پیمان ویان

انقلاب زنان در شرق کوردستان و ایران، آغازگر تحولات بنیادین اجتماعی در خاورمیانه خواهد بود. انقلابی بر مبنای نیروی اخلاق و سرشت حقیقی طبیعت اجتماعی، ذهنیت آزادیخواهی در هر فردی را شکل می‌بخشد. انقلابی که پیش چشم جهانیان روی داده، نشانگر رابطه دوآلیته زن – جوان و مبارزه می‌باشد. بدیگر معنا؛ وجود زن – جوان پدیدآورنده والاترین مبارزات آزادیخواهانه بوده و بر همین اساس نیز مبارزات آزادیخواهانه بن‌مایه حفظ روح آزاد در جامعه خواهدگشت. زنان با عشق به آزادی، خیابان و میدان‌ها را به عرصه‌ مبارزه مبدل نموده و این سهم خود از نگارش تاریخ آزادی، با این مضمون که آزادی عشق است و برای دست‌یابی به یک عشق راستین باید مبارزه نمود را به یادگار خواهند گذاشت. تاریخ اقتدارگرای نظام حاکمه در ایران در برگیرنده تلاشهای وسیع و ژرف نظام با تمامی ساختار مادی و ذهنیتی خود جهت دور ساختن جامعه از تمامی ارزش‌های آن می‌باشد. جامعه‌ای که فرد فردش زیر منگنه مرگبار فرمانبری آنقدر ناتوان گردانیده شده تا روحش از خیال حیاتی آزاد دور شود.

چنين ذهنيتي بدعت و نيروي زاينده و ريشه خود را از ذهنيت جنسيت‌گرايي مردسالار برگرفته و هر روز اين جهان را با رويدادهاي تراژديکي که در کشتار جسماني – هويتي زنان به بي‌رحمانه‌ترين شيوه رخ مي‌نماياند، زير سايه مرگ کشانيده و چهره زندگي را زشت و زشت‌تر نموده است. رهبر آپو قدمت شکل‌گيري اين ذهنيت که سرمنشا آن ريشه در عقل و هوش مرداقتدارگرا داشته را هفت‌ونيم هزار سال دانسته و به بررسي و تحليل آن پرداخته است. نظام برآمده از اين ذهنيت پيش از هر چيز مصادره رنج زن را چون يک فرهنگ رواج و در همين راستا نيز تمامي ارزشهاي حيات آزاد اجتماعي را نيز آماج حملات نظام‌مند خود قرار داده. با شکلگيري دولت ملت نيز جنسيتگرايي مردسالار بعنوان اسلحهاي کارا بر عليه موجوديت زن، به کار گرفتهشد. دولت سايه خدا بر روي زمين گشته و از آن پس نيز هرگونه يورشي بر موجوديت زن مشروع و روا پنداشته شد. ذهنيت مردسالار داراي خصلتي متجاوز بوده و اين خصلت نهادينه شده در واقع بن‌مايه موجوديت دولت مي‌باشد. نظامي با چنين ذهنيتي، قطعا دشمن اراده آزاد زن بوده و اين مهم حذف زنان و جوانان از تمامي عرصه‌هاي حيات را با خود به دنبال داشت. اين واقعيات شکل گرفته مربوط به اولين مراحل شکل‌گيري نظام دولتي در دوران العبيد است و تا کنون بر همين منوال ارزشهاي انسانيت را درون برنامه‌هاي استيلاگرانه خود حفظ نموده است. تجاوز، استيلا و اشغال در واقع جامعه را بسوي اختناق سوق مي‌دهد. در گذر زمان اين ذهنيت متجاوز، فراتر از جسم زنان، به فرهنگي که بر اعتقادات، اخلاق و ارزشهاي اجتماعي