نویسنده مقاله: کاویان کامدین
بر روی آوارهای تمدن باستانی و از نفس افتادهی خاورمیانه، «اندیشهای» در حال شکوفایی است که هم تمدن شرور سرمایهداری را خشمگین میسازد و هم تمدن مغرور و سرکش شرقی را! کینهتوزی و تنفر معطوف به این جوانهی «تمدن دمکراتیک»، هرگز علنی و آشکارا به مبارزه برنخواست. تمدنهای پیر و از پای درآمدهی غربی و شرقی با توکل به توطئه، ربایش و حقه و دسیسه، به جنگ این جوانهی در حال رشد، برخواستند. جوانهی ما در سپیده دم «تمدن دمکراتیک» بسان تمام اعصار تاریخی، در یک شخصیت تجلی پیدا مینمود و این شخصیت قبل از اینکه مورد خشم تمام خدایان باستان و اعصار قدیم قرار بگیرد، توانست بذرهایاش را در دل خاک بکارد. هرچند اکنون خود ۲۴ سال مورد خشم خدایان زمانه قرار گرفته است و در زندان امرالی با کم نظیرترین نحوه شکنجه و بیدادگری مواجه است، اما بذرهای که زمانی در دل خاکهای بکر و حاصلخیز کُردستان کاشته بود، امروز در سرتاسر جهان، چه در شرق و چه در غرب، جوانه زدهاند. داستان توطئه، ربودن و گروگانگرفتن رهبر آپو در زندان انفرادی امرالی از آنجا آغاز شد که قدرتهای تمدن باستانی، متوجه سرشت انقلابی آن شدند. این قدرتها متوجه شدند که این جوانهی در حال رشد، در تناقض با تمام مبانی و اصول فلسفی و پارادایمی مدرنیتهی حاکم، عمل میکند و تفاوتی ریشهای با هر دو شاخهی تمدن دارد. برای همین تمام قدرتهای دولتی و سرویسهای اطلاعاتی چندین کشور جهان با تمام اختلافاتی و تناقضاتی که با هم داشتند، دست به یکی شدند و خواستند قبل از شکوفا شدن این بذر، آنرا بخشکانند.
جوانهای که تازه از خاک سر برآورده بود به جنگ تمام این توطئهچینیها همت گماشت و طی ۲۴ سال، «توطئه و مبارزه با توطئه» با تمام شدت در حال جریان است. مبارزهای طوفانی در تمام ابعاد سیاسی، فکری، فرهنگی، هنری، قانونی و مردمی که حاصل آن، میتواند نویدبخش سپیده دم «تمدن دمکراتیک» برای انسانیت باشد. در واقع، زندان امرالی به کانون «جنگ تمدنها» مبدل گشت، اثرات آن در انقلاب روژآوا پژواک یافت، جوانهی در حال شکوفای تمدن دمکراتیک، به نهالی تبدیل شد که لرزه به دل تمام قدرتهای خبیث و شرور افکند. نسیم سحری، بذرهای تمدن نوین در حال رشد را به آن سوی آبهای مواج مدیترانه با خود برد. این بذرها، در روح و دل زنان و جوانان مردمان غربنشین، شکوفا شدند. از جنوب به درون مردمان غیور عرب و آفریقای عصیانگر، رخنه کرد. ندایی شد برای زنان و جوانان ستمدیدهی ایرانی و در کوچهها و خیابانهای ایران به شعار «زن، زندگی، آزادی» بدل شد. زندان امرالی، نه از بیرون و نه از خارج، مهار شدنی نبود. اندیشهای آزاد در حال رشد، به صورتی اسرارانگیز، سرکوبناپذیر و خارج از تمام حوزههای امنیت دولتی در حال سیلان است. گاه به عنوان ذرات و گاه بسان امواج!
