاید و با لالایی پر احساس مادر لب به سخن باز می‌کند و با آشنایی با تاریخ خود که بخش بزرگی از آن نیز با هنر ماندگار شده است(مانند معماری‌ها و آواها و موزیک‌های فولکلور و…) بزرگ می‌شود و دوباره با دهل، سرنا و ملودی و ریتم غنی چمری(چەمەری) که یک تکه موزیک و رسم باقی مانده از دوران آیین‌ میترایستی است با دنیا وداع می‌کند. هنر از مرگ، حافظه‌ی تاریخی مردم جلوگیری می‌کند که می‌توان به افسانه‌ها و داستان‌هایی مانند «مم و زین» اثر احمد خانی، شیرین و فرهاد کوردی و شاهنامه‌ی کوردی(کتاب‌های یاد شده صرفا کپی آثار پارسی نمی‌باشد دلیل این موضوع دارا بودن بخش‌هایی است که در اثر پارسی وجود ندارد و همچنین فضای زبانی، ساختاری و تصوری متفاوت بکار رفته در اثر است که نشان از شخصیت متفاوت اثر می‌دهد) و معماری‌ (معماری پله‌ای منطقه‌ی هورامانات و معماری برون‌گرای مناطق دشت- کوهستانی زاگروس) در سراسر کوردستان می‌توان اشاره کرد. مردمی که از تاریخی بدین شکل و زندگی و هنری به این زیبایی دارند، هویت اجتماعی خود را بصورت مستمر پربارتر می‌کنند. خلق کورد و دیگر خلق‌های جهان با بازخوانی هنر و فرهنگ و حافظه‌ی تاریخی که دارند باعث دچار نشدن به تکرار اشتباهات تاریخی می گردد. از طرف دیگر این هنر و فرهنگ خویش را با قدمی نوین دز قالب مدرنیته‌ی دموکراتیک جلوگیری نمودن از نفوذ مدرنیته‌ی سرمایه‌داری و بازی جدید آن (داعش) را قبول نمی‌کند و کوبانی را می‌آفریند. هویت اجتماعی که 12000 سال قبل از میلاد با هنر معماری «گوبکلی‌تپه» خویش را به دنیا نمایان کرد. نقش مادر‌فرهنگی را برای وجود یافتن تمام هویت‌های دیگر بازی کرد. امروز نیز با هنر مقاومت و سیستم خود‌مدیریتی زنان و جامعه و مشارکت بی‌سابقه‌ی زنان در مقاومت بار دیگر خود را به جهان ثابت کرد. صفت مشخصه‌ی هنر به عنوان یک رسانه‌ی ارتباط فرهنگی، بازتاب هویت مسایل، دغدغه‌های انسانی و هویتی اجتماع در آثار خویش است. هنر رساترین رسانه‌ای است که می‌توان در خدمت خیرعام خلق‌های زحمتکش و کارگر و ملیت‌های ستمدیده و مقاوم بکار برده شود. برای مثال انقلاب روژآوای(غرب‌کوردستان) کوردستان و کوبانی با آثار هنری از مجسمه‌ی هادی ضیاءالدینی(مجسمه‌ی گریلای زن) و تاتر‌های دکتر قطب الدین صادقی در تهران و آهنگ‌های که در سرتاسر کوردستان و پس از آن در جهان و صدها آثار هنری دیگر به مردم جهان معرفی شد. دیدن این آثار هنری سبب گردید، صدها و هزاران کس از بخش‌هایی دیگر کوردستان مانند شهید «کلهور‌ ایلام»، شهید «آریل کوبانی» اهل استان البرز و ده‌ها و صدها شهید از کشورهای دیگر در کوبانی، نشانی بر سطح نفوذ و عمق اثر هنر در خودآگاهی فرد-اجتماع می‌توان ارزیابی نمود. از منظری دیگر روژآوا (غرب کوردستان) هویت اجتماعی کورد و حتی هویت انسانیت را زنده نگاه داشتند. پس می‌توان اذعان داشت که هنر معماری «گوبکلی‌تپه» و هنر و مراسم‌های آیینی مانند خانقاه‌ها و مراسم یارسان‌ها و ایزدی‌ها و علوی‌ها و موارد زیادی از این دست تا هنر مقاومت و انقلاب کوبانی و غرب کوردستان، ادامه دهنده‌ی یکدیگر می‌باشد و باعث گردید تا هویت اجتماعی کورد به عاقبت هویت‌هایی مانند سریانی‌ها و هلن‌ها و کلدانی‌ها و… دچار نگردد.