جامعه سايه گسترانيده مبدل گشت. راهکارهاي پيشبرد حاکميت از سوي چنين نظامي طي عمليات‌هايي به شيوه‌هاي مختلط گاهي صريح، قاطع و نابودگرانه و گاه نيز منعطف، غيرمحسوس و غيرمستقيم صورت مي‌پذيرند. به تعبيري مي‌توان گفت در هر مرحله و به نسبت آنچه صلاحش بوده، نقابي بر چهره واقعي خود کشيده و ذات بدور از حقيقت مديريتش، همان حاکميت بر مبناي ذهنيت بوده است. بگونه‌اي بافتهاي جامعه را به خود مبتلا نموده که وجود دولت را ضروري و عدم وجودش را غيرممکن پنداشته و از توان خودمديريتي کوچکترين مسائل زندگي خود ناتوان و درمانده گردانده. اين واقعيات در نمود نظام سرمايه‌داري به بدترين نحو ممکن، که در هيچ يک از دوران نظام اقتدارگراي مردسالار ديده نشده، هرگونه قابليت و استقلال فکري – عملي را از جامعه بازستانده است. اين در حالي‌ست که خلق‌هاي ستمديده در طول تاريخ، به تمامي تسليم نگشته و در برابر اين ذهنيت دسپوت و متجاوز، مقاومت نموده است. بي‌رحمترين و زورگوترين ديکتاتوريها با نيروي اجتماعي برآمده از همبستگي خلقها از ميان برداشته شده‌اند. ديکتاتوريهاي کنوني، چون رژيم اشغالگر ايران نيز بر اين مهم اشراف داشته و از همين‌رو چنين وقيح و وحشي به مبارزان از هر طيف و جنسي، با هدف نابودي حمله نموده و گاهي نيز درصدد اختلاف‌پراکني و ايجاد شکاف و گسستي هرچند ضعيف در هيات باشکوه اتحاد شکل‌گرفته ميان خلق‌ها و زنان برمي‌آيد. همزيستي خلق‌ها و فرهنگ مقاومت از قدمتي به درازاي شکل‌گيري فرم خلق و ملت‌ها در جهان برخوردار است. انقلابهاي صورت گرفته در 300  سال اخير همه بر ضد ذهنيت متجاوز دولتها روي داده‌اند و البته پيشاهنگي راستين در هيچ يک از اين انقلابها قابل انکار نيست.

زنان پس از شعله‌ورترشدن جنگ در خاورميانه، بيش از هر زماني مورد هدف حملاتي گسترده و نابودگر قرار گرفتند، که با شيوه‌هاي نوين مبارزاتي و مقاومتي خود از تبديل شدن به قرباني و مغدور ماندن، موج اميد و آزادي را براي خود به ارمغان آوردند. نيروهاي اقتدارگراي جهاني تحت عناوين نويني از قبيل القاعده و داعش، به موجوديت و زندگي زنان حمله نمودند. اين نيروها از سويي زنان را درون نظام سرمايه‌داري، از گوهر وجودي او تهي گردانده و تحت عنوان آزادي فردي، آنان را کالا ساخته‌اند. از سوي ديگر، در خاورميانه و توسط نيروهاي تندرو، زير لواي اسلام، شمشير نسل‌کشي را بر گردن آنان نهاده‌، خيال ايجاد جامعه‌اي برده، سياه و تاريک در سده 21 را در سر مي‌پرورانند. آنچه چون نقشي براي زن تدارک ديده بودند، چيزي نبود جز قرباني. زنان با پرداخت بديلي گرانبها اين خيال و برنامه‌هاي مربوط بدان را پوچ گرداندند و مقاومتي شايان نابودي هرگونه نظام