در آخرین اقدام، خدایان زمانه راه چاره را در قطع ارتباط امرالی با جهان بیرون، دیدند. اما این بار از همه جا ندای «آزادی برای رهبر اوجالان» بلندتر، رساتر و فراگیرتر شد. هرچه در امرالی فشار و سرکوب بیشتر میشد، جهان بیرون محکمتر و پایدارتر در برابر نظم نادادگر جهانی سینه سپر میکرد. در واقع، اکنون مرزهای بیرون و خارج، عاری از معنا و مفهوم شدهاند، به صورتی باورنکردنی هر خانهای شباهتی بسیاری با زندان انفرادی امرالی دارد، همه در بند اسارت زندان یکنفره قرار دارند. طی ۴۰۰ سال مدرنیتهی حاکم، کره زمین را به آستانهی «خودکشی» کشاند، زنان به عنوان نیمی از جمعیت جهان، به پایینترین سطوح اجتماعی و فرهنگی سقوط کردند و با سقوط زنان در این جایگاه، کل ارزشهای اجتماعی و انسانی در پایینترین سطح ممکن، در حال تجربه کردن قهقراییترین سقوط طول تاریخ بشر میباشند. این فقط طبیعت و زنان نیستند که زیر دندههای مرگبار ماشین تمدن شرور سرمایهداری، هر روز و هر ساعت له میشوند، بلکه تمام ارزشهای انسانی ماست که در اوج بیاحترامی و ذلت، با خاک یکسان میگردد.
یا تمدن دمکراتیک، یا مرگ حتمی انسانیت!
تمدن حاکم بر جهان، در حال سوق دادن انسانیت و کره زمین به سوی مرگی حتمی است. خود حیات، به تهیترین و بیمعناترین روند تقلیل یافته و علیرغم تمام تبلیغات نظام حاکم بر جهان، عصر ما، عصر افسردگی و پژمردگی زندگی تمام جانداران است. اگر در قرن بیست و یکم، دختری جوان فقط و فقط بخاطر نحوه پوشش، مرام و عقیدهاش مورد تعرض و تجاوز قرار میگیرد و نهایتا جان میسپارد، این مرگ نرمهای اخلاقی انسانیت ماست. مرگ «نظم تمدن» حاکم است که عاری از معنا و مفهوم شده و جز تکرر و تحمیل قوانین فرعونیان، چیزی ندارد که به انسانیت ما، ارزانی کند. هراس از مرگ، ماشین «تمدن شرور» را به هیولای مرگبار تبدیل نموده که هر چه سعی میکند اوضاع را کنترل کند، نشانهها و جنبههای بحرانزا، خشونتآمیزی، توطئهچینی و سقوط اخلاقی آن بیشتر نمایان میشوند. سرشت شخصیتی که در امرالی محاکمه میشود و محاکمه میکند، فراقانونی است؛ مرزهای آن به محاکمه تمدن حاکم، رسیده است. یا انسانیت ما باید همت به برساخت «تمدن دمکراتیک» بگمارد، یا اینکه باید در انتظار به صدا در آمدن ناقوس آخرالزمان بنشیند! معضل تمدن، صرفا معضل یک ملت، نژاد، جنس، سرزمین، زبان و فرهنگ خاص نیست، معضل هر آن کسی است که تعریفی انسانی از خویش دارد.
از این نقطه نظر،اندیشهها و روح آزادی سرشتی سرکوبناپذیر دارند. هر کجا که آثار و اندیشههای «تمدن دمکراتیک» در میان هر نژاد، جنس، سرزمین، زبان و رنگ پوست وجود دارد، در آنجا افکار و اندیشههای آزادی در حال شکوفا شدن است و عملا زندان و منزوی سازی معنا و مفهومی ندارد.
طی صد سالی که گذشت، هر ملتی به سهم خود با عواقب و نتایج جنگ موجود در خاورمیانه، مواجه گشت و در این میان، «کُردها و کُردستان» یکی از بزرگترین قربانیان تنش و جدالهای هژمونیخواه در منطقه بودند. سرزمین و ملتی با تمام جنگها و دسیسههای پلید و پنهانی آشنا شدند و هنوز هم کسی نتوانسته است راهحلی برای این «زخم صد ساله» بیابد. آنچه در ادبیات سیاسی روز، آنرا «مسئله کُرد» میخوانیم، مسئلهای مشخص و تعریف شده نیست، یک سلسله مسائل پیچیدهی تاریخی، اجتماعی و سیاسی است که از طرف قدرتهای درگیر، هر روز ابعاد تازهای به خود میگیرد.
