کاویان کامدین

یک ماه از آغاز جنگ اسرائیل-حماس گذشت و اکنون تلاش‌ها جهت جلب رضایت اسرائیل برای آتش‌بس و رسیدگی به وضعیت مردم جنگ‌زده‌ی غزه در حال افزایش است. هنوز معلوم نیست که فرجام این جنگ افسارگسیخه به کجا ختم خواهد شد. آیا واقعاً آتش‌بس اعلام خواهد شد، یا خیر! آیا طرفین حملات خود را به صورت متقابل متوقف خواهند ساخت یا نه؟ اعلام آتش‌بس مشروط بر آزادی گروگان‌های در دست حماس موفقیت‌آمیز خواهد بود یا اینکه اسرائیل تا تسخیر و کنترل کل غزه به جنگ ادامه خواهد داد؟  

این‌ها سوال‌هایی است که پاسخ مشخصی ندارند. اسرائیل اعلام کرده که پس از جنگ، کنترل غزه را در اختیار خواهد گرفت. این‌ها می‌توانند رویکردهای تاکتیکی و یا راهبردی باشند، هفته‌ها و ماه‌های آینده شاید روشن‌تر بتوانیم چشم‌انداز دقیق‌تری از وضعیت به دست بیاوریم. اما مهم‌تر از همه روزهای پس از جنگ خواهد بود که از همین اکنون رویکردهای سیاسی نشان می‌دهند گفتمان‌های سیاسی و دیپلماتیک بر کدام محور شکل خواهند گرفت. نظریه‌ای که بیش‌ترین محبوبیت را در میان افکار عمومی به دست آورده است، نظریه‌ی «دو دولت در یک سرزمین» است که رسانه‌ها و محافل دیپلماتیک بر آن پافشاری می‌کنند.

پس از تشدید جنگ اسرائیل-حماس، قدرت‌های درگیر در مسائل خاورمیانه نظریه‌ی «دو دولت در یک سرزمین» را به عنوان یک راه‌حل سیاسی در مسئله‌ی برون‌رفت از بحران فلسطین-اسرائیل هرچه بیش‌تر مطرح می‌سازند. زنجیره دیدارهای بلینکن وزیر امور خارجه‌ی آمریکا در منطقه کاملا با چنین محوریتی صورت می‌گیرند و دولت‌های درگیر در این مسئله بر این نظریه پافشاری می‌کنند.

شکی نیست که ملت مظلوم فلسطین به عنوان «حق تعیین سرنوشت» از این حق برخوردار است که درخواست یک دولت را مطرح سازد و در شرایط موجود، افکار عمومی جهان به عنوان یک خواست و مطالبه طبیعی، در نظر خواهد گرفت. اما مسئله‌ در اینجاست که آینده‌نگری ژرفی در چشم‌انداز «دو دولت در یک سرزمین» وجود ندارد. اگر این نظریه تحقق پیدا کند، برای چند دهه‌ی دیگر جنگ دامن این سرزمین‌ و ملت‌ها را راها نخواهد کرد.

بزرگترین کوته‌فکری در اینجاست که چشم‌انداز دو دولت در یک سرزمین را «مساوی با پایان جنگ و کشتار» در میان اسرائیل و فلسطین تصور کنیم. نظریه‌ی «دو دولت در یک سرزمین»، مسئله‌ای فراسوی حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین است. اگر هم کل منطقه چشم‌انداز دو دولت در یک سرزمین را به رسمیت بشناسد، باز هم گمان نمی‌رود که جنگ و کشتار در خاورمیانه متوقف شود. درست برعکس، این نظریه راه را هر چه بیشتر بر جنگ‌ و کشتار خواهد گشود.

یکی از بزرگترین اشتباهات دو قرن اخیر در عدم تفسیر درست از «حق تعیین سرنوشت» ملت‌ها و اقلیت‌ها، در برون‌رفت از مسائل سیاسی صورت گرفت که موجب کشتار و جنگ‌های بزرگی در سرتاسر جهان شد. خوانش عامه این بود که حق تعیین سرنوشت مساوی است با تاسیس دولت! جز این هیچ تفسیر دیگری در باب حل مسائل سیاسی صورت نگرفت. در صورتی که حق تعیین سرنوشت یکسان نیست و نباید قطعا چنان تصور کرد که حتما باید به تاسیس دولت ختم شود. چرا این حق تعیین سرنوشت به عنوان «حیات مشترک» ملت‌ها در کنار هم تفسیر نشود؟ چرا به عنوان «دو ملت در یک سرزمین مشترک» تفسیر نشود؟

آیا این امکان وجود ندارد که سرزمین‌های اسرائیل و فلسطینی به عنوان «سرزمین مشترک یهودیان و اعراب» تعریف گردد و بجای تملّک مطلقه یکی، به تملّک هر دو ملت در بیاید؟ بدون شک این امکان وجود دارد و گرایش‌های دمکراتیک در میان هر دو ملت نیز وجود دارند. این امکان وجود دارد که از حق تعیین سرنوشت به عنوان «تاسیس دمکراسی» بین دو ملت استفاده شود. این خردمندانه‌ترین راه‌حلی است که می‌تواند جنگ و کشتار را در فلسطین برای همیشه متوقف سازد. پذیرش یکدیگر بر اساس ارزش‌های دمکراتیک! جنگ چند صد ساله‌ی یهود و اعراب بدین صورت می‌تواند برای همیشه متوقف گردد.