متجاوزي را به پا داشتند. بعنوان مثال با اينکه اکثر مردان در برابر نيروهاي تاريک‌پرست طالبان عاجز ماندند، به بخشي از آن مبدل گشته و زنان را تنها گذاشتند، زنان در ميدان مانده و براي حقوق مشروع خود به مبارزه ادامه مي‌دهند. اين نشان از رشد و ارتقاي سطح آگاهي، اراده و پيشاهنگي زنان در خاوميانه جهت کسب حياتي آزاد و اجتماعي دارد. زنان هميشه با نفرت از ذهنيت اقتدارگراي مردسالار، از فرهنگ و حقيقت حيات آزاد دست نکشيده و در تلاش جهت سازماندهي و همبستگي خود بوده‌اند. مبارزات جهاني زنان بصورت همبسته و سازماني، طي 10 سال اخير باشکوه‌ترين دوران خود را از سر گذرانده و يکصدا فرياد مقاومت و عدم قبول ذهنيت متجاوز مرد اقتدارگرا را برآوردند. ترانه جهاني LAS TIZ زنان نمونه جالب اين همبستگي و سازماندهي زنان است برعليه ذهنيت متجاوز. پس مي‌توان گفت؛ اگرچه نظام دولت‌گرا در نمود سرمايه‌دارانه خود سعي در زدودن زنان از هويت و گوهر وجودي‌شان و به کار بستن آنها بعنوان يک کالا در بازارهاي سودپرست خود دارند ولي قادر به نابودي روحي آزاديخواهي آنان نگشته‌اند. از همين‌رو چنانچه از واقعيات کنوني مبارزات زنان پيداست، با جرات مي‌توان ادعا نمود که زنان راديکالترين نيرو و موج مقاومت برخاسته بر عليه نظام اقتدارگرا، بويژه نظام دولت – ملت را تشکيل داده و پيشاهنگان انقلابي جهاني گشته‌اند.

انقلاب زنان در روژآواي کوردستان عليه داعش، ضربه مهلک و نابودگري را بر نظام جنسيتگرا وارد آورده و به الهامي بس بزرگ براي زنان جهان مبدل گشته و مايه احياي دوباره روحيه انقلابي در آنان شد. آنچه بر اساس تاريخ انقلابهاي جهان در تحليل اين انقلاب مي‌توان گفت اين است که براي نخستين بار انقلابي با فکر و اراده آزاد زنان بود، انقلابي راستين. زنان انقلابي انقلاب را رقم زدند. زنان در روژآوا با همراهي و همرزمي زنان انترناسيوناليست، نه تنها جنگيدند بلکه همزمان در برساخت نظام خودمديريتي خود در تمامي عرصه‌هاي حيات اجتماعي اعم از دفاع، سياست، اقتصاد، فرهنگ و … نيز همت گماشته و نيروي تصميم، همفکري و همکاري خود را به جهانيان نماياندند. با تشکيل نظام خودويژه، حفظ دست‌آوردهاي بزرگ و انقلابي خود و جامعه را به ضمانت درآوردند. زنان درسهاي بزرگي را که از تاريخ مبارزاتشان گرفته‌اند، فراموش نکرده و ديگر اجازه نخواهند داد تا رنج و فداکاريهايشان ديگربار از سوي ذهنيت مردسالار مورد غصب واقع گردد. از همين‌رو زنان همزمان با مبارزه، قيام و جنگ، سياست سازماندهي خود در تمامي زمينه‌ها را بصورت خودويژه، به انجام مي‌رسانند. زيرا يکي از مبادي و رهنمودهاي مبارزاتي رهبر آپو بر عليه نظام مردسالاري که زن را وابسته، ناتوان، نيازمند