بر همه عیان است که در ۹ اکتبر ۱۹۹۸ قدرتهای توطئهگر، ناقوس تعقیب و گریز سرنوشت ساز را به صدا درآوردند و جهت اینکه رهبر جنبش آزادیخواه کُردستان را از سوریه ناگزیر به «خروج» سازند، با تمام قدرت بر دولت وقت سوریه، فشارهای دیپلماتیک، سیاسی و نظامی وارد آوردند. دولت ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، اسرائیل در وهله نخست این توطئه را طراحی و اجرا نمودند. دولت و دولتمردان یونانی نیز، نقش «خدای فریبنده» را بر عهده گرفتند. در آن زمان، سطح بلوغ سیاسی مسئله کُرد در خاورمیانه، به شدت با دیگر مسائل لاینحل منطقه گره خورده بود؛ سیر تحولات منطقهای برنامه و طرحهای این قدرتها را بشدت تحت تاثیر قرار میداد و قدرتهای مذکور بر سر دو راهی سرنوشت سازی قرار گرفته بودند.
به همین جهت ابتدا موقعیت استراتژیک رهبری جنبش را در سوریه به تزلزل در آوردند و نهایتا «توطئه بزرگ» در ۱۵ فوریه ۱۹۹۹، به نتیجه رسید و رهبر آپو طی این توطئه، به شکلی غیرقانونی ربوده و به گروگان گرفته شد. چون با ربایش و به گروگان گرفتن رهبر آپو مسئله کُرد خاتمه پیدا نکرد و حتی زندان امرالی به کانون مبارزه و مقاومت علیه قدرتهای توطئهگر بدل شد، توطئه و توطئهگران نیز به رویکرد ضدقانونی خود در قبال مسئله کُردها و کُردستان، تداوم بخشیدند.
وقتی رهبر آپو هر بار پرده از روی توطئه و دسیسههای این قدرتها برمیداشت، این قدرتها نیز، ابعاد جدیدی به توطئههای قبلی خود اضافه میکردند. بدین صورت «توطئه و مبارزه با توطئه» به یک دوگانه اجتنابناپذیر برای ملت کُرد و کُردستان بدل گشت. قدرتهای توطئهگر هر سال طرح و برنامههای جدید برای به کنترل در آوردن جنبش آزادیبخش کُردستان طراحی میکردند، این دسیسه ابتدا برملا و بعد خنثی میگشت و سال بعد دوباره طرح و برنامهای جدیدی به پیش میکشیدند و باز جنبش آزادیبخبش کُردستان آنرا نیز خنثی میساخت؛ خلاصه هر سال، ماه، روز، ساعت و دقیقهی 24 سالی که گذشت، با توطئهچینی و مبارزهای بیامان با توطئه سپری شد که رهبر آپو در این مبارزات همیشه نقشی کلیدی ایفا نمودند.
توطئه بینالمللی در سال ۲۰۲۳، ۲۵ سال خواهد شد و همچنین پیمان لوزان نیز صد ساله! و تمام این تحولات باز کُردها و کُردستان را در آستانهای سرنوشتساز، «یا آزادی، یا صد سال دیگر نسلکشی و استعمار» قرار داده است!
پس از 24 سال، هنوز هم ارتباط میان توطئه، ربایش و به گروگان گیری رهبر آپو، جنگ موجود در کُردستان، مسئله کُردها و کُردستان با دیگر مسائل لاینحل خاورمیانه، حیاتی و سرنوشت سازاند. در سالهای ۱۹۹۸-۱۹۹۹ مسئلهی کُردها و کُردستان به آستانهی بلوغ سیاسی و حل سیاسی رسیده بود. چه از طریق جنگ و خشونت انقلابی و چه از طریق مذاکره و راهحلهای سیاسی و دیپلماتیک، دولت و دولتمردان وقت ترکیه به این نتیجه رسیدند که باید «واقعیت کُردها و کُردستان» را بپذیرند و با مخاطبین سیاسی آن، این مسئله را حل نمایند، اما حل دیالکتیک مسئله کُرد در عین حال دمکراتیزاسیون کل ترکیه را نیز در برمیگرفت و دمکراتیزاسیون ترکیه که عضو ناتو بود، تمام خاورمیانه را بشدت تحت تاثیر قرار میداد. چنین روندی با اهداف و استراتژیهای بلند مدت قدرتهای غربی، متناقض بود. به همین جهت گلادیو، سازمان مخفی وابسته به ناتو، وارد عمل شد. در نتیجه دخالت گلادیو جناحهای صلحطلب و طرفدار حل مسئله کُرد از طریق مذاکرات سیاسی، در نهادهای سیاسی ترکیه پاکسازی شدند و بجای این جناحها، جناحهای جنگطلب که سرشت ناسیونالیستی افراطی آنان سنگینی میکرد، مستقر شدند.