اما نظریه‌ی «سرزمین مشترک» اندیشه‌ای است که فقط با مبارزات دمکراتیک هر دو ملت به تحقق خواهد رسید. باید هم مردم یهودی و هم عرب، سازمان و قدرت‌های حاکم بر آن منطقه را با مبارزات دمکراتیک خود ناگزیر به این نظریه سازند، برای توقف جنگ و به تحقق رساندن نظریه‌ی « دو ملت در سرزمینی مشترک و دمکراتیک» مبارزه کنند و جناح‌های افراطی هم در میان اسرائیل و هم در فلسطین با این مبارزات دمکراتیک خود ناچار به پذیرش این نظریه نمایند. وگرنه نمی‌توان از قدرت‌های حاکم در اسرائیل و فلسطین انتظار به تحقق رساندن همزیستی مسالمت‌آمیزانه و دمکراتیک این دو ملت را داشت. این خود ملت‌ عرب و یهودی است که باید در این راه مبارزه کنند و به پیروزی برسند. به ویژه روشنفکران هر دو ملت، شخصیت‌های فرهیخته و موثر در به تحقق رساندن دمکراسی و صلح نقش مهمی خواهند داشت. صلح و دمکراسی ماندگار مشروط بر از میان رفتن کامل نظام دولت-ملت در هر دو طرف است. تا زمانیکه نظام دولت-ملت در اسرائیل-فلسطین وجود داشته باشد، انتظار نمی‌رود آتش خشم و تنفر خاموشی داشته باشد. زیرا دولت-ملت خشم و تنفر را شعله‌ور می‌سازد، کینه‌توزی و انتقام‌جویی را افزایش می‌دهد. در بطن نظام دولت-ملت دو ساختار ملیتی نمی‌گنجد. گنجایش یکی بر اساس نابودی دیگری است و با این روال هیچ چشم‌انداز دمکراتیک و امیدوار کننده‌ای در حل مسئله نمی‌تواند وجود داشته باشد.

فقط در صورتی امید به این سرزمین‌ها باز خواهد گشت که نظریه‌های «دو ملت در سرزمین‌ مشترک و دمکراتیک» گسترش پیدا کند و قدرت‌های افراطی هم در فلسطین و هم در اسرائیل ناگزیر به پذیرش اصل همزیستی دمکراتیک گردند. بجای اشغالگری، نیست و نابود کردن یکدیگر، باید بذرهای همزیستی و مسامحه را کاشت. باید گفت که تمام این سرزمین‌ها متعلق به ملت عرب و یهود است. بجای اینکه در میان هر دو ملت دیوار نفرت و خشم بکشند، باید دیوارها را برداشت و اصل دمکراتیک را جایگزین نمود. آن هم زمانی که جنگ و خون‌ریزی به اوج رسیده است، نه در پایان جنگ!

از دید ملت دمکراتیک یک سرزمین می‌تواند متعلق به چند ملت باشد. به تملّک در آوردند سرزمینی به نام یک ملت و مذهب خاص در خاورمیانه بسیار سخت است. زیرا بافت فرهنگی، ملیتی و نژادی آنچنان درهم تنیده است که تفکیک ملت‌ها از یکدیگر غیر ممکن به نظر می‌رسد. اگر بخواهند از دیدگاه دولت-ملت و با فرمول «دو دولت در یک سرزمین» به حل مسئله بنگرند، شکی نیست که اختلافات عمیق‌تر خواهند شد.

نگرش ناسیونالیستی دو قرن اخیر متکی بر «یک ملت، یک زبان، یک پرچم و یک کشور» بود! اساسا این نگرش موجب جنگ و تنش‌های موجود در خاورمیانه است. یکی از الزامات رشد دمکراسی و آزادی در منطقه، در هم شکستن این نگرش جزم‌اندیشانه و جنگ‌افروزانه است. بدون شک حل مسئله‌ی کُرد و دیگر مسائل در خاورمیانه نیز، فقط با دیدگاه ملت دمکراتیک امکان‌پذیر است. راه‌ها و روش‌های دیگر، به جنگ و تنش بین ملت‌ها، مذاهب و ساختارهای اجتماعی منطقه خواهد افزود.