مديريت و بدور از نيروي تصميم‌گيري ساخته را سالهاست که سرلوحه مبارزات خويش قرار داده و در اين راستا گامهاي عملي ارزنده‌اي برداشته است. زنان در انقلاب روژآوا تجربيات گرانبهايي در زمينه دفاع از دست‌آوردهاي خويش کسب نموده‌اند. اکنون موج اين انقلاب در شرق کوردستان و ايران نيز سربرآورده و همچون طوفاني سهمگين بنيان ذهنيتي – ساختارين نظام جنسيت‌گرا را با فروپاشي روبرو نموده است. در برخي از مراحل تاريخ اجتماعي جوامع، طوفان غصب اقتدارگرايان، حيات جامعه را از درون تهي ساخته و محکوم به نابودي مي‌نمودند. اما اکنون اين طوفان مقاومت انقلاب زنان است که نظام دولتي جنسيت‌گرا، دين‌گرا و ملت‌گرا را از ميان بر ميدارد. ديگر ما بر مسير دوران رزيني قرار گرفته‌ايم. دوران انقلاب زنان، دوران دفاع از موجوديت جوامع، ارزشهاي اجتماعي و زندگي آزاد با پيشاهنگي زنان است. هر انقلابي با عملکرد انقلابيون روي ميدهد، زنان و جامعه در شرق کوردستان و از ديگر خلقهاي سراسر ايران، انقلابيون بزرگي آفريده‌اند که با فداي جان خود، آزادي جامعه را تحقق خواهند بخشيد. انقلاب ذهنيتي، بزرگترين انقلابهاست. قالبهاي ذهنيت اقتدارگرا طي پروسه اين انقلاب، از ميان برداشته خواهد شد و ذهنيتي آزاد و دمکراتيک شکل مي‌گيرد. فرمول سحرآميز ژن، ژيان، آزادي بيان مشخص و روشن انقلاب ذهنيتي از سوي تمامي جامعه است. فرمولي که در برگيرنده فلسفه و انديشه حيات آزاد، پاسخ و نيروي چاره‌يابي جامعه است در مقابله با پوسيدگي و درماندگي ذهنيت اقتدارگراي مردسالار در حل مسائل اجتماعي و در راس آن مسئله زنان است.

رهبر آپو بعنوان اولين رهبر، فيلسوف و انديشمند نيروي تحول‌ساز و روح آزاديخواه زنان را به خوبي شناخته و با اعتماد به قابليت اين نيرو در پيشبرد يک انقلاب عظيم بيان داشتند که سده 21 سده آزادي زنان است. سراسر دوران مبارزاتي خويش، حتي دوران انزوا در زندان امرالي را به مبارزه، سازماندهي و پيشبرد اتحاد و همبستگي زنان اختصاص داد. بر همين اساس نيز تمامي عرصه‌هاي مبارزاتي را به عرصه‌اي براي آموزش و ارتقاي سطح اراده آزاد آنان متحول نمود. رهبر آپو با اشراف حقيقت اين مسئله که اگر زنان به کسي وابسته نبوده و به خويشتن خويش دست‌ يابند، قادر به ايجاد جهاني آزاد خواهند گشت و آزادي زنان پيش از آزادي ملت‌ها قرار دارند. زحمات و مبارزات رهبر آپو جهت آزادي زنان کورد، به الهام، رهنمود و نظامي آلترناتيو جهت مبارزات آزاديخواهانه زنان در سراسر جهان مبدل گشته است. از همين‌روست که انديشه آفريننده شعار ژن، ژيان، آزادي تا اين اندازه تاثيرگذار و قادر به گردهم آوردن تمامي نيروهاي دمکراتيک و آزاديخواه جهان گشته است.