توطئه دو جنبه متقارن داشت، یکی دخالت در سیر پیشرفت مسئله کُرد و کُردستان بود و دیگری جهتدهی به سیاست داخلی ترکیه! باید به هر طریقی که شده از دمکراتیزاسیون ترکیه و حل مسئله کُرد، جلوگیری میشد. طبق مصالح استراتژیک ایالات متحد آمریکا، بریتانیا و اسرائیل، باید همچنان جنگ میان کُردها و دولت ترکیه تداوم پیدا میکرد. این استراتژی تا کنون در افغانستان، عراق و سوریه، تداوم دارد. عدم ثبات و ناآرامی، به تحریک در آوردن تمام دینمامیکهای تنشزای منطقهای، به این قدرتها اجازه میداد تا بتوانند از آب گلآلود منطقه، ماهی بگیرند. بزرگترین بهانه نیز، «مبارزه با تروریسم» بود.
دولت-ملتهای ترکیه، ایران و سوریه که همگی طی سالهای ۱۹۲۰ الی ۱۹۲۵ از طرف خود نظام جهانی برساخت شده بودند، از نظر ذاتی چنین سرشتی نداشتند که بتوانند «مستقل» از نظم جهانی عمل کنند، چنان پتانسیلی نداشتند که مسائل داخلی کشوری خود را به صورت مسالمتآمیز، حل نمایند و یا تصمیم به سیاستی مستقل بگیرند. هرچند گاه و بیگاه خلاف این را ادعا میکنند نیز، وابستگی به نظام جهانی، وجه مشترک شخصیتی و ذاتی تمام این دولتهاست.
از طریق توطئه، ربودن و به گروگانگرفتن رهبری جنبش، امید داشتند که طی شش ماه، با تمام قدرت نیروهای گریلا را در مناطق کوههستانی پاکسازی و نابود کنند. قدرتهای توطئهگر کاملا بر این امر واقف بودند که غیرممکن است؛ اما دولتمردان وقت ترکیه چون توانسته بودند رهبری را با همکاری سرویسهای اطلاعاتی آمریکا، بریتانیا و اسرائیل به اسارت بگیرند، امیدوار شده بودند که بتوانند نیروهای مسلح گریلا و مردم سازماندهی شده کُردستان را نیز، از میان بردارند و برای همیشه از شر مسئله کُرد، نجات پیدا کنند. در این راستا نیز، طرحی شش ماهه را در دستور کار قرار دادند که 24 سال از طرح آنان میگذرد و با گذشت زمان، هرچه بیشتر در باتلاق ابرقدرتهای جهانی فرو میروند. به گفته خود، نه میتوانند خویش را از شر مسئله کُرد نجات دهند، و نه میتوانند از باتلاقی که اربابهایشان، برای آنان تدارک دیدهاند، خود را بیرون بکشند!
امروزه نیز، دقیقا همچون ۲۵ سال قبل، مسئله آزادی کُردها و کُردستان با مسائل جنگ، دمکراتیزاسیون و آزادی فیزیکی رهبر آپو، گره خورده است. احقاق حقوق ملی کُردها و کُردستان نیز به صورت دیالکتیک با مسئله «آزادی زنان» به عنوان ستمدیدهترین قشر جامعه، گره خورده است. ندای «زن، زندگی، آزادی» در سرتاسر شهرهای شرق کُردستان، ندای آزادی رهبر ملی در زندان امرالی و در عین حال ندای آزادی سرزمین مادریمان، کُردستان است. از این نقطه نظر، باید بر ارتباط مستقیم آزادی رهبر آپو با آزادی زنان رنجدیدهی کُردستان و ایران، تمام اقشار، ملل، ادیان، باورها و تفاوتمندیهای منطقه، واقف بود.
برای جلوگیری از شکوفاشدن جوانهی تمدن دمکراتیک، از تمام کارتهایشان استفاده نمودند. بزرگترین هزینههای سیاسی، اقتصادی و نظامی خود را در این راه، مصرف کردند. پای کارت تفرقهافکنی میان احزاب سیاسی در کُردستان را به میان کشیدند. حزب دمکرات کُردستان-عراق را با اعمال فشار، وارد یکی از بزرگترین خیانتهای تاریخ معاصر کُردستان نمودند که این حزب، پس از این خیانت تاریخی به ملت و میهن، یک بار دیگر قادر نخواهد بود کمر راست کند. با زیر پا گذاشتن مبانی انسانی، اخلاقی و قانونی، ارتباط زندان امرالی را با جهان خارج، قطع نمودند. اما باز هم، سرافکنده و مغلوب از آب در آمدند.
با تمام اینها، برای خاورمیانه و کُردها، سال ۲۰۲۳، سال سرنوشت سازی خواهد بود. زیرا پیمان لوزان صد ساله خواهد شد. دولت خبیث و شرور ترک، با سیاست جنگافروزی در منطقه، استراتژی نژادپرستانهای در بر گرفته و در صدد است تا برای صد سال آینده به این برنامههای خود تداوم ببخشد. هراس دولت نژادپرست ترک از مسئله کُرد و دمکراتیزاسیون، اکنون نه تنها برای ملت و سرزمین کُردها، بلکه برای آینده تمام منطقه به عاملی خطرناک در دست ناتو، اسرائیل و غرب بدل شده که امنیت و ثبات تمام منطقه را تهدید میکند. حمایت مستقیم دولت نژادپرست ترک از داعش و دیگر گروهای تروریستی در سوریه و خاورمیانه، اثبات تمام عیار این حقیقت محض است. چون سیاستهای جنگطلبانه و انحصارجویانه ایالات متحده آمریکا، اسرائیل و غرب طی صد سال گذشته در منطقه نتیجهبخش نبوده و با شکست مواجه شد، اکنون دولت ترکیه به نمایندگی غرب و با استفاده از موقعیت ژئو-استراتژیکی خویش، به برنامههای ناتو در منطقه جامهی عمل میپوشاند. حمایت مستقیم دولت ترکیه از داعش و در مقابل نیز، حمایت مستقیم آمریکا، بریتانیا و اسرائیل از ترکیه، آنان را به شرکای استراتژیک در مسئلهی ترور و تروریسم تبدیل نموده است. این واقعیت نیز نشان میدهد که خود نظام جهانی، بزرگترین مولد ترور و تروریسم در منطقه میباشد و هر گونه چشمانتظاری در راستای دمکراتیزاسیون، صلح و ثبات از این نیروها، سرابی بیش نخواهد بود.
بزرگترین نتیجهای که از بزرگترین توطئههای قرن اخیر میتوان استخراج نمود، این است که با مبارزهی آگاهانه و سازماندهی شده، میتوان بزرگترین قدرتهای جهان را به زانو درآورد. این مبارزه هرچند ظاهرا با دولتهای منطقه در جریان باشد، اما در حقیقت ملت و مردم ستمدیده کُرد با نظام جهانی و مدرنیتهی سرمایهداری مبارزه کردند و شکست این دولتها، در عین حال به معنی شکست سیاست جنگافروزی نظام مدرنیتهی سرمایهداری است که خود مولد مسئله کُرد و لاینحل ماندن آن میباشد. کُردها بجای براندازی رژیمهای مخاطب، از «استراتژی دمکراتیزاسیون» منطقه پیروی کردند و از این طریق اجازه ندادند که به یک نیروی نیابتی دست بیگانگان، مبدل گردند. در این راستا نیز با ایثار، مدارا، احترام و قدرشناسی، دل تمام ملتهای منطقه را به دست آوردند، توانستند با پیشاهنگی در تحقق «انقلاب زن»، دل تمام زنان منطقه و جهان را به دست بیاورند. قدرتهای توطئهگر هرچه با اعمال زور، خشونت و جنگافروزی در صدد سرکوب و مسکوت نمودن این ندای آزادیخواهانه بودند نیز، دایرهی آزادی هر روز بیشتر در کاخها و قصرهای باشکوهشان، آنان را در حصار قرار خواهد داد.