آنچه در اين مرحله از شکل‌گيري انقلاب جهاني زنان در عين حال که انقلابي اجتماعي نيز مي‌باشد، از اهميتي حياتي برخوردار است، پيشبرد و دفاع از آن است. زماني که بحث از دفاع از انقلاب زنان به ميان مي‌آيد، بدين معنا نيست که انقلاب شکل گرفته و پايان يافته. انقلابي به اين ژرفا و وسعت که هزاران سال اقتدار و استيلاي يک ذهنيت مستبد و قاتل را پيش‌روي اهداف مبارزاتي خود قرار داده، طي يک پروسه درازمدت همراه با عملياتهاي گوناگون و مستمر درون  يک نظم والا قادر به پيروزي و ايجاد يک حيات آزاد راستين خواهد بود. زنان و جوانان در ايران سالهاست که در برابر تحميلات نظام اشغالگر سر تسليم فرود نياورده و اکنون در نتيجه مقاومتهاي خود راه روبه يک انقلاب باشکوه را فراهم آورده که نظام را از بنيان ايدئولوژيکي‌ آن مورد هدف قرار داده است. زنان از تمامي خلقهاي ايران طي صد سال گذشته هميشه بعنوان پيشاهنگان موثر در قيامها، حضور داشته و حتي براي حفظ سرزمين ايران در برابر نيروهاي امپرياليست و محافظه‌کار به شيوه‌اي راديکال مبارزه نموده‌اند. زنان در مقابله با تسليميت دولت حاکم در برابر نيروهاي اشغالگر امپرياليستي مواضعي از حضور مسلحانه در مجلس و مجبور نمودن دولت به تغيير تصميم خود، حضور فعال و موثر در دوران انقلاب مشروطه، در دوران انقلاب 57 و از آن پس نيز با وجود تمامي فشار و خشونت قانوني – عرفي که بر آنان روا داشته شد، از پاي نياستادند. اما آنچه بعنوان دست‌آوردي سياسي – اجتماعي و حقوقي بتوان از آن ياد کرد را به دست نياوردند. زنان در نتيجه انقلاب 57 و پس از آن 43 حکومت زن‌کشي که با از ميان بردن حقوق انساني – اجتماعي زنان و خلق‌ها پايه‌هاي حکومتي خود را بنا نهاد، ميراث و تجربيات تاريخي بزرگي بدست آورده‌اند. اينبار آنان بر اين امر واقفند که نه براي بر سر کار آوردن اقتداري نوين، بلکه براي خود، خلق‌ها، فرهنگ ملتها و حياتي آزاد براي همه به پا خواسته و انقلاب مي‌کنند. انقلاب زنان بيان ملت دمکراتيک است، زيرا تمامي بخشهاي جامعه حقيقت خود را در اين انقلاب مي‌بينند. انقلابي که ماهيت آن دربرگيرنده تمامي تفاوتمنديهاي جامعه باشد، قطعا پيروز خواهد بود. اما آنچه نياز حياتي اين انقلاب است؛ يک سازماندهي توانمند، اتحاد و سيستم دفاعي است. سازماندهي توانمند با مشارکت تمامي خلقها، طبقات، اديان و مذاهب شکل مي‌گيرد. در اين راستا نيز بايستي زنان، جوانان و خلقها طي پلاتفرمهاي مشترکي بصورت يک جبهه مشترک کنار هم آمده و تحت يک سازمان چترآسا به بررسي مسائل اجتماعي زنان و ايجاد آلترناتيو و پيشبرد راهکار چارهيابي آن بپردازند. چنين جبهه‌ دمکراتيکي هر اندازه سازماندهي شده و متحد باشد همان اندازه به نظام دولتي ضعيف گشته و فرو خواهد پاشيد. با همبستگي جامعه‌اي که درون يک جغرافيا زندگي مي‌کنند، از کوردستان تا بلوچستان و از اهواز تا آذربايجان از تهران تا  رشت، مشخص ساختند که تا چه اندازه نظام کنفدراليسم دمکراتيک با پيشاهنگي زنان را پسند نموده‌اند.