ملت کُرد و دیگر ملل منطقه در موقعیتی قرار گرفتهاند که تشنهی آزادی، صلح و ثباتاند و این افتخار بزرگی برای ملت ما میباشد که علیرغم اینکه جنگ و نسلکشی بر او تحمیل میگردد و هر لحظه ممکن است کاملا در میان چرخه قتلعام قرار گیرد، اما توانسته از شرافت انسانی خود دفاع کند و به الگوی مقاومت در میان تمام ملل جهان مبدل گردد. فرزندان دلاوری دارد که از ماممیهن و تمام ارزشهای انسانی آن با عزم و ارادهای پولادین، دفاع میکنند. و مردم نیز در مقابل با تمام وجود از فرزندانشان در نبرد با اشغالگران و متجاوزین، دفاع میکنند.
آنچه برای سرزمین و ملت کُرد و کُردستان عیان است، به دست آوردن حقوق ملی و فرهنگی آنان فقط و فقط با مبارزه است. آن هم مبارزهای که دارای خط مشی آزادیخواهانه بر مبنای همزیستی با دیگر خلقهای منطقه باشد. طی ۲۵ سال مبارزه با توطئه، به اثبات رسید که دیدگاه و پارادیمهای «دولتمحور و قدرتمحور» از پتانسیل حل مسئله به دور هستند و جز تشدید تنش و بغرنجتر نمودن آن، از پس حل کوچکترین مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مردم مظلوم ما و دیگر ملل منطقه، بر نمیآیند.
طی ۲۵ سال مبارزه با توطئهی بزرگ، مردم شریف کُرد به خوبی درک نمودند که اهداف توطئه معطوف به تمام ملت، سرزمین و ارزشهای انسانی آنها است. هرچند توطئهگران تمایل داشتند که در افکار عمومی چنان وانمود کنند که رهبری، جنبش آزادیبخش کُردستان و مردم عنصرهای جداگانه و منفک از همدیگر هستند، اما عزم و رزم مردم کُرد که مجهز به شور و شوق دمکراسی و آزادیخواهی است، به اثبات رساند که در میان قتل مهسا (ژینا) امینی، تهاجمات مستمر اشغالگران به گریلاهای آزادی کُردستان، به آتش کشیدن جنگلهای بلوط زاگرس، تهاجمات همه جانبه به رهبری در زندان انفرادی امرالی، ارتباطی مستقیم وجود دارد. هر گاه که اشغالگران جنگلهای بلوط کُردستان را به آتش میکشند، در واقع قلب سرزمین و یک به یک مردم داغ دیده کُردستان را به آتش میکشند. آتشی که اشغالگران در کُردستان برافروختهاند، نه تنها جنگلهای سبز سرزمین مادری کُردها، بلکه شعلههای آن به درون خانهی هر خانوادهای کُردستانی، سرایت کرده است. از غربیترین نقاط آن تا شرقیترین و جنوبیترین نقاط، سرتاسر خلق زاگرسنشین کُرد، در مقابله با یکی از بزرگترین جنگهای صد سال اخیر قرار دارند. هیچ گاه کُردستان با چنین جنگی گسترده، ژرف و همهجانبه دست به گریبان نبوده است. از طرفی نهادهای جهانی در مقابل نسلکشی کُردها به دست دولت فاشیستی ترکیه و ایران سکوت اختیار کردهاند و از دیگر سو با تمام قدرت از این سیاستها حمایت میکنند. قاطعانه باید گفت که دولت فاشیست ترک، بدون حمایت آمریکا، بریتانیا، آلمان و در کل اروپا، در مقابل مقاومت شکوهمندانه گریلا، شش ماه بیشتر نمیتواند سرپا باقی بماند. تمام تسلیحات جنگی و فنآوری روز را این قدرتها برای جنگ در کُردستان، در اختیار دولت رهبر فاشیست ترک، طیب اردوغان قرار دادهاند. از تسلیحات شیمیایی گرفته تا پیشرفتهترین تسلیحات اتمی تاکتیکی در کُردستان استفاده میشود و این تسلیحات را غرب در اختیار ترکیه قرار میدهد.
در پایان، باید تاکید نمود که توطئه خود به خود خنثی نخواهد شد. در تاریخ آزادی ملل ستمدیده جهان، هیچ ملتی نتوانسته بدون آگاهی و سازماندهی به اهداف سیاسی خویش دست پیدا کند. باید پذیرفت که ما دارای سازماندهی منسجم بومی و ملی نیستیم و این یکی از بزرگترین نقاط ضعف مردم ماست و دشمنان ما میتوانند در میان مردم، نیروهای مزدور را نفوذ دهند و از این طریق بتوانند به ما ضربه وارد کنند. آگاهی و سازماندهی مردم ما به معنی اتحاد و یکپارچگی است که در این صورت دشمن نمیتواند به میان ما رخنه کند. وجه سازماندهیشده اعتراضاتی که امروزه در کُردستان وجود دارند، ضعیف است و بدون سازماندهی نمیتوان به آزادی و اهداف والای آزادی دست پیدا نمود. رمز آزادی، آگاهی ملی و سازماندهی ملی است. باید واقف بود که کوچکترین سطح سازماندهی در محلات و نهادهای اجتماعی، بازتاب بزرگی در سطح ملی و منطقهای خواهد داشت. از این طریق میتوان برنامههای نیروهای مزدور را خنثی و حوزه آزادی را گسترش داد. از طریق سازماندهی ذاتی میتوان از خود دفاع به عمل آورد که «حق دفاع مشروع» یکی از مشروعترین حقوق هر ملتی است. فقط از طریق استفاده از حق دفاع مشروع (خواه مسلحانه و یا سیاسی، حقوقی، فرهنگی و غیره…) یک ملت میتواند از شرافت انسانی خود دفاع به عمل بیاورد. نباید چشمانتظار کسی بود، این فقط خود نیروهای پیشاهنگ و فدایی هستند که همراه با مردم میتوانند تمام دسیسهها و توطئهچینیهای خارجی را، برملا سازند.
در پایان باید تاکید نمود که سرنوشت آزادی سرزمین ما کُردستان، بسان گوشت و خون به آزادی فیزیکی رهبر آپو گره خورده است. تا زمانیکه رهبری در زندان امرالی به عنوان گروگان در دست دشمن اسیر باشد، پیمان لوزان همچنان در دستور کار خواهدبود. برعکس، آزادی فیزیکی رهبر آپو در صدمین سال پیمان لوزان، راه را برای آزادی ملت کُرد و کُردستان هموار خواهد نمود. یعنی در سال آیند خواهیم توانست با مبارزاتی آگاهانهتر و سازمانیافتهتر، به سیاست گروگانگیری در امرالی خاتمه ببخشیم و از این طریق نیز، پیمان لوزان را به صورتی ابدی نابودگردانیم.
اگر هنوز هم مردم شریف ما میتوانند به عنوان یک هویت تاریخی و اجتماعی ابراز موجودیت کنند و کاملا دشمن نمیتواند حمله نهایی به پایگاه اجتماعی جامعه کُردستان انجام دهد،این ناشی از وجود قدرت شکست ناپذیر مقاومتی است که در زندان امرالی، قلههای سربه فلک کشیدی کُردستان، با عزم و رزم شیردختران و پسران قهرمانی است که هر روز به قیمت جاننشان، از ملت و میهن دفاع میکنند. به همین منظور باید در مقابل قامت بلند این شهدای قهرمان ادای احترام نمود و به احترام آنان، جنگ با اشغالگران را که به سرزمین و تمام ارزشهای انسانی ما تجاوز کردهاند، با سرود پیروزی به جایگاه مقدساش، نشاند.