نظام دفاع ذاتي يک نظام غيرقابل چشم‌پوشي در سازماندهي مورد بحث مي‌باشد. يک جامعه براي دفاع از خود به سازماندهي دفاع ذاتي در تمامي عرصه‌هاي اجتماعي اعم از سياسي، اقتصادي، آموزش، فرهنگ و محيط‌ زيست نياز دارد. اين ضمانت راستين تداوم حيات اجتماعي و موجوديت يک جامعه است. نظامهاي اقتدارگرا هميشه همچون يک اصل حاکميت خود، جامعه را از توان، نظام و ابزار دفاعي بري مي‌سازد. اين واقعيت در نمود زنان و جوانان به‌خوبي قابل مشاهده است که تا چه اندازه دولت سعي داشت تا آنان را در مقوله دفاع ذاتي ناتوان و بدون عکس‌العمل باقي بگذارد. بدون شک وقتي بحث از دفاع در ميان است، منظور ما تنها به کار بستن ابزار مادي يا اسلحه نيست. انديشه و فرهنگ منتج آن در زمينه دفاع بهترين و کاراترين مباني پيشبرد سازماندهي دفاع ذاتي را به بار خواهند آورد. نظامهاي اقتدارگراي ظالم بيش از هر چيزي از انديشه و فلسفه حيات آزاد و با اراده جامعه در هراسند. از همين‌رو استيلا و تجاوز نظام‌مند چنين نظامهايي، پيش از هر عرصه از حيات جامعه بر انديشه و فرهنگ آن جامعه يورش مي‌برند و تحت سلطه خود درمي‌آورند. هر جامعه با تمامي تشکلات خود اعم از ملت‌ها، باور و مذاهب وقتي داراي توان فکري مختص به خود باشند، شانس حياتي آزاد را خواهند داشت. در غير اينصورت از صحنه تاريخ محو خواهند شد. زنان و جواناني که سالهاست تحت حاکميت قاتل و مستبد قرار داشته‌اند، اکنون پيشاهنگي يک انقلاب جهاني را بر عهده گرفته‌، مهر انقلاب خود را بر روند تمامي قيامها و انقلابهاي مردمان جهان زده‌‌اند. اين انقلاب از هم اکنون بايستي دفاع از خود را در راس برنامه‌هاي مبارزاتي خود قرار دهد. انقلاب زنان که روبه آفرينش انقلاب خلقها در ايران گام نهاده، بايستي دفاع ذاتي نسبت به تمامي خودويژگيها و تفاوتمنديهاي جامعه و عرصه‌هاي اجتماعي خود را چون ستون اساسي نظام خودمديريتي دمکراتيک مدنظر قرار دهد. آنچه از روند پيشرفت اين انقلاب پيداست آنکه روزانه جامعه و زنان به چگونگي خودمديريتي پي برده و به نظام مورد نظر خود نزديکتر مي‌شوند. نظام خودمديرتي و ساختار دفاع ذاتي يک جامعه هرگز توسط و نسبت به ساختار دولتي شکل نمي‌گيرد. نظام دفاع ذاتي ارزشهاي سياسي – دمکراتيک و ماهيت مادي – معنوي زنان و جامعه را در تمامي عرصه‌هاي حيات اجتماعي حفظ و ارتقا مي‌بخشد. ما بعنوان جامعه زنان آزاد شرق کوردستان KJAR  با چنين ديدگاه و انديشه‌اي کارزار « زمان دفاع از انقلاب زنان فرارسيده « را اعلان داشتيم. ما خود را در سازماندهي و همبسته‌سازي زنان و جامعه جهت دست‌يابي به يک نظام توانمند جهت دفاع ذاتي درون انقلاب زنان و خلقها در شرق کوردستان و ايران مسئول مي‌دانيم. با تمام توان،‌ شعف و شور چنين انقلابي که آفريننده عصرهاي آزاد براي بشريت خواهد بود،‌ مشارکت مي‌نماييم. تا تحقق آزادي تمامي زنان و خلق‌ها در ايران،‌ مبارزاتمان را در تمامي عرصه‌ها با تکيه بر انديشه‌ها و نظريات حيات آزادي که رهبر آپو بنا نهاده،‌ توسعه خواهيم داد. ما بعنوان زنان کورد از توان تجربيات نزديک به نيم قرن مبارزات سوسياليستي، اکولوژيکي و دمکراتيک در کوردستان،‌ برخوردار مي‌باشيم. زنان در شرق کوردستان و ايران تصميم گرفته‌اند که آزاد زندگي کنند،‌ مبارزه نموده، بديل داده و از اين پس هيچ نيرويي ياراي مقابله با آنان را نخواهد داشت.

 

منبع: مجله‌ی آلترناتیو دوره‌ی سوم شماره‌ی ١٢